نشانک

کتاب ملت عشق

هزار و یک کتاب قبل از مرگ

ایده بوک

کتاب ملت عشق در ترکیه بیش از ۵۰۰ بار به چاپ رسیده و توانسته است عنوان پرفروش‌ترین کتاب تاریخ ترکیه را به دست آورد. این کتاب در ایران هم با استقبال بسیار خوبی مواجه شده و تا به حال بیشتر از ۵۰ بار تجدید چاپ شده و توانسته است طرفداران زیادی پیدا کند. البته واکنش‌ها نسبت به این رمان بسیار متفاوت است. برخی ملت عشق را بهترین رمانی می‌دانند که تا به حال خوانده‌اند و برخی آن را صرفا یک کتاب معمولی و یا حتی سطح پایین می‌دانند. در ادامه به معرفی و خلاصه کتاب ملت عشق می‌پردازیم.

به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد عشق.
خود به تنهایی دنیایی است عشق.
یا درست در میانش هستی، در آتشش
یا بیرونش هستی، در حسرتش…

الیف شافاک در سال ۱۹۷۱ در استراسبورگ فرانسه به دنیا آمد. دوران کودکی و جوانی‌اش در آنکارا، مادرید، عمان، کلن، استانبول، بوستون، میشیگان و آریزونا گذشت. فارغ‌التحصیل رشته روابط بین‌الملل از دانشگاه فنی خاورمیانه (آنکارا) است. دوره کارشناسی ارشد را نیز در همان دانشگاه در رشته مطالعات زنان و دوره دکتری را در رشته علوم سیاسی به پایان رساند.

پشت جلد کتاب ملت عشق قسمتی از متن کتاب آمده است:

مولانا خودش را «خاموش» می‌نامید؛ یعنی ساکت. هیچ به این موضوع اندیشیده‌ای که شاعری، آن هم شاعری که آوازه‌اش عالمگیر شده، انسانی که کار و بارش، هستی‌اش، چیستی‌اش، حتی هوایی که تنفس می‌کند چیزی نیست جز کلمه‌ها و امضایش را پای بیش از پنجاه هزار بیت پرمعنا گذاشته چطور می‌شود که خودش را «خاموش» بنامد؟

[ مطلب مرتبط: معرفی رمان‌های عاشقانه ]

ملت عشق

خلاصه داستان کتاب ملت عشق

این کتاب دو داستان را شامل می‌شود که به زیبایی در کنار هم و در یک کتاب گنجانده شده است. دو رمان که موازی هم جلو می‌رود. و به گونه‌ای به همدیگر ارتباط دارند. یکی از این داستان‌ها در سال ۲۰۰۸ در امریکا و دیگری در قرن هفتم در قونیه اتفاق می‌افتد.

داستان اول کتاب مربوط به اللا روبینشتاین است که در بوستونِ آمریکا زندگی می‌کند. اللا یک همسر و مادر است که همه زندگی خود را صرف خانواده و رابطه زناشویی کرده است. با اینکه همسر اللا – دیوید – دندانپزشک مشهوری بود و معیشت آن‌ها در یک سطح ایده‌آل قرار داشت اما عشق و صمیمتی در میان آن‌ها نبود. اللا این موضوع را پذیرفته بود و همه اولویت‌های خود را تغییر داده بود و فقط به فکر بچه‌هایش بود. اما با این حال رابطه اللا با خانواده‌اش هم چندان خوب نبود و رابطه زناشویی‌اش در خطر بود. طبق تشبیه کتاب، اللا شبیه یک برکه بود، یک برکه راکد. در اینجا اولین جملات کتاب می‌تواند جالب توجه باشد.

سنگی را اگر به رودخانه‌ای بیندازی، چندان تاثیری ندارد. سطح آب اندکی می‌شکافد و کمی موج بر می‌دارد. صدای نامحسوس «تاپ» می‌آید، اما همین صدا هم در هیاهوی آب و موج هایش گم می‌شود. همین و بس.
اما اگر همان سنگ را به برکه‌ای بیندازی… تاثیرش بسیار ماندگارتر و عمیق‌تر است. همان سنگ، همان سنگ کوچک، آب‌های راکد را به تلاطم در می‌آورد. در جایی که سنگ به سطح آب خورده ابتدا حلقه‌ای پدیدار می‌شود؛ حلقه جوانه می‌دهد، جوانه شکوفه می‌دهد، باز می‌شود و باز می‌شود، لایه به لایه. سنگی کوچک در چشم به هم زدنی چه‌ها که نمی‌کند. در تمام سطح آب پخش می‌شود و در لحظه‌ای می‌بینی که همه جا را فرا گرفته. دایره‌ها دایره‌ها را می‌زایند تا زمانی که آخرین دایره به ساحل بخورد و محو شود.
رودخانه به بی‌نظمی و جوش و خروش آب عادت دارد. دنبال بهانه‌ای برای خروشیدن می‌گردد، سریع زندگی می‌کند، زود به خروش می‌آید. سنگی را که انداخته‌ای به درونش می‌کشد؛ از آنِ خودش می‌کند، هضمش می‌کند و بعد هم به آسانی فراموشش می‌کند. هر چه باشد بی‌نظمی جزء طبیعتش است؛ حالا یک سنگ بیش‌تر یا یکی کم‌تر. (کتاب ملت عشق – صفحه ۷)

در این میان اللا بنا به دلایل مختلف کاری تحت عنوان یک ویراستار پیدا می‌کند. او می‌بایست رمانی را که به او داده شده بخواند و در مورد آن گزارشی تهیه کند. رمانی که زندگی او را برای همیشه تغییر خواهد داد. رمانی که به اللا می‌دهند، رمان ملت عشق است. در ابتدای رمانی که به اللا داده شده است شعری از دفتر دوم مثنوی معنوی آمده است که تاثیر عمیقی دارد:

ما زبان را ننگریم و قال را
ما درون را بنگریم و حال را

موسیا آدابدانان دیگرند
سوخته جان و روانان دیگرند

ملت عشق از همه دین‌ها جداست
عاشقان را ملت و مذهب خداست

داستان دوم رمان، ماجرای همین رمانی است که به اللا داده می‌شود، یعنی داستان کتاب ملت عشق. ملت عشق در واقع رمانی در مورد عشق مولانا و شمس تبریزی است که در قرن هفتم اتفاق می‌افتد. رمان ملت عشق در ۴ بخش نوشته شده است:

  1. خاک – پدیده‌های عمیق، آرام و جامد زندگی
  2. آب – پدیده‌های سیال و جاری و متغییر زندگی
  3. باد – پدیده‌های ترک‌کننده و کوچنده زندگی
  4. آتش – پدیده‌های سوزاننده، ویران‌کننده و نابودکننده زندگی

همان‌طور که احتمالا می‌دانید، داستانی که در قرن هفتم روایت می‌شود داستان وارد شدن شمس تبریزی به زندگی مولانا است. کسی که زندگی مولانا را به شدت تحت تاثیر قرار می‌دهد و دنیای جدیدی پیش روی او باز می‌کند. اولین دیدار شمس تبریزی و مولانا نیز بسیار معروف است و در آن شمس سوالی عجیب از مولانا می‌پرسد. سوالی که در متن کتاب چنین نوشته شده است:

به نظر تو کدام یک از این دو نفر والاتر است: حضرت محمد یا بایزید بسطامی؟

داستان کتاب به همین شکل بین زندگی اللا و اتفاقات قرن هفتم در جریان است. در این بین اللا تحت تاثیر ملت عشق قرار می‌گیرد و تصمیم می‌گیرد با نویسنده رمان ملت عشق یعنی عزیز ز. زاهارا از طریق ایمیل ارتباط برقرار کند و…

در قسمت دیگری از متن پشت جلد کتاب آمده است:

اغلب مفسران مثنوی بر این نکته تاکید می‌کنند که این اثرِ جاودان با حرف «ب» شروع شده است. نخستین کلمه‌اش «بشنو!» است. یعنی می‌گویی تصادفی است شاعری که تخلصش «خاموش» بوده ارزشمندترین اثرش را با «بشنو» شروع می‌کند؟ راستی، خاموشی را می‌شود شنید؟

[ لینک مرتبط: کتاب بعد از عشق اثر الیف شافاک ]

داستان کتاب ملت عشق

درباره کتاب ملت عشق

به نظر من ملت عشق واقعا یک کتاب فوق‌العاده عالی و لذت‌بخش است که می‌توان کمبودهای آن را نادیده گرفت و بی‌نهایت از خواندن آن لذت برد. هنگام مطالعه ملت عشق احساس خوبی داشتم و به همه دوستان پیشنهاد می‌کنم این کتاب را مطالعه کنند و لذت ببرند. این کتاب جزء کتاب‌های پیشنهادی کافه‌بوک برای مطالعه قرار دارد.

آنچه در مورد رمان ملت عشق بسیار چشم‌گیر و جذاب است نحوه تغییر زاویه دید می‌باشد. در کتاب از زاویه دید اول شخص و سوم شخص استفاده شده و همین باعث جذابیت دو چندان مطالب شده است. کتاب مدام از زاویه دید افراد مختلف روایت می شود و حدود ۱۸ نفر، اتفاقات را روایت می‌دهند. برخی از افرادی که این رمان را روایت می‌کنند عبارتند از: اللا – شمس – شاگرد – مولوی – حسن گدا – گل کویر – سلیمان مست – متعصب – کیمیا و…

این رمان در مورد عشق است، عشقی واقعی، عمیق و خالص که در کمتر کتابی با آن روبه‌رو خواهید شد.

هنگامی که داستان شمس تبریزی در رمان ملت عشق را می‌خوانید شیفته آن می‌شوید. احساس خوبی به شما دست می‌دهد و دلتان نمی‌خواهد کتاب را کنار بذارید. به معنای واقعی کلمه جذب این داستان خوب می‌شوید اما وقتی در اوج لذت بردن از داستان قرن هفتم هستید، نویسنده دوباره به ماجرای اللا در امریکا برمی‌گردد و این ممکن است مقداری لذت خواندن کتاب را کم کند و شاید حتی باعث عصبانیت شما شود. دست‌کم باعث شد که من احساس خوبی نداشته باشم، ماجراهای شمس بسیار خواندنی و لذت‌بخش است و علاقه داشتم که فقط آن را مطالعه کنم اما کتاب که در فصل‌های کوتاه کوتاه نوشته شده است این لذت را از شما می‌گیرد.


شخصا وقتی ملت عشق را می‌خواندم دوست داشتم قسمت‌هایی که مولانا داستان را روایت می‌کند بیشتر باشد اما چنین نبود و فقط در بعضی مواقع داستان از دید مولانا نقل میشد.

نباید از این نکته هم غافل شد که رمان ملت عشق صرفا یک رمان خوب است که قسمتی از آن از زندگی مولانا و شمس گرفته شده است. همه اتفاقات و جریانات این کتاب براساس مستندات تاریخی نیست و اگر شما از زندگی مولانا و برخورد او با شمس تبریزی آگاه باشید می‌توانید به‌راحتی به این موضوع پی ببرید. بنابراین به این کتاب صرفا به عنوان یک رمان نگاه کنید و انتظاری فراتر از آن نداشته باشید.

می‌توان گفت همه خوب‌بودن و تاثیرگذار بودن کتاب نیز مربوط به همین داستان قرن هفتم یعنی داستان عشق میان شمس تبریزی و مولانا است. اگر داستان اللا به شکل مجزا در یک کتاب آمده بود هرگز نمی‌توانست موفقیتی در حد این کتاب کسب کند. پیشنهاد می‌کنم مطالعه کتاب ملت عشق را به هیچ‌وجه از دست ندهید و حتی اگر مایل هستید کسی را به کتاب و کتاب‌خواندن علاقه‌مند کنید، رمان ملت عشق را به او هدیه دهید.

از کتاب ملت عشق ترجمه‌های متعددی در بازار وجود دارد اما این کتاب با ترجمه ارسلان فصیحی از نشر ققنوس معروف شده است که ترجمه خوب، روان و بی‌نقصی می‌باشد.

نکته نهایی در مورد کتاب ملت عشق قواعد خواندنی شمس تبریزی است که در کتاب آمده است. این قاعده‌ها با نام چهل قاعده عشق و یا چهل قاعده شمس تبریزی نیز شناخته می‌شود. این چهل قاعده را می‌توانید از طریق لینک زیر در سایت کافه‌بوک بخوانید:

» چهل قاعده شمس

[ لینک مرتبط: رمان سمفونی مردگان – نشر ققنوس ]

جملاتی از متن کتاب ملت عشق

تمام زندگی اللای بیچاره خلاصه شده بود در راحتی شوهر و بچه‌هایش. نه علمش را داشت و نه تجربه‌اش را تا به تنهایی سرنوشتش را تغییر دهد. هیچ‌گاه نمی‌توانست خطر کند. همیشه محتاط بود. حتی برای عوض کردنِ مارک قهوه‌ای که می‌خورد بایست مدت‌های طولانی فکر می‌کرد. از بس خجالتی و سربزیر و ترسو بود؛ شاید بشود گفت آخر بی‌عرضگی بود.  (کتاب ملت عشق – صفحه ۱۱)

کلماتی که برای توصیف پروردگار به کار می‌بریم، همچون آینه‌ای است که خود را در آن می‌بینیم. هنگامی که نام خدا را می‌شنوی ابتدا اگر موجودی ترسناک و شرم‌آور به ذهنت بیاید، به این معناست که تو نیز بیش‌تر مواقع در ترس و شرم به سر می‌بری. اما اگر هنگامی که نام خدا را می‌شنوی ابتدا عشق و لطف و مهربانی به یادت بیاید، به این معناست که این صفات در وجود تو نیز فراوان است. (کتاب ملت عشق – صفحه ۵۴)

پیمودن راه حـق کار دل است، نه کار عـقل. راهنمایت همیشه  دلـت باشد، نه سری که بالای شانه‌هایت است. از کسانی  باش که به نـفـس خـود آگاهـند، نه از کسـانی که نــفــس خـــود را نـادیــده مـی‌گیـرند. (کتاب ملت عشق – صفحه ۶۹)

تقریبا همه برنامه‌های آشپزی تلویزیون را تماشا می‌کرد، اما هیچ‌کدام به نظرش واقعی نمی‌رسیدند. این‌که در این برنامه‌ها غذا پختن را با «ابداع»، «خلاقیت»، حتی «دیوانگی» یکی می‌دانستند به نظرش عجیب می‌رسید. آشپزخانه آزمایشگاه که نیست! بگذار دانشمندان آزمایش بکنند، هنرمندها عجیب و غریب باشند! آشپزی اما چیز دیگری است. برای این‌که آشپز خوبی باشی، نه آزمایش لازم است نه دیوانه بودن! (کتاب ملت عشق – صفحه ۱۰۱)

شمس با همان لحن آرام و باوقار ادامه داد: «شاگر موقرمز، می‌گویی می‌خواهی به دریای تصوف قدم بگذاری، اما حاضر نیستی بهایش را بپردازی. این‌طوری نمی‌شود! برای یکی پول و ثروت تله اصلی است، برای یکی دیگر شهرت و مقام، برای دیگری تن و شهوت! انسان در وهله اول باید از شرّ چیزی خلاص شود که در این دنیا بیش‌ترین اهمیت را برایش دارد. این شرط اول قدم گذاشتن در این راه است. (کتاب ملت عشق – صفحه ۱۳۹)

زندگی عذابی تمام‌نشدنی است. انگار همیشه بین زندگی و مرگ گیر کرده‌ام، همیشه در برزخم. (کتاب ملت عشق – صفحه ۱۵۷)

هر انسانی به کتابی مبین می‌ماند در جوهره‌اش؛ منتظر خوانده شدن. هر کدام از ما در اصل کتابی هستیم که راه می‌رود و نفس می‌کشد. کافی است جوهره‌مان را بشناسیم. فاحشه باشی یا باکره؛ افتاده باشی یا عاصی، فرقی نمی‌کند؛ آرزوی یافتن خدا در قلب همه ما، در اعماق وجودمان پنهان است. از لحظه‌ای که به دنیا می‌آییم، گوهر عشق را درونمان حمل می‌کنیم. (کتاب ملت عشق – صفحه ۱۷۲)

عشق خدا به دریا می‌ماند. هر انسانی به قدر ذاتش از آن آب برمی‌دارد. این‌که هر کسی چقدر آب برمی‌دارد به گنجایش ظرقش بستگی دارد. یکی ظرفش خمره است، یکی دلو، یکی کوزه، دیگری پیاله. (کتاب ملت عشق – صفحه ۲۳۸)

انسان هرگاه نقص‌ها و عیب‌ها و هوس‌ها و اشتیاق‌های نفسش را شناخت و قصد کرد اصلاحش کند، آن زمان به سفری درونی می‌رود. از آن به بعد چشمانش نه رو به بیرون، بلکه رو به درون می‌چرخد. به این ترتیب گام‌به‌گام به منزل بعدی نزدیک می‌شود. این منزل، از منظری، درست برخلاف منزل پیشین است. در این‌جا فرد به جای آن‌که مدام دیگران را مقصر بداند، همیشه تقصیر را در وجود خودش می‌یابد. در هر واقعه‌ای خودش را می‌کاود و مقصر می‌داند. این پله، پله «عالمِ زیبا و منِ زشت» است. (کتاب ملت عشق – صفحه ۲۵۲)

کائنات وجودی واحد است. همه‌چیز و همه‌کس با نخی نامرئی به هم بسته‌اند. مبادا آه کسی را برآوری؛ مبادا دیگری را، به خصوص اگر از تو ضعیف‌تر باشد، بیازاری. فراموش نکن اندوه آدمی تنها در آن سوی دنیا ممکن است همه انسان‌ها را اندوهگین کند. و شادمانی یک نفر ممکن است همه را شادمان کند. (کتاب ملت عشق – صفحه ۳۱۰)

مرزهای عقل و منطق ممکن است کاملا قاطع باشد. ما در عشق همه مرزها و جدایی‌ها محو می‌شوند. (کتاب ملت عشق – صفحه ۳۳۷)

دنیا چاه پریشانی است در نبودِ شمس. (کتاب ملت عشق – صفحه ۴۲۹)

تسلیم شدن در برابر حق نه ضعف است نه انفعال. برعکس، چنین تسلیم شدنی قوی شدن است به حد اعلی. انسان تسلیم شده سرگردانی در میان موج‌ها و گرداب‌ها را رها می‌کند و در سرزمینی امن زندگی می‌کند. (کتاب ملت عشق – صفحه ۴۳۵)

اگر یکی را که دوستش داری از دست بدهی، بخشی از وجودت همراه با او از دست می‌رود. مانند خانه‌ای متروکه اسیر تنهایی‌ای تلخ می‌شود؛ ناقص می‌مانی. خلا محبوبِ از دست رفته را همچون رازی در درونت حفظ می‌کنی. چنان زخمی است که با گذشت زمان، هر قدر هم طولانی، باز تسکین نمی‌یابد. چنان زخمی است که حتی زمانی که خوب شود، باز خون‌چکان است. گمان می‌کنی دیگر هیچ‌گاه نخواهی خندید، سبک نخواهی شد. زندگی‌ات به کورمال‌کورمال رفتن در تاریکی شبیه می‌شود؛ بی‌آن‌که پیش رویت را ببینی، بی‌آن‌که جهت را بدانی، فقط زمان حال را نجات می‌دهی… شمع دلت خاموش شده، در شب ظلمات مانده‌ای. (کتاب ملت عشق – صفحه ۴۹۶)

عمری که بی عشق بگذرد، بیهوده گذشته است. نپرس که آیا باید در عشق الهی باشم یا عشق مجازی، عشق زمینی یا عشق آسمانی، یا عشق جسمانی؟ از تفاوت‌ها تفاوت می‌زاید. حال آنکه به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد عشق. خود به تنهایی دنیایی است عشق. یا درست در میانش هستی، در آتشش، یا بیرونش هستی، در حسرتش. (کتاب ملت عشق – صفحه ۵۰۸)

[ لینک: پیشنهاد کتاب برای مطالعه ]

ملت عشق اثر الیف شافاک

مشخصات کتاب

  • کتاب ملت عشق
  • نویسنده: الیف شافاک
  • مترجم: ارسلان فصیحی
  • انتشارات: ققنوس
  • تعداد صفحات: ۵۱۱
  • قیمت چاپ نوزدهم: ۳۳۰۰۰ تومان

👤 نویسنده مطلب: سروش فتحی

نظر شما در مورد رمان ملت عشق چیست؟ آیا این کتاب خوب را خوانده‌اید؟ لطفا اگر این کتاب را خوانده‌اید، حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید.


فیسبوک توییتر گوگل + لینکداین تلگرام واتس اپ کلوب

نقد و بررسی کتاب

قلم نویسنده

7

ترجمه

7

تاثیرگذاری و جذابیت کتاب

9

مشخصات ظاهری و قیمت

8

امتیاز شما به مطلب

دوست داشتم: 3257
دوست نداشتم: 728
میانگین امتیازات: 4.47

چاپ کتاب

436 دیدگاه در “کتاب ملت عشق

بهمثل معروفی داریم که (مرغ همسایه غاز است).خیلی صریح خلاصه ای (ملت عشق*) را برایتان شرح میدهم تا شما با این اثر که نمیدانم آنرا رمان ..داستان…من روایت ..چند داستان کوتاه.. نقدی فلسفه..سیری در تصوف. .بخشی از تاریخ گمشده ..یا چه بنامم آشنا کنم.
۱ـ ادبیات این کتاب در غالب موارد کم نقص است اما، یک زبانی است. بطوری که وقتی نقل داستانی را (حسن گدا)ی جذامی میگوید، با نوشتار (خنثا)ی پا انداز و (گل کویر ) روسپی و خانم (اللا) ی آمریکایی، فارغ التحصیل ادبیات که در این داستان ویراستار و خانه دار است و حتی آنجا که خود نویسند وارد داستان میشود با هم تفاوتی ندارد. و اما بر عکس وقتی (شمس) راوی بخشی از داستان می شود، گاه نازلترین شکل ادبی ( شاید منظور امروزی ترین شکل). حرفش را بیان می کند و این بیان کوچه بازاری ناگهان در بیان قواعد (عرفان) شکلی بسیار متکلف و غامض بخود می گیرد. بطوری که ناشر مجبور شده این کلمات را با حروف درشت تری چاپ کند.
۲ـ کتاب با روایت نویسنده (شافاک)، از قول ویراستاری (اللا)که نوشته عزیز نامی را به نام «ملت عشق» با داستانهای مجعول و بر گرفته از تخیلات و اشاراتی به زمان اواخر دوره حیات شمس (اوایل دهه چهل قرن هفتم هجری) نوشته شروع شده و پیش می رود. آدمهای داستان (نه آنها که در بوستون آمریکا و در قرن بیست و یکم اند) بیشتر به قهرمانان قصه سند باد می خورند، آن هم با نقالی مادر بزرگ های قدیم. مثلا قونیه در این کتاب آنقدر کوچک است که وقتی شمس وارد آن می شود، عطار و نانوا و رزاز و شعبده باز و کشتی گیران و مسافران تازه از راه رسیده و معرکه گیران و چوپانان و گله هاشان و راهیان به سمت مسجد و خیلی چیزهای دیگر را در آن واحد می بیند. برای اینکه فاحشه خانه شهر را ببیند کافیست بجای اینوری آن وری برود. برخوردهای آدمهایی که در معرفی شمس نقش دارند، مثل «شاگرد مو قرمز»، «حسن گدای جذامی»، «سلیمان»، «گل کویر روسپی» و خیلی های دیگر آنقدر اتفاقی است که فقط در فیلم های هندی نظیرشان اتفاق می افتد.و هنگامی که هر کدام از ایشان لب به سخن می گشایند، هر کدام فیلسوفی اند که فقط امکان بروز دانسته هایشان را ندارند.
۳ـ داستان با بیان راوی نخست که خود را قاتل شمس تبریزی معرفی می کند شروع می شود. از آنجا که تا پیش از کشف مقالات شمس اطلاع دقیقی از زندگی او در دست نبوده و آنچه بعدها بدست آمده در «ابتدا نامه» سلطان ولد و بعد ها از روایات مریدان شمس در دیوان وی معلوم شده، نویسنده به خود اجازه داده تا روایت من درآوردی ناجالبی از زندگی این عارف بزرگ سر هم کند. البته قبلا هم اشاره کرده ام که این کتاب در کمال ظرافت با ادبیاتی در نوع خود جذاب نوشته شده است چرا که غیر از این تحویل بخشهای زیادی از این داستان به خواننده ممکن نبود. غذایی بی مزه در ظرفی زیبا (چو دزدی با چراغ آید…).
۴ـ تحت تاثیر قرار گرفتن شخصیت اصلی زنده کتاب یعنی اللای آمریکایی که بخاطر خیانت های مکرر شوهر دندانپزشک اش مغبون و سرخورده است، با خواندن فقط چند بخش از کتاب ملت عشق که اثری از عشق ندارد، باور نکردنی است. این تاثیر تا آنجا پیش می رود که در جایی، اللا روبنشیتاین از عزیر می پرسد «تو خودت شمس هستی؟» آگاهی خانم تحصیلکرده و حالا ویراستار کتاب ملت عشق قابل توجه است (آدم یاد گاو «مش حسن» در فیلم گاو می اوفتد).
البته کتاب پر از اراجیف است که برای مثال یک از دهها نمونه آنرا برایتان می نویسم.
وقتی به شب زفاف شمس با (کیمیا) میرسیم، از تعجب شاخ در میآوریم. چرا که شمس را جوانمردی ابله می یابیم که با کمال حماقت و نادانی اقدام به ازدواج کرده. و حالا در برابر صحنه (حجله)، مجبور میشور با کاردی که معلوم نیست در اتاق خواب چه می کند؟؟کف دست خود را ببرد و .. مگر نزدیکی به همسر شرعی و قانونی جرم، خلاف یا گناه است و یا این کار به دور از دایره جوانمردی و یا باور اهل تصوف است؟ شاید عزیز میخواسته به ما بقبولاند که آدمهائی با اخلاق شمس از طریق گرده افشانی تولید مثل می کردند!!
مگر می شود با میخ تخیل، تابلوی آرزو ها را بر دیوار تاریخ کوبید؟ مگر می شود خانم اللا کتاب ویرایش نشده(عشق) را خوانده و نخوانده تعبیر و تفسیر کند و بخصوص در مدت زمانی کمتر از یکماه (تاریخهای اشاره شده این را نشان میدهند) یک زن سوپر مدرن آمریکائی تحت تاثیر نوشته کسی که مدتی است از حیطه هولناک اعتیاد گریخته( به گفته خود ز. زاهار) منقلب شود. بطوری که برای دیدار (عزیز) سینه چاک بشود!چطور نویسنده در نویسنده کتاب یعنی ز.زاهار، به خودش اجازه می دهد که محاوره های شمس علاء الدین و کمیا و گل کویر و کرا و که و که را مثل دیالوگ سریالهای تلویزیونی، بنویسد. راستی بد نیست این جمله را از ص ۴۶۲کتاب برایتان بنویسم که هم خنده هم گریا تان بگیرد.(گل کویرـ قونیه ـ ۶۴۵)..
ــ ((با هم به بازار رفتیم،(با کیمیا دختر خوانده مولوی)،به دکانی که از قدیم مشتری آن بودم.برایش لباسهای حریر و لباس های زیر خریدم…)).
یادمان باشد که تا همین چند سال پیش زنهای ما برای تهیه لباس زیر که خودشان یا خیاطهای زنانه میدوختند از پارچه های نخی استفاده میکردند. حالا در قونیه قرن هفتم هجری فروشنده لباس زیر زنانه چی می کرده، الله اعلم.
سریال (حریم سلطان) را دیده اید؟ترکها در این فیلم لباسهائی را به تن زنان حرمسرای سلطان کرده اند که در قرن بیستم هم خیلی جاها آنها را نمی پوشیدند. البته آن کار برای جلب تماشاچی بود و الا زنان سلطان سلیمان از زنان حرمسرای فتحعلیشاه قاجار خوش پوش تر نبودند!!
البته گاهی دیدن عباراتی مثل «نبینم این طرفها «مخ» کسی را کار بگیری» از افاضات پا انداز نجیب خانه قرن هفتم هم جالب است.

دبستان که می رفتیم «اولیور توئیست» را از کتابخانه کوچک مدرسه قرض می گرفتیم، (آوای وحش و سپید دندان) و گهگاه کتاب »جیبی هفته» را و خواندن این قصه ها برایمان خیلی ساده تر از کتاب هایی بود که از متن آنها برایمان دیکته می گفتند. چقدر سخت بود نوشتن (قسطنطنیه)که نمی دانستیم چرا هر دو ط آن دسته دار است. نوجوان که شدیم، «صادق چوبک» را شناختیم و («هدایت» را و بعد ها «رسول پرویزی» و «خسرو شاهانی» و «مجابی» را. خواندن یک کتاب با قیمت بیست و چند ریال هزینه کمتر و سرگرمی بیشتری از رفتن به سینما و تفریح های گرانتر آن روزگار داشت. دستمان که به دهنمان رسید خود به خود شیفته «هوگو»، «کازانتاکیس» و «داستایوفسکی» و «چخوف» و «الکس هیلی» و «تواین» و «ویرژیل گورگیو»، «هاینریش بل» و خیلی از دیگران شدیم و همراه قصه های آنان با دنیای بی انتها و مواج کلمات و جملات زیبا که برایمان طنین و پژواک داشت، آشنا شدیم. شاید خیلی از ما هنوز «جنایات و مکافات» و یا «به دار آویختگان» را تمام نکرده باشیم. شاید «دن آرام» را مثل کتاب درسی سالی یکبار می خوانیم و به مردان سخت کوشی که برای ترجمه آثار این بزرگان دود چراغ خورده اند، درود می فرستیم… و اما «روزگار غریبی است نازنین!»
بعد از اینکه بخاطر جنگ تحمیلی دستمان از کالاهای آمریکایی و اروپایی و ژاپنی و کره ای و مونتاژهای قابل قبول وطنی کوتاه شد و خودمان هم درگیر هیولای جنگ شدیم، خیلی زود به بازار پر منفعت اجناس ترکیه ای تبدیل شدیم که جای قصه اش اینجا نیست. بالاخره پارچه می پوسد و پاره میشود و بلور هم یک روز می شکند و از بین می رود… اما چه کنیم با بازار کتابهای ترجمه شده ترکی که بخصوص در باره ملت عشق آفتی است که نه می پوسد و نه می شکند. کتاب ملت عشق همانطور که در قسمت اول (نظر) نوشتم، قبل از هر چیز از نظر دسته بندی برای هر کتابخانه ای مشکل دارد. نمی دانم ناشر این کتاب آنرا رمان می داند، داستان می پندارد، فلسفه اش می داند، داستان کوتاه یا چند مقاله تکه پاره و… می شماردش؟ مجموعه ای از من روایت و نقل قول است که کمتر مبنای صحیح تاریخی دارد. بافته چهل تکه ای است که سر هر تکه اش به نقلی گاه رمال گونه پیوست خورده است. حوادثی خیالی که گویا کسی که بر حسب اتفاق از عالم سفلی به علوی رسیده آنها را نگاشته است. درباره جعل تاریخ البته حتما نویسنده قصد نوشتن تاریخ نداشته است، همانطور که قصه هم نمی خواسته بگوید. جائی خواندم که «شافاک آموزه های مولانا را به زبان امروزی بیان کرده است». خاک بر سر من که باید بجای فیل داستان مولانا، خرطوم نه که فقط سایه آنرا ببینم. دوست عزیز، هر که طاووس خواهد جور هندوستان کشد. مگر می شود روح القوانین را به زبان ساده گفت یا گلستان و کلیله و مرزبان نامه و هفت اورنگ را با ادبیات کودکانه نوشت؟ لابد آنها که فلسفه و منطق و ریاضی را در مقطع تحصیلات عالی جای داده اند، عقلشان نمی رسیده که باید این دروس را در دوره دبستان خواند… این به آن می ماند که در وبلاگ خصوصی افراد با قصه هایی که تنها تراوش مغزی مقطعی خاص از آنها است، به نوشته های سخیفی به اسم داستان بر می خوریم که صد البته به زبان امروزی نوشته شده است. در زبان محاوره ای ملت عشق، این فقط شمس است که چیزی نمانده بگوید «اینقدر گیر نده» و الا عوام در این وادی از بیان ادبی ای متوسط به بالا برخوردارند…
کتابی را که عزیز زاهار برای نشر به بوستون ( اونهم یهوویی) فرستاده، اسمش (ملت عشق ) است، درست. آیا آدمهای خانواده روینشتاین هم جزو شخصیت های قرن هفتم هجری هستند؟ اگر نیستند پس چرا کتاب حاضر هم اسمش (ملت عشق) است؟ آیا (اللا) روبنشتاین و شوهر و بچه هایش و حتی خود (عزیز) جز ملت عشقند؟ آیا کل داستانی را که خانم (شفق) نوشته ملت عشق است؟ یا ایشان شرح کتاب ملت عشق و ویراستار آنرا نوشته اند؟ اینها چیزهائیست که شاید هیچکس به آنها به عنوان ایراد نگاه نمی کند. ولی همه اینها نشان می دهد که اساس کار بر پایه های اصلاح نشده ای ریخته شده است. ضمنا ما در نوشته بزرگانی چون (دکتر زرین کوب ) و شمس الدین ربیعی یا دیگران نمی بینیم که در اولین ملاقات، (شمس) اسب مولانا را با ورد و جادو رام کرده باشد…
ترسم از این است که، برای کسانی که از طریق کتاب ملت عشق با محمدابن محمدبن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی (مولوی) شاعر پارسی گوی ایرانی تبار، و محمدبن علی ابن ملک داد تبریزی ملقب به شمس الدین صوفی مسلمان قرن هفتم آشنا میشوند، برداشت وارونه ای از این دو چهره همیشه جاوید عالم شعر و ادب عرفان ایران پیدا کنند. بقول یکی از دوستان، (تار) مان را آذربایجانی ها صاحب شدند، ( نوروز ) را تاجیکی ها و لابد (مولانا جلال الدین) و شمس تبریزی را هم ترکها خواهند دزدید که صد البته نردبان این دزدی را مترجمانی که با ترجمه آثاری این چنین آب به آسیاب دشمن میریزند بر گُرده نگه می دارند.
راستی به عوامل نشر این کتاب پیشنهاد می کنم یکبار با دقت به اتفاقاتی که ظاهرا در(مثلا) هفتم جمادی الاول ۶۴۲ اتفاق میوفتد فکر کنند. البته شاید خود نویسنده هم حواسش نبوده که قصه اش به داستان سوپر من خیلی بیشتر نزدیک است تا …

گر تو قرآن بر این نمط خوانی ببری رونق مسلمانی سعدی

سلام.من کتاب ملت عشق رو خوندم و سوالی درباره ی شخصیت اللا برام پیش اومد.اگه به کوته فکری و تعصب متهم نمیشم باید بگم رفتار این خانوم رو اصلا نتونستم درک کنم.تصور کنید ما امروز به کسی قول و تعهد دوستی و دوست بودن بدیم و فردا به خاطر عشق و علاقه ی شدیدمون به شخص دیگه ای قول و قرارمون به شخص قبلی رو زیر پا بذاریم و از روی اون شخصی که باهاش هم پیمان بودیم رد بشیم.شدت عشق و علاقه ی اللا به عزیز زاهارا در کتاب به خوبی بیان شده ولی شدت علاقه ی عزیز به اللا نه به اون خوبی. اللا نمیتونه به هیچ وجه عزیز رو رها کنه ولی عزیز یه جایی از کتاب بهش میگه میتونی با من بیایی یا بری خونه و پیش خوانواده و بچه هات.یا مثلا وقتی با هم به اتاق توی هتل در اولین ملاقات میرن اللا دستاشو به طرف عزیز دراز میکنه ولی عزیز خودشو میکشه عقب و میگه نمیخوام کاری بکنی که بعدا پشیمون بشی.یا تو خیابون که با هم میگردن عزیز انقدر دست اللا رو نمیگیره که اللا خودش تصمیم میگیره دست عزیز رو بگیره.اللا عاشق عزیزه ولی عزیز اللا رو فقط خیلی دوست داره. اللا رفتار های دیوانه وار منظورم عشق جنون آمیز از خودش نشون میده ولی عزیز یه جاهایی مکث میکنه و رفتار عاقلانه از خودش نشون میده.حالا شما تصور بکنید عزیز نمی مرد و اینا یه مدت با هم زندگی می کردن بعد پای یه خانوم دیگه بیاد وسط و این بار عزیز دچار عشق جنون آمیزش به اون خانوم بشه.این وسط مسئولیتی که در قبال عشق اللا داشته چی میشه؟اگه اون خانوم عزیزو سر دو راهی موندن یا رفتن قرار بده آیا عزیز همون کاری که اللا کرد رو انجام میده؟

با سلام خیلی لذتبخش بود برام وقتی کتاب رو تموم کردم ناخودآگاه دیدم برگشتم از اول کتاب حدود ۳۰صفحه اول رو دوباره خوندم
خیلی جذاب وتاثیرگذاربود…

با سلام به مدیران و کارکنان محترم سایت کافه بوک نظریات جالب برایم عالی بود در مورد کتاب ملت عشق خانم الیف شافاک و هر روز تو گروه ترنم ادبیات سرای محله قسمتهایی از این کتاب برامون میزارند ولی من میخواهم کتاب بدون ترجمه فارسی خانم الیف رو بگیرم چون من وقتی کتابهای ترکیه رو با زبان استانبولی میخونم بیشتر لذت میبرم چون تو ترجمه خیلی از معانی عوض میشه و مثل ترجمه سریالهای ترکیه در شبکه های جم اون حس خوب رو به انسان نمیده میگردم اگه تو تهران کتاب اصل ملت عشق رو بگیرم اونو میخونم نتونستم از استانبول میگیرم چون من کتابهای استانبولی رو بزبان اصلیشون میخونم هم زبان ترکیم تقویت میشه و هم مطالب بهتر ه با زیبا اصلی ممنونم از انتقادهای عزیزان و راهنمایی های عزیزانی که این کتاب را کامل خوانده اند

کتابی است بسیار مزخرف ، جای تعجب دارد چرا مترجمی وقت خود را صرف ترجمه چنین لاطایلاتی می کند

برخلاف اکثر دوستانی که گفتن این کتاب برای افرادی که کتاب خون نیستند مناسبه من نظری کاملا برخلافش رو دارم افرادی که درک کاملی از کتاب دارند به عمق مطالب این کتاب هم‌میتونن برسند کتاب بسیار جالب جذابی هست با کلی جملات اموزشی انگیزشی بالا جذابیت کتاب رو زمانی متوجه میشوید که کتاب رو تمام‌میکنید انگار در یک لحظه دلتنگی مولوی تنهایی الا و سرخوردگی علائدین رو همه رو باهم‌ لمس میکنید
داستان دارای ایرادات و ضعف هایی هم‌هست که مثلما اگر این نقص ها برطرف میشد کیفت داستان دوچندان میشد اما این نقص ها باعث کنار گذاشتن این کتاب نمیشه من مطالعه اش رو توصیه میکنم به دوستان

سلام
راستش من کتاب رو خوندم و خیلی لذت بردم اما چند قسمت داستان منو دچار سردرگمی کرده و حتی دیدگاهم رو نسبت به شمس و یا کاری که اللله کرد دچار تردید کرد و حتی شاید از تاثیر منفی ان در زندگی دیگران و خودم نگرانم کرد 🤔دوس دارم با کسی که بیشتر میتونه کمکم کنه صحبت کنم

بنظرم خیلی رمان فوق‌العاده ایه متفاوت‌ترین کتابی بود که تاحالا خوندم و خیلیم تاثیر گذاره آدم از خوندنش خسته نمیشه و از اون کتاباییه که در حین خوندنش به خودت میگی حتما یه دوره دیگه‌ام میخونمش

درود بر مدیر و کاربران
این رو باید بگم که هرکسی واقعا از سبکی که خودش دوست داره لذت میبره در مورد این کتاب باید بگم که کتاب جالبی نیست و این فقط نظر من هست و اگه میبینید از این کتاب تعریف شده بخاطر اینه که اون شخص یا این سبک علاقش بوده یا جز اولین کتاب هایی بوده که خونده و ارزش خوندن داره حداقل یکبار کتاب خیلی خوبی نیست ولی بد هم نیست بخوندیش که سبک مورد علاقتون رو پیدا کنید شاید خوشتون اومد و اگر هم نیومد میدونید که طرف این سبکا نباید برید
با تشکر بسیارذاز سایت کافه بوک

درسته بنظر من هم باید هرکسی از ژانر مورد پسندش بیشتر لذت میبره من هم موافقم بخونید کتابو شاید خوشتون اومد اگر هم نیومد باید دنبال کتاب های دیگری باشید

سلام کسی میتونه جلد روی این کتاب رو تفسیر کنه ؟
چرا طراح از این نوع طرح در این کتاب استفاده کرده ؟

سلام
اتفاقات داستان در مورد شمس و مولانا اتفاق افتاده یا خیالی است؟ مثلا شخصیت ها و اتفاقات اصلی داستان؟
منظورم تک تک موضوعات نیست ولی در کل داستان ها چگونه هستند؟

همش از تخیل نویسنده است خودش تو مصاحبش گفت بیشتر به ندای درونیم گوش کردم تا اتفاقات تاریخی!
کلا کتاب چرت و مزخرفیه. فقط کسانی که کتابخون نیستند از این کتاب تعریف کردن..

اگر بیشتر تخیل نویسنده باشه باید اینو بگم با ویژگیهایی که از شمس تبریزی خوندیم قسمت کیمیا رو فوق العاده بد نوشته و شاید بنظرم کسی به این صورت قصه کیمیا رو تموم میکرد که یا شناخت حقیقی نسبت به شمس تبریزی نداشته و یا قصد تخریب این شخصیت رو داشته وچون در نظر خواننده این قسمت اعتماد خواننده کتاب به شمس کم میشه و شک میکنه

بحث کتاب خواندن یا نخوندن نیست .مثل لباسی که میخیری سلیقه ای هست .ممکنه شما خوشت نیاددلیل نمیشه بقیه هم بدشون میاد.هرکسی به خودش مربوطه ودلیلی داره.

بله همه داستان واقعیت است ،داستان های شمس و مولانا بیشتر از اینهاست توی این کتاب همه اتفاقات نوشته نشده

بله کاملا درست است
وقتم تلف شد
انقدر تعریف کردند ولی ارزش خواندن نداشت

سلام
خیر هیچ کدوم اتفاق نیوفتاده
مرگ شمس تبریزی اصلا مشخص نیست
یه دفعه غیب شد و رفت
این که پسر مولانا اونو کشته اصلا اشتباهه
کیمیا هم که اصلا وجود خارجی نداره
این رمان یه داستان از تخیلات نویسندست با اسم دوتا شخصیت بزرگ

سلام ، من هنوز این کتاب را مطالعه نکرده ام ، اما نظریات و قضاوت های خوانندگان گرامی فارسی زبان را مطالعه کردم و لذت بردم. در پیرامون زندگی و وجود انسان و پدیده عشق خیلی چیز ها به گوشمان رسیده است و شاید از خود پرسیده باشیم که کدام کتاب میتواند مارا به شناخت حقیقت و واقعیت عشق رهنمون سازد. آیا با مطالعه رمان ” ملت عشق ” به تصاویر و تعاریف روشن تری از عشق دست یافته ایم یا اینکه با تکرار و مکررات مواجه گشته ایم. در این جا سعی میکنم بطور اختصار و مجاز به حقایقی در پیرامون عشق اشاره کنم که تا کنون اندیشه بشر در حیطه دین، فلسفه و حکمت، شعر و ادب و عرفان و علوم تجربی نه تنها به آن دست نیافته است بلکه حتا نتوانسته خواب آنرا هم ببیند. کسانیکه بر این باورند که محتوای کتب دینی از طرف خداوند بر پیامبران نازل گردیده اند، میتوانند با خیال راحت باور داشته باشند که حقایقی که در اینجا در مورد واقعیت عشق بیان میگردد به پیامبران نازل و ابلاغ نگردیده است. کسانی که در این باورند که خداوند از طریق تابش نور خود در دل عارفان، حقایق نهائی در مورد عشق را به آنان القاء نموده است، میتوانند با خیال راحت باور داشته باشند که حقیقت نهائی عشق به عارفان بزرگ فارسی زبان تاکنون الهام نگردیده است. حقیقت این است که عشق در حرکت میباشد و حرکت آن دارای دو جهت است یکی به سمت بیرون و غیر و دیگری به سمت درون و خویش. انسان در ظاهر در مقابل چشمانمان یا مرد است و یا زن. البته غیر از این دو جلوه، جنس بینابین هم وجود دارد که تقریبا نیمه مرد یا نیمه زن اند که به جنس میانی معروفند. حرکت عشق به سمت درون از دید اندیشمندان تاکنون پنهان مانده است گرچه بنیانگذاران علم روانکاوی و روانشناسی غرب در آثار خود اشارات ناقصی به آن نموده اند، با این وجود نتوانسته اند که غایت آن حرکت را کشف کنند و تصویر روشنی از آن ارائه دهند. در وجود هر فرد انسانی ، شش انسان دیگر در قالب تصورات ذهنی و قوای محض وجود دارند که در نوبت رسیدن به ظهور و به فعلیت در آمدن در حال انتظار به سر میبرند. معادله فعلی تناسب بین ماده و روح طوری است که این تصاویر بالقوه نمی توانند در این عالم به فعلیت در آیند. در عوالم بعدی که بر اثر وقوع مه بانگ های متوالی ایجاد می شوند این انسان های صِوَری یکی پس از دیگری به ظهور خواهند رسید و سرنوشت جنسی خودرا تجربه خواهند نمود. البته لازم به توضیح است که وقوع مه بانگ ها در طرح مطلق آفرینش توسط خداوند از پیش تعیین گردیده است. خلقت شش روزه جهان هستی که موسا پیامبر قوم یهود در کتاب اول خود آنرا تشریح نموده و بعدا مورد تایید پیامبر اسلام و قرآن هم قرار گرفته است، مطابق با حقیقت نیست و داستان خلقت آدم از گل و دمیدن روح در او هم با واقعیت تطابق ندارد. خداوند متعال از طریق دیگری همه چیز را خلق نموده است. حتا هفت آسمان دینی که بصورت طبقه طبقه روی هم قرار داشته باشند، حقیقت ندارد. خداوند از دیدگاه علم چیز دیگری است تا از دیدگاه دین و حکمت و عرفان. بنابراین اگر دیدگاه دینی، حکمی و عرفانی را پشت سر بگذاریم ، مطمعننا از راه خداوند گمراه نگردیده ایم بلکه به شناخت انسان و هستی و خداوند، فرسنگ ها نزدیکتر میشویم. در پایان اشاره ای کوتاه به هفت جلوه عشق:
۱- این عالم را تا حدودی می شناسیم
۲- در عالم بعدی ، همه مردان عالم یکم در قالب زن پا به عرصه وجود خواهند گذاشت و همه زنان در قالب مرد. طول عمر در عالم دوم برابر با طول عمر در عالم اول خواهد بود. مقداری از درود رنج های عالم اول کاسته میگردد و به همان میزان به سلامتی، لذت ها و شادیها و استعداد و توانایی انسان افزوده میشود. انسان خوب و نیکوکار ، خوبتر و نیکو کار تر میشود و انسان بد و بدکار، بد تر و بدکار تر نمیشود بلکه از میزان بدی های او کاسته شده و به خوبی های او افزوده میشود.
۳- در عالم سوم جنسیت انسان دو باره معکوس میگردد و شبیه جنسیت عالم اول میشود. با این تفاوت که از عالم سوم به بعد ( شامل عالم سوم هم میشود ) تناسب معادله ماده و روح به نفع جنبه روحی تغییر می یابد طوریکه جنبه روحی به نهایت گسترش و وسعت خود می رسد و جنبه مادی به نهایت قِلَت خود کاهش می یابد. اتم ها و طبیعت در عالم سوم روحی خواهند شد و جنبه مادی غیر قابل رویئت و اندازه گیری. در عالم اول بدن ها از ماده تشکیل شده اند و روح غیر قابل رویئت و اندازه گیری. از عالم سوم به بعد واقعیت معکوس خواهد شد و روی سکه به نفع جنبه روحی ظاهر خواهد گردید و متعاقب آن بدن ها در قالب روحی به ظهور خواهند رسید. طول عمر عالم سوم به مراتب طولانی تر از طول عمر در عالم اول و دوم خواهد بود. تا لحظه مرگ سلامتی انسان حفظ خواهد شد و بیماری ها بطور کامل ریشه کن خواهند گردید. طول آن عمر برای انسان امروزی غیر قابل تعیین و تصور میباشد.
۴- در عالم چهارم جنسیت انسان معکوس جنسیت او در عالم سوم خواهد بود. طول عمر افراد انسانی در عالم چهارم برابر با طول عمر او در عالم سوم خواهد بود.
۵- در عالم پنجم و بعد از آن ، انسان از طریق آمیزش جنسی والدین پا با عرصه وجود نخواهد گذاشت، بلکه از طریق تقسیم سلولی روحی در طبیعت روحی و خارج از رحم مادر و تحت نظارت مستقیم و بلا واسطه خداوند. هر فرد انسانی در عالم پنجم در قالب دو فرد انسانی مطلقا شبیه چشم به پهنه گیتی روحی خواهد گشود. آن دو قلو ها را میتوان زوج های بنیادی خویشتن نامید. عشق آن ها به همدیگر پاک ترین نوع عشق میباشد. آن دو قلوها به دو صورت ظاهر میشوند:
مذکر- مذکر و مونث-مونث. احساسات، افکار، عواطف، اندیشه های آن زوج های بنیادی در هم تنیده اند، مثل دو الکترون در روی یک مدار اتمی که اگر آنها را از هم جدا کنیم ، همبستگی خود را از راه دور بطور همزمان حفظ میکنند. مثلا اگر یکی از آن زوج ها در یک سمت جهان باشد و دیگری در آن سمت جهان چیزی را تجربه کند، نیم زوج او بطور مطلقا همزمان و همسان همان تجربه را دریافت خواهد کرد باضافه تجربیات لحظه ای خویش و بالعکس. طول عمر در عالم پنجم به مراتب طولانی تر از طول عمر در عالم چهارم خواهد بود.
۶- در عالم ششم جنسیت انسان بر عکس جنسیت در عالم پنجم خواهد بود. مذکر- مذکرِ عالم پنجم در عالم ششم به موئنث- موئنث و موئنث-موئنثِ عالم پنجم در عالم ششم به مذکر-مذکر تبدیل خواهند شد. طول عمر برابر با طول عمر در عالم پنجم خواهد بود.
۷- در عالم هفتم که پایان یک دوره هفتایی است، هر فرد انسانی به یک مرد و زن خودی تبدیل خواهد شد.در عالم پنجم و ششم زوجهای بنیادی خودی ، هم جنس میباشند اما در عالم هفتم زوج های بنیادی خودی غیر هم جنس میشوند طوریکه هر فرد انسانی به زن و شوهر خود تبدیل میشود. طول عمر در عالم هفتم طولانی ترین عمر خواهد بود. شاید میلیارد ها سال بتوان میلیارد ها سال. در طول آن عمر هر فرد انسانی به جزییات طرح مطلق خلقت و آفرینش و به خود و خداوند آشنائی مطلق پیدا خواهد نمود و از لحاظ خوبی، زیبایی، دانش و قدرت به سطح خداوند خواهد رسید. آن عالم هم پایان خواهد داشت و پس از آن عوالم هفتگانه بعدی از نو خلق خواهند شد. البته همیشه در سطحی بالاتر از عوالم هفتگانه پیش از خود. بنابر این اگر تاکنون بر این اندیشه بوده ایم که زندگی با فرا رسیدن مرگ به پایان میرسد و یا طبق بینش دینی پس از مرگ یا راهی جهنم خواهیم شد و یا بهشت، بهتر است که از این اندیشه ها خدا حافظی نمائیم. بهتر است که از این به بعد خیالمان راحت باشد که نه خداوند مارا رها خواهد نمود و نه ما خداوند را.
یک راز : فاصله زمانی بین لحظه مرگ در یک عالم و لحظه تولد در عالم بعد از آن برابر با فاصله زمانی بین وقوع دو مهبانگ متوالی میباشد و برای همه افراد انسانی مطلقا برابر. این فواصل بسیار طولانی برای مردگان به یک لحظه بسیار کوتاه تقلیل می یابد. چرا؟
زیرا در لحظه مرگ ضمیر خود آگاه انسان مختل میگردد، طوریکه که فرد موت شده نمیتواند گذر زمان را تشخیص دهد و درک کند.
هدف انسان نه تنها رسیدن به سر حد کمال و رسیدن به سعادت اخروی و شناخت خویشتن و هستی و خداوند است بلکه رسیدن به زوجیت خویشتن و عشق خویشتن که کاملترین زوجیت و پاک ترین عشق خواهد بود. آتش ملایم و دلپذیر و دل نواز آن عشق با هیچ چیزی خاموش نمیشود و به سردی نمیگراید.
خداوند متعال هیچ انسانی را به عذاب جهنم دچار نخواهد کرد. رجعت دینی عرفانی انسان به سوی خداوند از طریق بر انگیخته شدن مردگان از قبر صورت نمیگیرد بلکه از طریق اشاره شده در بالا.

سلام و عرض ادب
عذر میخوام دیدگاه شخصیتون بوده یا از منبع خاصی هست؟

سلام و عرض ادب
عذر میخوام دیدگاه و برداشت شخصیتون بوده یا منبع خاصی داره این نوشته ی با ارزش قابل تاملتون؟

سلام جالب بود تا بحال از این زاویه نگاه نکرده بودم. کاش منبعی برا مطالعه بیشتر معرفی میکردید.

سلام برای کشف حقیقت به درون خود رجوع کن و ذهنت را ساکت کن تا از درون جواب تمام سوالاتت روبگیری و برای ساکت کردن ذهن باید یه مدت رو‌خودت کار کنی ….خداوند درقران به تو می اموزد که چگونه ….
کتاب خداوند به تو می اموزد که چگونه از زنجیرهای که به تو قفلشدند رها شی و از این خواب قفلت که همه ما رو درگیرک ده رها بشیم

منبعی برای این مطالب معرفی کنین لطفا

سلام . اطلاعاتتون جالب بود .‌از کدام منبع بود ؟

چند اثر دیگر از نویسنده ملت عشق:
– بوی بهشت
– معماری سلطان
– قصر بُن بُن ( بن بن به معنی نُقل و نبات )
– بَستارد استانبول ( بستارد به معنای حرام زاده )
– شرف ( غیرت )
– حرف های شنیده نشده
– آئینه شهر

سلام
کتاب ملت عشق از کدام نویسنده ایرانی الهام گرفته است؟

سلام
ببخشید یه سوالی داشتم
کتاب ملت عشق از کدام نویسنده ایرانی الهام گرفته است؟

عالی بود . وقتی کتاب شروع کردم مدام دنبال فرصت بودم که ادامه اش بخونم

با سلام….بهترین کتابی که تا به حال خوندم…تاثیر عمیقی روی من گذاشت….خوندنش رو به همه پیشنهاد میکنم

سلام خسته نباشید در زنده گی این اولین کتاب فوقالعاده بود که خوندم و واقعا لزت بردم

کتاب فوق العاده زیبایی هستش و این کتاب , کتابی بود که کلا مسیر زندگی من رو تغییر داد و حتی باعث شد که من به طریقت تصوف روی بیارم و یک صوفی شدم.

شما کتاب خط سوم رو هم خوندید ؟

راستش من چند صفحه از فایل پی دی اف رو اولش تو کامپیوتر خوندم و واقعا خوشم اومد، ترجمش هم نیگا نکردم ببینم کیه، نسخه چاپیش رو برا لذت بیشتر خوندن گرفتم که انتشارات ققنوس ترجمه آقای فصیحی بود، به نظر من ترجمه خانم مرضیه احدی (همون که فایلش رو دارم) روانتره. نمیدونم شایدم اینجوری احساس میکنم. ولی واقعا عالیه، از الان منتظرم شب بشه و کتابو بخونم

کتاب ملت عشق فارغ از تمام حواشی که وجود داره یه کتاب به شدت آموزنده است
در این کتاب ما با شخصیت های متفاوتی روبرو میشیم که شمس برخورد متفاوتی از برخوردهای معمول با اونها داره و این باعث میشه شاید کمی نسبت به رفتارهای عرف پسندانمون تجدید نظر کنیم و دیگران رو حتی اگر در ناپسندترین شرایط هم دیدیم قضاوت نکنیم
من که خیلی از این کتاب خوشم اومد و به همه پیشنهاد میکنم که این کتاب رو حتما تهیه کنند و بخونند

سلام و خسته نباشید
من یه نوجون ۱۴ سالم که علاقه مند به خوندن این کتاب!!
اگه میشه بهترین و گیرا ترین ترجمه کتاب به من معرفی کنید

این کتاب منو تحت تاثیر قرار داد.به نظرم اگر داستان اللا و عزیز عنوان نمی شد کتاب سیر عرفانی اش تا به آخر جذاب تر به نظر می رسید.هر کتابی که مرا به تفکر وادارد قابل ستایش است .

باسلام کتاب رو خواندم و جذاب بود و بنظرم این کتاب بیشتر شبیه رمان است و هیچ پایه علمی نداره و البته در اینترنت نیز در مورد شمس و نحوه فوت ایشان هم سرچ کردم محل فوت شمس شهرستان خوی است نه قونیه . نویسنده سعی کرده بدعت گذاری کنه و به خواننده الغا کنه شمس در قونیه کشته شده و فکر میکنم بخاطر این موضوع است که خیلی مورد استقبال خوانندگان ترکیه قرار گرفته ‌و کتاب پر فروشی بوده

واقعا موافقم .قبر شمس تبریزی در شهرستان خوی هستش چطور ممکنه در قونیه به قتل رسیده شده باشه در حالی که مرگش نامعلومه

بنظرم داستان الا هم خیلی باش مچ شده بود چون درباره عشق و رها شدن شدن بود مث شمس و مولانا وخیلی جذاب نوشته شده چون راویا مختلفن و الا کار خوبی کرد خودشو رها کرد در جریان کائنات چون شوهرشم بیخود بود .من مجذوب شمس شدم با اینکه اصلا داستانشونو نمیدونستم 😚😚😚چهل قاعده شمس هم بسیار زیبا بود و در زندگیم بش توجه کردم واقعا همون بود .انرژیه مثبت بود همش

دوستان عزیز آیا رمان عشق ممنوع از خالد ضیا رو خوندین؟ اگه بله لطفا بگین چه طوری اس و آیا از سریالش قشنگ تر و جذاب‌تره یا نه

سلام دوستان
از اونجایی که این کتاب با نظراتی متفاوت و گاها متضاد هم روبه رو شده من به کسانی که این کتاب رو نخوندن توصیه میکنم جدا از بحث نقد ملت عشق خودشون یکبار این کتاب رو بخونن.شاید بخاطر حضور روحانی مولانا و شمس در این کتاب باشه که من حس میکنم خواندن این رمان برای هرکسی لازم و آرامش بخشه.
ضمنا نویسنده در مقدمه ذکر کرده که در این کتاب چنان حقایقی هست که حتی موقع روایتشان هم نباید از پرده راز برآیند پس گاهی جواب برخی سوال هارا خودمان پیدا کنیم و پیش خود نگه داریم

سلام
در پاسخ به دوستی که از این موضوع که اسم نویسنده به گویش مردم ترکیه الیف شافاک ذکر شده انتقاد کرده بودند که چرا اسم ایشان به گویش سلیس فارسی الف شفق ترجمه نشده باید عرض کنم که تلفظ اسامی در زبانها و حتی گویشهای مختلف میتواند متفاوت باشد کمااینکه همین مردم ترکیه محمد را مهمت و فاطمه را فاطیما خطاب میکنند و این در فرهنگها و ادیان دیگر هم قابل مشاهده است چنانچه لیون انگلیسی زبانها همان لئون اهل فرانسه ولئونید اهل روسیه ولوون اهل کروواسی است واگر بعنوان اسم معرفه شخصی اطلاق شود دقیقا همان تلفظ میشود که در شناسنامه دارد مثلا انگلیسی زبان به لئونید برژنف نمیگوید لیون برژنف مترجم وظیفه ترجمه مفاهیم وعبارات و جملات رادارد نه اسامی را دوست عزیز

کتاب ملت عشق رمانی بی نظیر بود که باعث تغییر نگرش من به زندگی شد و باعث پیشرفت معنوی
کتاب سرشار از نکات اموزنده برای پیشرفت و سیر معنوی است
و اصلا موضوع اللا نیست در این کتاب
هر کسی به طریقی سیر تکاملی عشق رو طی می کنه
مهم اینه که هر وقت احساس کردی راکد شدی بتونی خودت رو نجات بدی نکنه به راکد بودن به خاطر یه سری عقاید شخصی ادامه داد.

نویسنده باید قادر به خواندن مثنوی باشد تا بتوتند از ازشعار ان به خوبی استفاده کند یا دیوان شمش تبریزی و این اثر برداشت معنایی است و با سو استفاده از شمس و مولانا جنبه تجاری و هویت سازی برای ترکیه .

دقیقا …متاسفانه مردم به این موضوع دقت نمیکنه

نویسنده در جمع بندی کتاب کل زحمتش را نابود کرده در ضمن با مطالعه در سیر تاریخی و معنوی زندگی مولانا کاملا مشخصه که نویسنده هم تحریف تاریخی داره هم درکی از منظور مولانا ندارد

نقدها رو خوندم.
ضمن احترام به تمام نظرها
شما چرا فکر نمیکنید یک رمان دارین میخونین!.
زندگی شمس و مولانا موازی با داستان اللا و عزیز با فاصله تزدیک ۷۰۰ سال داره پیش میره حالا شبیه داستانهای ترکیه ای هست یا نه.این به نویسنده مربوط میشه…
بی شک یکی از بهترین رمانهایی هست که خوندم و دیگران خوندن و صحبت کردم و تاثیرگذار البته…. از زبان شمس عالی نوشته شده.
مورد بعدی اینه که در خصوص داستانهای شمس و مولانا خواننده ی عاقل میره کتابهای دیگه ای رو هم مثل پله پله تا ملاقات خدا و عارف جان سوخته رو میخونه …
کتاب ملت عشق خیلی زیبا گفته شده و دوستانی که فک میکنن زن شوهردار رفته دنبال یک مردی و زندگیش و رها کرده بنظرم کتاب و سطحی خوندن.
شما کتاب عذاب وجدان از آلبا دسس پدس رو بخونین پس چی میخواهید بگین…. کلا میگید لابد چرت و پرت و منحط هستش.
روزگار بر وفق مراد
لایک بر کتاب و کتاب خوانی

زمانی گزارشگران فوتبال و ورزش نامهای قنبرعلی اف، عصمت الله اف، نوبهار، پخته کار، شیرزاد، عادل، خاقان و … را کانبرلیف، ایسماتولایف، نوفباخور، پاختاکور، شرزود، اودیل، هاکان و … تلفظ کردند، گفتیم گزارشگرند! سواد کافی ندارند. فرهنگ دیگر کشورها را نمی شناسند!
زمانی حتا بانک مرکزی ایران، واحد پول تاجیکستان را سومونی نوشت به جای سامانی! ( برگرفته از نماد کلی تاجیکستان، امیر اسماعیل سامانی)، گفتیم اینها چه می دانند فرهنگ و تاریخ تاجیکستان چیست! چی می دانند سامانیان که بودند! کارشان ارز و دلار است و …
زمانی خبرنگاران سیاسی به بن علی( نخست وزیر ترکیه) گفتند بینالی! گفتیم اینها کارشان اخبار سیاسی است! سواد فرهنگی ندارد!

اما الان اهل ادبیات خودشان آمده اند الف شفق را ترجمه کرده اند به الیف شافاک؟!!!
آیا مترجم نباید به نام نویسند و فرهنگ کشور مبدا و … هم اشراف داشته باشد؟ زباندانی که کار کودکان نیز میتواند باشد! هنر ترجمه در واگردانی زبان نیست!
شاید هم خواسته اند نام نویسنده، رنگ بوی غربی داشته باشد برایفروش بیشتر؟ که اگر اینچنین باشد، تاسف آور تر از احتمال نخست است!

در هر دو حالت قهقرای ترجمه از این بیشتر نمی شود!

باسلام
در فن نویسندگی کار جدید و بسیار خوبی بود. حاصل پیوند سنت ومدرنیته. و آموزه های انگیزشی محصول باورها و آرمانهای خانم شافاک دراین اثر ایشان هدفمند و شفاف است
درحقیقت این نقد جدی براین اثر وارد است که خانم شافاک یک فیلمنامه بر سبک سریالهای ترکی را مصوب نموده که هویت مشخص آن رفتارهای متناقضی است که به مخاطب القا می شود و بین باور و رفتار تناقضاتی را رخ می نمایاندکه بی تردید نشان از درنظر نگرفتن همه ی زوایای پیدا وپنهان سبک زندگی آئینی است که مولانا به آن التزام داشته است
نه عزیز زهرا و نه اللا هیچکدام نتوانستند پاکی و آرامش را به خود و مخاطب القا کنند درنتیجه کل چهل قانون را درابهام کامل رها شد ومتاسفانه خانم شافاک با درنظر نگرفتن اصالت باور و التزام رفتار ، این اثر زیبا را دچار بحران هویتی کرده است.

هر کسی قطعا دیدگاه و نظر خاص خودش و در ارتباط با هر کتابی که خونده میشه داره ، ولی مسلما هر ایده و داستانی که به زبان قلم درمیاد و نوشته میشه ، حتما حتما چیزی برای اضافه کردن به خواننده به همراه خودش به هدیه میاره، در جای جای این کتاب سعی نویسنده بر این مطلب بوده که دست از قضاوت و مذمت کردن دیگران برداریم و مسئولیت قضاوت رو به کسی که فقط خودش بر کرسی قضاوت حاکمه بسپاریم ، اینی که خیلی از دوستان در جریان معاصر و جاری کتاب که همون اللا هست به این نکته اشاره کردن این کتاب باعث انحطاط اخلاقی و کج روی از هنجارهای جامعه میشه ، فکر میکنم دوستان و عزیزانی که به فرهنگ کتاب و کتاب خوانی گرایش دارند ، انسان هایی بسی روشن تر و فهیم تر از عنوان کردن این مطالب باشن ، در مورد غیر واقعی بودن ارتباط شمس و مولانا هم میتونم اینو بگم که ارتباط و اتفاقات بین این دو بزرگوار فقط و فقط از ذهن نویسنده که مطمئنا تحقیقاتی هم برای نوشتن این کتاب انجام دادن تراوش داره و از یک رمان چیزی بیشتر از یک رمان انتظار نداشته باشیم، دوستانی که علاقه مندن به دونستن اطلاعات بیشتری از زندگی مولانا و شمس هستند میتونن به منابع موثق و کامل تری از زندگی این دو عزیز رجوع کنن ، زنده باد کتاب خوب خوانی

کتاب ملت عشق عالیه و ارزش این رو داره که ادم دو بار این کتاب رو بخونه.

شوهر به زن خیانت میکنه و بعد زن شوهردار با چند تا بچه وارد رابطه عاشقانه با یک مرد دیگه میشه و زندگیش رو با وجود مشکلاتی که فرزندانش دارن رها میکنه و میره دنبال عشقش، دقیقا مثل سریال های ترکیه ای. شمس هم که اون بلا رو سر کیمیا میاره. روایات تاریخیش هم چندان قابل اعتماد نیستن

فهم درک عشق, از نوع الهی, قطعا برای همه آسان نیست, این قصه جز قصه عشق الهی هیچ نیست, و تنها کسانی زیبایی این مطالب را درک میکنند که سینه ای مملو از عشق الهی داشته باشند و لاغیر…. اللا و سایر مسایل دنیوی کاملا مسایل حاشیه ای است, مهم تمیز دادن عشق از عشق است

شما متاسفانه همه دیدگاهها را عنوان نمی کنید. من قبلا نظر انتقادی خودم و گفتم ولی چون به مذاق شما خوش نیامد آن را عنوان نکردید.

قوانین کامنت‌گذاری در کافه‌بوک مشخص است دوست گرامی – اگر کامنت شما تایید نشده به این خاطر است که با قوانین ما در تضاد است.

سلام ببخشید ممکنه بگین که کامنت من چرا در صفحه قرار نمیگیره ؟

سلام – لطفا قوانین کامنت گذاری در کافه بوک را مطالعه کنید. شاید کامنت شما خلاف قوانین بوده باشه.

واقعا متاسفم برای افرادی که از این همه جنبه های مثبت و آموزنده کتاب صرف نظر می کنند و با تعصب زیاد فقط در مورد اون بخش کوچیکی از این رمان که اللا خانواده ش رو رها کرده حرف میزنند و این رو ترویج بی بند و باری می دونن.
ملت عشق کتابی هست که میشه ازش درس زندگی یاد گرفت. بدون اغراق میگم تاثیرگذارترین کتابی خست که تا حالا خوندم.با خوندنش آدم دیدش به زندگی و دنیا عوض میشه و یه تلاطمی درونش آغاز میشه ک باعث میشه بیشتر به سیر زندگی خودش فکر کنه و سعی کنه هدف از زندگیش رو بشناسه.

من هم با شما موافقم
به نظرم ملت عشق یکی از تاثیر گذارترین کتاب هایی ست که تا امروز نوشته و چاپ شده و فکر میکنم کار اللا غلط نبود چراکه همسرش بارها به او خیات کرده بود و او سکوت کرده بود پس حقش بود که روزی هسر بی وفاش رو ترک کنه دنبال عشق باشه بنظرم همه ما باید روزی دنبال عشق که سرچشمه ی همه ی پیشرفت ها و پسرفت های بشر است بگردیم

دوستان اهل دل میشه یه کتابی رو بهم معرفی کنید که جوانه های امید رو در دل زنده کنه؟؟ برای یه انسان افسرده میخوام که نجاتش بده

کتاب تکنولوژی فکر جلد ۱ از علیرضا آزمندیان

کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاول شین و آیین زندگی دیل کارنگی

دوستان کتابهای خوبی معرفی کردن،شاید در کافه بوک نباید همچین پیشنهادی بدم ولی علاوه بر اونها فیلم رستگاری در (رهایی از) شائوشنگ رو هم حتما براشون تهیه کنید.من هر وقت همچین حسی شبیه به دوستتون بهم دست میده این فیلم رو تماشا میکنم.

واقعا کتاب عالی بود من با اینکه با مولانا و شمس آشنایی چندانی نداشتم …فقط کاش داستان اللا نبود اگر شوهر اللا خیانت می کرد اللا هم همین کارو می کرد این قسمت از نظر من اثلا خوب نبود

این کتاب یه شاهکار ادبی فوق العاده است! اگر به من زندگی نامه شمس و مولانا رو همینطوری می دادن اصلا نمی خوندمش ولی این سبک از نگارش داستانی طور واقعا جذابش کرده فقط اگر داستان اللا در بوستون و عزیز نبود شاید جذاب تر می شد چون این تغییر تاریخ و سبک کمی آزار دهنده بود!

این کتاب مانند سایر کتابهای دیگر سمت وسوی عشق را وحد ومرز عشق وهوس را اجمالا تبیین کرده است که درتحلیل خانم کیانی بیان شده است ولی :
این شرح بی نهایت کز حسن یار گفتم حرفی ست از هزاران کاندر عبارت امد

کتاب ملت عشق روایت عشقی است که در ابتدا همراهی همه جانبه خواننده را با خود دارد،در جاهای جذبه عشق آنقدر پاک و زلال است که خواننده باپذیرش کامل با همه قهرمانان داستان هم پا میشود.از شمس که درعالم فقط عشق را هرلحظه و مدام تجربه میکند تا اللا که در آستانه ۴۰سالگی هنوز باکره عشق است.اما از اواسط داستان همه چیز تغییر میکند و هرچه رو به انتهانزدیک میشود همراهی خواننده رو به افول میرود و قصه رنگ داستان های معمولی به خود میگیرد.مخصوصا آن جا که داستان عشق پاک کیمیا و پرهیز شمس قربانی میگیرد؛کسی در گوشه ی ذهنت ایستاده و مدام گوشزد میکند که اوضاع آنطور هم که نویسنده میگوید نیست،یواشکی در گوشت میگوید نشنیده بگیر اما گویا کیمیا باضرب وشتم شمس کشته شده نه از عطش فراق او!یا آنجا که اللادر جهت متقابل نمایی شمس و عزیز، نقش ضعیف و مشمئز کننده مولانارا بازی کرده و خانواده اش را ترک میکند ریزش شدید همراهی خواننده را پیدا میکند.نقطه مثبت کتاب انجاست که نویسنده ذهن خواننده را درگیر شناخت شمس و مولانا میکند و او را به شناخت آثار مولانا ترغیب.اما گاهی نیازی به این همه خیال پردازی ،پری نمایی و بری نمایی از قهرمان داستان دیده نمی شود حال آنکه احتمال می رود خواننده با برداشت های آزاد دیگری از زندگی شمس روبه رو شود که او را با نوعی ذوق زدگی و تشویش افکار درگیر کند.گاهی اوقات این یک جانبه تصمیم گیری کردن نویسنده که شعور و هدف خواننده را به تصوفی سطحی راهنمایی میکند حال آنکه این خود محل نزاع علما و فلاسفه در طول قرن هاست نوعی املا کردن خط مشی در کار محسوب میشود.نویسنده با خیزشی ملایم و غیر حرفه ای به قضاوت کردن مسلک شمس میپردازد در صورتی که آنچه نتیجه هم نشینی ها دل دادگی ها و قیل و قال های شمس و مولاناست زایش موج عظیمی از اشعار و تجربیات عاشقانه است که هر انسانی با هر گونه تفکر و ایده (و حتی بدون کوچکترین شناخت از عرفان و تصوف و اختلاف نظرات چند صد ساله مرسوم،)وقتی با آن روبه رو میشود با تمام وجود عشق را حس میکند آن جا که مولانا میگوید؛ بروید ای حریفان بکشید یار مارا به من آورید آخر صنم گریز پارا شورشی در خواننده ایجاد میکند عاشقش میکند مجذوبش میکند،یاغی و سرکش میشود به رستاخیز دعوتش میکند آنقدر اورا به وجد می آورد که عاشق برای رسیدن به معشوق انقلاب میکند.یا آن جا که میگوید آن سو مرو این سو بیا ای گلبن خندان من ای عقل عقل عقل من ای جان جان جان من خواننده بدون آنکه ذره ای از تصوف و عرفان بداند درون وجودش قلندری میبیند تمام قد که نظاره گر رقص سماع اوست.کتاب ملت عشق برای کسانی که اهل مطالعه اند یک توصیه خوب محسوب میشود.با این توضیح گه این کتاب عجیب یادآور حکایت فیل در تاریکی مولاناست و نویسنده آن مارا به یاد این بیت از شعر می اندازد که ….. دیدنش با چشم چون ممکن نبود اندر آن تاریکی اش کف می بسود

سلام …با وجود همه انتقاد هایی که نسبت به این کتاب وجود داره،من خیلی دوسش دارم و یک سومش رو تا الان خوندم موقع خوندن شما رو به فکر وا میداره و واقعا برمیگردی به درون خودت…خیلی جالبه هر کسِی با درک خودش برداشت های گوناگونی از این کتاب داره و مثل متن کتاب که گفته از درون هر انسان راهی بسوی خدا هست…

من میخوام برای اولین بار کتاب غیر درسی بخونم ۱۷سالمه با چی شروع کنم بگید۷ ۸ تا کتاب بگید

سلام برادر خوبم
همسن شما بودم دلم میخواست یک کتابخانه بزرگ داشته باشم که پراز کتاب باشه.چون زود فهمیدم که باکتاب بزرگ می شدم و رشد می کردم. تقریبا به آرزوم رسیدم
اما کتاب خوب برای سن شما که مزه ی دهانتان را خوب کند طبیعتا فراوان است.سبک مطالعه ،ذائقه هویتی شما را هم خواهد ساخت. یعنی دنبال هرچه که باشی شبیهش می شوی.
گمانم اینم یه اصل کلی برای اهل زمین باشه. برای همین اولین کتاب را برای شما شازده کوچولو اثر آنتوان دوسنت اگزو پری معرفی می کنم. سپس به مطالعه کتابهای هدفمند بروید رمان های حوزه ی باور سازی.مثلا رمان های سینوههه. خواجه تاجدار. سمک عیار زهره وغزالی. درب های حوزه تاریخ وجامعه شناسی را برای شما بازمی کند ورمان های خشم وهیاهو. یهودی سرگردان وجنگ وصلح هم در سایر حوزه های ماجرا جویی و چابک سازی توانمندی های درک بسیار خوب است. کتابهای شعر وادبیات همچون گلستان سعدی. اشعار شاعران ایرانی و سایر ملت ها دروازه فهم حوزه ادب را برایتان می گشاید.درحوزه فلسفه مرگ وزندگی و رستاخیز من کتابی به زیبایی و قدرت رازهای رستاخیر اثر سعید غفار زاده ندیدم.درحوزه های فسفه ومتافیزیک ورابطه ی آن با فیزیک کتاب طرح بزرگ استون هاوکینگ. جهان موازی میچیو کاکو. جهان هولوگرافیک مایکل تالبوت
اما مهمترازهم ساختار هدفمن مطالعاتی است که باید بازیست بوم و باورهای شما نزدیک باشد وشما را دراین حوزه تقویت و مقتدر کند
مثلا کتاب حرکت اثرمرحوم عین صاد/ کتاب های امام موسی صدر در هر حوزه ای ساختار ساز است.
بعد ازاین متوجه خواهی شد به چه چیزی گرایش داری
ادبیات. رمان. دین. سیاست. اقتصاد . جامعه شناسی. رسانه و ….
برایت آرزوی تندرستی و موفقیت دارم. از صمیم قلب

فقط میتونم بگم همین الان شروع کنید به خوندنش

خیلی خیلی کتاب عالی است من هم این کتاب رو دارم وبیشتر قسمت گل کویر را دوست دارم

سلام این کتاب به قدری برایم جذاب بود که کمتر از دو روز تمامش کردم

از لحاظ ادبی عالی و از لحاظ محتوا صفر…

عاااالی بود این کتاب ممنونم از مترجم این کتاب
چون واقعا با روح و روانت بازی میکنه♥️

من هر جا دنبال این کتاب گشتم پیدا نکردم … کسی نمیدونه از کجا میتونم پیداش کنم ؟

ملت عشق، گر چه کشش خوبی دارد و خواننده را تا پایان همراه می کند و این کشش، مربوط به خط روایی داستان است و شخصیت عصیانگر شمس نیز از بر جذابیت های کتاب می افزاید، ولی واقعا نمی توان نام رمان را بر این کتاب گذاشت؛ زیرا رمان بیش از آنکه بر روایت متکی باشد، بر نزدیک شدن به جوهره ، فکر و احساس شخصیت های رمان متکی است؛ حال آنکه این داستان تنها اندک تلاشهایی نافرجام در شناخت زوایای روحی شخصیت هایش دارد. در روایتی که مربوط به اللای معاصر است، داستان بسیار اسیر کلیشه های عشقی سطح پایین میشود. عشقی که بی حضور فرزندان، می توانست نشانه ای از شهامت اللا در پشت پا زدن به یک زندگی مرفه کسالت بار و تلاشی شجاعانه برای خوشبختی باشد، در حضور فرزندان(بویژه دوقلو ها و باز هم بیشتر قل دختری که در استانه بلوغ و در معرض آسیب است) تنها نشانگر یک بی تعهدی است که نمی تواند هیچ نسبتی با عشق داشته باشد و از آنجا که نویسنده نمی تواند این دوگانگی را حل کند، تلاش می کند با حداقل مانور بر این فرزندان، از اللا شخصیتی مقبول ایجاد کند.
چگونه عشقی است که باعث رشد ادمی است، ولی سبب میشود کسانی را که نیازمند تو هستند، در برابرشان مسوول هستی و باید از وجودت و توجهت و عشقت(اگر عشقی باشد) سیرابشان کنی! رها کردن مردی که چیزی جز نوشته های یک کاغذ، عادت، رسوم اجتماعی ، حس مالکیت و … شما را هنوز بشکل همسر در کنار هم نگاه داشته، چه زیبا و سبب رشد است. رابطه ای که با تمام شدنش چیزی از دست نمی رود، جز انکه رهایی پیدا می کنی و رشید و بالغ می شوی. ولی کودکان تو داستانی دیگر دارند.
و اما شمس:
چگونه درویشی است که ادمها را از پشت درها می بیند و افکارشان را می خواند و متوجه انسانهای دردمند است و عشق وجودش را خرج رشد انان می کند یا خرج کمی احساس بهتر برایشان. احساس انسان بودن و احساس اهمیت داشتن! و انگاه هیچ درکی از مفهوم زناشویی، و درکی از غم خواستنی نبودن و به بیرون ار دایره توجه پرت شدن دختری پانزده ساله را ندارد! فراهم کردن زمینه شناخت برای دختری معصوم که بفهمد از دریچه دردهایش و نیازهایش شمس را دوست دارد، داستانی است و خرد کردن او و له کردن عواطفش تا جایی که از درد، تب کند و دق کند و بمیرد، داستانی دیگر. اگر نام شمس بر این شخص نبود، آیا نمی شد او را حیوان نامید؟ چه رشدی برای کیمیا سبب شد، جز مرگ؟! اگر داش آکل در داستان صادق هدایت، از عشق مرجان می میرد و دم بر نمی آورد، تنها از خود می کاهد و آرزوی خود. برای اصالتی که لوطی گری اش می خواند. نه چون شمس که از وجودو هستی کیمیا خرج می کند! نکند شمس هم چون آگوستین قدیس، فکر می کرد رابطه زناشویی، او را از حقیقت دور می کند؟و اگر می پنداشت زناشویی نه همسوی عشق که در تضاد با آن قرار میگیرد، چرا کیمیا را به همسری گرفت! ذکر کرامات شمس نیز کوچکترین کمکی نکرده و تنها هیجانی مصنوعی به داستان میدهد. نویسنده داستان، نه مایه های آن را دارد که بزرگی شمس و مولوی را با انداختن دوربینی به ژرفای وجودشان بشناسد و بشناساند، نه توانسته تردید ها و ضعف های انسانی شان را که بزرگی از همان جوانه میزند را نشان دهد. راوی های متعدد داستان تنها در صورتی موجه بود که می توانست ما را با شخصیت های داستان همراه سازد، تا جایی که بتوان با شخصیت های منفی داستان!؟ نیز همذات پنداری کرد.نه آنکه همانی را انتقال دهد که تک راوی(دانای کل) نیز می توانست بگوید.

با نظر اقای بهزاد قناعتیان شدیدا” موافقم، ضمن اینکه درکل کتاب خوبیه ولی با اون حجم از مطالب عرفانی انتظار داشتم تاثیر عمیق تری روی الا داشته و نه اینکه در آخر احساس سریال ترکیه ای خیانت در خیانت بهت دست بده

احسنت ….با یک نگاه سطحی به مولانا و شمس….زندگی عارفان واقعی رو بخونید مثل مرحوم ایت الله قاضی،بهجت،حسن زاده آملی که چقدر نسبت به خانواده و همسر مهربان بودن بعد مقایسه کنید شمس و کیمیا رو…..بعد خیانت الا به همسر و فرزندانش که به اسم پیدا کردن عشق به اونها خیانت کرد….بعد از خوندن کتاب حسی خیلی بدی داشتم…اگر مردم کتاب در زمینه زندگی نامه عرفان میخواهند بخوانند کتاب روح مجرد،کتاب مهرتابان،کتاب نشان از بی نشان ها کتاب های خوبی هستند هم معتبرند هم شیرین و جذاب

سلام.این کتاب رو نخونید چون نگارنده در نقل حال و احوالات شمس و مولانا به خواننده خوب امانتداری نکرده یا شاید …
کتابهای زیادی هست در این زمینه میتونید تو اینترنت سرچ کنید.کتاب پله پله تا ملاقات خدا بهتره و کتابهای مشابه.همچنان کتاب کیمیا خاتون رو هم بخونید تا با بعد دیگری از شخصیت شمس آشنا بشید!!!زنی که زندگیش یکسال بیشتر با شمس دوام نیاورد و طی مشاجره شدیدی توسط شمس به قتل رسید.کلا احساسی نباشید..کتاب خوندن خیلی خوبه.امایه موضوع رو از چند نویسنده مختلف بخونید و خودتون نتیجه گیری کنید.موفق باشید

فوق العاده عالی بود و اگه با دید عرفانی نگاه و خونده بشه کلی مسیر زندگی رو تغییر میده و اثرات بسیار مفیدی رو انسان داره

این رمان بنظرم از بهترین رمان های دنیاست کتابی که انسان رو در خط خط خودش حل میکنه و نمی زاره آدم لحظه ای دل از داستان بکنه ودرگیر داستان خودش بشه
امیدوارم همگی اون رو بخونید و لذت ببرید

سلام این کتاب یکی از تامل بر انگیز و جذابترین اثر خواندنی از نویسنده بین المللی بود که من بیش از دوبار خواندم .
از نظر من جذابیت در این رمان بیشتر در پایه عشق و شور مولانا به شمس بود و داستان در قرن هفت جذب کننده تر بود . اما لا این حال میتوان سرنوشت اللا را هم مانند مولانا اما اینبار در قرن ۲۱ و در آمریکا دانست . اینکه هنوز هم هستند کسانی که میتوانند مرید شمس بزرگ شوند و همواره عشق بین مولانا و شمس درونشان را هویدا سازند

سلام .این کتاب امروز تموم کردم اولین کتابی ک از هر صفحه ش لذت بردم . دوس نداشتم ب اخرش برسم .ب دل میشینه .بخونید .ترجمه ی روان و زیبایی کتاب دوچندان کرد ..ممنون اقای فصیحی.

کتابی است که با روح حرف میزند با خواندنش حس آرامش درونی و معنوی دست میدهد. تاثیر خیلی مثبت تو زندگیم داشت ،بهتون پیشنهاد میکنم بخونید به حرف کسایی که انتقاد میکنن توجه نکنید دیدتتون نسبت به خدا و دین و هرچی که تا حالا به زبان ساده به خوردمون دادن فرق میکنه و به ضررشونه اگه عمیقا تفکر کنید مولانا باشید!

کتاب فوق العاده ای بود…
این کتاب هدیه روز تولدم بود از طرف مادرم
و بهترین کتابی بود که مطالعه کردم
و حتی بهترین کادوی تولدم♥️

با سلام.
من این کتاب رو در سه روز مطالعه کردم. کتاب خوبی بود اما من از منتظر قسمت هایی بودم که داستان رمان پیش می رفت نه قسمت هایی که در حال پند دادن بود.
به آخر کتاب که رسیدم و قسمت های بعد ازدواج شمس و کیمیا رو خوندم حس کردم خییلی از شمس بدم میاد چون به روحیه کیمیا آسیب رساند

در قسمتهای معرفی و سلوک شمس به انسان انگیزه و شور انسانیت و متعالی شدن میده

سلام من نفهمیدم الا آخر از همسرش طلاق گرفت رفت با عزیز زندگی کرد یا نه همینطور ولش کرد و رفت؟

خیلی کتاب خوبیه امید به زندگی رو زیاد میکنه باعث میشه برگردی به زندگی زناشوییت نگاه کنی ونزاری کار به جایی که نباید برسه٬ اتفاقا روایت زندگی اللا هم درجای خودش تلنگرخوبی میزنه اون قسمت هاهم خوبه

سلام و عرض ادب خدمت سایت محترم کافه بوک.
دوستان بنده سوالی داشتم در مورد کتاب،در پشت جلد کتاب نوشته همه بخش های این کتاب با حرف بی صدای (ب)شروع شده.بعد گفته جواب چرایی اش را خودت پیدا کن نفهمیدم؟!!!؟

سلام . بسیار بسیار کتاب زیبا، پر مفهوم و تاثیر گذاری بود . قواعد جناب شمس تبریزی فوق العاده بود. پیشنهاد میکنم حتما این کتاب را مطالعه کنید.
با آرزوی توفیق الهی.

کتاب را دوست نداشتم، بسیار سطحی و مصنوعی بود. اینکه در مورد دو شخصیت واقعی خیال پردازی کرده بود، کتاب را بیشتر به رمان های عامه پسند کوچه بازاری نزدیک می کرد.
پر از بود از بیان مسائل عرفانی بدون توضیح راه رسیدن به آنها یا واکاوی عمق مسائل.

با پوزش، اسم من عباس مقدم است که فراموش کردم در بیان دیدگاه خود به تاریخ امروز دوشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۸، اسم خود را ذکر کنم.

کتاب ملت عشق، همان نگاه خرافاتی به “عرفان و صوفیگری” را، که امروزه در ترکیه جریان دارد، به کار برده است! از قبر مولوی امامزاده ساخته اند، و آستانش را میبوسند و ازش حاجت طلب میکنند!؟ در حالیکه مولوی می گوید: ما فارغ زکفر و دینیم!
متاسفانه الیف شافاک در کتاب “ملت عشق” همین نگاه خرافاتی را، نه تنها در مورد مولانا، در مورد شمس تبریزی، و حتی کیمیا هم، به کار برده است! خرافات حاکم بر “ملت عشق”، سعی دارد از انسانهای زمینی، موجودی “مقدس” بسازد!؟
نکته منفی دیگر این کتاب، به عنوان “رمان تاریخی”: وارونه نشان دادن واقعیت های تاریخی است! اسناد و نوشته هایی وجود دارد که، شمس کیمیا را از مولانا خواستگاری می کند! “احمد بن اخی ناطور افلاکی” از شاگردان و مریدان مولانا و شمس، از قول شمس می نویسد: “خداوند تعالی مرا چنان دوست دارد که به هر صورتی که می خواهم بر من می آید، و این دم به صورت کیمیا آمده بود و مصور شده …”!
شمس همانند تمامی پیرمردانی که زن جوان دارند، نسبت به کیمیا حساس و بدبین بود، و در نوشته هایش به صراحت از محدودیت هایی که برای کیمیا ایجاد کرده بود، سخن می گوید! چنانچه به کیمیا حکم می کند که “روی ترا هیچکس بجز مولانا نباید ببیند”!
رضا فرهنمد در کتابی تحت عنوان “آموزه های شمس به مولوی” که بیشتر از متون و اسناد تاریخی، از جمله “احمد بن اخی ناطور افلاکی” نویسنده کتاب “مناقب العارفین” بهره گرفته، معتقد است که کیمیا اجازه نداشت از خانه بیرون رود، یکروز که زنان حرم او را به باغ برده بودند، شمس در خانه است که کیمیا وارد می شود و به گفته افلاکی: “چون کیمیا خاتون به خانه آمد فی الحال درد گردن گرفته همچون چوب خشک بی حرکت شد، فریاد کنان بعد از سه روز نقل کرد [مُرد]”!؟
بهرام مشیری نیز در برنامه تلویزیونی “سرزمین جاوید”، همانند نویسنده کتاب “آموزه های شمس به مولوی”، با استناد به متون تاریخی، بر این نظر است که کیمیا بر اثر جراحات ناشی از کتک های شمس، جان می سپارد!
سعیده قدس در کتاب “کیمیاخاتون” که رمان تاریخی بر اساس پژوهش های تاریخی است، بر مرگ کیمیا بر اثر کتک هایی که شمس بر وی می زد، انگشت گذاشته است! جهت اطلاع علاقمندان، گویا بر اساس همین کتاب، داریوش مهرجویی در صدد تهیه فیلم سینمایی با شرکت گلشیفته فراهانی در نقش کیمیا، میباشد، در همین مورد مصاحبه ای به زبان انگلیسی ازداریوش مهرجویی و گلشیفته فراهانی، در یوتوپ در دسترس است.

بالاخره هر کسی یه نظری داره اما من کتابو خیلی دوست داشتم

تا نیمه داستان رسیدم تاکنون فوق العاده بود با دلواپسی نسبت به روند زندگی الا وبرداشتش ازعشق در حال زندگی با ملت عشقم

خیلی خیلی اتفاقی باهاش آشنا شدم و توی اوج امتحانات سخت مدرسه هر روز با کلی ذوق و شوق می خوندمش راستش باید بگم خیلی بهم انرژی داد واقعا احساساتمو برانگیخت باعث شد جور دیگه بشم از همه بیشتر عاشق تیکه آخر داستان شمس و مولانا هستم ک شمس کشته می شه …

کتاب فوق العاده لطیف و عالی بود….از خوندش نه تنها لذت بردم بلکه باعث شد به زندگیم دوباره نگاه کنم….
چقدر از مقصد دور شدم….چقدر خودمم…….

به هر حال جزء کتاب های ارزشمند و پر محتواست و البته از مترجم هم خیلی راضی بودم…..
هرچند خیلی ها می گند مستند نیست یا با واقعیت خیلی فاصله داره یا ایرادات زیادی ازش می گیرند….!
می خوام بگم من کاری به صحت وقایع تاریخی ندارم ، واسمم مهم نیست….اون برداشتی که ازش گرفتم مثبت بود
اون تلنگری که باید می خوردم خوردم ، اون تغییری که باید می کردم شروع شد….پس از نظر من کتاب مفید و قشنگی بود…
چقدر این جمله کتاب رو دوس دارم ” همه سعی می کنند تو زندگی یه چیزی بشند ولی تو (هیچ) شو”

پی نوشت: بعضی از دوستان کتاب پله پله تا ملاقات با خدا رو پیشنهاد دادند بجای این…..هرچند قابل مقایسه نیستند…یکی
با محوریت مستندات و تاریخ نوشته شده اون یکی قصه و داستان…….
ولی من ادبیات ملت عشق رو خیلی خیلی می پسندم چون خودمونی ، جذابه ، داستانی……برعکس پله پله با ملاقات با خدا خیلی رسمی و کتابی…. دیگه با ذائقه الان جور در نمیاد….الان نسل ما حال و حوصله درستی ندارند….اگر کتاب کشش نداشته باشه سریع کنار میذارنش بخاطر همین من با این سبک، کتاب ملت عشق خیلی موافقم…..هرچند کتاب پله پله ملاقات با خدا رفرنس خیلی خوبی برای شناخت زندگی مولاناست…

من تازه دارم میخونم رسیدم فصل سوم خیلی عالیه

بهترین کتابی که در عمرم خوندم واقعا زیباست دوتا داستان کاملا جدا ک بهم ربط پیدا میکنن واقعا قشنگه پیشنهاد میکنم مخصوصا اگه از مولانا خوشتکن میاد بخونیدش شدیدا پیشنهادییییی

به نظر من قسمت شمس جالب تر بود و قسمت اللا کاملا وقت تلف کنی بود😐😐😐😐

پیشنهاد میکنم مطالعه کنید ، نسبت به دیدگاهتون درِ جدیدی باز میکنه به زندگیتون، تمام ذره ذره اطرافتون رو عشق میگیره نگاهتون رو تمیز میکنه

خیلی زیبا و دل انگیز بود مخصوصا نحوه روایت داستان بسیار جالب بود

فوق العاده بود

سلام .منهم لذت بردم و بی وقفه سعی کردم بخونم وطوری بود که دوست داشتی زودتر بخونی.امانمیدونم چرا باالا زیاد رابطه برقرارنکردم‌و خوشم نیومد.خیلی دوست داشتم بدونم جزیبات داستان تاچه حد واقعیست؟تاریخ شمس ومولانا رومیگم

سلام من این کتاب نخوندم ولی تیکه هایی ک پیدا کردم از کتاب منو جذب کرده بیشتر مردم ایران ریزبین فقط دارن زندگی شمس و کیمیا ….زیره ذره بین گذاشتن توجه ای ب معنی و مفهوم نوشته ها ندارن کتابی ک ۵۰۰بارچاپ بشه انقدرنباید از دید ما بد باشه

پر از شبهه بود.یه چیزهایی اتفاق می افتاد که اصلا با دین اسلام جور در نمیاد.شمس یه آدم بسیار منحرف بود از نظر من :/

سلام
من این کتاب رو خوندم بسیار عالی بود و ازش لذت بردم.
و فکر کنم شمس به دلیل این که ادمی بود که همش میخواسته به شهر های مختلف بره و بگرده و خودش رو درگیر مساعل خانوادگی نکنه با کیمیا چنین برخوردی داشت.
خیلی از خواندنش لذت بردم ازتون میخوام کتاب های اینچنینی بهم معرفی کنین ممنون..

خیلی سطحی و نصیحت گرانه است.
نقطه قوتش بررسی اتفاقات از چند زاویه است.که همونم سطحی انجام داده.

سلام من این کتاب رو خوندم خیلی عالی بود ولی یه ابهاماتی برام پیش اومد…کیمیا بر اثر ضرب و شتم کشته شد؟؟من بعید بدونم شمس دست روش بلند کرده باشه^____^ در هر صورت…میشه یه لطفی کنین جواب بدین؟

سلام.به شخصه برای من هم کمی مبهم بود که کیمیا چطور کشته شد.به هر حال باید به این نکته اشاره کرد که نویسنده داستان صرفا زندگی مولانا و شمس رو باز آفرینی کرده و بیشتر اتفاقاتی که در داستان رخ داده فقط یک قصه هست و در واقعیت چنین رویدادهایی پیش نیامده…در صورتیکه اصل داستان واقعیه و نویسنده به داستان رنگ و لعاب داده

سلام/آری/وشمس کیمیایش را کشت/توی کتاب پله پله تا ملاقات خدا اثر عبدالحسین زرین کوب بزرگ داستانش مفصلا اومده

خواندن این کتاب برام جذاب بود اما ابهاماتی درباره رفتار شمس با کیمیا برایم وجود دارد.
و در جایی از کتاب این شبهه را بوجود آورده که شمس از جانب اسماعیلیان یک نفوذی بوده این ابهامات برایم باقی است .رفتار سرد مولوی با همسرش رفتار سرد شمس با همسرش اینها گره هایی هستند که در این دوره ایجاد حساسیت می کنند وای به حال زمان خودش .

جالبه من همش گوشه ذهنم اینه که ایا شمس و مولانا همجنس گرا بودند؟؟البته عشق عشقِ..مهم جنسیت طرفین نیست…من شخصا به هر جور گرایش جنسی بین دو نفر احترام میگذارم..درواقع مسئله بسیار شخصی ای هست..ولی خب این همیشه تو ذهن من هست که ممکنه بخاطر همجنسگرایی این بی مهری ها نسبت به همسرانشون بوده…همینجور خشمی که اطرافیان نسبت به این عشق داشتند ممکنه بخاطر این مسئله بوده که در اون‌زمان هم جامعه نسبت به همجنسگرایی دید مطلوبی نداشته

سلام
به نظرم این کتاب خود شناسیه نه شمس یا مولانا شناسی .
قواعده شمس خودش به تنهایی یه کتاب اگه بفهمیمش

جالبه شما ازین کتاب فقط این برداشت رو تونستین داشته باشین

رمان خوندن زیادی عمر تلف کردنه
کتاب اثر مرکب اثر مرکب اثر مرکب مخصوصا افراد ۱۸ تا ۲۲ سال

سلام به همه کتاب خوان ها،، اول از همه اینکه کتاب روان و خوبیست برای خواندن و لذت بردن ولی نه برای مولوی و شمس “شناسی”، چون از واقعیت بسیار دور می باشد البته ۱ جاهایی هم گریزی به واقعیت زده…. کتب در مورد شمس و مولوی زیاد خوندم ولی کتابی که به اصل ماجرا نزدیک و در عین حال جذاب باشه کتاب “عارف جان ” سوخته است که پیشنهاد میکنم به علاقه مندان چون که با توجهی ریزبینانه به واقعیات نوشته شده…در ضمن ۱ نکته اینکه در حال حاضر اگر ما به زمان شمس بریم و رودر رو با ایشان صحبت کنیم حتما به مترجم نیاز میشه!! اینو با توجه به “مقالات شمس” میگم ولی در این کتاب ! هیچی ولش کن ، بگذریم….در اخر تشکر زیاد از سایت “کافه بوک” که خیالمو راحت کرده از بابت پیدا کردن کتاب خوب واسه خوندن…یا حق

اصلا نپسندیدم وتوصیه هم نمیکنم بخونید خیلی پراکنده ومصنوعی.

سلام.کسانی که به تازگی مشغول مطالعه و رمان خواندن شده اند و این داستان جز اولین انتخابهایشان است حتما از خواندنش لذت میبرند.
این کتاب برای اشنا شدن کسانی که با زندیگنامه شمس و مولانا و صوفی گری اطلاعات ندارند خوبه. و اطلاعات مختصری هرچند تحریف شده میده..

تعریف ماجراها از زبانها و دیدگاه های متفاوت افراد قصه خوب بود.

اما ماجرای زندگی شخصی اللا ،زیادی سطحی و غیرواقعی بود.باید بیشتر و واقع بینانه تر به آن پرداخته میشد. نهایت ماجرای انها که با مرگ یکی از عشاق تمام شد به نظرم کلیشه ای و تکراری بود..

دلایل منطقی و عقلی و حتی احساسیه کافی برای مسلمان شدن عزیز ارائه نشد…

نویسنده با این داستان سعی داشت به شبهه های وارد به اسلام و کتاب قرآن، سطحی و با معیارهای مقبول شخصی اش پاسخ بدهد.

در واقع نویسنده میخواهد تفسیر و نگرشی آپدیت شده از دین اسلام به خواننده ها ارائه بده که کاملا غیر واقعی و دروغ است.مثله جایز شمردن ارتباط یک مرد صوفی با زن شوهردار چون آنها تفسیرشان از عشق متفاوت از مردم دیگر است!!؟؟ در حالی که در اسلام هرگز این عمل پذیرفته شدنی نیست و سنگسار خواهند شد.

از اینکه این کتاب باعث کنجکاوی مردم میشه و انها وارد تفریح و لذت کتابخوانی میشوند خوشحالم. اما این کتابو نمی پسندم و جزء کتابهای پیشنهادی ام به دیگران نیست.

شاد و کتابخوان باشید.

من ترجمه زهرا یعقوبیان را خریدم و خوندم؛ بنظرم ترجمه گیرایی بود. قیمتش ۵۰ تومن بود.

سلام.ملت عشق ازنظر من واقعا جالب بود.خیلی خوشم اومد و بنظرخودم تو زندگی هرکسی میتونه اثرگذار باشه.من این رمان رو پیشنهاد میکنم به بقیه دوستان.ودوست دارم همه بخوننداین رمان هدفمند بیان شده بود.تنها یک بیان سرگرم کننده نبود بلکه دنیای وسیعی از تاکتیک و رفتار وکردار در خودش جای داشت.تشکرمی کنم از نویسنده وهمچنین اقای ارسلان فصیحی.فقط دوستان رمانی که مثل همین باشه اگه خوندید بهم پیشنهاد کنید.سپاس

این کتاب خیلی اتفاقی به دستم رسید. ولی از خوندنش بینهایت لذت بردم. خیلی حس خاص و عحیبی داشت. بعد ااز کیمیاگر و شازده کوچولو خوندنش خیلی بهم چسبید. فقط رفتار شمس با کیمیا رو اصلا درک نمیکنم

این کتاب رو بسیار بسیار کسل کننده و مصنوعی یافتم.
بعدم هدیه ش کردم به کتابخونه محله مون.خیلی هم خوشحال شدند.
باشد که دیگران هم مثل من گول تبلیغات و چاپ بالای کتاب رو بخورند.

کتاب در حد متوسط هست ..بعضی جاها داستانو انگار فقط برای اضافه کردن صفحات نوشته مثل ازدواج شمس که باعث شده سطح کتاب بیاد پایین .کیمیاگر خیلی بهتره

کتاب عالی بود
من ازدواج شمس و برخوردش با کیمیا برام ابهام دارد

کتاب بسیار عالی بود
یکی از قانون ها قضاوت نکردن بود
ولی من مطمئنم حقیقت این کتاب در مورد و شمس و کیمیا پنهان شده و ناگفته مانده
شمس یه مرد واقعی چرا باید کیمیا رو اینجور دل بشکنه که این مرام عشق نیست
اینجا داستان مجهول مونده و من مطمئنم ناگفته دارد این ماجرا

سلام دوستان کتاب. بسیار عالی. هست. و همه چیز درونش اموزنده. فقط من یه نکته ای. داره که سوال تو ذهنم ایجاد. میکنه و میشه ازش انتقاد کرد
شمس متوجه شد که ازدواج یک تعهد هست و خودشو درونش قرار. نداد
ولی اللا چرا. وقتی در وسط زندگیش بود. یهو زندگیشو ترک کرد .ایا انسان باید هر وقت که عاشق شد تو هر مرحله از. زندگیش. بره به سمت عشقش ؟؟ از رو تعصب حرف. نمیزنم از این. نظر. میگم که یه مادر. وظیفه مادری رو هم داره در کل برخورد . اللا با عشق. با برخورد شمس و متن کتاب خیلی فرق

من حدود یکسال میشه که کتابخوان شده ام و حرفه ای نیستم ولی با علاقه هرموقع فرصت بشه کتاب میخونم.
این کتاب را هم به طور اتفاقی جایی دیدم و کنجکاو شدم و به صورت پی دی اف با گوشی خوندم.
چون یه جورایی با شرایط روحی زندگی خانوادگی و شخصی من همخوانی داشت ،خیلی با لذت خوندم.
من هم به دوستان اهل مطالعه این کتاب را پیشتهاد میکنم.

یکی از بهترین رمان هایی که خواندم و البته یکی از تاثیرگذارترین رمان ها بود.
سعی کردم خط به خط توصیه های شمس رو ضمیمه ی رفتارم کنم و نتیجه اش جالب بود
این رمان خیلی خیلی. رو من تاثیر گذاشت و حالا که تموم شده احساس خلا دارم تو زندگیم. چقدر خوبه که آدم واقعا به جفت روحی خودش برسه… یه جای کتاب هم گفته شد که جفت روحی آدم ممکنه همسرش،دوستش ،استادش یا حتی یه غریبه باشه… خدا کنه منم جفت خودم رو پیدا کنم
در کنار همه نقاط قوت کتاب، نقطه ضعف اصلی به نظر من داستان زندگی الا بود و همون طور که دوستان هم گفتن، الا با ترک کردن خانواده قبلیش ،بی بند و باری رو نشون داد نه عشق! ای کاش ختم داستان این نبود…
در کل خواندن این رمانو به همه پیشنهاد میکنم.
و در نهایت از سایت کافه بوک

وااااقعا عالی،بهترین کتابی که تو عمرم خوندم

زیاد برای من جالب نبود اولین کتابی بود که اینقدر دیر تمومش کردم اخراش برام جذاب بود فقط بعدش دوباره سرکوب شد اون همه هیجانم….

منم مثل اللا روزی از خدا عشق خواستم تا منو و از دلزدگی زندگی نجات بده.و بعد از چهل روز با عشقی مجازی آشنا شدم که زندگیمو زیرو رو کرد…. برای من بینظیرترین کتابی بود که در عمرم خوندم.

سلام کتابی عرفانی عاشقانه و پایانی غم انگیز به نظرم کتاب صوتی اش همراه با موسیقی شرقی جذاب تر بود

با سلام، من این کتاب را چند بار خوندم و ازش لذت بردم در صورتیکه اصولا من یک رمان را فقط یکبار میخونم چون بنظرم بار دوم جذابیت بار اول را نخواهد داشت ولی برای این رمان اینطور نبود این کتاب مث خیلی از رمانها تقاط ضعف و نقاط قوت داشت ولی در کل بنظر من نقاط قوت و‌تاثیر گذاری کتاب به نقاط ضعف آن میچربید. داستان آشنایی مولوی و شمس لذت بخش تر از داستان اللا بود ولی همگام و موازی جلو رفتن دو داستان قطعا به تاثیرگذاری کتاب کمک کرد و در کل تکمیل کننده هم بودند. داستان مولوی عشق ناب و همون فنا شدن رو‌ بتصویر میکشد و داستان اللا عشق دنیایی هست که نتیجه تاثیر شدید از یک داستان عرفانی با عشق ناب هست.

کتاب گیرایی بود با نقاط ضعفی آشکار .. در ابتدا شمس را آدمی باخبر از غیب معرفی میکند
اما از زمان رفتن به بغداد تا رسیدن به مولوی
، شمس ادم معمولی میگردد. در واقع تا لحظه ملاقات این دونفر ، داستان خاصی روایت نمیشود. نحوه درویش شدن مولوی یا عارف شدنش به صورت کلی و با توضیحاتی ارائه کرده که جالب نیست.
حتی بیان و توضیحات رقص سماع هم ضعیف است.
در مورد قاعده ها برای کسانیکه به ادیان الهی آشنایی ندارند گیج کننده خواهد بود .و خیلی ها را به یاد فرمول های فیزیک یا ریاضی میندازه . که نحوه بیان و جایگذاری مناسبتری را میطلبید.
در بعضی بخشها ، زندگی خانم اللا زیادی توضیح داده شده .

و
اینکه این خانم فقط ظاهر تصوف را میفهمد و
شاید اگر آیین دیگری هم در آن بزنگاه برزخی زندگی او امده بود
میتوانست وی را همین قدر به سمت خودش بکشد.
به نظر حقیر ، در برهوت دنیای داستان فارسی و
تفکر سیار و گیجی که گریبان اذهان بسیاری از ما ها
را فراگرفته و
از اینکه تکلیف خودمان رابا مفاهیم بسیاری که در جامعه مان رواج دارد مشخص نکرده ایم

داستانهایی از این دست
میتواند
حالا حالاها ما را بسمت خودش بکشاند.

من که نخوندمش چون دارم رمان در جستو جوی دلترا رو می خونم اما با این همه تعریف حتما رمان خوبی

بی نظیره 🙂 من دارم میخونمش دو روزه رسید ص ۲۱۰ :)))))
شاید که در اخر منم بشم عضوی از ملت عشق به امید خدا ♥

عشق مقوله ای مشترک بین همه انسان هاست و البته ملت ها…این کتاب متناسب با فرهنگ مردم ما نیست ..عشق یه واقعیته …من خودم این کتاب رو همزمان با یه کتاب دیگه دارم میخونم …و بعضی از قوانین که در هر دو کتاب بیان شده مشترک هستن و درست …در کل کتاب خوبی بود و برای من داستان زمانی که گذشته روایت میشد می پسندم…روایت زمان حال یکم برای ما تعریف نشده..و به نظر من فرهنگ رایج در برخی کشورها رو روایت میکنه …درستی یا نادرستی اون رو نمیخوام بگم …متاسفانه در کشورما که خودش روایتگر بهترین عشق ها بوده امروزه عشق گمشده …ولی باید بدانیم که کتاب ها روی آدما تاثیر می ذارن …مخصوصا یه بخش از کتاب که مربوط به حرفای عموی بیبرس که در مورد عقاید درویش ها ست …آدمو یاد کتاب معارف می ندازه 😅😅😅😅ولی قوانین عشق درست بود ..من بهشون فکر کردم و برای خودم نوشتم …

سلام واقعا کتاب زیبایی بود

کتاب خوبی بود. ولی خیلی نقاط ضعف بزرگی داشت. مثل بی بند و باری آخر کتاب. و یه سری نکات ریز که جز متفکرین کسی بهش توجه نمیکنه. لطفا کتاب رو سطحی نخونید

خیلی خیلی زیبا بود من عاشق این کتاب شدم

با عرض سلام و ادب خدمت همه دوستان من خواندن کتاب رو امشب تمام کردم و باید بگم کتاب نقاط قوت بسیار زیاد و نقاط ضعف بسیار زیادتری داشت به عنوان مثال در کل رمان ما شاهد دو روایت در دو بازه زمانی هستیم که در ابتدا امر قرار است هر دو در یک نقطه یعنی نقطه عشق در انتهای کتاب به هم برسند که متاسفانه داستان الا مصداق بارز بی بند و باری و هرزگی است تا عشق و این نشانه کاملی است که خود نویسنده هم درک درستی از عشق ندارد چرا که حتی تنها نقطه مشترک مقوله عشق در میان انسانها و حیوانات عشق مادر به فرزند است و این خود سندی است مبنی بر اینکه هیچ حسی در میان مخلوقات قوی تر از این نیست و الا در داستان در نقطه ای که مجبور به انتخاب بین فرزندان و عزیز میشود عزیز را انتخاب میکند اتفاقی که شاید حتی در بین حیوانات در فصل جفتگیری هم نیفتد و ای کاش داستان الا از روند داستانی کتاب حذف میشد

باسلام
باید بگم که این کتاب زندگی مرا کلا تغیر داد
بعد از خواندن این کتاب من دیگر آدم قبلی نیستم
زندگی من با دو دوره تقسیم شد
۱دوره قبل از خواندن کتاب مال عشق
۲دوره بعد از خواندن کتاب ملت عشق
ومن دیگر هر گز هرگز دوست ندارم آدم قبل از خواندن کتاب باشم. وامیدوارم که این حس و این حال وهوا برای همیشه وتا آخرین لحظه زندگی همراه من باشد
و امیدوارم که هرگز به زندگی قبل از خواندن کتاب بر نگردم. هرگز……….

کتاب های رمان بی سر و ته هستند که مردم رو به بی راه هدایت میکنند

تا بحال رمانهای جان دار خوبی خوانده ام و میتوانم ادعا کنم تا کنون با سبکهای متنوعی از نویسندگان مختلف آشنا شده ام.ولی باید بگویم این رمان منحصر بفرد است. تا بحال ندیده بودم نویسنده ای با این زیرکی دو داستان موازی از دوعصر کاملا دور از هم را از زبان خود شخصیتهای کتاب بیان کند.(البته در روایت داستان عشق اللا، راوی، خود شخصیتها نیستند بلکه اینبار،شافاک خود روایت را بعهده گرفته)و این در حالی است که شافاک،خود را طوری پشت عزیز زاهارا پنهان کرده که در طول داستان ،فراموش میکنیم نویسنده اصلی خود اوست. زیبایی روایت عشق الهی مولانا به شمس و اشاره به اینکه اشعار الهام گرفته از این عشق که او قطره قطره در جام مثنوی و دیوان شمس چکانده،از اصلی ترین ویژگیهای این کتاب است که خواننده را از دنیای مادی به دنیای معنوی سوق میدهد. خواندن این کتاب را بهمه دوستان توصیه میکنم.

چند تا از اون کتاب هایی که خوانده اید را لطفا معرفی کنید، ممنون

بهنترین وتاثیرگذارترین کتابی که در طول عمرم خواندم ملت عشق بود

سلام واقعا کتاب عالی و جذابی بود

من وقتی این کتاب رو خوندم انگار منم باهاش سفر کردم این کتاب یه چیز فوق العاده ایه که نمیشه توصیفش کرد. شم و مولانا انگار خود ماها هستیم. و شمس شمس یه آدمی ورای تمام آدم ها زبان قاصره در وصف این کتاب و قلم.

گویی شمس روی صحبتش در کتاب با همه ی ما بود ،طوری که از ورای جهان دیگه ما رو نگاه میکرد ،حس خوندنش وصف نشدنی بود

با خوندن کتاب به خودم امدم ،بی نظیر بود

این کتاب تموم شدنی نیست …
دارم برای بار دوم میخونم
این کتاب هدیه ی تولدم بود
بهترین هدیه ممکن …
هرچی بگم کمه
خودتون باید بخونید و روی موج ش سوار شین…

کلا با خوندن این کتاب انگار داشتم همه چی رو به وضوح میدیدم فوق العاده س

سلام منم کتاب ملت عشق و خوندم خیلی عالی بود فقط سعی میکنم یعنی یه جورایی حس میکنم باید برم به مزار شمس تبریزی واسه خودم متاسفانه که تا حالا شمس تبریزی رو نشناخته بودم

سلام من دیشب کتاب ملت عشق رو تمومش کردم بهترین کتابی بودکه تابه حال خواندم تاثیرگذاروجلا دهنده روح !

سلام و بهترینهای زندگی نثار همه عزیزان….بعنوان یه خواننده معمولی ،میتونم بگم این اثر عالی بود و خیلی هم تاثیر گذار…خوشحال میشم کتابهایی اینگونه جذاب رو بهم معرفی کنید.

سلام من در حال خوندن این کتاب هستم به پیشنهاد استادم کتاب خیلی خوب وتاثیر گذاریه من که از خوندنش لذت میبرم👌

این کتاب عالی است خواندن ان خالی از لطف نیست

ممکنه این فقط یه داستان باشه و زیاد با واقعیت داستان شمس و مولانا مربوط نباشه ولی به نظرم یه داستان بینظره. احساس فوق العاده ای به آدم میده. کاش بازم کتابهایی مثل این پیدا شه.

سلام کتاب عالیه ..از اون کتابهایی ک دلم میخواد تا اخرش رو بخونم بعد بذارمش زمین واا خالا تعداد کمی کتاب بوده ک این خصیصه رو برام داشته

مان رو تا اخر خوندم انقدر قشنگ بود بنظرم ک نمیتونم توصیفش کنم
ولی اخرش هم نتونستم جواب سوالش رو پیدا کنم ( همون ک پشت کتابه و میگ جوابش رو تو پیدا کن )
اگر کسی متوجه شد ممنون میشم بگه

سلام من این کتاب ندارم بخونم ولی از توضیحاتی که داده شده خیلی مشتاقم بخونم وسعی میکنم این کتاب را گیرش بیارم

این کتاب حاوی یک روایت تارخی نیست . چهل قانون به زبان ساده برای صوفی‌وار زیستن . شمس و مولانا و یا شخصیت زن داستان ( الا ) همگی ابزاری هستند که نویسنده برای بیان منظور خود به زیبایی از آنها استفاده کرده است

اتفاقا من دلم میخواست زودتر به قسمت های مربوط به زندگی الا برسم.
خیلی دلم میخواست بدونم تاثیر این داستان ها روی زندگی الا چیه؟
در آخر الا چه تصمیمی برای ادامه زندگیش میگیره؟
الا، تداعی کننده خیلی از زنان جامعه بود به نظرم.
اینکه خودشون رو فراموش کردن و حقی در این زندگی برای خودشون قائل نیستن.

با این نوشته و توضیحاتی که داده شد تشویق شدم این کتاب رو بخونم ، ممنون کافه بوک

دوست نداشتم کتاب تموم بشه ، خیلی حس خوبی داشتم وقتی میخوندمش

سلام. این کتاب بینظیر است. لطفا و حتما مطالعه اش کنید .

تخلص مولانا خاموش بوده.در صورتی که کتابش با کلمه بشنو شروع شده و این تضاد داره

*خطر اسپویل

سلام دوستان ،می تونم به جرات بگم ؛ بهترین کتابی که تا به حال خوندم ! اینکه چه نتیجه و بازتابی خوندش بهتون میده ، بسته به روح و وجود خودتونه!! پیشنهاد می کنم حتما بخونید و از چهل قانون “عشق”لذت ببرید و شمس رو قضاوت نکنید ،شمس بی ن خدا و کیمیا عشق و معبود اولش رو انتخاب کرد ،برای لحظه ی مرگ کیمیا و شمس واقعا گریستم …اینکه نویسنده تونسته بود در آن واحد یک رابطه ی خیلی خوبی بین زمان حال و گذشته برقرار کنه از نقاط قوتش بود و قلم خیلی روانی داشت ، چرا که ساعت ها غرق در خوندن می شدی بدون احساس گذر زمان …این بود تجربه ی من از کتاب ‘ملت ع ش ق’

من اصلا از این کتاب خوشم نیومد .

*اسپویل

سلام
من تازه تموم کردم این کتاب رو
میشه یکی توضیح بده لطفا ک چرا شمس با همسر خودش همبستر نشد و باعث مرگ اون شد ؟

دوست عزیز این صرفا نظر شخصیه منه ، امیدوارم جواب سوالت هم باشه ، شمس فقط یه ازدواج سوری با کیمیا داشت ، و خب همه وجودش رو صرف حضرت حق و مولانا کرده بود از طرفی چون به عالم غیب آگاه بود میدونست عمرش کوتاهه و به لحظه های آخر زندگیش نزدیکه واسه همین به کیمیا گفت من نمیتونم به عنوان همسر کنارت باشم چون حضورم کوتاه مدته و نمیتونم حضور و وظایف و ومسئولیت های که یک همسر داره رو برات داشته باشم چون فکر و روح من در راه هدف دیگه ایه (ی جورایی اگه درگیر کیمیا می کرد خودش رو ، از راهش و هدفش ممکن بود جا بمونه یا درش وقفه بیفته )

این اتفاق ساخته ی ذهن نویسنده ست واقعیت تاریخی چیز دیگه ای میگه

*خطر اسپویل

من درک نکردم اللا رو با این که هنوز با دیوید بود چطور تونست با عزیز ارتباط داشته باشه و یه جور بد آموزی داره..اونقدر ها هم که تعریفشو میکنن این کتاب شاهکار و عالی نبود😕😕😕😕

دقیقا همینطوره، این کتاب با فرهنگ ما بیگانه ست اما در کل نکات مثبت هم داره
من به شما پیشنهاد میکنم کتاب “مردی به نام اوه” رو حتما بخونید خیلی به فرهنگ ما نزدیکه

منم دقیقا همینطور فکر میکنم.و البته دیوید رو هم😑😑😑

تا جایی که من یادمه الا تا زمانی که با دیوید بود ، وارد رابطه با عزیز نشد ! شاید درک های متفاوتی از کتاب برامون بوجود اومده

سلام من این کتاب رو خوندم عالیه ،اول کتاب نوشته شده بود تمام بخش های این کتاب با حرف “ب” شروع میشه جوابش را پیدا کن. من متاسفانه علتشو نفهمیدم و ذهنم همچنان درگیر علت و راز این قسمت کتاب مونده،ممکنه بفرمایید چرا و راز نهفته تو این مطلب چیه؟

دوباره بخونید کتابو . اینجور که معلومه از کتاب به این بی نقصی و قشنگی انقدر سطحی خوندید که اصلا عمقشو متوجه نشدید و درگیر چیزای حاشیه ای شدید و نقدی که اصلا منصفانه نیست .این همه معنی و مفهومو ول کردید چسبیدید به رابطه الا و عزیز. جای تاسف داره ذهن انقدر زنگ زده باشه

تخلص مولانا خاموش بوده.در صورتی که کتابش با کلمه بشنو شروع شده و این تضاد داره

عزیز جان باید دقت کنید در قالب چیزهایی قشنگ اومده خیانت و رابطه غیر اخلاقی رو ترویج میده چرا باید اهمیت ندیم اگه یه نوجوان این رو بخونه و ببینه چنین کتابی اجازه چاپ گرفته پس میگه حتما رفتار و کارهای شخصیت ها درسته چون نا آگاه هست.

این کتاب فوق العاده زیباست من عاشقشم

من کتاب رو بتازگی خوندم.قسمتهای مربوط به شمس و مولانا رو خیلی دوست داشتم اما بنظرم داستان مربوط به الا یه جورایی مناسب و در حد داستان اصلی نبود نه در محتوی و نه در نتیجه گیری آخر داستان.
اگه کتابی دیگه ای راجع به داستان شمس و مولانا دارید لطفا معرفی کنید

کتاب عارف جان سوخته هم در رابطه با مولانا و شمس هستش اما به نظرم بشینید دیوان شمس رو بخونید که از هر کتابی که در موردشون نوشته باشن بهتره و به معنای واقعی کلمه عشق رو میشه لا به لای ابیاتش پیدا کرد

من عشق به خدا رو انتخاب کردم. اولش با تمام وجود زیباییهای اونو که میدیدم یاد خدا میفتادم ولی این عشق به جایی رسید که رفته رفته خدا جای اونو توی دلم پر کرد و لبریز شدم از عشق زمینی و رو آوردم به عشق آسمانی.اما من قبلا در کما خدا رو دیده یا حس کرده بودمو راستش از خودم خجالت کشیدم که ۲۹ سال عاشق عشق زمینی اون بودمو ، خود ذات اقدسش رو به اشتباه در زمین ستایش میکردم. این کتاب زمینه بازگشت و شرمساری منو خیلی ظریف و مستانه و البته صاف و خالص ، بهم هدیه داد.ممنون از مترجم با ذوق و دقت نظری که در ترجمه کتاب به خرج داده است.ممنون از همه آدمای خوبی که باعث بازگرداندن آدمای ضعیف و نادانی مثل من به حیات دوباره میشن.ممنون

درخارج ازایران چه طورمیشه تهیه کرد لطفا راهنمایی کنید🙏🏿🙏🏿

متاسفانه ما فقط معرفی کتاب انجام میدیم و در این مورد اطلاعات دقیقی نداریم – اما شما می تونید از اپلیکیشن هایی که کتاب الکترونیک ارائه می کنند این کتاب رو تهیه کنید.

من این کتاب رو امروز تمام کردم و از حالا تشنه دوباره خوندن کتاب هستم، رنگ تازه ای به ایمان و اعتقاداتم داد، نمازم رنگ و بوی عشق گرفته و آرامشی به درونم برگشته که مدتها گمش کرده بودم، پیشنهاد میکنم حتما بخونیدش

در ضمن شمس که اینقد صوفی بوده و مفسر قران هست چجوری به صورت کیمیا دست میزنه..قبل از ازدواجشون که سوالی ازش پرسیده

یه جاییش گنگه…خیلی خوب نتونسته بیان کنه..ولی با این حال کتاب خوبیه..کتابای متفاتی خوندم چهار اثر از فلورانس و این کتاب..همشون یه جوری دارند از کتاب قران تقلید میکنند ولی انگار خودشون نمیدونند..قران خیلی مهجوره..

ب قول شمس بعضی فقط تو سطح اول دین گیر میکنن

کتاب بی نظیری بود بی نهایت دوستش دارم و حتما بارها و بارها میخونمش دو جلد خریدم که یکی از اونا رو همیشه برای خودم نگه دارم و اون یکی رو به دوستام بدم

کتابی بسیار عالی و سرتاسر پر از معنا، دو بار خواندمش و باز هم تشنه مطالعه آن هستم، بسیار گیرا و جذاب،

* خطر اسپویل

این کتاب رو امروز تموم کردم ولی اصلا نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم در مورد مولانا و شمس زیاد شنیدم ولی اونچه که در این کتاب خوندم خیلی کم مایه و سطحی بود مثلا اینکه کیمیا میتونه روح گوهر رو ببینه و انگار دوست صمیمیشه ، مرگ کیمیا به خاطر عشق به شمس که علارغم ازدواج با اون هیچ توجهی بهش نداره رابطه آبکی و بی اساس اللا با عزیز رفتار ی که با شمس در قبال خوابیدن شبی در کاروانسرا میشه و پیشگوییهاش برای اینکه صاحب کاروانسرا از اونجا بیرونش نکنه کوبیدن یه مذهب و جانبداری از دین دیگری مثل مسیحیت توسط اللا و کرا انگار نویسنده سعی میکنه شمس و مولانا رو بر حسب چارچوب ذهنی خودش و مفاهیم مورد نظرش قالب بندی کنه ولی موفق نمیشه مفاهیم صوفی گری حقیقت عشق به خدا … کجا شخصیت های سطحی این کجا؟!!!!!!

موافقم .البته نکات جالبی هم توش بود وای با نظرات شما بیشتر موافقم

به سخنرانیها تفسیرهای دیوان شمس دکتر کریم زنانی مراجعه کن دوست من .جواب بسیاری از سوالات خودرا به زبان ساده می گیرید.

نخونده عاشق کتاب شدم عشق نیازی به تعریف و توصیف ندارد/عشق به خودی خود یک دنیاست/یا درست در مرکزش هستی/یا خارج از آن در حسرتش ❤️👍

ایکاش اون تیکه الا یکم فرق می کرد چون آدم وقتی قسمت الا رو می خوند الا به جای اینکه مث مولانا و شمس، عرفانی به حرف های عزیز گوش میداد بیشتر شبیه این بود:
(عزیز زنگ می زند) ” ای وای عشقم بهم زنگ داده قوربونش برم ” (عزیز حرف فلسفی می زند) ” قوربونت برم هانی چقد قشنگ حرف میزنی دلم واست یه ذره شده …. اول تو قط کن …. نه اول تو ….اول تو دیگه”
|:
D:

سلام.اول از همه تشکر فراوان بابت زحماتی که می کشید .به شخصه خیلی از سایتتون بهره می برم.یه سوال داشتم. من دیروز کتاب ملت عشق رو خریدم. نشر ققنوس هست و جلدش کاملا شبیه عکسه . فقط یه تفاوت داره اونم اینکه عرض و طول کتابم تقریبا دو سه سانت کوچک تره.به نظرتون کتاب خلاصه شده است یا اینکه فقط قطعش جیبیه؟

فقط می تونم بگم یک کتاب فوق العاده. حتما بخونید نه یک بار بلکه دهها بار

فوق العاده فقط میتونم همین رو بگم

فوق العاده فقط میتونم همین رو بگم

سلام
همین الان این کتاب رو تموم کردم. از اون کتابهای هست که اگه چند ساعت هم پشت سر هم بخونی بازهم جون دادی. نقاط قوت این کتاب جذابیت موضوع و تفسیر شیرین زندگی شمس و مولانا هست. به نظرم نویسنده می تونست پایان داستان رو واقعی تر به تصویر بکشه. تا جایی که اطلاع دارم بعد از مدتی شمس از قونیه رفت و مولانا سالها دنبال او بود نه اینکه شمس را کشته باشند.
در کل کتاب بسیار خوب و حاوی نکات ارزشمند برای زندگی بود.

متاسفانه درین کتاب کمی نشانه های فمنیستی دیده میشه و مولانا و شمس کمی تحریف شدن.حق مطلب بخوبی ادا نشده.بهتره برای شناخت مولانا به خود مثنوی مراجعه بشه و بهتر بود نویسنده میگفت که این یه برداشت آزاده نه یک اصل.

خیلی عالییییی
بی نظیره

من این کتابو یبار خوندم والانم دارم واسه بار دوم میخونم خیلی کتاب بینظیریه دوستان اگر کتابی تو این سبک خوندیدن معرفی کنید لطفا

کافور خانه.البته به موضوع مولانا ربطی نداره.فقط سبک و ژانر کتاب که point of view رو خیلی عوض میکنه شبیهه

سلام لازم به ذکر میدونم برای دوستانی که میفرمایند مولانا ترک و یا فارس بوده این موضوع رو عنوان کنم که اول تمامی اشعار مولانا به زبان فارسی گفته شده و دوم اینکه وقتی میفرمایید پارس یعنی کل محدوده کشور ایران که شامل بخش هایی از ترکیه و افغانستان و … میشه. شما اگر به تاریخ مراجعه کنید ایران کشوری پهناور بوده اما متاسفانه این روزها هر تیکه اش داره به یک سمتی میره و از هر گوشه اش ندای جداهی خواهی سر داده میشه غافل از اینکه ما همه تحت یک عنوان “ایراان” زیر یه پرچم هستیم و این مورد رو توی هیچ جای دنیا نمیتونید ببینید که چند زبان مختلف زیر یه پرچم با هم زندکی میکنند…

حالا کی مهمه کجایی بود مهم اینه که بود

عالی بود این کتاب هیچوقت مثل این کتاب و نخوندم🌹

من امروز این کتاب و تموم کردم حال عجیبی دارم.به نظرم نمیشه توصیفش کرد فقط باید این کتاب وخوند.

من این کتاب را مطالعه کردم. رمان دل نشینی بود. نکته ای ذهن مرا آزرد چهره پردازی و توصیف فیزیک بدن عزیز بود که عینا شمس تبریزی را تداعی می کند. شخصی بلند قامت سفید پوست با چهره ای استخوانی بینی تیز چشم های رنگین و زلف های بلند. این همان چهره ایست که غربیان از عیسی مسیح در ذهنشان ساخته و پرداخته اند و در شمایل های کلیسا آن را نمود داده اند. اما همانطور که بتازگی ثابت شده عیسی مسیح از اقوام سامی و از ناحیه جودی در فلسطین و مصر بوده قدی حدود ۱۶۷ سانتی متر داشته چشمان و موهایی سیاه داشته و رنگ پوستش زیتونی بوده است.
از آنجایی که در خاطر دارم روی جلد دیوان شمس چهره مینیاتور شمس پیر مرد مو و ریش سپید با دستاری در سر بوده نمایش داده میشد.

واقعا بهترین رمانی بود ک تاحالا خوندم فوق العاده بود…

سبک نگارش مشابه کتاب خانه خاموش ارهان پاموک هست. قکر کنم بهش میگن جریان سیال ذهن اگه اشتباه نکنم.

من واقعا از خوندن این کتاب لذت بردم.
رمان های زیادی رو مطالعه کردم اما این کتاب رو اصلا دلم نمیخواست به راحتی تمام کنم .
روزی که برای خرید کتاب رفتم به کتاب فروشی نگاهم خورد به اسم روی جلد … ملت عشق … برام قشنگ بود این اسم ولی نمیدونستم چه میکنه … برداشتم و اخر کتاب رو خوندم
عشق نیازی به تعریف و توصیف ندارد
عشق به خودی خود یک دنیاست
یا درست در مرکزش هستی
یا خارج از آن در حسرتش
برای خرید تردید نکردم.و اما …
قانون به قانون شمس رو با دقت چند بار برای خودم تکرار کردم و معنا کردم .
واقعا عشق چه میکنه … ملت عشق فوق العاده بود پیشنهاد میکنم دوستان این اثر خوب و عالی رو از دست ندن.

این کتاب رو امروز تموم کردم هرچقدر به آخر کتاب نزدیک میشدم ترسم بیشتر میشد که قراره فردارو بدون خوندن این کتاب بگذرونم..شاید همه بخوان از مولانا از شمس یا اینکه مولانا و شمس به کجا تعلق دارن بگن اما به نظر من مهم اینه که شمس یا مولانا حقیقتشون از چیه..مرزهای جغرافیایی اونقدر که ما فک میکنیم مهم‌نیستن، ..چرا افتخار آفرینه اما هر آدمی با هر نژادی با هر فرهنگی‌میتونه کاری کنه که بعد از کوچ کردنش از این دنیا هم نشه هیچوقت فراموشش کرد مثل شمس تبریزی و مولانا..

مولانا افغان بوده و اصلا ربطی به ایران نداره

افغانستان تا ۱۰۰سال پیش جزوی ایالات شرقی ایران بوده و حتی بخشی از ترکیه هم جزو ایران عزیزمان بوده است و همگی پارس بوده اند و این گفته ی شما اصلا صحیح نیست !!

یعنی چی که پارس بوده؟ دنیا میدونه که ترک بوده.

مولانا بلخی بوده و اون زمان جزو ایران بوده.پس اصالت ایرانی داره

عزیزم بهتر یکم اطلاعات جغرافیتونو بالا ببرید افغانستان جزیی از ایران بوده و ایشون اهل بخارا بودند

کافه بوک عزیز میشه لطف کنید و کتاب بعد از عشق رو هم به ما معرفی کنید ؟ می خواستم بدونم ادامه همین داستان هست یا یک موضوع متفاوت داره…

شمس : اگر دست من باشد یک سطل آب بر می دارم و آتش جهنم را خواموش می کنم و بهشت را به آتش می کشم تا فقط و فقط عشق بماند بقیه اش یاوه است !
این کتاب رو باید خوند ….

سلام
به عنوان کسی که تازه شروع به کتاب خوانی کرده باید اعتراف کنم که این کتاب بسیار تاثیر گذار و برای من که علاقه ای به کتاب خوانی نداشتم بسیار جذاب بوده و من رو دوباره به دنیای کتاب و کتابخوانی سوق داده

کتاب خیلی خیلی خوبی بود کتابی ک هیچ وقت از خوندنش خسته نمیشی.پر از درس و اموزش برای زندگی

با سلام
تازه این رمان رو تموم کردم
اول انتظار داشتم با یه داستان و شیوه ی نگارش و زبان فوق العاده روبرو بشم انتظارم یه ساختار داستانی قوی بود اما به خصوص تو بخشایی که از زبان اللا نقل میشد کاملا ناامید شدم
اون بخشا واقعا آدم رو یاد سریالهای ترکیه ای میندازه و اصلا جذابیتی نداره
بخشهای مربوط به قرن هفتم چون تنوع راوی داره کمی جذابتر هست
تضادهای وحشتناک اللا و عزیز زاهارا با مولانا و شمس برا من که این تشبیه رو بسیار دور از ذهن کرده
کلا شاید بشه از ۱۰ بهش ۵.۵ تا ۶ داد

نکته مهم این است که بسیاری گمان می‌کنند این کتاب معرف چهره شمس و مولاناست، در حالی که تصویر گری چهره این دو در کتاب صرفا بر اساس تخیل نویسنده کتاب بوده که به دنبال ایجاد جذابیت بیشتر برای کتاب بوده وبنا به اظهار اهل فن با چهره حقیقی شمس و مولانا فاصله زیادی دارد، یک نمونه نقد استاد فاضل جناب آقای دکتر غلامرضا خاکی مولوی شناس و عضو هیأت علمی دانشگاه است ایشان در جلسه هفتگی شهر کتاب در اردیبهشت سال ۹۶ انتقاد و اعتراض خود را در این زمینه بیان کردند، از طرفی نویسنده کتاب با مهارت تمام سعی در القاء مطلب به خواننده است که مولوی یک شخصیت عرفانی ادبی اهل قونیه است نه شاعر فارسی زبان ایرانی و متأسفانه ما با غفلت از این هدف نویسنده که سعی در مصادره این شخصیت به نفع کشور خودش ترکیه دارد به به‌به و چه چه گویی از این کتاب سرگرم هستیم

همونطوری که تو خود کتاب و تو واقعیت هم هست مولانا برای ترکیه یک شخص بسیار بزرگ و معنویه ؛ به خاطر همین هم اونقدر تو کشور به شخص مولانا بها داده شده که ما ایرانی ها هم انگشت به دهن موندیم . متاسفانه تو ایران هیچ کدوم از شخصیت ها رو قدر نمی دونیم و باز هم اعتراض میکنیم که چرا یه کشور دیگه مفاخر ما رو میدزده ، این کتاب هم فقط خواسته بزرگ بودن مولانا و شمس تبریزی رو به تصویر بکشه و همینطور چهل قاعده ای که به نظر من از کلیدهای زندگیه و موفق هم بوده . جدا از تعصب کتاب خیلی خوبیه ولی ای کاش به دست یه نویسنده ایرانی نوشته میشد.

خود کتاب در جاهایی بیان میکنه : نه تو هستی و نه من یا اینکه میگه : در آخر به غیر از “هیچ” و “پنهان” چیز دیگری نیست ، یا میگه : همه مرزها و محدودیتها در تصوف و ملت عشق معنای خود را از دست داده اند ، یا میگه : در تصوف نه مال تویی هست و نه مال منی . حال که تا این اندازه جهانبینی بزرگی را به خواننده القا میکنه ، هنوز هم هستیم کسانی که به دنبال ثابت کردن ایرانی بودن یا نبودن مولانائیم ، مولانا جهانی است . لطفا با ایرانی یا ترکیه ای کردنش حقیرش نکنیم . جغرافیا و ملیت جز است و تصوف و عشق و مهر و مولانا کل ، شما کل را رها کرده ای و جز را گرفته ای .

بی نظیر بود..یکی از بهترین کتاب هایی بود که خوندم..به یه شمس تو زندگیم نیاز دارم..امیدوارم همه این کتاب رو بخونن

بسیار عالی بود.به نظرم سراسر این کتاب درس است.کتابی بی نظیر. ای کاش در مدارس تدریس شود. البته که رمان مربوط به شمس و مولانا جذابیت فوق العاده ای به کتاب داده است. من تا قاعده ۳۳ خوندم وتصمیم دارم بعد از اتمام کتاب، مجددا از ابتدا مروری رو کتاب داشته و قاعده ها رو برای خودم جدا و به صورت سرمشق بهشون عمل کنم.
تو این سایت قاعده ها تایپ شده و عالیه…ممنون

کتاب حرف نداره،یا بهتر بگم فوق العاده س، انقدر آدمو محو خودش میکنه که موقع خوندن کاملا از اطراف بی خبر میشی و تو دنیای کتاب سیر میکنی،کم نظیره، حتی داستان اللا و عزیز هم جذذذذابه، توصیه میکنم اگه نخوندینش در اولین فرصت اقدام کنید

این کتاب-و من یک سال پیش خوندم خیلی برام جالب بود ، هم موضوع و هم سبکی که نویسنده داره ، به صورت موازی در دو برهه از زمان متفاوت دو داستان رو به این جذابی پیش می بره
در زمینه ارتباط شمس و مولانا یکی از بهترین آثار (( پله پله تا ملاقات خدا – از استاد زرینکوب ))

این کتاب بی نظیر به درد اهل عشق و معرفت میخوره
نه هرکس…
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بی خبر بمیرد در درد خودپرستی

حقیقتا من اونقدر تعریفی ندیدم این کتاب رو … نمیگم بد بود اما این همه تعریف و تمجید انتظار یه چیز بهتر و عالی تر رو در من به وجود اورده بود :..
در کل همزمان پیش بردن داستان جالب بود و نکات خوبی هم داشت

خیلی کتاب خوبی بود . دوستش داشتم

در این کتاب با ظرافت تمام دیدگاه های عرفان های نو ظهور و کاذب ،فمنیسم،پلورالیسم دینی در زرورقی از نظرات عرفانی گنجانده شده وبا ظرافت تمام به مخاطب خورانده شده،عقل که پیامبر درونی و اساس و شالوده هویت انسان است منکوب شده و سرکشی وعصیان در لفافه محبوبیت یافته،به ظاهر از قرآن سخن گفته ولی مطالب آن در ضدیت با معارف قرآن نگاشته شده، نمونه نمود این مطلب عصیان فرزند در مقابل والدین است که در چندین جای کتاب به خواننده با باری مثبت القاءشده در حالی که در قرآن کریم امر به تعبد واحسان به آنان شده الا این که امر به شرک کنند،قرآن به تفکر انسان بها داده و در در جای جای آن دعوت به تعقل کرده در حالی که در کتاب امر به بی توجهی به سری که در شانه ها قرار گرفته ،شده است خلاصه این که کتاب با بهره برداری از محبوبیت مولانا و شمس نسخه بدلی از عرفان حقیقی را به نمایش گذاشته و همانند سامری زینه القوم را با اثر الرسول در هم آمیخته ،در ظاهر از عشق به مخلوقات خدا سخن گفته اما ناب ترین و خالص ترین عشق انسانی به انسان دیگر که عشق مادر به فرزند است را با منیت و خود خواهی به لجن کشیده زهی تأسف

سلام من فروردین ۹۶ جذب اسم این کتاب شدم خریدمش
وقتی شروع کردم به خوندنش دیگه نمی تونستم کتابو بزارم زمین شده بود خواب و خوراکم فوق العادس این کتاب
مخصوصا قسمت هایی که در ارتباط با حضرت شمس و حضرت مولانا نوشته شده
عاااااشق این کتابم
هر کی نخونده بخونه که بی نظیره

شما میتونید از کانال تلگرامی دکتر سروش به این آدرس @DrSoroush استفاده کنید قطعا از دانش این عالم مولانا شناس لذت خواهید برد. یک فایل صوتی هم در کانال گذاشتن که نقد و بررسی است بر کتاب ملت عشق اونجا فکر کنم حق مطلب ادا شده باشه

*حاوی اسپویل

کتاب ازین نظر برام جالب بود که بخشی ازش درارتباط با مولانا و شمس بود بجز قضیه کشته شدن شمس و مرگ کیمیا فکر کنم باقیش حقیقت داره خیلی جذاب بود داستان.عشق جان کلام عرفان شمس و مولانا را نویسنده با قدرت تخیل و بیان خودش خیلی خوب درآورده بود.خوب بود خوشم اومد

سلام کتاب خیلی عالیست فقط من علاقمندم بدونم داستان اشنایی مولانا و شمس و همینطور پیشینه زندگی اونها ویا چهل قانون چند درصد برگرفته از واقعیت است و تا چه حد تخیل نویسنده ؟ مطمئنم پایه اساسی رمان به هر حال از شماخت نویسنده نسبت به این دو شخصیت نشات گرفته

کتاب ازین نظر جالب که بخشی از اون در ارتباط با مولانا و شمس هستش. بجز کشته شدن شمس و مرگ کیمیا باقیش از قول دکتر سروش حقیقت داره. نویسنده با تخیل و بیان جذابش عشق جان کلام عرفان شمس و مولانا خوب درآورده بود.
دوستانی که درخواست آشنایی با عرفان و این دو شخصیت بی نظیر ادبیاتمون را خواستند فکر کنم تنها دکتر سروش با آثارش تونسته در این زمینه حق مطلب ادا کنه

اتفاق های بین شمس و مولانا بر می گرده به چند صد سال پیش و حتی اتفاق های که چند دهه پیش اتفاق افتاده تعریف و تفصیر های متفاوتی ازشون میشه درستی و نادرستی موضوع رو از نظر تاریخی بزاریم کنار و فقط به عنوان یک انسان آزاده به کتاب نگاه کنیم قطعا توجه به ۴۰ قانون شمس دنیا رو جای بسیار بهتری برای زندگی تبدیل می کنه.
کتاب مانند رود روانی هست و در رود کنار موجودات زیبا چیز های بدی هم هست حداقل ما سعی کنیم چیز های خوب رود رو صید کنیم و بهره ببریم. متاسفانه بعضی از ما انسان ها علاقه ای زیادی به توهم توطئه داریم و فکر می کنیم پشت سر هر اتفاقی یک چیز مخفی هست با هدف نابودی ما. با این توهم ها هیچ وقت گامی رو به جلو بر نخواهیم داشت پس سعی کنیم به همه ای اتفاق های پیراون خودمون به چشم فرصتی برای بهتر شدن نگاه کنیم.

بسیار کتاب جذابی. من در حال خوندش هستم تازه رسیدمقسمتی که شمس و مولانا با هم ملاقات می کنم. اینکتاب خیلی منوجذب خودش کرده

این کتاب یکی از بهترین کتابهاییه که خوندم
از وقتی تمومش کردم به همه توصیه میکنم بخونن
به بحث عرفان و تصوف علاقمند شدم و دنبال کتابهایی از این دست میگردم
دوستان اگه کتابهایی در زمینه عرفان و تصوف و یا در زمینه ارتباط شمس و مولانا میدانند بهم معرفی کنین ممنون میشم

منم امشب تموم کردم کتابو بی نظیر بود
واقعا خوندنشو به همه توصیه میکنم

کتابی بسیار زیبا و خیلی لذت بردم و زندیمو تغییر داد الان دنبال کتاب مشابهی هستم که بتونه افکارمو بهتر جهت بده کسی کتابی میشناسه معرفی کنه

سلام
امشب کتاب رو تموم کردم، علیرغم نقصهایی که دوستان در نظراتشون بیان کردن، من از خوندن کتاب لذت بردم و خیلی تاثیر گذار بود بر من، از اینکه انسان چقدر می تونه متفاوت باشه و متفاوت ببینه واقعا متحیر شدم. علاوه بر خود داستان، خلاقیت نویسنده در کنار هم گذاشتن این دو رمان خیلی جذاب بود.
علاقه مند شدم زندگینامه و داستان زندگی واقعی مولانا و شمس رو بخونم. از دوستان خواهش می کنم اگر کتاب خوبی در این زمینه می شناسید معرفی کنید.
یه خواهش دیگه اینکه اگه رمان خوبی خوندید اون رو معرفی کنید لطفا

من تازه این کتاب رو گرفتم
و تقریبا تا وسطاش خوندم
برام خیلی جذابه
دوس دارم زود بعدش و بخونم ک بفهمم چی میشه😊

واقعا نظرات عالی بود
من هم فکر میکردم کتاب خیلی بهتری باشه ولی خیلی سطحی بود.
شمس با همه دعوا داشت انگار.
درکل اصلا چیزی که انتظار داشتم نبود.اصلا

به نظرم کتاب کاملن هدف دار نوشته شده برای ترویج مسایلی مثله صوفی گری و خیانت به خانواده
و بسیار تلاش شده که صوفی گری رو در اوج نشون بده در حالیکه با کوچکترین مطالعات میشه معایب و نقصان های فراوان اون رو فهمید
خدا همه ی ما رو از شر اینجور مطالب حفظ کنه تا ذهنمون ناخواسته الوده بعضی افکار نشه
یا لااقل با کمی تحقیق ساده در اینترنت اطلاعاتمون رو بالا ببریم

سلام
من این کتاب رو با ترجمه «ز.یعقوبیان» دارم، لطفا در مورد این ترجمه نظر بدی نکه ترجمه خوبی هست یا نه؟

معلوم نیست ماجراهایی که از شمس گفته میشه واقعیت داره یا تخیلات نویسنده هستش

شاید فوق العاده ترین کتابی بود که تاالعان مطالعه کردم و البته هنوز تموم نکردم!
:)و البته تمام این زیبایی کتاب مدیون شمس هستیم… ولی میشه یکی بگه خدا چیه؟ ”
دنبالشم.. پبداش کردم اما مطمعن نیستم…

از هر کتابی دستم کم یک چیز یاد میگیرم از این کتاب چیزهای زیادی یاد گرفتم لحظات و احساسات نابی رو با این کتاب تجربه کردم اما مهمترین چیزی که از آن یاد گرفتم این بود که قضاوت و پیش داوری رایج در فرهنگی که در آن بزرگ شده ام را کنار بگذارم…

خطر افشای داستان کتاب*

کتاب ملت عشق بنظرم هشتاد درصد اولش خیلی خوب بود و از خوندنش لذت بردم ولی بیست درصد آخرش تمام حس خوبمو از بین برد!
اینکه یه مادر چطور میتونه تو حساس ترین شرایط زندگی بچه هاش اونا رو تنها بذاره درست وقتی ک دختر بزرگش یه شکست عشقی رو تجربه کرده و دختر کوچیکش دچار سوءتغذیه شده و به روان پزشک احتیاج داره و پسرش دچار افت تحصیلی شده ولشون کرد ب حال خودشون و رفت دنبال مردی ک تابحال از نزدیک ندیده بودش!
و اینکه عزیز زاهارا ک انقد تو کتاب از شخصیت و اخلاقش تعریف شده و خودشو صوفی میدونه چطور ب خودش اجازه داد وقتی فقط شش ماه بیشتر زنده نیست یه زن شوهر و بچه دار رو از راه بدر کنه و باعث از هم پاشیدگی زندگیشون بشه!
و از همه بدتر شمس بود ک باعث مرگ کیمیا میشه ولی اصلا عین خیالش نبود و تنها نگرانیش این بود اگه خودش بمیره مولانا چقد ناراحت میشه!
من نمیدونم اتفاقای این کتاب چقد واقعیت داشتن ولی اگه شخصیت شمس واقعا همین شکلی بوده بنظرم شمس فقط ی دیوونه بوده

خب
۱)چرا باید یه کتاب رمان که اصولا مخاطب های بیشتری نسبت به دیگر کتاب ها مثل کتب مستند و تاریخی داره و روی ذهن مردم تاثیر بیشتری میذاره ، سوژه اش باشه مولانا و شمس. و حالا که شد چرا طبق حقایق بازگو نشده. یه جور داستان سرایی بود فقط. ذهنیت بدم نسبت به شمس و مولانارو من مدیون این کتابم‌ واقعا… !
۲)چرا دین رو وارد این حیطه کرده. یهودیت و اسلام. در کنار دین هم سوفی گری. واقعا مقصود نویسنده این بوده که جهت خاصی بده؟ حتی اگه همچین قصدی نداشته باشه داره این جهتو میده.
مقایسه میکنه. میگه ایکس بده ، ایگرگ خوبه. پس حق خواننده چی؟ چرا انقدر اصرار داره تاثیر بذاره. یه سری جملات خوب و ناب تو یه بستر جهت دهی شده وجود داره. اون جملات خوب و ناب کمک میکنن مقبول تر باشه بقیه چیزا ، خواننده بگه اوه چقدر خوب و درست!
۳)مسائل و مشکلات خانوادگی راه حل بهتری دارن که قطعا خیانت نیست اون راه حل. مصداق گرگ در لباس گوسفند شد اینجا. اسم خیانت رو گذاشته عشق . با کاربردهای فضای مجازی هم بیشتر اشنامون کرد که میشه یکیو از پشت مانیتور پیدا کرد و مخفیانه بهش پیام داد و پای درد و دلش نشست و بعد عاشقش شد و یواشکی باهاش قرار گذاشت و بیخیال فرزند و همسر و زندگی چند ده ساله شد و زد به چاک. یه تلافی بچگانه در مقابل کاری که شوهرش کرد. صد برابر بدتر. اگاهانه. واقعا برا این قسمت کتاب بیشتر متاسفم.

انرژی و وقتی که گذاشته شده برای چاپ این کتاب و همچنین کاغذایی که واسه چاپش مصرف شده جدا هدر رفته. میشد کار بهتری کرد
از فرهنگ و هویت جامعه یک کشور میشه متوجه افکار نویسندش هم شد و برعکس. یه چرخه است … البته شاید استثنا هم باشه اونجا.
باز هم اشکالی نداره خوندنش. تا نخونیش که نمیفهمی چیه.
میگی کتاب به این پرطرفداری رو نخوندم. چ حیف!

مرسی از کافه بوک 🌷

به نظر من یه رمان فوق‌العاده جذابیه که اگه عمیق بخونیم میتونه دیدمونو به زندگی عوض کنه.اینکه به همه چی با دید عشق نگاه کرد.به خداوند و بنده هاش عشق ورزید.جایی که میشه کاره بدی کرد اما بجاش خوب بودن رو ترویج میده.غرق در عشق الهی شدن رو ترویج میده.البته ایراداتی هم داره مثل عدم توجه شمس به کیمیا که خیلی تلخ بود یا تصمیمهایه سطحیه الا…اما درکل روح انسان رو شدیدن لطیف میکنه

با سلام
صرف نظر از زیبایی و جذابیت موضوع رمان که در واقع دو موضوع است میخواهم به نکته ظریفی اشاره کنم که ممکن است هر کسی آن را درک نکرده باشد و آن اینست که این زن ترک به شیوه ای کاملا پوشیده و مخفیانه سعی در تخریب ایران و افراد نامی ایران دارد کما اینکه مولانا را اول بلخی میداند و بعد رومی در صورتی که در آن زمان بلخ جزیی از خاک ایران بوده است و مولانا خود هم ایرانی و شمس هم که حتما ایرانی بوده است اما وی در همه جای داستان برعکس این موضوع را نمایش داده و سعی بر معرفی مولانای ترک !!!!دارد و با دقت بیشتر متوجه این مسئله میشویم در هیچ جای داستان نامی از فیلسوفان, هنرمندان وشاعران و تاریخ اصیل ایرانی ندارد و فقط در یک میخانه کنار سلیمان مست یک تاجر ایرانی را به تصویر کشیده است.

بسیار با نظر آقای رضا سربندی موافقم.
* به علاوه در این کتاب (در آن قسمتی که مربوط به زمان حال می شود) آدمها همان کارهایی را می کنند که بسیاری از ما آدمهای عصر جدید انجام می دهیم فقط با کلماتی مثل صوفی گری و عرفان و عشق، لباس و توجیه جدیدی به کار خود می پوشانند. دلزدگی ای که بعد از سالها زندگی سراغ اللا آمد نتیجه طبیعیه انتخابهای خودش و رفتارهای همسرش بود. راه حلش هم قطعا حتی اگر طلاق باشد، آن طور رها کردن فرزندانش نبوده. همه آثار سو رفتارها و انتخابهایی را که می کنیم، نمی توان با عنوان “عشق” و “دگرگونی” توجیه کرد. قطعا نه آن همه سال منفعل بودن و چشم بستن به خیانت شوهر و چسبیدن به آشپزخانه و ندیده گرفتن خود و احساسات و نیازهای خود درست بوده، نه آن طور بی انصافانه (در قبال فرزندان و حتی خود) یک دفعه تمام کاسه کوزه را به هم ریختن. (توجه داشته باشید که نویسنده عملا این رویه جدید را ستایش می شکند)
* (آن قسمتی که مربوط به گذشته است) مایلم بدانم نتیجه آن همه صوفی گری ای که در این کتاب به مولانا و شمس نسبت داده شده (البته با تعریف این کتاب و نه شمس و مولانای واقعی) واقعا چه بوده؟ جز اینکه شمس این کتاب جسته گریخته محبت های گذری و بدو بدویی تحویل دیگران می داده، چه مسوولیت پذیری ای از او در مقابل انسانها می بینیم؟ و دلیل آن رفتار انسان گریز و عجیب و غریبش در مقابل همسر نگون بخشتش چیست؟ یا مولانای به تصویر کشیده شده توسط نویسنده چرا این چنین نسبت به اعتراضات به حق و منطقی و قابل درک عزیزان خود بی اعتنا و حتی طلب کار است.
* این کتاب به نظر بنده هر کاری که کرده است، ارزش گذاری مولوی و شمس و عرفان و صوفی گری نبوده است.

یاد داستان نماز تاجر ها و مؤذن تو مسجد افتادم که شمس تعریف کرد !
دنبال روابط خارج از عرف الا نباشید
چی از کتاب دستیگرتون شد !؟
من و آدم بهتری کرد

این کتابو یکی از دوستان بهم معرفی کرد و توو لیستم هست که بخرمش. شمس و مولانا عالین و وقتی شنیدم این کتاب موضوع این دو شخصیتو داره راغب شدم هرچه زودتر تهیه ش کنم..

سلام من این کتابو نخوندم اما سخنرانی دکتر عبدالکریم سروش رو در مورد این کتاب گوش کردم به شما خوانندگان محترم پیشنهاد میکنم به این سخنرانی گوش بدین خالی ازلطف نخواهد بود

فقط میتونم بگم عالیه عالی عالی عالی عااالللللیییییییی❤❤❤❤

با سلام و احترام به همه ی اهالی کافه بوک. این کتاب جزء عیدی هایی بود که به خودم دادم و سال جدید را با مطالعه ی این کتاب در تعطیلات شروع کردم. اگر شما قبلا کتاب (پله پله تا ملاقات خدا ) نوشته استاد عبدالحسین زرین کوب را خوانده باشید، مطالب این کتاب به ویژه شرح زندگی شمس و مولانا برای شما مانوس تر خواهد بود.در کل پیام اصلی این کتاب از نظر من این بود که همیشه برای شروع دوباره وقت هست فقط کافیست جور دیگری به خودمان و اطرافمان نگاه کنیم و سعی کنیم تغییر را ابتدا از خود و اطرافیانمان آغاز کنیم.

کتاب واقعا فوق العاده ای بود البته آخر کمی بد تموم شد اما نکته مهمی ک می خوام بگم اینه ک وقتی ی استاد ادبیات دید ک دارم این کتابو دارم یکی از دوستانم هدیه میدم گفت ک ب عنوان یک استاد ادبیات وظیفه خودش می دونه ک یک سری نکاتی بگه ک منم ب نوبه خودم وظیفه می دونم ک بگم اینکه شمس واقعی با اونی ک توصیف شده تفاوت زیادی داره و درمورد اینکه چ اتفاقی ب سر شمس اومده هنوز اختلاف نظر وجود داره و همچنین کیمیا خاتون علاقه ای ب ازدواج با شمس نداشته و بعد از مدتی طلاق میگیره و البته شخصیت بسیار متفاوتی داره و همچنین برای شناخت عرفان واقعی و همچنین مولانا باید ب سراغ کتابهای دیگه رفت و ب این کتاب ب چشم یک رمان زیبا نگاه کرد ک البته همین طور هم هست

این کتاب یکی از بهترین و فوق العاده ترین کتابهایی بوده که تا حالا خوندم.از روزی که تمامش کردم تقریبا به همه دوستام همین کتاب را هدیه دادم و به خیلی ها هم معرفیش کردم.
دنبال کتابهایی میگردم که همینقدر دوست داشتنی و تاثیر گذار باشه.کسی میتونه کتابی معرفی کنه؟
من خودم بعد از این کتاب “وقتی نیچه گریست” را معرفی میکنم
اون هم کتاب عمیق و پیچیده ای است

این کتاب بی نظیره، مهم اینه : (کی به دستتون رسیده باشه و تو چه شرایطی خونده باشیدش!!!! ) اگر کتاب هایی ازین دست درباره شمس و مولانا میشناسید. ممنون میشم به من معرفی کنید.

من این کتاب رو تازه تموم کردم با اینکه میدونستم تا حدودی تخیلی هست و صد در صد واقعی نیست ولی بسیار زیبا بود ولی خب اواخر کتاب رو دوست نداشتم و انتظار یک سری رفتارها رو از شمس نداشتم و یا اینکه شخصیت الا که با شناختی که از آموزه های شمس و مولانا داشت رفتارش بعید به نظر میرسید

سلام به عنوان رمان کتاب بدی نبودولی وقتی نویسنده ازفردنامدار تاریخی حرف میزنه بایددقت بیشتری درنوشته هایش به کارببره .واینکه درمورد خانم الا بایدبگم که عشق خوبه ولی تعهدبه فرزندان خیلی مهمترازعشقه .این کتاب یشتر ازهم پاشیدگی خانواده روبه نام عشق ترویج میده

این کتاب بهترین کتابی بود که تو عمرم خونده بودم دقیق نمیتونم شمس رو قضاوت کنم ولی هرچی هست اینه که آدم میتونه خودشو عوض کنه و به دنیا زندگی و حتی خدا یجور دیگه نگاه کرد اینکه عشق الهی یه چیزیه که هرکسی نمیتونه اونو درک کنه و جالبه این کتاب هم عشق الهی رو ترسیم کرده هم عشق به ادمها

کتاب عالیست و تامل برانگیز . اولین کتابی هست که دلم میخواد دوباره بخونمش .

این کتاب جزو بهترین کتاب هایی هست که تا به حال خوندم…هر قائده کلی جای فکر داره و کاملا میشه در داستان غرق شد و باهاش زندگی کرد

کتاب ملت عشق زمانی به دستم رسید که واقعا خسته بودم و حال بدی از اتفاقات اطرافم داشتم حالمو دگرگون کرد نگاهمو عوض کرد و دید عرفانی بهم داد حداقل الان با عشق به همه چیز و همه کس نگاه میکنم حتما بخونید

پایان داستان دقیقا منو یاد فیلمهای ترکی و هندی انداخت
اما در کل داستان به استثنای اخرش کار قوی ای محسوب میشد

اولش فکر میکردم محشره با نزدیک شدن به پایان قصه خوشم نیومد ازش.
از داستان زندگی اللا بیشتر بدم اومد تا دیگری.
بنظرم نویسنده اجازه انتخاب نداده به خواننده.
طرز فکرشو تزریق کرده مستقیم.
در کل برای یک بار خوندن جالب بود ولی من دلیل اینهمه محبوبیت رو نمیفهمم.
ارزش حضور تو کتابخونمو نداره.

وای واقعا منم باهاتون موافقم
منم با این دیدگاه که یه کتاب فوق العاده میخوام بخونم خریدمش انقدر ک تعریف شنیده بودم
واصلا چیزی که انتظار داشتم نبود واقعا باعث تعجبمه چه چیزی تو این کتابه که انقدر مورد توجه بقیه قرار گرفته !!
داستان اللا که خیلی افتضاح بود مث خود سریالای ترکی داستان شمس هم اولاش بد نبود اخرش ک کیمیا مرد از اونم خوشم نیومد

خوب بود اما عالی نبود چون مولانا و شمس لایق بهتر از اینا هستند

عااااالییییی فوق العاده حتما بخونید

واقعا یکی از بهترین کتابهایی هست که خوندم

پیشنهاد می‌کنم این کتاب رو بخونید عالیه

سلام به همه دوستان
کتاب ملت عشق واقعا قشنگه اینکه خودت ازدیدیه آدم عاشق بخونی یاخودتو بذاری جای شخصیت های داستان جذابترمیشود امتحان درراه عشق و…
ممنون

ملت عشق واقعا رمان خوب و قوی ای هستش..‌اما ای کاش شما (نویسنده ی مطلب)تومعرفی یکم ازاین حرفای سطحی فراتر میرفتید و حرفه ای تر صحبت می کردید!
بین نظرهای کاربرا خیلی حرفای جذاب تری از اصل مطلب که شمانوشتید بود!

سلام و درود.
ممنون از نظر شما، سعی می‌کنیم از این به بعد معرفی های بهتری بنویسیم.

کتاب عالی و لذت بخش، در طول خواندن کتاب حتی لحظه ایی احساس خستگی نکردم، فقط لذت میبرم، نگارش کتاب و تغییر راوی داستان به نظرم شیوه ی عالی و بی نظیری بود، تنوع شخصیت رمان خیلی جالب و دوست داشتنی بود،،، البته من شناختی روی شمس تبریزی ندارم و نمیدونم تا چه حد نزدیک به واقعیت بود،،،، چیزی که اذیت کننده بود بخش های اللا بود که رفته رفته انگار از اصل قضیه دور میشه،اونم در حالی که نویسنده سعی داره نشون بده اللا داره راه رو پیدا میکنه، یه جوری میشه که حس میکنی نویسنده خودش به درک درستی از چیزی که نوشته نرسیده،،، دوس داشتم اون قسمت ها اصلا نبود.
ولی در کل ارزش خوندن چندین بار رو هم داره،دوسش داشتم،

کتاب ملت عشق عالی بود البته به چشم یک رمان نه بیوگرافی
لذت بخش گیرا و ماندگار
ممنونم بابت معرفی کتابهای خوب

من از خوندنش لذت بردم و در تمام مدت خواندن رمان ذهنم مشغول تصویر سازی شخصیتهای داستان میشد .پیشنهاد میکنم حتما شروع به خوندش کنید.

سلام
کتاب ملت عشق باعث شد من از اینکه فرهنگ و ادب غنی در ادبیات گذشته پارسی وجود داشته لذت ببرم.

چیزی که در حین خوندن داستان حیرت زدم میکرد روان بودن ترجمه بود
جوری که انگار اصل متن زبان فارسی بوده
این کتاب برام خیلی خیلی گیرا بود
به مترجم کتاب باید خسته نباشید گفت

سلام عذر میخوام من قصد داشتم این کتاب رو به کسی هدیه بدم اما با خوندن نظرات این سوال برام پیش اومد که این کتاب چقدر در رابطه با وقایع بین مولانا و شمس دست برده و اون رو از حقیقت خودش دور کرده؟ این غیر واقعی بودن در چه حد آزار دهندس؟

سلام. این کتاب یک رمان خوب و خواندنی در مورد مولانا و شمس است. مطالب آن به طور ۱۰۰ درصد واقعی نیست اما آزار دهنده هم نیست.
و یک نکته دیگر اینکه این کتاب برای هدیه دادن بسیار مناسب است.

سلام من از این سایت واینکه کتابهای خوب وپیشنهاد میکنید خیلی خوشم اومد وواقعا انتخاب وراحت کردین فقط شاید یه دسته مثل من مشکل تهیه کتاب ودسترسی به کتابفروشی نداشته باشند اگر امکان تهیه کتاب از همین سایت فراهم بشه واقعا عالی میشه چون من از بعضی کتابهای پیشنهادی خوشم اومده ولی امکان تهیه اش وخوندنش وندارم

سلام. کافه بوک در حال حاضر فقط در زمینه معرفی کتاب فعالیت می کند. شما می تونید برای خرید کتاب از فروشگاه های آنلاین استفاده کنید.

اگر حداقل یک فروشگاه معرفی کنید که بتونم مطمن باشم کتابهارو با همین عنوان ومترجم تهیه کنم خیلی خوب میشه

متاسفانه نمی توانیم یک فروشگاه به شما معرفی کنیم. ممکن است کیفیت خوبی ارائه نکنند و ما شرمنده شما بشیم.

سلام دوست عزیز.
خرید از فروشگاه اینترنتی دیجی کالا رو بهتون پیشنهاد میدم.

فروشگاه سی بوک ۳۰book عالیه چون همیشه تخفیف بیست درصدی داره همه کتاب ها هم میفروشند من همیشه خرید میکنم

حقیقتش برخلاف نظر بقیه دوستان خیلی خوشم نیومد.بنظرم نویسنده اصلا رعایت امانت نکرده بود. شمس و مولانا رو متفاوت توصیف کرده.در.اقع برای دوشخصیت حقیقی داستانسرایی شده و اون هم نه از روی حقیقت.مثل اینکه من بیام برای زندگی عطار یه رمان بنویسم و داستان زندگیشو خودم پیش ببرم.و بعد هم از قول شمس چه چیزهایی تعریف کرد.یه جا حلال خدا رو حرام می کرد و جای دیگه حرام رو حلال…..شرا ب رو خورد ولی عمل زناشوییو مانع رسیدنش به حق دونست….این فقط یه کتاب بود براساس اعتقادات نویسنده…..از حق نگذرم بعضی جملاتشو دوست داشتم ولی کلیتشو نه…..

سلام دوستان. کمکم کنید من یه رمان عاشقانه و در عین حال گریه دار میخوام یچیزی تو مایه های من پیش از تو این کتاب همچین فضایی داره؟ کتاب دختری که رهایش کردی چی در مقایسه با این کتاب کدومش به چیزی که میخوام نزدیکه خوااااهش میکنم اگه کتابی با این موضوع که گفتم میشناسید معرفی کنید بهم ممنون

کتاب فوق العاده بود ….فوق العاده
ولی متاسفانه یک سری مطالبش درباره شخصیت شمس حقیقت نداشت.
من با این کتاب عاشق شخصیت شمس تبریزی شدم
ولی بعدش که به خاطر این شیفتگی رفتم درموردش تحقیق کردم دیدم حقیقت با اون چیزی که در کتاب درموردش نوشته فرق داره.
بدجور افسردگی گرفتم…

کتاب خوبی است ولی دوستان توجه کنند که به آن به عنوان یک رمان نگاه کنند نه واقعیت زندگی شمس. یک ضعف بزرگ کتاب روایتی است که از شمس و مولانا میکند و آنها را به شخصیتهایی اساطیری و غیر قابل دسترس تبدیل میکند در حالیکه خود مولانا و شمس به شدت با این نگاه مخالف بودند همچنین داستانهایی که از زندگی شمس و مولانا روایت میکند زاییده خود نویسنده میباشند و واقعی نیستند برای شناخت بهتر شمس و مولانا و داستان واقعی زندگی مولانا دوستان میتوانند به کتاب ارزشمند “پله پله تا ملاقات خدا”اثر عبدالحسین زرین کوب مراجعه نمایند

یکی از بهترین کتاب هایی که توی عمرم خونده بود فوق العاده بود نمیشد یه لحظه پایینش گذاشت
ولی یه سوالی که برام به وجو اومده اینه که در مورد کیمیا و شمس حرف این کتاب رو باید باور کرد یا حرفی که کتاب های دیگه میگن با هم فرق داره ملت عشق میگه کیمیا عاشق شمس بوده ولی جاهای دیگه برعکسشو میگن

همه مطالب کتاب ملت حقیقت صد در صد نیست.

لطفا اگر کتاب خون هستید یا نیستید … این کتاب رو تجربه کنید . پشیمون نخواهید شد از وقت گذروندن باهاش . امیدوارم حال دل همه ما خوب باشه 🙏🏼

کتابی گیرا که خود به خود جلو می ره و زمان از دست شما در می ره . خوندنش تجویز می شه بی برو برگرد.با آرزوی حال خوب برای دلامون 🙏🏼

جزو اون دسته کتابایی که رغبت م رو به مطالعه ش مضاعف کرده بود
نثری روان ، روایتی زیبا ، کلمات در جای خودشان هنرمندانه و ندبرانه قرار گرفته بود
عالی بود ، عالی به معنای واقعی کلمه !

سالها بود از کتاب خوندن فاصله گرفته بودم و خوشحالم که ملت عشق شروع دوباره بود ..
انقدر متن کتاب شیرین و دلنشینه که در سخت ترین شبها و روزهای زندگیم با خوندنش آرامش گرفتم و کلی به جمله هاش فکر کردم …
خوندنش به همه پیشنهاد میشه

من این کتاب و خوندم فوق العادس دلم برای همه کلمه هاش تنگ میشه بازم هر روز یه صفحه می خونم ازش کنار بقیه کتابا

این کتاب برای چه رده ی سنی می باشد ؟

عالی بود.خود عشق بود.من اصلا اهل رمان و کتاب نبودم و این کتاب رو عشقم بهم هدیه داد و من هم خوندمش.تاثیری ک تو وجودم داشت رو نمیتونم بگم.این ی کتاب معمولی نبود

از طریق پیشنهاد های کافه بوک چهار کتاب خریدم.یکیش ملت عشق بود، خیلی جذاب بود…ولی به نظرم دوباره باید خوانده بشه تا خوب درک بشه. سپاس از پیشنهادتون 🙏🙏🙏ه

سلام. خیلی خوشحالم که کافه بوک تونسته در انتخاب کتاب به شما دوست عزیز کمک کنه.

بینظیرترین کتاب وًرمان تا الان خوندم و بعد از اتمامش حس و حال عجیبی داشتم و ۴٠ قاعده رو یادداشت برداری کردم😍😍😍

واقعا کتاب بی نظیری هست شگفت زده شدم با خوندنش انگار. نوشته شده تا جواب سوالامو بگیرم

عالی بود . ای کاش چند سال زودتر خوانده بودم و با آشنایی با این مفاهیم عرفانی، سالهای کمتری از عمرم را تباه می کردم.

در یک کلام بی نظیر بود… این کتابو باید بارها و بارها خوند و دوره کرد

عالی بود ،واقعن لذت بخش بود

دلم نمیاد این کتاب رو به کسی امانت بدم.میخوام بارها و بارها بخونمش.

خدای من کتاب خوندن حس عجیبی داره.حسی مثل پرواز.

عاااالی بود.‌حتما خوندن کتاب رو به کتاب خوان ها پیشنهاد میکنم . بهترین کتابی که تا به امروز خوندم و دوست دارم دوباره بخونم …

من کتابشو خیلی دوست داشتم ..خوندنشو به دوستان پیشنهاد میکنم.

میتونم بگم بهترین کتابی بوده که تا حالا خوندم…تک تک شخصیت های کتاب رو دوست داشتم. من این کتابو سه بار دیگه هم بعد خوندن دوره کردم

بسیار کتاب جذاب و گیرایی است. من چهل قاعده شمس را که در خلال این رمان به آن اشاره شده ، یادداشت کردم، که هرازگاهی مرور کنم و فراموش نکنم.

این کتاب شاهکاره… بینظیره..مثل داستان های هزار و یک شب می مونه… گیرا است و جذاب است…من رو شمس شناس و مولانا شناس کرد. و باعث شد این دو انسان والا در عالم عرفان رو بیشتر بشناسم و مریدشون بشم.

من در حال خوندن این کتاب هستم با اینکه شیوه ی نگارش این کتاب رو خیلی دوست ندارم اما خوندنش برام خیلی جذابه

من این کتاب رو۲ سال قبل با نام ۴۰ قانون عشق به انگلیسی خوندم (۴۰rules of love) و خیلی جالب بود برام. تا اینکه چند وقت پیش دیدم این کتاب مشهور شده بین ایرانیا و اطرافیان میخونن و الان که سرچ کردم و این مطلب رو خوندم متوجه شدم که کتاب یکیه ولی فقط اسمشو عوض کردن. خیلی کتاب خوبیه و پیشنهاد میکنم بخونین.

از زیبا ترین کتاب هایی بود که خوندم. قواعد چهل گانه شمس واقعا به نظرم چیزایی بود که هر انسانی باید توی زندگیش لحاظ کنه. از شخصیت شمس واقعا خوشم اومد. کتاب تاثیر گذاری بود. ♡

یه کتاب خوب، خواندنی، پُرکشش و سرشار از حس خوب…

واقعا کتاب خیلی خوبیه من که دارم میخونمش عالیه

اصلا بهتر از این کتاب هم هست؟
مخصوصا وقتی ک دیوان شمس رو هم درکنارش بخونی

اصلا شیرین تر از این کتاب تابحال نخونده بودم .. اصلا ارتباطی با ادبیات نداره یه چیزی تو این کتاب و بهتر بگم در ارتباط با عشق حقیقی مولانا یا شاکله ی زیبای شمس هست که بی شک همه رو ب شوق میاره .. بیصبرانه منتظرم دوستم بخونتش تا دوباره برش گردونه و یبار دیگه بخونمش .

من چند روز پیش کتاب ملت عشق رو خوندم.خیلی زیبا بود.برا اولین بار فهمیدن عشق مولانا و شمس واقعا چطور بوده که مولانا با دیدن شمس از همه چیز دست کشیده.در واقع انها با هم به عشق واقعی به خداوند دست پیدا کردند…بسیار کتاب تاثیر گذاری بود.تصمیم دارم یکـبار دیگه بخونمش.

بسیار کتاب عالی و جامعی بود ، مخصوصا” اون بخش آشنایی با شمس و مولانا همیشه دوست داشتم جزئیات آشنایی شون رو بدونم

درمورد عزیز زاهارا هم خیلی متاثر شدم با —–

واقعا کتاب و خوب و تاثیر گذاری بود ، بعد از تموم شدن کتاب حس کردم دلم نمیخواست تموم بشه، ولی ناگفته نماند که علامت سوال های زیادی هم توی ذهنم ایجاد شد. ولی در کل کتاب بسیار شیرین با نثر روان و زیبایی بود.

واقعا کتاب جذاب و جدید و اموزنده ای بود خیلی لذت بردم

سلام….کتاب فوق العاده ای بود فقط چرا آخر داستانه کیمیا انقدر الکی تموم شد:(

کتاب قشنگی بود ااز خوندنش لذت بردم ولی علامت سوال بزرگ من اتفاقاتی بود که برای کیمیا افتاد بیچاره نابود شد ونه شمس نه مولانا هیچکدوم اهمیتی ندادن:/

سلام. من دو ماه یش این کتاب رو تموم کردم. خیلی جاها ازش لذت بردم مثل اون جاهایی که شمس مولانا رو وادار میکنه به مردم عادی نزدیک تر بشه.
راستش مطالعه زیادی تو زندگی مولانا ندارم اگرچه بیشتر داستانهای مثنوی رو خواندم.
با این وجود حس میکردم نویسنده هم اطلاعات زیادتری از یه شخص معمولی در مورد ارتباط شمس و مولوی نداشته باشه.

کتاب خیلی خوبی بود طوری که وقتی تموم میشه جای خالیشو حس میکنی

ارتباط میان مولانا و شمس مبهم و غیر قابل اثبات است، محققان بسیاری در این باره تحقیق کرده اند، صحبتهای میان آن دو پشت درهای بسته انجام شده و کسی از آنها خبر ندارد، لیکن وجود شمس در زندگی مولانا چنان تاثیرگذار بوده که زندگی او را دگرگون کرده، گو اینکه مولانا گاهی و به کرات در دیوان شمس شمس را خورشید درونش میخواند و معتقد است هر کسی این شمس درونش راباید بشناسد، لذا میتوان نتیجه گرفت شمس وجودی مجازی بوده است.
اولین باری است دیدگاهم رو ابراز میدارم.

عالی بود
جزو تاثیرگذارترین کتابهایی بود که تا حالا خوندم
بنظرم شاید هنوز هم انسانهایی باشند که از روی تعصب، افراط گرایی و نگاه سرسری مفهوم جملات و گفتار و رابطه این دو عارف بزرگ رو نتونن درک کنن
خیلی ممنون برای معرفی کتاب

با همه مفاهیم خوب و جهت دهی به یک زندگی توامان با عشق بنظرم نکته منفی کتاب رها کردن یک کانون زندگی بیست ساله و رها کردن مسئولیت های عاطفی مادرانه در شرایط بحران جوانی یک دختر جوان و دو فرزند دیگر به بهانه خیانت شوهر است که میتواند جنبه های اموزشی بد را بهمراه داشته باشد زیرا مفهوم وکارکرد عشق فراگیر و شامل همه انسانها است زیرا در فضای آتشفشان عشق کسی نباید آسیب ببنید بخصوص فرزندان که دوست داشتن همراه با مسئولیت هست این قسمت داستان شاید تصمیم بلهوسانه ناشی از سرخوردگی همراه با انتقام جوئی باشد

آیا ارتباط بین مولانا و شمس و اصلا شخصیت هر کدوم دقیقا همینطور بود که تو رمان بیان شده؟؟به طور کلی این ارتباط واقعی هستش؟؟؟

دوست عزیز – این کتاب فقط یک رمان زیباست که از زندگی مولانا و شمس الهام گرفته و خیلی از مسائل آن واقعی نیست.

کتاب خواندنی بود .اما داستان شمس و مولوی در آن فقط در بعضی حکایات با تاریخ واقعی و زندگی آن دو مطابقت داره و بقبه ساخته ذهن نویسنده است و ممکنهخیلی ازافراد که مطالعه کنند اینطور تصور کنند که واقعیت محضه ..
کیمیا دختر خوانده مولوی فرزند همسر دومشون بوده و اون داستان کاملا در کتاب ملت عشق ساخته نویسنده بود …
شمس کارهای خارقاالعاده چون کتاب رو خشک از آب در آوردن و …رو اصلا انجام ندادن و اینها که از اون انسان عجیبی ساخته هم ساختگی بود
اما کتابهایی مانند پله پله تا ملاقات خدا از دکتر زرین کوب خیلی مستند و براساس تاریخزندگی مولانا رو شرح داده و تعداد این کتابهایی معتبر کمنیست برای علاقه مندان به دانستن زندگی مولانا و تاریخ و ایین تصوف …

سلام
دوست عزیز ممکن هست کتابهای مستندتر در مورد زندگی شمس و مولانا و ارتباط اونها رو نام ببرید که ما هم بتونیم استفاده کنیم؟ممنون میشم

خیلی کتاب جالبیه…دوس ندارم تموم شه..لذت میبرم از خوندنش

سلام لینک دانلود این کتاب رو میخواستم ممنون میشم راهنماییم کنید.

سلام دوست گرامی. کافه بوک فقط کار معرفی و بررسی کتاب رو انجام میده. شما می تونید این کتاب رو از کتاب فروشی های معتبر تهیه کنید.

کتاب خیلی خوبی بود. اصلا نمیتونستم بذارمش زمین. واقعا جذاب بود. من بیشتر دوست داشتم از زبان شمس حرف بشنوم. عالی بود. شروع خوب، پیوستگی عالی و پایان خوب. بسیار هم خوب ترجمه شده بود. بوی ترجمه نمیداد. ممنون از مترجم خوبشون

به نظرم باید کتاب جالبی باشه، من کم و بیش از ملت عشق می دانم اما فرصتی نشده بود تا اینکه بتوانم در مورد آن بخوانم از توضیحاتی که ارائه دادین علاقه مند شدم که آنرا تهیه کرده و مطالعه کنم. ممنون از کافه بوک

کتاب واقعا فوق العاده ای بود از خوندنش سیر نمیشه آدم.

با سلام
به طور اتفاقی با در اینستاگرام با صفحه شما برخورد کردم و بعد از اون سایتتون رو دیدم
بعد از سال ها دوری از کتاب باعث شدید به سمت خرید کتاب برم و شروع کنم به کتاب خوندن
هم ترکیب سایت و هم معرفی پیشنهادات کافه بوک کمک خوبی برای کسانی که کتاب باز نیستند می کنه که یواش یواش کتاب های مورد علاقشون رو پیدا کنن
ممنون

سلام. خوشحالیم که تونستیم مفید واقع بشیم.

خیلی خیلی کتاب دوس داشتنی ای بود
من مخصوصا جاهایی که از زبان شمس و مولانا بود رو خیلی دوس میدارم.
واقعا ارزش داره دوباره بخونیش.
ترجمشم واقعا خوب بود به نطرم.
مرسی از سایت خووووب کاااااافه بووووووک…

سلام
کتاب زیبا و فوق العاده ای بود.بسیار از خواندنش لذت بردم . خواندنش رو شدیدا توصیه می کنم.ممنووون از سایت فوق العادتون.خداقوت😍❤

سلام.
ممنون از کلام زیبای شما – همیشه کتاب خوان باشید.

خیلی فوق العاده!
هرچی بگم کم گفتم!

ترجمه اقای اسلانی بی نظیره!
مقدمه کتاب رو که بخونید در خریدنش شک نمیکنید دیگه!

تازه بعد خوندن کتاب داستان شروع میشه
و دنبال تحقیق درباره تصوف و مولانا و شمس می رید

سلام دوستان
کتابی است بسیار ارزنده وقابل استفاده برای زندگیهای سئوال برانگیز امروز
شاید بتوان فرهنگ بزرگ و از دست رفته ما را باز گرداند
ایران قوی ترینکنجینه فرهنگ وادبیات وحکمت جهان را دارد ام افسوس که با انها بیگانه امان کرده اند
خود را دریابیم

این کتاب واسه کسانی که نسبت به داستان شمس و مولانا خالی الذهن اند شاید کتاب خوبی باشه اما واسه اونایی که کتاب پله پله تا ملاقات خدا رو خوندن کتاب عامه پسندی به حساب میاد
علاوه براین بعضی جاها روایتها و شخصیتهای داستان با واقعیت تاریخی متفاوته
به کسایی که به زندگی مولانا علاقمندن پیشنهاد می کنم رمان کیمیا خاتونو بخونند که خیلی زیباتر و مفیدتره
و کتابخونای حرفه ای تر پله پله تا ملاقات خدا رو حتما بخونید

خیانت زن شوهردار به بهانه عشق در این کتاب پایه گذاری شده است

چرا اون همه مطلب خوب این کتاب و ندید میگیرین و فقط چسبیدین به خیانت زن شوهر دار
نمیدونم چرا دید بعضی از ما ادما فقط حول این میچرخه که این فلان و اون بهمان
چرا نکات مثبت کتاب نمی بینین اخه

سلام من هم از خواندن کتاب ملت عشق بسیار لذت بردم و ان را به دوستان خودم پیشنهاد کردم . حس بسیار خوبی درحین خواندن کتاب داشتم .

با سلام اول از همه مترجم امانت را حفظ نکرده و در بسیاری از جاها نظرات خود را مطرح و حتی متونی را حذف کرده البته با توجه به متن اصلی کتاب که هر کسی میتواند نسخه پی دی اف ان را دانلود کند
۲_ اسم اصلی کتاب چهل قانون عشق هست نه ملت عشق بازهم نقص مترجم
۳_ kingdom of love معنی ملت عشق را نمیدهد بلکه پادشاهی عشق میدهد
۴_ داستان از یک طرف داستان زنی یهودی هست که از زندگی زناشویی خسته شده و بجای راهکار پیدا کردن جذب نویسنده ای میشود که خود صوفی شده و این صوفی حتی قادر به شناخت کامل از مولانا و شمس نشده است و بر خلاف مولانا و شمس که اهل شریعت هم میباشند و شراب را نمیخورد و انرا محک ازمون مولانا میگوید با زنی شوهر دار که طلاق هم نگرفته فرار میکنند و با هم هستند تا مرگ مرد صوفی
۴_ زن داستان اللا در خلال داستان زیرکانه دین را تخطئه و اسلام را ایینی سخت گیرانه به زنان معرفی میکند و عشق را فقط همان لذت روحی و جنسی میداند و اوج کمال را در هوس میداند و این نوع عشق فرسنگها با عشق منظور مولانا و شمس فاصله دارد
۵_ در این داستان ادرسها غلط داده میشود شمسی که به چهل قانون عشق اعتقاد دارد و یکی از انها این هست که هرگز سعی در بدی و یا تلافی ویا انتقامجویی نداشته باشیم در صحنه درست کردن حلوا توسط کرا ناراحت شده و فردایش تلافی میکند
۶_ شمسی که عاشق عشق الهی هست ازدواج میکند بدون تفکر و چندین ماه حتی دست به همسر شرعی خود نمیزند .ایا این اعمال با چهل قانون عشق تطابق دارد .و ایا با دینی که از عزلت نشینی مردان و زنان حتی بواسطه عبادت زیادی بیزار است و سفارش خوب همسر داری را دارد اینگونه یک عابد زاهد بر خلاف عشق خود عمل میکند و دیگر ازاری میکند و باعث خودکشی کیمیا میشود
به هر جهت از هر لحاظ کتابی ضعیف و مملو از ترجمه های اشتباه و نظرات علط نویسنده که ناشی از عدم شناخت کامل به مولانا وشمس هست و نیز کتابی است که به دنبال استحاله فرهنگی و با استفاده از یک تم عشقی راهکار غلط به زنان و مردان و از بین بردن عشق واقعی و توسل به بی بند وباری میباشد

افرین بر شما و دقت تون .کتاب در ابتدا جالبه .اما بعد تحقیق و تفحص مدام برایم رنگ باخته ترشده و اکنون ناراحتم که ایرانی هابه جای مطالعه منابع معتبر در مورد مولوی این کتاب رو با واقعیت ان زمان یکی بدونن

دقیقا 🙂 چه کامنت دقیق و خوبی

بسیار کامنت درست و به جایی بود. این نکته رو هم اضافه کنم یک جا تو کتاب دیدم آیه قرآن رو به سلیقه خودش تفسیر کرده و گفته منظور اینجا مرد و زن نیست بلکه منظور مردانگی و زنانگی هست

من خوندن این کتاب رو تازه تموم کردم و واقعا خوشم اومد از کتاب ولی یکم که تو اینترنت گشتم مطالب خیلی ضد و نقیض و گیج کننده ای خوندم راجب شمس تبریزی و رابطه اش با همسرش کیمیا.میخواستم بدونم آیا داستان مربوط به شمس و مولوی که تو این کتاب اومده براساس منابع معتبر نوشته شده یا نه.یعنی اصلا کی داره واقعیت رو میگه??!!

سلام.
تا جایی که ما می دونیم و تحقیق کردیم، همه اتفاقات کتاب درست نیست و بعضی از اتفاقات کتاب صرفا جنبه رمان گونه دارد.

این کتاب رو فقط داستان فرض کنید
بخص اشنایی الا با عزیز که واقعا مفتضحانه است و عین همون سریالهای سست و بیخود ترکیه است و جای تعجب نداره که پرفروش بوده

نه اینطور نیست شمس این کتاب با شمس واقعی فاصله ی زیادی داره و بخصوص رابطه ش با کیمیا با مستندات تاریخی همخوانی نداره

پیشنهاد میکنم کتاب پله پله تا ملاقات خدا از استاد زرینکوب رو مطالعه کنید .

کتابی ضعیف که شان و مقام مولانا رو به درستی بیان نکرده، رمانی داستان گونه که آنچه را باید به درستی روایت نکرده، این کتاب فقط خوب تبلیغ شد که آمار فروشش رو برد بالا، به نظر بنده دوستان کتاب عارف جان سوخته از نهال تجدد و پله پله تا ملاقات خدا زرین کوب را بخوانند آن هنگام که به مقام شمس و مولانا پی بردن در مورد این کتاب نظر بدهند، باید قبول کنیم که نویسندگان خود ما درکی والاتر و بهتر از مولانا دارند تا نویسنده های ترک

موافق نظرتون نیستم. این کتاب به زبان ترکی استانبولی غوغا کرد تو ترکیه… حالا شاید ترجمه ضعیف تا حدی قابل قبول باشه… من الیف شافاک رو از بسیاری از نویسندگان بالاتر می بینم.

نویسندگان و اهل ادبیات چه در ترکیه و چه ایران میدونن که این کتاب ضعیف و بر پایه خیالات نویسنده است .. این کتاب با فروش بالاش قفط فاتحه خونده به مستندات تارخی و اشتباهات زیادی به ذهن عامه آورده

سلام.بسیار خوشحالم که این کتاب خوندم.همیشه دوست داشتم در مورد زندگی شمس و مولانا بدونم.این کتاب این رابطه آسمانی رو فوق العاده توصیف کرده.

ضمن احترام به سلیقه دوستان، این رمان را شدیدا ضعیف می دانم علاوه بر این که ترجمه هم ضعیف است
ناهمخوانی فضاها با زمان و مکان. تخیلات اضافه شده توسط نویسنده به تاریخ اصلا همخوان با بستر اصلی نیست
در فصل هایی از کتاب، نویسنده به جای رمان نوشتن، انگار هوای آموزش به سرش می زند و خیلی طبقه بندی شده انواع نفس انسان! تعداد فرزندان مولانا! اصول تصوف و… را فهرست می کند!

دارم میخونمش نمیتونم ی لحظه رهاش کنم. فوق العاده نوشته شده و البته دست مترجم هم درد نکنه اینقدر زیباو دلنشین ترجمه کرده…. بی صبرانه منتظرم تا اخرش بخونم ببینم چی میشه. فکر میکنم ازون دست کتابهاییه ک با یبار خوندن ازش سیر نشم.

لطفا بعد از اینکه تمومش کردید، باز هم تجربیاتتون رو با ما به اشتراک بگذارید.

رمانی دلپذیر با موضوع دلپذیر تر.دو داستان موازی در دو مکان و زمان متفاوت.مانند داستان .ساعتها درر ماان ویرجینیا وولف با بازیگری نیکل کیدمن.

کتاب بسیار جالبی بود اما به نظرم نباید آنرا با تاریخ اشتباه گرفت. شمس، با توجه به اینکه اطلاعات زیادی از او موجود نیست، به نوعی ساخته ذهن نویسنده و تلفیقی از مسیح و برخی صوفیان شناخته شده تر و … بود. نحوه کشته شدن شمس با توجه به مقبره ای که از او در خوی موجود است چندان مستند به نظر نمیرسد. نکاتی که از زبان مولوی در باره زنان آمد به نظرم مربوط به قرن حاضر بود و نه قرن هفتم.

موافقم

با نظر آقای کامران موافقم و لی تاریخ هائی که حتی روز آنرا مشخص کرده را چگونه واز چه منبعی نوشته آیا آنها نیز ذهنی است. ومسئله دیگر اینکه بنظرم در شخصیت شمس خیلی غلو کرده مثلا اینکه از پشت در اشیا را میدیده و چگونگی مرگ خود را با رفتن به عالم دیگر دیده است؟

کتاب عالی است و دوست ندارید تمام شود.
سایتتون هم عالی است

کتاب خیلی خیلی عالی ایه
هم داستانه و هم پر از درس های زندگی
یک بار خوندنش کمه واقعا

سلام
من هم مثل شما از خواندن کتاب ملت عشق بسیار لذت بردم. مدتها بود که کتابی این چنین مرا به خودش جذب نکرده بود. لطفا اگه کتابهایی از این دست سراغ دارید معرفی کنید.
متشکرم

سلام
نگاهی هنرمندانه دارید و سایتی بسیار زیبا تدارک دیده اید
آرزوی موفقیت روزافزون برایتان دارم

سلام. ممنون از کلمات پر از محبت شما دوست عزیز.
امیدوارم بتونیم خدمت خوبی به جامعه کتاب خوان بکنیم

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *