نشانک

زندگی در پیش رو

هزار و یک کتاب قبل از مرگ

زندگی در پیش رو رمانی از رومن گاری است که به صورت اول شخص از زبانی شخصی به نام محمد، پسری ۱۴ سال که یک عرب فرانسوی است، بیان می‌شود.

محمد در زندگی در پیش رو از سه سالگی تا چهارده سالگی خود را تعریف می‌کند و طبیعتا بیشتر صحبت‌هایش پیرامون رزا خانم – کسی از او نگهداری می‌کند – است که از علاقه شدید بین این دو سرچشمه می‌گیرد. با توجه به سن و سال و وضعیت رزا خانم می‌توان از این زاویه کتاب را مرثیه‌ای برای سالخوردگی و عمر در پشت سر تلقی نمود اما برای راوی عمده زندگی در پیش رو است…


رومن گاری با نام اصلی رومن کاتسِف در ۸ مه ۱۹۱۴ میلادی در خانواده‌ای یهودی به دنیا آمد. او در ۲ دسامبر ۱۹۸۰ بعد از مرگ همسرش با شلیک گلوله‌ای به زندگی خود خاتمه داد.

کتاب خداحافظ گاری کوپر یکی از مشهورترین کتابهای اوست.

[ لینک: خداحافظ گاری کوپر ]

داستان کتاب زندگی در پیش رو

داستان کتاب زندگی در پیش رو

داستان از زبان محمد که او را – مومو – صدا می‌کنند، روایت می‌شود و درباره‌ی زندگی خودش و افرادی مثل خودش، که در یک ساختمان زندگی می کنند، است. در این ساختمان زنی به نام رزا از آن‌ها مراقبت می‌کند.

رزا زمانی فاحشه بوده و از این کار هزینه‌هاش را تامین می‌کرد ولی با بالا رفتن سنش این کار را کنار گذاشته و از بچه‌هایی که ناخواسته از مادرانی فاحشه به دنیا می‌آمدند مراقبت می‌کند. مادران این بچه‌ها با پرداخت مبلغی به رزا بچه‌هایشان را تحویل میدادند.

محمد کسی است که هیچ اطلاعی از والدینش ندارد و از اول پیش رزا بزرگ شده است. هر چند مقرری او قطع شده بود ولی رزا از او مراقبت می‌کرد.

با پیش رفتن در داستان به شخصیت رزا که شخصی بسیار مهربان و خوش قلب است می‌رسیم و با افرادی آشنا می‌شویم که کار همه‌ی آن ها حول فاحشه‌ها میچرخد و اصل داستان از جایی شروع می‌شود که رزا بیمار می‌شود و به خاطر وزن بالایش و کهولت سن دیگر نمی‌توان به کارهایش برسد حتی زمین‌گیر هم می‌شود و…

[ لینک: معرفی کتاب اردوی زمستانی ]

زندگی در پیش رو

درباره کتاب زندگی در پیش رو

کتاب با زبان بسیار عامیانه و خودمانی نوشته شده است و جمله‌های بسیار جالبی از زبان محمد گفته می‌شود که خواننده را به تعجب وا میدارد. یک نگرش جالب و جدید نسبت به زندگی به زبانی بسیار خودمانی.

محمد پسری باهوش و تیز است که نسبت به مسائل و افراد اطرافش دیدی جالب دارد. برای او تنها شخص مهم زندگیش رزا است و هر کاری برای سلامتی او می‌کند.

رمان زندگی در پیش رو مفاهیم جالبی را دنبال می‌کند و محور اصلی آن درباره‌ی قشری در حاشیه یعنی فاحشه‌ها و افراد مرتبط با آن‌ها است. همچنین کتاب درباره عاقبتی که در انتظار فاحاشه‌ها و افرادی که به وجود می‌آورند است. اینکه چه سرانجامی خواهند داشت.

هر چند کتاب دیدی جالب و جدید به مسئله می‌دهد ولی اصل قضیه تغییری نمی‌کند. افراد تا جایی که مصرف می‌شوند ارزش دارند و بعد دور انداخته می‌شوند و این در مورد افرادی که در این کار هستند شدیدا احساس می‌شود. کتاب زندگی در پیش رو به این دوره از زندگی می‌پردازد و ما می‌بینیم انسان خوب در هر شغل و قالبی خوب است، چه در مقام فاحشه، چه در مقام یک پادو و چه در مقام یک مواد فروش معتاد. ما با همه‌ی آن‌ها در داستان رو‌به‌رو می‌شویم.

در قسمتی از پشت جلد کتاب زندگی در پیش رو آمده است:

او بچه‌یی‌ست که می‌بیند، خوب هم می‌بیند، تیز هم می‌بیند و همه را هم ضبط می‌کند. هم صحبتهایش یک پیرمرد مسلمان عاشق قران و عاشق ویکتور هوگو است و یک زن پیر دردمند. هرچند با بچه‌ها حرف می‌زند و بازی می‌کند، اما با آن ها یکی نمی‌شود. در مجاورت آن‌ها بچه نمی‌شود. او بچه‌یی‌ست ساخته نویسنده. اما بچه‌یی به شدت پذیرفتنی و دوست داشتنی.

[ لینک: کتاب فارست گامپ – دنیای یک ساده دل ]

زندگی در پیش رو از رومن گاری

قسمت‌هایی از متن کتاب زندگی در پیش رو

زندگی می‌تواند زیبا باشد، اما هنوز کسی آن را زیبا ندیده و فعلا باید سعی کنیم که خوب زندگی کنیم.

من وبا را نمی‌شناسم، مرضی بود که تقصیری نداشت. گاهی اوقات دلم می‌خواست از وبا دفاع کنم. چون به هر حال، عیبش به خودش مربوط نمی‌شد و هرگز نخواسته که وبا باشد و همین جوری به این شکل در آمده بود.

چیزی که همیشه برایم عجیب بوده این است که اصولا اشک در برنامه‌ی خلقت پیش بینی شده. یعنی آدم بناست گریه کند. باید پیش بینی شده باشد. واقعاً که هیچ سازنده‌ی محترمی همچه کاری نمی‌کند.

پلیس‌ها قوی‌ترین چیز دنیا هستند. بچه‌یی که پدرش پلیس باشد مثل این است که دو برابر بقیه پدر داشته باشد. 

هیچ‌چیز سفید سفید یا سیاه سیاه نیست و گاهی سفید همان سیاهیست که خودش را جور دیگری نشان می‌دهد و سیاه هم گاهی سفیدی است که سرش کلاه رفته.

توی دنیا آنقدر بی‌توجهی زیاد است که مجبور به انتخاب هستیم. آدم مجبور است بین بی‌توجهی‌های دنیا آن‌هایی را که بیشتر می‌پسندد انتخاب کند.

این گناهکارانند که راحت می‌خوابند، چون چیزی حالیشان نیست و بر عکس، بی‌گناهان نمی توانند حتی یک لحظه چشم روی هم بگذارند، چون نگرانِ همه چیز هستند. اگر غیر از این بود بی‌گناه نمی‌شدند.

بستنی‌ام را لیس زدم. دل و دماغی نداشتم و وقتی آدم دل و دماغ ندارد، چیزهای خوب، خوب‌تر به نظر می آیند. اغلب متوجه این قضیه شده ام. وقتی آدم دلش می‌خواهد بمیرد، شکلات از مواقع دیگر خوشمزه‌تر می‌شود.

جملات زیبای کتاب زندگی در پیش رو

مشخصات کتاب

  • رمان زندگی در پیش رو
  • نویسنده: رومن گاری
  • ترجمه: لیلی گلستان
  • انتشارات: بازتاب نگار
  • تعداد صفحات: ۲۲۲
  • قیمت: ۱۵۰۰۰ تومان

این مطلب با همکاری آرش شفیعی و شیرزاد نوشته شده است.

نظر شما در مورد رمان زندگی در پیش رو چیست؟


معرفی چند رمان خارجی دیگر:

فیسبوک توییتر گوگل + لینکداین تلگرام واتس اپ کلوب

امتیاز شما به مطلب

دوست داشتم: 321
دوست نداشتم: 200
میانگین امتیازات: 1.61

چاپ کتاب

15 دیدگاه در “زندگی در پیش رو

اادبیات جذاب و متفاوت
سرار از جملات قابل تامل و تفکر
“باید دوست داشت….”
دوبار این کتاب را خواندم و هربار برام نکات جدید و تکان دهنده ای داشت

یکی از جذابترین کتابهایی بود که خوندم ادبیات متفاوت با جملاتی بسیار قابل تامل و تکان دهنده دوبار این کتاب را خوندم و باز هم دوست دارم مجدد بخوانم.

عالیه
نمیتونم بگم چقدر از خواندنش لذت بردم
کتابی که قبلا از این نویسنده خونده بودم
خداحافظ گاری کوپر بود
که واقعیت اصلا برام جذاب نبود
و نمی‌خواستم اینو شروع کنم
ولی خیلی خوشحالم که خوندمش
داستان زیبایی داشت
جملات عمیق و تاثیر گذار

یه جمله قشنگ تو کتاب داره که میگه ” هنوز اونقدر بدبخت نشدم که بخوام برای خوشبختی هرکاری بکنم “

این کتاب منو وارد دنیای کتابا کرد و به همین جهت برام عزیزه.داستان ساده ای داره و در دلِ این سادگی حرفای زیادی میزنه.من لذت بردم و به نظرم انتخاب خوبی برای شروع کتابخوانی بود.

از اون کتاب هایی که اولش ممکنه نگیرتون و بعد از بیست سی صفحه خیلی درگیرش می‌شید و شخصیت اصلی داستان رو به خودتون خیلی نزدیک میدونید

خیلی توصیه میشه

منم دوستش داشتم،گیراست،چیزی که خیلی خوشم اومد این بود که زندگی رو همون طوری که هست پذیرفته بود و دائم درحال گلایه و شکایت از زندگیش نبود.زندگی رو که پیش روش بودو دوس داشت.

نویسنده سعی داره نشون بده ادما هویتشونو در جویی که هستند اکتساب می کنند ، خوبی و بدی را نمیشود همین جوری به کسی نسبت داد. ادمای خوبی هستند که در جوی بد زندگی می کنند

با خوندنش تصاویر خیلی واضح و زنده ای از زندگی آدم های پایین شهر، از فقر و فحشا، از زندگی و سرنوشت بچه های این طبقه از جامعه توو ذهن خواننده شکل می گیره… جالبه که فرانسه در قلب اروپا ۶، ۷ دهه قبل درگیر این موضوعات بوده… متاسفانه همه جای دنیا این پدیده دیده میشه… بچه هایی که وارث و بلکه قربانی فقر و فلاکت والدین شون میشن
توصیفاتش در مورد روزهای آخر رزا خانم هم خیلی تاثیرگذار بود… وقتی که طبیعت مرگ تدریجی رو به انسان تحمیل می کنه و هر چی بهش داده رو به تدریج ازش میگیره… من خوندم کتاب رو ولی حال خوب کن نبود که به بقیه توصیه اش کنم

حالا اسم مادرش واقعا عایشه است یا واسه اینکه مجوز بکیره اینجوری گفتن؟

من این کتابو هدیه گرفتم
خیلی جالبه
دلم نمیخواهددددد تموم شه

سلام من صوت این کتاب رو گوش دادم خیلی قشنگ بود،عاشق مو مو وشخصیتش شدم

کتاب بسیااااااااار قشنگیه
ممنون از سایت خوبتون…ممنون ازینکه هنوزم بوی کتاب میاد:)

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *