رمان ژان کریستف از رومن رولان نویسنده ی مشهور فرانسوی است. ژان کریستف در ایران اولین بار با ترجمه ی محمود اعتماد زاده (م.ا.به آذین) منتشر شده است. چاپ قدیم این کتاب در ۸ جلد منتشر شده است.
بررسی هر جلد از کتاب به صورت جداگانه:
رومن رولان در سال ۱۹۱۰ مفتخر به دریافت نشان لژیون دونور (بالاترین مدال افتخار فرانسه) شد و در سال ۱۹۱۳ جایزه بزرگ آکادمی فرانسه را به دست آورد. در سال ۱۹۱۶ نیز جایزه ادبی نوبل را به دست آورد.
چاپ جدید کتاب در ۴ جلد می باشد و انتشارت فردوس آن را منتشر کرده است.
رمان ژان کریستف در مورد چیست؟
ژان کریستف یک رمان موزیکال است به طوری که مخاطب غرق در رمان شده و فقط به موسیقی گوش می دهد.
ژان کریستف موسیقیدان آلمانى است که پس از درگیرى با پلیس مجبور به ترک کشور شده و به فرانسه مهاجرت مى کند.
طی دوران بلوغ فکری اش دست خوش تحولاتی فراوان بوده و تا حدودی دارای روحیه ی چند شخصیتی است.
شخصیت اصلی و با دوامش ب آرامی شکل میگیرد و به یک ثبات معقول و منطقی می رسد زندگی ژان کریستف تا حد زیادی به زندگی و اندیشه های بتهوون، موتسارت و واگنر شبیه است.
نگارش رمان ۲۰ سال به طول انجامیده و بنا به نظر نویسنده شاهکارش محسوب میشود. و نویسنده در این سالیان شخصیت های داستان خود را به بلوغ رسانده است.
ژان کریستف منعکس کننده ی اندیشه ها و گرایشات صلح طلبانه ی رولان است تا جایی که جایزه ی نوبل ادبیاتی ک بخاطر نگارش رمان به وی اهدا شد بیشتر جایزه ی صلح است تا ادبیات رولان وقوع جنگ بین دو کشور آلمان و فرانسه را پیش بینی میکند و درست دو سال پس از اتمام رمان جنگ جهانی اول رخ می دهد.
درباره رمان ژان کریستف
رمان یک شخصیت پردازی خیالی وسیع با شخصیت های وسیع و یک قهرمان هنری از بتهوون به شیوه ی ادبیات کلاسیک می باشد با جزئیات زیاد. علیرغم حجمش اصلا مخاطبو خسته نمیکنه. این رمانو هر موسیقیدان یا هرکسی ک تو کار موسیقیه باید بخونه. بنده به شخصه موسیقی رو بعد از اتمام این رمان فهمیدم منظورم موسیقی واقعیه. خود رولان دوران نوجوانی نهلیسم بود اما بعدها توسط آهنگای بتهوون به اون خدای خودش رسیده که در عین خودش بینظیره.
ضمنا پایان نامه ی دکترا او نیز راجب آثار بزرگان موسیقی بوده ک نشون میده واقعا از روی فکر و دل رمانو نوشته، بنظرم قبل از مرگ باید این رمانو حتما خوند چون دید جدیدی خصوصا از لحاظ انسان دوستی به به شما می دهد.
رمان ژان کریستف که در سال ۱۳۵۶ در ۸ جلد منتشر شده است.
قسمت هایی از رمان ژان کریستف
جرأت کنید راست و حقیقی باشید. جرأت کنید زشت باشید! اگر موسیقی بد را دوست دارید، رک و راست بگویید. خود را همان که هستید نشان بدهید. این بزک تهوع انگیز دورویی و دو پهلویی را از چهره روح خود بزدایید، با آب فراوان بشوئید…
و چه خوب بود که آدمی میتوانست وقتی درد و مصیبتی دارد ماهها بخوابد و چندین ماه بعد، آسوده و تازه نفس از خواب برخیزد. اما هیچ کس نمیتواند چنین کاری بکند؛ و باید بیدار ماند و درد کشید و با دردهای خود کنار بیاید.
بیشتر مردم در حقیقت در بیست یا سی سالگی میمیرند! اگرچه به ظاهر زنده میمانند اما دیگر چیزی یاد نمیگیرند و انعکاسی از گذشتهی خود میشوند و در سالهای بعدی خودشان را تکرار میکنند و ماشین وار آن چه را که بیش از بیست یا سی سال یاد گرفتهاند، ناشیانه و به شکلی بدتر به نمایش در میآورند!
هر نژادی، هر هنری، ریاکاری خاصی دارد. خوراک این جهان اندکی حقیقت است و بسیاری دروغ. روح آدمی ناتوان است و تاب حقیقت ندارد؛ دین او، اخلاق او، سیاست او، شاعران و هنرمندان او باید آن را در لفافهای از دروغ بپوشانند و پیش او بگذارند. این دروغها با روح هر نژادی سازگاری دارد، و در هر یک متفاوت است؛ و همان است که سبب میشود ملتها اینقدر به دشواری یکدیگر را بفهمند و اینقدر به آسانی همدیگر را تحقیر کنند. حقیقت نزد همه یکی است؛ ولی هر ملتی دروغهای خاص خود را دارد که بدان نام ایدهآلیسم مینهد. هر کس از هنگام زادن تا مرگ آن را با هوا نفس میکشد، و این دیگر برایش یکی از شرایط زندگی شده است؛ تنها چند نابغه میتوانند از پس بحرانهای شیرمردانه – بحرانهایی که در طی آن خود را در جهان آزاد اندیشهٔ خویش تنها میبینند – از چنگ آن رهایی یابند.
آن که دوستش داریم همه گونه حقی برما دارد. حتی حق آن را دارد که دیگر دوستمان نداشته باشد.
و نمی توان از او رنجشی به دل گرفت بلکه تنها باید از خود رنجید که چرا باید آنقدر کم شایسته محبت باشیم که دوست ما را ترک کند واین خود رنجی کشنده است.
آیا شما هم رمان ژان کریستف را خوانده اید؟
این مطلب توسط محمد منافی پور نوشته شده است.