کتاب استاد پترزبورگ اثری خواندنی از جان ماکسول کوتسی است که در آن به دو موضوع مهم پرداخته میشود، یکی رابطه بین پدر و پسر و دیگری تاریخ. پسر جی ام کوتسی به شکل مشکوکی از ارتفاع سقوط کرده و جان خود را از دست داده است و این کتاب پاسخ ادبی نویسنده به این بخش از زندگی خویش است. کوتسی قصد داشت داستانی اتوبیوگرافیک درباره پدری بنویسد که پسرش را از دست داده است اما واقعیت فقدان پسرش چنان رنجبار و سوزاننده بود که او نمیتوانست آن را روی کاغذ بیاورد، بنابراین رمانی را خلق کرد که در آن جنبههای تاریخی و استاد پترزبورگ هم حضور دارند.
جان ماکسول کوتسی در سال ۱۹۴۰ در آفریقای جنوبی به دنیا آمد. پدر و مادرش هلندیتبار بودند. او دوران کودکی و نوجوانی را در کیپتاون گذراند و سپس به انگلستان رفت و در آنجا استخدام شد. تحصیلات دانشگاهیاش را در دانشگاه تگزاس ایالات متحده گذراند و مدرک دکترای ادبیاتش را در سال ۱۹۶۹ از همین دانشگاه گرفت. کوتسی هماکنون در استرالیا زندگی میکند.
کوتسی اولین نویسندهای است که دوبار موفق به دریافت جایزه بوکر شده است، یکی در سال ۱۹۸۳ برای کتاب زندگی و زمانه مایکل کی و دیگری در سال ۱۹۹۹ برای کتاب رسوایی. در سال ۲۰۰۳ نیز موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات شد. موسسه نوبل در وصف فعالیتهای ادبی او نوشته است: کسی که به شکل بیحدوحصر مشارکتهای خارجی شگفتآور را نمایش میدهد.
در قسمتی از متن پشت جلد کتاب آمده است:
[ معرفی کتاب: رمان رمانی با یک طوطی – نشر ماهی ]
رمان استاد پترزبورگ
داستان این رمان در سال ۱۸۶۹ جریان دارد و شخصیت اصلی آن نویسندهای میانسال است که همسر دوم و بچههایش را در شهر «درسدن» به جا میگذارد تا به پترزبورگ بازگردد زیرا به او گفتهاند که پسرخواندهاش خودکشی کرده است.
اولین کاری که شخصیت اصلی هنگام ورود به پترزبورگ انجام میدهد، رفتن به خانهای است که پاول آلکساندروویچ در آن اقامت داشت. به یاد میآورد که در اولین روزهای مدرسه به پاول گفته بود که او را وا نمیگذارد بنابراین وقتی وارد اتاق پسرش میشود از زن صاحبخانه میخواهد اجازه دهد او هم برای مدتی در همان فضایی باشد که پسرش روزی در آن زندگی میکرده است. او میخواهد خود را غرق خاطرت و یاد پسرش کند.
در بهت و حیرت و در کشمکش قبول این واقعیت که پاول دیگر در این دنیا نیست به قبرستان میرود و قبر پسر ۲۱ سالهاش را میبیند. در همه این لحظات «ذهنش مدام به لحظهی مرگ پاول برمیگردد.» و چیزی که رهایش نمیکند این است که او در لحظه سقوط، در آخرین لحظه سقوط حضور نداشت قول روزهای اول مدرسه شکسته خواهد شد و او پسرش را وا گذاشته است.
طبق تقویم، ده روز از مرگ پاول گذشته است. هر روز که میگذرد، خاطرات پاول، معلق در هوا همچون برگهای خزانزده، بر گل و لای میافتند، یا اسیر چنگال باد شده و روانهی آسمان تابناک میشوند. تنها میخواهد خاطرات را گرد آورد و از آنها محافظت کند. هرکس دیگری جز او بود به روال مرسوم چنگ میانداخت، به سوگ و فراموشی. (کتاب استاد پترزبورگ اثر جی ام کوتسی – صفحه ۲۰)
در ادامه اما داستان کتاب پیچیدهتر میشود. ما متوجه میشویم که شخصیت اصلی کتاب فیودور میخایلوویچ است. همان نویسنده کتاب بیچارگان است که اتفاقا زن صاحبخانه در خانهاش یک نسخه از این رمان را هم دارد. متوجه میشویم شخصیت اصلی ما همان داستایفسکی است که کتاب جنایت و مکافات را نوشته و حال که میخواهد وسائل شخصی پسرش را تحویل بگیرد باید به سراغ پلیس برود.
نوشتههای پاول – چیزی که برای پدرش ارزشی بینهایت دارد – در اختیار پلیس است. اما دلیل این موضوع این است که پاول عضو گروهی تندرو و آنارشیست بود که رهبری آن شخصی به نام سرگی نچایف است. نچایف شخصیتی است که داستایفسکی با او آشنایی دارد، بنابراین در پلیس از او سوالهایی درباره نچایف و دلیل احتمالی حضور پسرش در این گروه پرسیده میشود. شک و تردید درباره مرگ پسرش شدت میگیرد و این احتمال مطرح میشود که واقعا معلوم نیست پاول خودکشی کرده باشد. شاید او را به قتل رساندهاند.
بنابراین استاد پترزبورگ به دنبال یافتن یک سری پاسخ و با هدف پس گرفتن نوشتههایش از پلیس مدت بیشتری در پترزبورگ میماند و در این مدت میبینیم که جنبههای مختلف شهر از جمله فقر و گناه و فساد در آن به بحث گذاشته میشود. اما مهمترین و قویترین قسمت داستان جایی است که داستایفسکی با نچایف برخورد میکند و…
[ مطلب مرتبط: کتاب بیچارگان – اولین رمان داستایفسکی ]
درباره رمان جی. ام. کوتسی
همانطور که اشاره شد، کوتسی در این رمان به هم به تاریخ نظر دارد و هم به زندگی شخصیاش. یعنی همان فقدانی که شخصیت اصلی کتاب با آن دست و پنجه نرم میکند. در ابتدا بپردازیم به جنبه تاریخی رمان و اتفاقاتی که در آن زمان در روسیه رخ داده است.
در اواخر دهه ۱۸۶۰ ناآرامیهای سیاسی ناشی از گروههای دانشجویی که تحت تاثیر ایدههای لیبرال، سوسیالیست و انقلابی نشات گرفته از اروپای غربی بودند در روسیه شکل میگرفت. در نوامبر ۱۸۶۹ دانشجویی به نام ایوانف به عنوان یکی از اعضای این گروهها در پی مخالفت با آرمانهای تندروانه و خشونتآمیز و فریبکارانه در مسکو به دست همگروهیهایش به سرکردگی نچایف به قتل رسید. روایت این قتل که تبدیل به بحثبرانگیزترین رسوایی قرن نوزدهم روسیه شد داستایفسکی را بهشدت تحت تاثیر قرار داد و باعث شد داستایفسکی یکی از شاهکارهای خود یعنی شیاطین را خلق کند.
اتفاقات این رمان از نظر تاریخی به همین دوره بازمیگردد و میتوان آن را مقدمهای دانست که داستایفسکی را تحت تاثیر قرار داد تا شیاطین را بنویسد. در واقع در فصل آخر همین رمان هم ما شخصیت اصلی – یعنی داستایفسکی – را میبینیم که دست به قلم شده و قسمتهای کوتاهی از یک رمان را روی کاغذ میآورد. و این رمان همان رمان شیاطین است.
همه ویژگیهای شخصیت اصلی این کتاب براساس زندگی و آثار داستایفسکی نیست اما کوتسی کار مهمی انجام داده است و به هنگام خواندن رمان به خوبی میتوانید احساس کنید که روح داستایفسکی در کتاب جریان دارد و نویسنده رمانی خوب و درجهیک خلق کرده است.
جدا از همه این موارد، اگر کتاب شیاطین را خوانده باشید میدانید که این رمان یکی از سنگینترین و پیچیدهترین رمانهای داستایفسکی است. بنابراین مطالعه رمان استاد پترزبورگ قبل از خواندن شیاطین و یا حتی بعد از خواندن شیاطین به شما کمک زیادی میکند.
و اما بپردازیم به جنبه دیگر رمان، یعنی رابطه پدر و پسری و اینکه واکنش ما در برابر از دست دادن فردی چگونه میتواند باشد.
شاید بهتر از هرچیزی، حسرت انجام کارهایی که زمانی میتوانستیم برای فرد از دست رفته انجام دهیم و حالا دیگر نمیتوانیم انجام دهیم در این رمان منتقل شده است. کارهای سادهای که میتوانست تفاوتهای بزرگی ایجاد کند اما با فرض اینکه هنوز زمان هست از انجام آن خودداری میکنیم. آخر «آدم از کجا بداند؟ واقعا از کجا بداند که آخرین روز کی فرا میرسد؟»
از این مورد که بگذریم، وظیفه ما در برابر افرادی که از دست دادهایم چیست؟ آیا باید مانند شخصیت اصلی این رمان خود را غرق در خاطره کنیم و یا مانند او که لباس پاول را بر تن میکرد و میخوابید رفتار کنیم؟ اگر کسی به یاد و خاطره کسی که از دست رفته است حمله کند وظیفه ما چیست؟
نچایف در رمان قصد دارد از مرگ پاول به نفع خودش و به خاطر گروه انقلابی استفاده کند و برای این کار از هیچچیزی دریغ نمیکند. در فلسفه او همهچیز مجاز است، بنابراین استفاده از مرگ پاول هم مجاز است. نچایف میگوید: «باید از مرگ او بهرهبرداری کنیم و شعلهای برافروزیم.» در پاسخ اما داستایفسکی میداند که باید از پاول و خاطره پاول محافظت کند.
در آخر کتاب نیز سپاس ریوندی مطلب خوبی درباره استاد پترزبورگ نوشته است که در بخشی از آن چنین آمده است:
میتوان به بسیاری از جنبههای دیگر رمان اشاره کرد اما بهترین کار این است که کتاب را بخوانید. درنهایت اینکه پیشنهاد میکنم مطالعه این رمان خوب را از دست ندهید مخصوصا اگر از طرفداران داستایفسکی هستید، حتما این رمان را بخوانید.
[ مطلب مرتبط: زندگی و آثار داستایفسکی ]
جملاتی از کتاب استاد پترزبورگ
آیا باید فوجفوج از مردمان هلاک شوند تا آسمانها به لرزه درآیند؟ (کتاب استاد پترزبورگ – صفحه ۱۴)
ذهنش مدام به لحظهی مرگ پاول برمیگردد. آنچه تاب تحملش را ندارد فکر کردن به این است که پاول هنگام سقوط، در آخرین کسر از آخرین ثانیه، میدانسته که هیچچیز و هیچکس نجاتش نخواهد داد، میدانسته که مرده است. (کتاب استاد پترزبورگ – صفحه ۲۶)
خواندن یعنی اینکه شما همدست باشید، هم تبر و هم جمجمه. خواندن وانهادن خویش است، نه دور ایستادن و ریشخندکردن. (کتاب استاد پترزبورگ – صفحه ۵۱)
فرد انقلابی انسانی ازدسترفته است. نه علایقی دارد و نه احساساتی، نه وابستگی و نه حتی نامی. در او همهچیز وقف شوری یگانه و فراگیر شده است: انقلاب. در عمق وجود خویش، فرد انقلابی جملگی پیوندها با نظم مدنی، قانون و اخلاق را بریده است. اگر او به زندگی درون جامعه ادامه میدهد، تنها از آن روست که ویرانش کند. (کتاب استاد پترزبورگ – صفحه ۶۵)
یک اسب نمیفهمد که به دنیا آمده تا گاری و درشکه بکشد. فکر میکند آمده تا کتک بخورد. گاری را مثل شیئی بزرگ میبیند که به او بستهاند تا نتواند موقع کتکخوردن فرار کند. (کتاب استاد پترزبورگ – صفحه ۷۶)
ما آنقدر غصههایمان را درون خودمان میریزیم که عاقبت دق میکنیم. بعد میرویم و دست به کار احمقانهای میزنیم تا بلکه یکی دو ساعتی از شر آن خلاص شویم. بله، دست به کار احمقانهای میزنیم و بعد تا ابد در پشیمانیاش میسوزیم. زنان اینطور نیستند، چون راز گریهکردن را میدانند. باید از جنس لطیف یاد بگیریم، فیودور میخایلوویچ، باید یاد بگیریم گریه کنیم! (کتاب استاد پترزبورگ – صفحه ۹۰)
دانستن ذات آدمها دردی را دوا نمیکند، مگر نه؟ منظورم این است که هرقدر هم آدم به چیزی فکر کند، در نهایت این ذات آدم است که هدایتش میکند چهکار کند و چهکار نکند. وقتی یک نفر دست به کاری زده که در ذات اوست، اعدامکردنش چه فایدهای دارد؟ مثل این است که گرگ را بهخاطر خوردن بره اعدام کنید. ذات گرگها را که عوض نمیکند، میکند؟ یا اعدام مردی که عیسی را لو داد… چیزی را عوض نکرد، کرد؟ (کتاب استاد پترزبورگ – صفحه ۱۰۸)
قلب آدم هم تاریکیهای خود را دارد. از همهچیز که خبر نداریم. (کتاب استاد پترزبورگ – صفحه ۱۴۴)
چهرهی کریه گرسنگی و بیماری و فقر شما را منزجر کرده است. اما گرسنگی و بیماری و فقر دشمن نیستند. اینها فقط نمودهایی هستند که نیروهای اصلی بهواسطهی آنها خود را در جهان متجلی میکنند. گرسنگی یک نیرو نیست، یک محیط است. مثل آب که یک محیط است. فقرا در گرسنگی زندگی میکنند، همانطور که ماهیها در آب. نیروهای اصلی ریشه در مراکز قدرت دارند، در ساختوپاختهایی که آنجا بر سر منافع میکنند. (کتاب استاد پترزبورگ – صفحه ۱۸۱)
انقلاب فرانسویها یک انقلاب واقعی نبود، چون جرئت نداشتند تا ته خط بروند. آنها از شر اشراف خلاص شدند، اما روش قدیمی تفکر را از بین نبردند. ما در مدارسمان راه و رسم خلقیِ تفکر را آموزش خواهیم داد که در تمام این مدت سرکوب شده است. (کتاب استاد پترزبورگ – صفحه ۱۸۸)
حرف که باد هواست؛ امروز اینجاست و فردا اثری از آن نیست. هیچکس مالک کلمات نیست. داریم دربارهی سیل جمعیت حرف میزنیم. لابد شما هم در سیل جمعیت بودهاید. سیل جمعیت را به ظرایف سخنوری چهکار؟ آنها قدرت تفکر ندارند. فقط شور و احساس دارند و بس. (کتاب استاد پترزبورگ – صفحه ۱۹۹)
بزرگترین ترس ما در برابر مرگ درد نیست. آنچه ما را میترساند این است که باید کسانی را که دوست داریم بگذاریم و بهتنهایی راهی سفر شویم. اما اینطور نیست، نیست که نیست. وقتی میمیریم، عزیرانمان را در دل همراه خود داریم. پاول هم وقتی مرد، هم تو را در دل داشت، هم من را و هم مادرت را. هنوز هم ما را همراه خود دارد. پاول تنها نیست. (کتاب استاد پترزبورگ – صفحه ۲۰۷)
گفته بود به او یکعالمه پول میدهند تا کتاب بنویسد. اما هیچکدامشان نگفتند که او در عوض روحش را تسلیم میکند. (کتاب استاد پترزبورگ – صفحه ۲۴۵)
مشخصات کتاب
- عنوان: استاد پترزبورگ
- نویسنده: جان ماکسول کوتسی
- ترجمه: محمدرضا ترکتتاری
- انتشارات: ماهی
- تعداد صفحات: ۲۵۶
- قیمت چاپ اول: ۳۸۰۰۰ تومان
نظر شما در مورد کتاب استاد پترزبورگ چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید، حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید. از میان آثار داستایفسکی کدام اثر را بیشتر دوست دارید؟
[ لینک: اینستاگرام کافهبوک ]
» معرفی چند کتاب دیگر از نشر ماهی: