کتاب آخرین شیطان مجموعه داستانهای کوتاهی از ایساک باشویس زینگر است که در سال ۱۹۷۸ موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات شد. زینگر اگرچه ۵۵ سال از عمرش را در آمریکا گذراند اما در خانوادهای یهودی در لهستان به دنیا آمد و همواره نه تنها به زبان ییدیش بلکه گویی برای ییدیشزبانان نیز مینوشت. موسسه نوبل نیز، دلیل اعطای جایزه نوبل ادبیات را چنین بیان میکند: «به خاطر روایت هنری مهیج او، به همراه ریشههای فرهنگ سنتی لهستانی – یهودی، که شرایط زندگی انسان جهانی را به ارمغان میآورد.» این ریشههای فرهنگ سنتی لهستانی – یهودی نیز در این مجموعه داستان به راحتی قابل لمس است.
ایساک باشویس زینگر در سال ۱۹۰۲ در خانوادهای روحانی که پدر و پدربزرگ مادریاش هر دو حاخام حسیدی بودند به دنیا آمد. او در سال ۱۹۳۵ یعنی درست چهار سال قبل از حمله آلمان نازی به لهستان، این کشور را به مقصد آمریکا ترک کرد. با این حال حوادث جنگ جهانی دوم، هولوکاست و زندگی و مرگ دشوار تحت سیطره حکومت هیتلر و استالین خیلی زود بسیاری از همکیشان او را به مهاجرت به آمریکا وا داشت. به همین جهت، فرهنگ یهودیان شرق اروپا، موسوم به اشکنازیم از ریشه کنده شد و بسیاری از بازماندگان به آمریکای شمالی یا جنوبی گریختند.
داستانهای کوتاهی که ایساک باشویس زینگر خلق میکند نیز ریشه در فرهنگ اشکنازی دارد. در واقع داستانهای او از هزاران حکایت و قصهای که در کودکی جذب و هضم کرده مایه گرفتهاند و با سیل مهاجرت یهودیان به آمریکا غنیتر شده است. زیرا بسیاری از کسانی که نوشتههای او را در روزنامههای ییدیش میخواندند یا به برنامه رادیویی او گوش میدادند با او آشنایی شخصی پیدا میکردند و سرگذشت و خاطرات خود و نیاکانشان را برای زینگر بازمیگفتند تا شاید دستمایه خلق داستان دیگری باشد.
در قسمتی از متن پشت جلد کتاب درباره کارهای ادبی زینگر آمده است:
[ » معرفی و نقد کتاب: مجموعه داستان جزیره – اثر آلیستر مکلاود ]
کتاب آخرین شیطان
زینگر وارث سنت یهودی است و این موضوع در تمامی داستانهای کتاب حاضر نیز به راحتی قابل مشاهده است. در بیشتر داستانهای کتاب آخرین شیطان میبینیم که یک حکم فقهی نقض شده و در ادامه ماجراهایی آمده که به روایت همین نقض حکم میپردازد. داستانهایی که ریشه در دین یهودیت دارند.
به عنوان مثال در داستان «خون» در جملات ابتدایی یک حکم از مکتب عرفانی دین یهود که یکی از روشهای رمزی برای تفسیر متن مقدس و معارف دینی است دیده میشود که درباره ذبح حیوانات و احکام مربوط به غذای حلال است. حکمی پیوند تنگاتنگی با شهوترانی دارد. جملات ابتدایی این داستان چنین است:
علمای قبالا میدانند که اشتیاق به خون و شوق شهوترانی منشا واحدی دارند و از همین روست که بعد از فرمان «قتل مکن»، فرمان «زنا مکن» آمده است. (کتاب آخرین شیطان – داستان خون – صفحه ۷۸)
در این داستان قصابی وجود دارد که اشتیاقی شدیدی برای ذبحکردن حیوانات دارد و به دنبال آن طبیعتاً اشتیاقی برای خون ریختن. از همین رو شوق شهوترانی نیز در او بیدار میشود و این ابتدای راه افتادن در وادی گناه است. بنابراین در هر داستان با نقض شدن یک حکم، شخصیتهای داستان یک گام به گناه و خواسته شیطان نزدیکتر میشوند.
ضمن اینکه در بیشتر داستانهای کتاب، شیطان هم حضور دارد. اما مگر شیطان چیست؟ آیا کسی که نیت انجام کار نادرستی دارد خود یک نوع شیطان نیست؟ با این تعریف در همه داستانهای کتاب شیطان وجود دارد. شیطانهایی که گاه با کارهای خود هر شیطان حقیقی دیگر را متعجب میکنند. صحبت در داستانهای کتاب بر سر این است که انسانها در درونشان شیطانهایی لانه دارند که وظیفه آنها جلوگیری از بیرون آمدنش است در غیر این صورت همه ما دنیا را به جهنم تبدیل میکنیم.
به عنوان مثالی دیگر، به داستان «آخرین شیطان» توجه کنید. در این داستان یک شیطان از شاه شیاطین دستور گرفته که به شهری وارد شود و کار ترغیب کردن و به گناه کشیدن یک حاخام را انجام دهد چرا که دیگر شیاطین در این ماموریت شکست خوردهاند. شروع این داستان چنین است:
در مقام یک شیطان، شهادت میدهم که دیگر شیطانی باقی نمانده است. وقتی انسان خودش شیطان است، دیگر چه نیازی به شیطان؟ چرا باید کسی را که نزده میرقصد به گناه ترغیب کرد؟ من آخرینِ ترغیبکنندگان هستم. (کتاب آخرین شیطان – داستان آخرین شیطان – صفحه ۱۵۳)
این کتاب شامل ۹ داستان کوتاه است که اسامی آن عبارت است از: «ماجراهای من در مقام یک ایدئالیست / پاپ زیدلوس اول / سه افسانه / زیر تیغ / خون / ینتل، طلبهی یشیوا / طایبله و شیطانش / آخرین شیطان / یاخید و یخیدا»
[ » معرفی و نقد کتاب: یادداشتهای یک دیوانه – مجموعه داستان ]
شاید مهمترین نکته پیرامون داستانهای کتاب حاضر این باشد که نویسنده در هیجکدام از آنها تلاشی برای نصیحت کردن و یا بیرون کشیدن یک نکته اخلاقی از داستانش نمیکند. نویسنده صرفاً داستان را روایت میکند و نتیجهگیری کردن را به عهده خواننده میگذارد. شیطان به نوعی در تمام داستانها وجود دارد اما مهمتر از حضور شیطان نیروی شرّی است که درون شخصیتها وجود دارد. کشمکش درونی و درگیر شدن با این شرِّ درونی است که بیشتر از همه خواننده را درگیر خود میکند.
همانطور که اشاره شد، ایساک باشویس زینگر وارث سنت یهودی است و داستانهایش ارتباط تنگاتنگی با کتابهای دین یهود دارد. به همین خاطر برای درک بهتر داستانهای کتاب، علاوه بر اینکه تعریف برخی از اصطلاحات دینی و فرهنگی در آخر کتاب آمده است سپاس ریوندی نیز در مقدمه خود در ابتدای کتاب به تاثیر کتابهایی مانند عهد عتیق، تلمود و تورات بر سنت و آیین یهودیان میپردازد و به شکل کلی درباره عرفان یهودی اطلاعاتی در اختیار مخاطب قرار میدهد.
جملاتی از داستانهای کتاب
کتاب باید پردههای دل آدم را بلرزاند، وگرنه حیف وقت که برای خواندنش بگذاری. (داستان ماجراهای من در مقام یک ایدئالیست – صفحه ۲۲)
در قدیمالایام، در هر نسل چند تنی بودند که من، شیطان، نمیتوانستم از طرق معمول آنها را فریب دهم. نهتنها وسوسه کردن آنها به جنایت، شهوت یا سرقت محال بود، بلکه حتی نمیشد خاطرشان را از خواندن شرعیات منصرف کرد. تنها یک راه برای وصول به آن شور و سودای درونی این اوتاد و ابدال وجود داشت: عُجب و غرور. (داستان پاپ زیدلوس اول – صفحه ۳۹)
دیگر هیچ هوس دنیویای در سر نداشت. دلش تنها برای یک چیز پر میکشید: دانستن حقیقت. (داستان پاپ زیدلوس اول – صفحه ۵۰)
اگر قرار بود هرکسی را که آزارم داده با چاقو بزنم، باید توی هر دستم شش تا چاقو میگرفتم. (داستان زیر تیغ – صفحه ۷۷)
اصولاً حتی وقتی ذرهای از حقیقت آشکار نمیشود، آدمها به پذیرفتن بزرگترین دروغها هم تن میدهند. خود حقیقت هم معمولا چنان پنهان میشود که هرچه بیشتر دنبالش بگردی، از دستت دورتر میشود. (داستان ینتل، طلبهی یشیوا – صفحه ۱۳۸)
طایبله از قصههای هورمیزا آموخته بود که متوفی مستقیم به بهشت نمیرود. هر گناه شیطانی میزاید و این شیاطین بچههای انسان هستند که بعد از مرگ به سراغ او میآیند تا سهمشان را بگیرند. آنها مرده را پدر خطاب میکنند و او را آنقدر در جنگل و صحرا میگردانند تا حسابش صاف شود و برای تطهیر در دوزخ مهیا گردد. (طایبله و شیطانش – صفحه ۱۵۲)
از آن پس، طایبله دیگر تنها ماند. او دو بار معلقه شده بود، یک بار از یک زاهد و یک بار دیگر از یک شیطان. زود پا به سن گذاشت. از گذشتهها برایش هیچ نمانده بود، الا رازی که نه هرگز میشد به زبان اورد و نه کسی آن را باور میکرد. رازهایی هستند که دل نمیتواند آنها را با لب در میان بگذارد. آدمی این رازها را با خود به گور میبرد. درختان بید آنها را زمزمه میکنند و کلاغها آنها را به قارقار میگویند و سنگ لحد در سکوت از ایشان حرف میزند، اما به زبان سنگها. مردگان روزی برخواهند خاست، اما رازهایشان تا انقراض نسل بشر برای قضاوت نزد قادر مطلق خواهند ماند. (طایبله و شیطانش – صفحه ۱۵۲)
تجربه نشان داده است که از بین همهی تلههایی که ما استقاده میکنیم، سه تایشان بیبروبرگرد جواب میدهند – شهوت، غرور و طمع. هیچکس نیست که بتواند از هر سه اینها قسر دربرود، تو بگو حتی خود حاخامِ تسوتس. از این سه، تور غرور از همه محکمتر است. تلمود میگوید عالِم و فقیه نمیتواند بیش از یکهشتمِ یکهشتم عُجب را با خود داشته باشد. اما خب، علما معمولاً از سهمیهی مجازشان تجاوز میکنند. (داستان آخرین شیطان – صفحه ۱۶۱)
مشخصات کتاب
- عنوان: آخرین شیطان
- نویسنده: ایساک باشویس زینگر
- ترجمه: سپاس ریوندی
- انتشارات: ماهی
- تعداد صفحات: ۱۸۴
- قیمت چاپ اول – تابستان ۱۳۹۹: ۳۳۰۰۰ تومان
نظر شما در مورد کتاب آخرین شیطان چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید. اگر این کتاب را نخواندهاید، آیا به مطالعه آن علاقهمند شدید؟
[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی چند مجموعه داستان دیگر: