نشانک

رمان ابله

هزار و یک کتاب قبل از مرگ

رمان ابله نیز، مانند دیگر رمان‌های داستایوسکی، یکی از بزرگ‌ترین و فوق‌العاده‌ترین کتاب‌‌های ادبیات روسیه و جهان است. کتابی که سروش حبیبی به زیبایی آن را از روسی ترجمه کرده است.

در اینکه رمان ابله یک شاهکار است هیچ شکی وجود ندارد اما خاص بودن رمان ابله از یک جهت بسیار به چشم می‌آید و آن توصیف لحظاتی است که یک فرد محکوم به اعدام از سر می‌گذراند. لحظاتی که از زبان شخصیت اصلی کتاب بیان می‌شود و در واقع ناشی از تجربیات خود داستایوسکی است.

همان‌طور که احتمالا می‌دانید، داستایوسکی در سال ۱۸۴۹ به جرم شرکت در توطئه‌ای سیاسی دستگیر شد و به یکی از مخوفترین زندان‌های مجرمان سیاسی پترزبورگ تحویل داده شد و در نهایت به تیرباران محکوم شد. مهری آهی در مقدمه کتاب جنایت و مکافات اتفاقات روز اعدام را چنین شرح می‌دهد:

در روز ۲۲ دسامبر ۱۸۴۹ داستایفسکی به اتفاق سایر اعضای گروه پتراشفسکی از قلعه پتروپاولفسک به میدان سمیونفسکایا که محل اعدام بود منتقل گردید. پس از قرائت حکم اعدام و پوشانیدن پیراهن سفید بر تن مجرمان، مراسم مذهبی پیش از مرگ اجرا شد. شمشیرهای آنان را به عنوان سلب هر نوع حقوق اجتماعی بر فراز سرشان شکستند و گروه اول محکومان را برای تیرباران‌شدن به ستون بستند. (داستایفسکی در گروه دوم بود) پس از صدای طبلی که ناگهان بگوش رسید، محکومان پای ستون را بر خلاف انتظار به پیش بقیه مجرمان بازگرداندند و فورا فرمان جدید تزار را مبنی بر تبدیل حکم اعدام به حبس با اعمال شاقه و تبعید به سیبری، خواندند.

در پایان رمان ابله نیز، نقدی از کانستانتین ماچولسکی – از منتقدان بزرگ ادبیات روسیه و مخصوصا آثار داستایفسکی – ترجمه شده است که در آن ماچولسکی در این مورد می‌گوید:

چند دقیقه‌ای که داستایفسکی روی سکوی اعدام در انتظار اجرای حکم ماند، واقعه‌ای است که در زندگی روحانی او اهمیت کوبنده داشته است. طرح داستان به او اجازه نمی‌داد که قهرمانش را به روی سکوی اعدام ببرد. اما شرح مفصل این واقعه را بر زبان او می‌گذارد و او را وادار می‌کند که تمام جزئیات این مراسم سیاه را تجربه کند.

داستایوسکی این صحنه اعدام و عذاب روحی ناشی از آن را با توصیف بسیار در کتاب آورده است. در اینجا به قسمت کوتاهی از آن اشاره می‌کنیم:

وقتی کسی را با شکنجه می‌کشند رنج و درد زخم‌ها جسمانی است. و این عذاب جسمانی آدم را از عذاب روحی غافل می‌کند، به طوری‌که تنها عذابی که می‌کشد از همان زخم‌هاست تا بمیرد. حال آنکه چه بسا درد بزرگ، رنجی که به راستی تحمل‌ناپذیر است از زخم نیست بلکه در اینست که می‌دانی و به یقین می‌دانی که یک ساعت دیگر، بعد ده دقیقه دیگر، بعد نیم دقیقه دیگر، بعد همین حالا، در همین آن روحت از تنت جدا می‌شود و دیگر انسان نیستی و ابدا چون و چرایی هم ندارد. بزرگ‌ترین درد همین است که چون و چرایی ندارد. (رمان ابله – صفحه ۳۹)

[ لینک: رمان قمارباز – ترجمه سروش حبیبی از نشر چشمه ]

رمان ابله

خلاصه رمان ابله

قهرمان اصلی داستان پرنس لی‌یو نیکلایویچ میشکین آخرین بازمانده از یک خاندان اصیل و کهن است. پرنس در کودکی پدر خود را از دست می‌دهد و فرد بسیار گوشه‌گیری می‌شود که از حملات صرع رنج می‌برد. این حملات مکرر صرع او را به صورت نیمچه ابلهی درآورده است. یکی از دوستان ثروتمند پدرش تصمیم می‌گیرد پرنس را برای معالجه به سوییس نزد روان‌پزشکی بفرستد.

همین که پرنس احساس می‌کند حالش بهتر است و می‌تواند سفر کند، به دلیل نامه‌ای که دریافت کرده است، تصمیم به بازگشت به روسیه می‌گیرد. در قطار همسفری پیدا می‌کند که بعدها ماجراهای بسیاری با او خواهد داشت اما در روسیه هیچ خویشاوندی ندارد به جز خانم ژنرال که نسبت بسیار دوری با او دارد. بنابراین تصمیم می‌گیرد نزد او برود. پرنس در یک زمان خاص نزد ژنرال و خانم ژنرال می‌رود و با شیرین زبانی می‌تواند روابط خوبی با آن‌ها ایجاد کند.

قهرمان داستان پرنس میشکین است که مانند راسکولنیکف در مرکز داستان و به‌منزله محور اصلی و مفهوم روحانی رمان است. همه جا حاضر است و در همه ماجراها شرکت دارد و با جزء‌جزء داستان مربوط است. نویسنده او را بارها وصف و بر ویژگی‌های شخصی او تاکید می‌کند. اشخاص داستان پیوسته از او حرف می‌زنند و بر او قاضی می‌شوند. محکومش می‌کنند یا بزرگش می‌دارند و او خود مدام پیش ما اعتراف می‌کند. (نقد کانستانتین ماچولسکی در انتهای رمان ابله – صفحه ۹۷۶)

حال پرنس که سال‌ها از روسیه دور بوده است، ناگهان وارد دنیای جدیدی می‌شود. دنیای آدم‌های اشرافی که به پول و زیبایی بسیار توجه دارند. اما پرنس آنقدر پاک و ساده است که انگار از جنس دیگری است، داستایوسکی او را به عنوان نمونه یک مرد کامل و بااخلاق به ما معرفی می‌کند. کسی که در هر حال حقیقت را می‌گوید، همه را دوست دارد و به همه لطف و محبت می‌کند و حتی زمانی که پولدار هم می‌شود از بخشیدن پول خود دریغ نمی‌کند. مدام از این می‌ترسد که نکند کسی را برنجاند و باعث ناراحتی کسی شود. احدی را قضاوت نمی‌کند و خلاصه بهترین خودش است. مسیح است. و همه در عین حال که او را تحسین می‌کنند و سخنانش را می‌پسندند او را ابله خطاب می‌کنند. پرنس مثل منشا نوری ناشناخته وارد دنیای تاریک و پر از فسادِ پترزبورگ می‌شود. درست مانند نوزادی که تازه به دنیا آمده باشد.

در قطار که نشسته بودم فکر می‌کردم «حالا می‌روم میان مردم. می‌دانم که از زندگی آدم‌ها هیچ نمی‌دانم، ولی زندگی تازه‌ای برایم شروع شده است.» تصمیم گرفته‌ام که کارم را با درستی و جدیت دنبال کنم. شاید حشرونشر با مردم برایم سخته‌کننده و مشکل باشد. قبل از همه چیز تصمیم دارم که با همه مودب و صادق باشم و لابد کسی از من بیش از این انتظاری نخواهد داشت. شاید اینجا هم خیال کنند طفلی بیش نیستم. خوب، بگذار خیال کنند، مگر همه، نمی‌دانم چرا، خیال نمی‌کنند ابله‌ام؟ در حقیقت هم زمانی به‌قدری مریض بودم که به خل‌ها بی‌شباهت نبودم. ولی وقتی خودم می‌فهمم که مردم خیال می‌کنند بی‌شعورم چطور می‌شود گفت که بی‌شعورم؟ (رمان ابله – صفحه ۱۲۲)

در ادامه پرنس با ناستاسیا فیلیپوونا و آگلایا که زیبایی خارج از تصور دارند آشنا می‌شود و معتقد است زیبایی می‌تواند ناجی جهان باشد. ولی پرنس تنها سوسوی نور در این دنیای تاریک است و مخاطب پس از خواندن ماجراهای بسیار زیادی که پرنس از سر می‌گذارند متوجه نکته‌ای می‌شود که داستایوسکی قصد بیان آن را دارد.

[ لینک: رمان شب‌های روشن اثر داستایفسکی ]

جمله ای از رمان ابله

درباره رمان ابله

همان‌طور که اشاره کردیم، پرنس آدم صاف و ساده‌ای است که شما در هر حالی می‌توانید اطمینان حاصل کنید که او حقیقت را به شما خواهد گفت و چیزی از پنهان‌کاری، دروغ، حرف‌های کنایه‌آمیز و… نمی‌داند. وارد شدن پرنس به دنیای اشرافی و برخورد او با افراد طبقه بالای روسیه داستان رمان ابله است. جامعه‌ای که پول و زیبایی در آن قدرت مطلق است و اگر شما این دو را نداشته باشید عملا هیچی نیستید.

پرنس از همان ابتدا نیرویی روشن در مقابلِ تاریکی است. ولی آیا به این نتیجه نمی‌رسیم که حقیقتا شر همیشه بر خیر پیروز می‌شود؟ چرا که همه در بطنشان لکه‌های سیاهی دارند و با آن‌ها خو گرفته‌اند؟ آیا تنها ابلهِ پاک داستان، که یکباره وسط این سیاهی‌ها پرت شده است، حق ندارد به جنون برسد؟!

به اعتقاد من سوالی که داستایوسکی در این کتاب قصد دارد به آن پاسخ دهد این است که:

آیا افراد درستکار، با اخلاق و مسیح‌گونه می‌توانند جامعه‌ای را که غرق در ناآگاهی است و آدم‌های آن فقط به پول و زیبایی توجه دارند نجات دهند؟

همه می‌دانیم که نقطه قوت داستایوسکی شخصیت‌پردازی‌اش است. در این کتاب او این توانایی را به سرحد خود می‌رساند! واقعا در حیرتم که چطور یک نویسنده می‌تواند درمورد یک موضوع واحد، از دید شخصیت‌های متفاوت سخن بگوید و هربار گویی مسخ شود و به جلد دیگری وارد شود. داستایوسکی با جذابیتی خاص جلد هر انسان را برای خواننده باز می‌کند تا جنبه‌های وجودی و تاریکی‌های درونش را رک و پوست کنده نشانش دهد.

رمان ابله را بخوانید، نه فقط برای این‌که یک رمان جذاب است، ابله را بخوانید که به یک سفر انسان‌شناسی رفته باشید و به این سوال فکر کنید که آیا سرنوشت یک جامعه می‌تواند به دست دیگری تغییر کند؟

ترجمه رمان ابله نیز یک ترجمه بسیار خوب و روان است و لذت کتاب را بیشتر می‌کند. با این حال شما می‌توانید با مطالعه این مطلب بهترین ترجمه کتاب ابله را نیز شخصا انتخاب کنید.

در اینجا قسمت‌هایی از نقد کانستانتین ماچولسکی در انتهای رمان ابله آمده است را با هم مرور می‌کنیم:

در جنایت و مکافات درد وجدان در روح یک نفر متمرکز است که از نظام کهنه جهان بیرون جسته است، حال آنکه در ابله همه اشخاص داستان دستخوش این بحران‌اند و در این گرداب کشیده شده‌اند و همه اهل جهانی‌اند که در سراشیب تباهی پیش می‌رود.

ما در این کتاب به جهان پول و میلیونرها و سرمایه‌داران و بازارمردان و رباخواران و ماجراجویان حریص وارد می‌شویم.

در ابله قدرت مهلک پول را بر روح آدمی می‌بینیم. همه اشخاص داستان دستخوش سوادی سودند.

هنر داستایفسکی در این است که بلندترین پروازهای خیال را با پشتوانه موشکافی واقعیات صورت واقعیت می‌بخشد. خیز او به بلندی‌های خیال همیشه از گودال واقعیات روزانه آغاز می‌شود. داستان‌های او به حد اشباع پر است از شرح حوادث روزانه.

پرنس میشکین جزو خیال‌پردازانی است که در آثار پیش از محکومیت و دوران اسارتگاه داستایفسکی نقشی دارند و بعد از تبعید قهرمانان یادداشت‌های زیرزمین و جنایت و مکافات شده‌اند. ما با منگی، خیال‌پردازی، گوشه‌گیری و خل‌گونگی آن‌ها آشناییم. اما در ابله ویژگی تازه‌ای به این‌ها افزوده شده است. پرنس نه تنها در احوال خود غور می‌کند بلکه می‌کوشد که شفا یابد. او به روسیه بازمی‌گردد تا وطنش را شناسد و با هموطنان خود درآمیزد و سرچشمه‌های زندگی را بازیابد و از این حیث با خیال‌پردازان پیش از خود تفاوت دارد.

[ لینک: کتاب جنایت و مکافات – همراه با اینفوگرافیک ]

جملاتی از متن رمان ابله

یکی از اصول زندگی‌اش این بود که جایی که به مصلحت نیست خودنمایی نکند و حتی خاموش در گوشه بماند. (رمان ابله – صفحه ۲۸)

مجازات اعدام به گناه آدم‌کشی، به مراتب وحشتناک‌تر از خود آدم‌کشی است. کشته شدن به حکم دادگاه به قدری هولناک است که هیچ تناسبی با کشته شدن به دست تبهکاران ندارد. (رمان ابله – صفحه ۳۹)

حتی در کنج زندان هم می‌شود زندگی عمیق و پرشوری داشت. (رمان ابله – صفحه ۹۷)

من پول می‌خواهم. می‌دانید اگر پول داشته باشم دیگر کسی مرا یک آدم عادی نمی‌شمارد. آن وقت من از هر جهت برجسته و غیر از دیگران می‌شوم. پول از این جهت از همه‌چیز حقیرتر و نفرت‌انگیزتر است که حتی آدم را صاحب ذوق می‌کند و تا دنیا دنیاست همین خواهد بود. (رمان ابله – صفحه ۲۰۳)

همدردی بزرگ‌ترین و شاید یگانه قانون وجود برای تمامی بشریت است. (رمان ابله – صفحه ۳۷۲)

یک انسان اصیل و باوجدان، یعنی انسانی که به حکم عقل سالم عمل کند، موظف است که حتی در مسائلی که در کتاب‌های قانون پیش‌بینی نشده باشد اصیل و باوجدان بماند و به همین علت است که بی‌ترس از احتمال بیرون انداخته شدن، چنان‌که الان تهدیدمان کردید، به اینجا آمده‌ایم، برای اینکه ما گدایی نمی‌کنیم، تقاضا نمی‌کنیم، حق‌مان را می‌خواهیم. (رمان ابله – صفحه ۴۳۱)

ناگهان اشتیاق عجیبی احساس کرد که همه چیز را همین جا رها کند و خود به همان‌جایی برود که از آن آمده بود، و برود به جایی، هر چه دورتر بهتر، جایی دورافتاده و فورا برود، بی‌خداحافظی با کسی. احساس می‌کرد که اگر، ولو چند روز دیگر، آنجا بماند به داخل این دنیا کشیده می‌شود و بی‌بازگشت. و از این به بعد جز همین دنیا نصیبی نخواهد داشت. اما فکر نکرد و ده دقیقه که گذشت فورا تصمیم گفت که فرار از این دنیا «ناممکن» است و فرار از جبن است و مسائلی در پیش رو دارد که به هیچ روی حق ندارد از حل آن‌ها شانه خالی کند یا دست‌کم تمام نیروهای خود را برای حل آن‌ها به کار نگیرد. (رمان ابله – صفحه ۴۹۳)

اطمینان داشته باشید که خوشبختی کریستف کلمب زمانی نبود که امریکا را کشف کرد بلکه زمانی خوشبخت بود که می‌کوشید آن را کشف کند. (رمان ابله – صفحه ۶۳۱)

من یک تپانچه کوچک جیبی داشتم. آن را زمانی که هنوز بچه بودم، در آن سن مضحکی که آدم ناگهان به خواندن داستان‌های دوئل و شبیخون دزدان علاقه‌مند می‌شود، خریده بودم. رویا می‌پرداختم که مرا به دوئل دعوت کرده‌اند و من با شجاعت و نجابت جلو تیر تپانچه حریف می‌ایستم. (رمان ابله – صفحه ۶۵۸)

ظرافت احساس و عزت نفس از دل آدم سرچشمه می‌گیرد و چیزی نیست که معلم رقص به کسی تعلیم بدهد. (رمان ابله – صفحه ۷۰۰)

من اغلب حیرانم که آیا می‌شود انسان همه انسان‌ها، همه همنوعانِ خود را دوست داشته باشد؟ البته نمی‌تواند. چنین چیزی طبیعی نیست. عشق انسان به دیگران، که نوع‌دوستی نامیده می‌شود، چیزی است ذهنی و تقریبا همیشه بر پایه خودپرستی استوار است. عشق آزاد از خودپسندی برای ما ممکن نیست. (رمان ابله – صفحه ۷۲۵)

به عقیده من بهتر است آدم تلخکام باشد ولی بداند، تا اینکه خوشحال باشد و… فریب‌خورده. (رمان ابله – صفحه ۸۲۶)

مقام رنج به همه کس داده نمی‌شود! (رمان ابله – صفحه ۸۲۷)

همه چیز را نمی‌شود یکباره فهمید و تکامل را نمی‌شود از کمال شروع کرد. (رمان ابله – صفحه ۸۷۵)

نمی‌فهمم چطور ممکن است از کنار درختی گذشت و از دیدن آن شیرینکام نشد! چطور می‌شود انسانی را دید و از دوست داشتن او احساس سعادت نکرد! وای که زبانم کوتاه است و بیان افکارم دشوار… وای که ما در هر قدم چه بسیار چیزهای زیبا می‌بینیم! به قدری زیبا که حتی نگون‌بخت‌ترین آدم‌ها نمی‌تواند زیبایی‌شان را بینند. کودکی را نگاه کنید، سپیده صبح را تماشا کنید، علفی را که رشد می‌کند و چشمانی که شما را می‌نگردند و پیام دوستی دارند ببینید… (رمان ابله – صفحه ۸۷۶)

دیگر بسم است. به قدر کافی به ندای دلم گوش کردم. حالا دیگر باید به حکم عقل زندگی کرد. (رمان ابله – صفحه ۹۷۱)

[ لینک: کتاب جز از کل ]

رمان ابله اثر داستایوسکی از نشر چشمه

مشخصات کتاب

  • رمان ابله
  • نویسنده: فیودور داستایوسکی
  • ترجمه: سروش حبیبی
  • انتشارات: چشمه
  • تعداد صفحات: ۱۰۱۹
  • قیمت چاپ هفدهم– زمستان ۹۶: ۷۰۰۰۰ تومان
  • جلد گالینگور

👤 نویسنده مطلب: سروش فتحی – نگار نوشادی 

نظر شما در مورد رمان ابله چیست؟ اگر این کتاب را خوانده‌اید، حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید. از میان آثار داستایوسکی کدام‌ها را مطالعه کرده‌اید؟


» معرفی چند رمان خوب دیگر از ادبیات روسیه:

  1. رمان آبلوموف
  2. رمان مرگ ایوان ایلیچ
  3. رمان یک اتفاق مسخره
فیسبوک توییتر گوگل + لینکداین تلگرام واتس اپ کلوب

نقد و بررسی کتاب

قلم نویسنده

9

ترجمه

8

تاثیرگذاری و جذابیت کتاب

9

مشخصات ظاهری و قیمت

6

امتیاز شما به مطلب

دوست داشتم: 652
دوست نداشتم: 202
میانگین امتیازات: 3.23

چاپ کتاب

37 دیدگاه در “رمان ابله

مدیر محترم من این کتابو با ترجمه مهری آهی دارم میدونم ارزش این رمان بالاست ولی بنظر شما ارزشش رو داره ترجمه سروش حبیبی رو در کنار مهری آهی تهیه کنم؟

سلام – خانم مهری آهی مترجم بسیار توانایی هستند و هنوز هم که هنوز است، به نظر ما ترجمه ابله و کتاب جنایات و مکافات ایشان از بهترین ترجمه‌هاست. به همین خاطر با خیال راحت ترجمه ایشان را بخوانید.

ادمین محترم سلام و عرض ارادت میخاستم یکی از کتابهام رو با دوستی معاوضه کنم منتها قبلش گفتم بپرسم دوستان و خِبره های این زمینه نظرشون چیه، من کتاب سه تفنگدار نشر هرمس رو دارم و یک نفر پیشنهاد داد این کتاب رو با ابله ترجمه اقای حبیبی معاوضه کنیم کلی هم بررسی کردم هر دو کتاب عالین و سخت تر از اون اینکه ژانر متفاوتی دارن، ولی گفتم بپرسم آیا ارزشش رو داره من سه تفنگدارم رو که چاپ تمام هست با ابله معاوضه کنم؟ البته سوء تفاهم نشه هرکتاب ارزش و جایگاه خودش رو داره منظورم از “ارزشش” رو داره از نظر داستان، ژانر و غیره هست. ممنون میشم راهنماییم کنید

سلام
قبل از این کار ابله رو یه دور دیگه بخونید 🙂
سه تفنگدار رو هم خوندید تو کتابخونه شهر ثبت نام کنید. کلی کتاب خوب برای مطالعه پیدا میشه.
یادتون نره خوندن کتاب مهم‌تر از داشتنشه.

بسیار ممنونم ادمین محترم

خلاصه رمان:
ادم خوب و صاف ساده در این دوره زمانه پخمه و احمق است.
مبنا ی قضاوت انسان ها از عصر میمون سانان و حجر تا سفر در مریخ پول است. یعنی اکثر ادم ها ، معیارشان برای تشخیص خوب‌و بد متاسفانه اسکناس می باشد.
درد اصلی بشر چیزی فراتر از پول است. یعنی انسان ها پول به دست می اورند تا از شر فشار های روحی خلاص شوند ولی تجربه نشان داده این پول نه تنها روح را شفا نمیبخشد بلکه چه بسا ان را بپوساند. زیرا علت عذاب روان ادمی این است که با این دنیای کثیف هم خوانی ندارد. ما از فلک برین از میان ملایک از باغ سرسبز عرش قدسی بی این ویرانه خراب اباد امدیم. بدیهی است که فانتزی ها و امیال ما با این دنیا در تعارض باشد. اما شوربختانه بشر رفته رفته به همه چیز عادت میکند. انسان پس از بلوغ ، معصومیت کودکی اش را از دست می دهد و به هیولای چاپ پول و دستگاه تولید مثل تبدیل میشود. کسی که تنواند به وضع موجود دنیا خو بگیرد دچار رنج روحی میشود. چنین انسانی نمی تواند مثل بقیه از مادیات و غرایز خودش لذت ببرد. پس کرخت و افسرده میشود. دو راه بیشتر ندارد. یا با تلقین و تمرین می کوشد از دیگرات و اطرافیانش تقلید میکتد و در اخر سرخوش میشود. یا از وجود و هستی خویش گدشت میکند. چنین انسانی بار هستی خود را به دوش میکشد. انگار همه ی حجمه ها و فشار های سنگین روحی را کردن میگیرد. برای قبول این مسیولیت باید از لذتهای ماری بگذرد. کسی که بار هستی را بر دوش گرفته ، نمی تواند مثل دیگران بی تفاوت و سرخوش باشد. چنین انسانی انگشت نما میشود.
بیماری ها و فساد های روحی با پول رفع نمی شود و چه بسا ثروت بر فساد روان انسان بیفزاید.
البته داستایکسفکی می گوید ادم بهتر است احمق باشد تا نادان.
چون ابله بودن به دانش ربطی ندارد . ابله بودن یک اختلال انتسابی و به مثابه ی بیماری مادرزاد است و بیمار بودن عار نیست.
اما نادان از معرفت بی بهره است. معرفت یعنی این که انسان بینشی جامع و کامل به دنیا داشته باشد. دنیا چیست؟
مولانا میگوید حمامی است برای زدودن کثیفی های روح.
حافظ میگوید تبعیدگاهی است تا انسان
سعدی میگوید که دنیا مکانی برای پند گرفتن و عبرت اموزی است.
خیام میگوید دنیا محل خوشی است. البته این خوشی امیخته با بدبینی است.
بالاخره داستایوسکی می گوید دنیا چیزی است که انسان خود ان را می سازد. دنیا در دیدگاه او ، ساخته ی ذهن بشر است.

از اول تا اخر کتاب لذت بردم ، بخصوص اینکه با پرنس میشکین واقعا شباهت های جالبی دارم و هم سن و سال هستیم و میتونستم درکش کنم .واقعا یک شاهکار متفاوتیه با پیامی خاص که اخر کتاب به خوانندگان میده …هر خوره کتابی باید حداقل یک بار این کتاب رو بخونه . این کتاب روم تاثیر گذاشت، هیچوقت پرنس رو فراموش نمیکنم .

قسمتهایی از متن کتاب:

می دانید، خوشحالی یک مادر وقتی اولین لبخندِ طفلش را می بیند مثل خوشحالی خداست وقتی که از آن بالای آسمانش گناهکاری را می بیند که پشیمان شده و از سرِ صدق بخشایش می خواهد.
*
شما با پاشیدنِ بذر خود و بذل نیکی به هر شکلی که باشد جزئی از خود را به دیگری می بخشید و جزئی از دیگری را در خود می پذیرید و این پیوندی است و عهد اتحادی میان شما دو نفر و اگر کمی بیشتر دقت کنید بصیرت های دیگری نصیبتان خواهد شد و کشف های دیگری خواهید کرد که پاداش تان خواهد بود.

قسمتهایی از متن کتاب:

من خیال می کنم که در این دنیای ما عدۀ دزدها خیلی بیشتر از عدۀ غیردزدهاست و اصلاً هیج آدم درستکاری پیدا نمی شود که دست کم یک بار در عمرش چیزی ندزدیده باشد. این عقیدۀ من است ولی ابداً نمیخواهم نتیجه بگیرم مردم همه دزدند. گرچه به خدا بعضی وقتها دلم می خواهد این نتیجه را هم بگیرم.

*
از گذشت زمان غافل نباش. همۀ زخمها را خوب می کند، همه چیز می گذرد. بهتر است امروز به خود آیی تا فردا.

*
زیبایی، دنیا را نجات می دهد!

*
می دانید چرا این دروغ را گفتم؟ برای اینکه وقتی آدم دروغ می گوید اگر بتواند با مهارت، چیزی غیر عادی، دروغی شاخدار، می دانید، چیزی که خیلی به ندرت ممکن است اتفاق افتد، یا حتی هرگز پیش نمی آید میان حرفهایش بگنجاند، دروغش را بسیار آسانتر باور می کنند.

*
سرگردان بودن بهتر است تا سرگران بودن.

*
بی ایمانی دارد همۀ مردم را فرا می گیرد. در گذشته این حال حاصل نفرت از فریب و وحشت از ظلمت بود، امروز نتیجۀ تعصب و کینۀ کلیسا و مسیحیت است.

*
ولی گاهی فکر می کنم که این درست نیست و صداقت مهمتر از رفتار و حرکات است. مگر نه؟

*
آنچه با دروغ شروع می شود ناچار عاقبتش درست نخواهد بود. این یک قانون طبیعی است.

داستایوفسکی بارها توی اثارش ثابت کرده که چقدر ادمها و درونیاتشون رو خوب درک کرده. انگار که به قدر همه ی مردم کره ی زمین زندگی کرده. هرکسی میتونه جای خودش رو توی داستان های اون پیدا کنه.
داستان های داستایوفسکی اتفاق محور نیستن و برمبنای روانشناسی شخصیت ها شکل گرفتن.
پس اگر درام روانشناسانه و پرجزییات دوست دارید بخونید

احساس نسبت ب این داستان حد وسط نداره.گمونم یا ب شدت متنفر میشی مث من چون بسیار خسته کنندس یا بسیار شیفته اش میشی😑

برای من اصن جالب نبود بلکه بسیار خسته کننده بود و ب هیچ عنوان نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم.خیلی مزخرف بود و اتلاف وقت

با سلام نکته ها همیشه زیادند ولی نکته های شما خوب بود

چرا تصویر نویسنده شطرنجی شده؟

تصویر جلد کتاب لزوما از نویسنده ی اثر نیست
برعکس در ارتباط با قهرمان یا شخصیتها و داستان کتابه .
این تصویر داستایوسکی نیست
حداقل بخاطر موهاش!

تصویر روی جلد پرتره ایلیا رپین نقاش مشهور روسیه‌اس. خودش پرتره رو کشیده

باید بگم بهترین رمانی بود که خوندم و از تموم شدنش واقعا ناراحت هستم. داستایوفسکی عزیز اونقدر کاراکتر هارو خوب توصیف کرده که کاملا میشد حالاتشون و افکارشون رو حس و درک کرد.یه کتاب شگفت انگیزه.فقط از این بابت نارلحت هستم که در حین خوندن کتاب متوجه بخش های سانسور شده شدم که چه حیف که از دستشون دادیم.و البته اینکه در اخر لف نیکلایویچ در جایگاه یه انسان شریف حقش نبود که اون اتفاقات براش زخ بده.
سپاس از شما.

من کتاب ابله رو صوتی گوش کردم الان که نظرات رو خوندم به نظرم خیلی با خود کتاب تفاوت داشت چرااا؟؟

دقیقا من هم الان دچار همین مشکل شدم کتاب صوتی ای که من شنیدم با خلاصه و مطالبی که خوندم خیلی تفاوت داره، نمیدونم چرا ، لطفا اگه کسی پاسخی داره بگه

سلام و خسته نباشید نمیدونم اینجا هنوز فعاله یا کسی جواب میده یا نه ولی میخواستم بپرسم صفحتون رو اینستا چی شد چرا دیگه نیستین

و بازم ممنون از زحماتتون

سلام – مشکلی برای صفحه ایجاد شده که امیدواریم به زودی برطرف بشه و دوباره فعالیت کنیم.

عزیزان من از صفحه سی صد به اینور دیگه ارتباطمو با داستان از دستت دادم نمیفهمش چیکار کنم

صبوری کنید، مطمئن باشید به مرور لذتتون بیشتر میشه، اتفاقا منم همچنین حسی داشتم
به نظرم یه سری اوقات برای لذت بردن باید زجر کشید

به نظرم انسان ها موقعی به پوچی میرسند که به درک ترازوی دقیق خداوند وعدالتش میرسند وبه جایی میرسند که میبینند که هرکاری کنند باید پشت بندش واسه بالانس وصاف وصوف کردنش دوباره باید ازآن چه که میخواهند بدست بیاورند باید سوبسیتوش رو به بشریت وطبیعت بپردازد خستگی ها وکلافگی هایش ازاینجا شروع میشود
وبرای اینکه میبینند که مدام برای بالانس بودن باید مدام توی این چرخه بده بستان قرار داشته باشند وجایی میبیند که انسان بامحدودیت هایی رو هم که داره و شرایطش ی جایی به قولی کم آورده و میبره وحال دوباره باید برخیزد که نای جسمی و توان روحی و انرژی روانی ومثبت اندیشی وانگیزه ی بالا نیاز دارد ولی ازطرفی چون با طبیعت وحشی وروح وحشی انسان ها که قسمتی از آدمها وبشریت هست مواجه میشود نگران تر و خسته ترش میکند برای داشتن نگرشی مثبت
وازطرفی دیگر هم باید برای سیراب کردن این طبیعت وروح وحشی اش که زمینه سازغرور وپس ازآن خواست بیشتر برای صدر نشینی ومتفاوت بودن داره به آرزوها ورویاها واهداف بزرگ روی آورده وحال برای رسیدن به هدف وآرزویی باید ازخیلی چیزها بگذرد و حال اینجا تناقضی پیش می آید که ی جا آرامش ودل خوش میخواد وازطرفی آرام وراضی کردن روح وحشی وماجراجو خود برای متفاوت دیده شدن و بروزاستعداد وتوانایی هایش که برحسب جنس غروری که داشته و باتوجه به آن جنس غرور از همان نو انرژی های ماورایی وکائنات وطبیعت هست ایده ها وسوژه هایی رابرای دستیابی اش دراختیارش میگذارد که به نظرم برای آرامش روحی دراوج سادگی وزیبایی با هرآنچه را عاشق بودن یادبگیریم ببخشیم وایثار داشته باشیم از مال وروح وعلم واطلاعات و.
وحال به اینصورت هست که معنا پیدا میکند وپس ازآن بایادگیری پاکسازی های روح وذهن وجسم وتقویت انرژی روانی وباکشف هرآنچه را واقعا عاشقش هستیم حرکت کنیم آن وقت هست که شوروشوق وعشق وزندگی پرمعنایی خواهیم داشت

هنوز کامل نخوندم و سیصد صفحه دیگه مونده ولی چیزی که از مطالبش دستگیرم شد این بود : خیلی ها میگن که اگر یک نفر ادم خوب وارد جمعی از بدان بشه اون هم بد میشه ، ولی پرنس که انسانی صاف و صادق هست و به عبارتی انسان ها رو برای خودشون دوست داره و نه به خاطر منفعتی که میرسونن ، نه تنها تحت تاثیر افراد اشرافی قرار نمیگیره بلکه اون ها رو تخت تاثیر خودش قرار میده. در واقع داستایفسکی میخواد بگه که ما تا زمانی که نخوایم ، دیگران روی ما تاثیر نمی گذارن . مطمئنا از جمله کتاب هایی است که یکبار خواندن برایش خیلی خیلی کم است

سلام یکی ازبهترین وبی نظیرترین کتابهایی که مطالعه کردم ابله بود.اونقدردرگیراین کتاب وشخصیت اصلی شدم که حتی درخواب هم درگیرش بودم .حتتتماخریداری خواهم کردوبه عنوان گنجبنه ای ناب نگهداری خواهم کرد

خیلی خوب و جالب بود توضیحاتتون. اما توقع میرفت بدون صحبت درباره ی اتفاقات پایان داستان در موردش نظر بدید و تحلیل کنید.

رمان خیلی خوب و جذابیه و ازون دست کتابا که دوست نداری زمین بذاری با اینکه خیلی حجیم هست اصلا خسته کننده نیس برعکس جذابه. ترجمه عالی هم داره.

سلام ممنون از سایت بی نظیرتون به نظر شما کسی که میخاد واسه اولین بار داستایوفسکی بخونه با کدام رمانش شروع کنه که راحت تر باشه. این یا جنایات و مکافات

سلام – سایت کافه بوک در حال معرفی بیشتر آثار داستایوفسکی هستش و بعد از آن یک مطلب در خصوص خواندن کتاب های داستایوفسکی ارائه خواهد کرد.

کافه بوک عزیز ما همچنان منتظر مطلب مخصوص خواندن کتاب های داستایوفسکی هستیم.

سلام – در حال تکمیل کتاب های داستایفسکی هستیم – در آینده کتاب شیاطین را معرفی می کنیم و بعد از آن برادران کارامازوف را معرفی می کنیم. احتمالا تا سه ماه آینده مطالب ویژه ای درمورد داستایفسکی و کتاب های داستایفسکی خواهیم داشت. ممنون از صبوری شما

نویسنده اى نیست که نزدیک به ده رمان جذاب و درجه یک داشته باشه، در بین تمام نویسندگان بزرگ هیچکس جز داستایوسکى چنین جایگاهى نداره. تحلیل خیلى خوب بود و چیز دیگه اى نمیشه گفت، فقط تکرار این موضوع که شخصیت پردازیهاى رمانهاى داستایوسکى یونیک هستن و روان پریشى مرموز و عذاب آورى که تقریبا در تمام رمانهاى داستایوسکى هست در ابله هم مشهوده. در طى خوندن رمان، از نظر منِ خواننده، ابله شخصیت اصلى نبود، بلکه شخصیتهاى دیگه ى داستان بودن که بیشتر از اعیان و اشراف بودن. “جوان خام” رمان کمتر مشهور داستایوسکى هم بنوعى شبیه همین رمانش هست اما در قالب ضعیفترش. اما یک نکته دیگه اینکه غیر از رمانهاى مشهور داستایوسکى که خیلى معرفى شدن و همه اسامیشون رو میدونن، من کتاب “رنج کشیدگان و خوارشدگان” رو که از رمانهاى کمتر شناخته شده ى داستایوسکى هست پیشنهاد میکنم، و همینطور رمان “همزاد”، این دو تا کتاب داستایوسکى هیچ چیزى از این رمانها کم ندارن و من به شخصه بعد از رمان حیرت انگیز “شیاطین”، این دو رمان داستایوسکى رو حتى بیشتر از ابله و جنایت و مکافات دوست داشتم

لطفا تحلیل رمان دزیره. ممنون

منابع ما محدود هستش دوست گرامی – ولی در آینده حتما وقتی این کتاب را خواندیم معرفی آن را منتشر خواهیم کرد

عالیه کتاب دزیره.

با سلام ممنون از مطالب مفیدتون واقعا با خواندن مطالب شما کتاب مورد علاقه ام رو راحت تر انتخاب نی کنم ضمن اینکه برای خواندن علاقمند تر ومشتاق تر شدم فقط عیب سایت شما اینه که جستجو برای کتاب رو بالای صفحاتتون ندارید یا من موفق نشدم پیدا کنم ممنون میشم راهنمایی بفرمایید

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *