اسلاونکا دراکولیچ – نویسنده کتاب بالکان اکسپرس – در ۴ ژوئیه ۱۹۴۹ در رییکا کرواسی به دنیا آمد. در دانشگاه زاگرب در رشته ادبیات تطبیقی و جامعهشناسی تحصیل کرد. در اوایل دهه ۹۰ کرواسی را به دلیل مسائل سیاسی ترک کرد و رهسپار سوئد شد. آثار و مقالات او در بسیاری از نشریات اروپایی و بینالمللی مانند لا استامپا، فرانکفورتر آلگماینه زایتونگ، نیشن، یوروزین چاپ شدهاست. وی در استکهلم و زاگرب زندگی میکند.
در صفحه ۱۹۲ کتاب بالکان اکسپرس میخوانیم:
بالکان اکسپرس روایت جنگ از زبان یک زن است، زنی که مثل همه در آپارتمانش در زاگرب نشسته و باور ندارد که جنگ شروع شده است. اما زمانی باورش میکند که دیگر تبدیل به یک هیولا شده است. سعی میکند به زندگیِ عادیِ خود ادامه دهد و وانمود کند که اتفاقی نیفتاده است، اما این حقیقت ماجرا نیست؛ جنگ هموطنانش را از بین برده است، یوگسلاوی در حال فروپاشی است و هر روز وحشت بیشتری وجودش را فرا میگیرد. تا جایی که حس میکند فقط قربانیِ جنگ نشده، بلکه همدستش شده است:
[ مطلب مرتبط: کتاب دروغ/اراده آزاد – نشر گمان: مجموعه تجربه و هنر زندگی ]
کتاب بالکان اکسپرس
بالکان اکسپرس روایت آن روی دیگرِ جنگ است، روایت ترس، ترس از کشتهشدن، روایت وقایعی که رفتهرفته انسان را از درون تغییر میدهد. اسلاونکا دراکولیچ از آن سوی جنگ حرف میزند، از چهرهٔ نادیدنیِ جنگ، از آن چیزی که تنها داراییِ انسان را از او میگیرد، یعنی فردیتش را…
او معتقد است که هیچ اعتقادی ارزشش را ندارد که بهخاطرش بمیری. از اینکه دوستانش کشته میشوند و جنازههاشان طعمهٔ سگها میشود، اندوهگین است، حتی نمیتواند آنها را دفن کند. از اینکه زادگاهش در حال فروپاشیست، ولی هیچ کاری از کسی ساخته نیست.
از تبعات پس از جنگ میگوید که ضررش گریبان ملت را میگیرد و نفعش شامل حال رهبران سیاسی میشود. از چیزی که زمانی بخشی از هویت فرهنگیِ مردم بود و حالا به هویت سیاسیِ آنها تبدیل شده است، و آن را به یک لباس تنگ و ناراحت تشبیه میکند.
سرفصلهای کتاب بالکان اکسپرس عبارت است از: شام در باشگاه هاروارد / هفتتیر پدرم / یک فنجان کاپوچینوی تلخ / سکوت مرگبار شهر / پناهجو شدن / بالکان اکسپرس / پاریس-ووکوار / زیر سلطه ملیت / بوی استقلال / آدمکشتن سخت است / مادرم در آشپزخانه نشسته و سیگار میکشد / بازیگری که وطنش را از دست داد / اگر پسری داشتم / حرفهای ایوان / قهوه خوردن رییسجمهور در میدان یلاچیچ / زنی که یک آپارتمان را دزدید / نامهای به دخترم / کفشهای پاشنهبلند.
دراکولیچ از قربانیان جنگی میگوید که بیهوده قربانی شدهاند؛ از نگرانیِ مادرش مینویسد که هر شب به فکرِ سنگ قبر پدرش است و چون یک کروات بوده، میترسد که یک عده سنگ قبرش را خراب کنند. اما در واقع مادر نگران سنگ قبر نیست، نگران موقعیتیست که دشمنی و نفرت به بار آورده است، نگران مردم است که در ذهنشان دنبال دشمن میگردند و این دشمن هر چیزی میتواند باشد، حتی یک تکه سنگ قبرِ نمادین!
[ لینک: کتاب شهر فرنگ اروپا ]
سرِ حرف را که باز میکنیم، جنگ پیدایش میشود. آنقدر پیش میرود که دیگر نمیتوانیم کنترلش کنیم. هویتمان را میگیرد، استقلالمان را میگیرد، فردیتمان را میگیرد، و کمکم مرگ را نفس میکشیم. همهچیز بوی مرگ میدهد، حتی مرگ خودمان را هم تصور میکنیم. و آنوقت است که معنای تبعیدیبودن را میفهمیم. آن موقع که دیگر گذشتهمان را گرفتهاند و تنها مشتی خاطره مانده است که آن هم بهزودی بهدست فراموشی سپرده میشود. هیچچیز بدتر از آوارهشدن نیست، هیچچیز بدتر از نگاه خصمانه و تحقیرآمیز کسانی نیست که به سرزمینشان پناه آوردهایم. از بدترین تبعات جنگ این است که به انسان در سرزمین مادریاش برچسب «پناهنده» بزنند.
توصیف نویسنده از مرگ و زندگی بسیار دردناک است:
بالکان فدای جنگ میان سیاستمدارانی شده است که کوچکترین اهمیتی به قربانیانش نمیدهند. ملتی که برای دفاع از میهن وارد جبهههای نبرد میشود و در نهایت بعد از جنگ، پس از ساعتها انتظار برای دیدن رئیسجمهورش، فقط با لبخند مصنوعی و ژست شاهانهٔ او مواجه میشود که البته همهٔ رهبران خیلی زود و آسان آن را یاد میگیرند، اما به خودشان زحمت نمیدهند که حتی نیمنگاهی به جمعیتی بیندازند که چشم به آنها و حمایتشان دوخته است.
مردم خسته شدهاند، دیگر امیدی برای یک زندگی جدید ندارند، عزیزانشان را از دست دادهاند، آرزوهایشان برباد رفته است و از همه مهمتر، فقط به یک بُعد، یعنی ملیتشان فروکاسته شدهاند.
در مقدمهٔ کتاب بالکان اکسپرس – که از مجموعه کتابهای تجربه و هنز زندگی میباشد – خشایار دیهیمی میگوید:
ما در زندگیمان نیازمندیم که هرچه بیشتر از وضع زندگیمان و خصوصاً احساساتمان سر دربیاوریم، دست به داوریهای ارزشی بزنیم و مبنایی برای این داوریهای ارزشی پیدا کنیم. فراتر از همه، ما سخت نیازمند درک معنای زندگی و آشنایی با «هنر زندگی» هستیم. و زندگینامههای شخصی، یادداشتهای پراکنده و خاطرات، همه «هنر زندگی» هستند.
و تراژدیِ بالکان با تمام جزئیات و شرح وقایع، دید ما را به زندگی و جنگ تغییر میدهد، و با واقعیتی روبهرو میکند که شاید تاکنون در هیچ کتابی ندیده و نخواندهایم.
این کتاب با ترجمهٔ بسیار خوب و روانِ سونا انزابینژاد از سوی نشر گمان روانهٔ بازار شده است. از این نویسنده دو کتاب دیگر به نامهای «کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم»، و «کافه اروپا» نیز از همین نشر منتشر شده است.
در قسمتی از پشت جلد کتاب بالکان اکسپرس آمده است: «همه ما از سر فرصتطلبی و ترس در تداوم یافتن این جنگ شریک و همدستیم. زیرا با بستن چمدانهایمان، با ادامه دادن به خریدمان، با کار کردن روی زمینمان، با تظاهر کردن به اینکه اتفاقی نیفتاده و با این فکر که این مشکل ما نیست، در واقع داریم به آن «دیگری»ها خیانت میکنیم. اما آنچه متوجهش نیستیم این است که با چنین مرزبندیهایی داریم خودمان را هم گول میزنیم. با این کار در واقع خودمان را هم در معرض این خطر قرار میدهیم که در شرایطی متفاوت تبدیل به آن «دیگری» شویم.»
[ معرفی کتاب: کتاب قدرت بیقدرتان – مجموعه دوم تجربه و هنر زندگی ]
جملاتی از متن کتاب بالکان اکسپرس
زمستان است و باد سردی از زیر درِ بالکن در خانه میپیچد. او دربارهٔ پدر حرف میزند. در این دو سالی که از مرگ پدرم میگذرد صورت مادر کاملاً عوض شده است، بیشتر از همه چشمهایش بهنظر مات و بیتفاوت میرسند. هیچوقت خیلی به او نزدیک نبودهام، و حالا حس میکنم بهسختی میتوانم احساساتش را درک کنم، بهجز ترسش که کاملاً مشهود است. نمیداند چطور دربارهٔ ترسش حرف بزند، کلمات بیاختیار با حالتی دردآلود از دهانش بیرون میآیند و بعد سخت و صیقلی مثل سنگریزههایی پخش میشوند روی میز، میریزند توی زیرسیگاری، توی فنجان قهوهای که وقتی سیگار نمیکشد دودستی آن را میچسبد. سعی میکنم بگیرمشان و کنار کلماتی بچینم که توی دلش نگه میدارد، کلماتی که میترسد بر زبان بیاورد. (کتاب بالکان اکسپرس – صفحه ۱۱۳)
دارند نمادها، مجسمهها و اسمها را عوض میکنند. تا مدتی مردم اسمهای قدیمی را بهیاد خواهند داشت، تا مدتی روی نماهای ساختمانها جای پلاکهای قدیمی که اسمهای قبلیِ بناها بر آنها حک شده بود باقی خواهد ماند. اول کمکم نشانههای مادی از بین میرود و بعد حافظهٔ ناپایدار آدمها تسلیم میشود. گذشته جایگزین و اصلاح نمیشود، بلکه بهکلی نیست و نابود میشود. و مردم بیگذشته زندگی میکنند، نه گذشتهٔ جمعی برایشان میماند و نه گذشتهٔ فردی. این شیوهٔ تجویزشدهٔ زندگی در چهلوپنج سال اخیر است. (کتاب بالکان اکسپرس – صفحه ۱۲۲)
بسیار غمانگیز است که آدم مجبور به دفاع شود بیآنکه کارِ بدی کرده باشد. دیگر چیزی باقی نمیماند بهجز یأس و دلآشوبه و هراس. دیگر چیزی نمانده که من در موردش تصمیم بگیرم. دیگران بهجای من تصمیم گرفتهاند. آنها تصمیم گرفتهاند که من باید خفه شوم، باید همه چیز را رها کنم، آنها حق مرا برای بازگشت به خانهام و شهرم از من گرفتهاند، آنها حق مرا برای بازگشت به صحنهٔ تئاتر از من گرفتهاند… آیا نفرت و هراس جنگ میتواند تکتک این خباثتهایی را که نسبت به هموطنتان مرتکب شدهاید توجیه کند؟ آیا بیانصافی در حق یک دوست یا یک همکار تحت لوای آرمانهای بزرگِ ملی قابل چشمپوشی است؟ چطور میتوانید به اسم دلسوزی برای رنجهای یک ملت نسبت به رنجهای یک فرد (که تصادفاً جزو همین ملت است) بیتفاوت بمانید؟ (کتاب بالکان اکسپرس – صفحه ۱۳۲)
میگفتم تو مسئولِ این اتفاقات نیستی؛ اگر هم کسی مقصر باشد نسل ماست – ما دیدیم که چه اتفاقاتی دارد میافتد ولی جلویش را نگرفتیم. این جنگِ سیاستمدارهایی است که کوچکترین اهمیتی به قربانیان آن نمیدهند. جنگی است که همان بالا بالاها شروع شده است. تازه، سیاستمدارها هم همگی بازندهی این جنگند. (کتاب بالکان اکسپرس – صفحه ۱۴۸)
این رهبران جدید چه زود و چه آسان این ژست شاهانه را یاد میگیرند! (کتاب بالکان اکسپرس – صفحه ۱۷۴)
من نمیگویم مسئولیت همهٔ ما به یک اندازه است – و قصد ندارم قربانیان را با قاتلانی که در کمال خونسردی آنها را میکُشند یکی بدانم. همهٔ حرفم این است که نوعی همدستیِ پنهان وجود دارد؛ میخواهم بگویم همهٔ ما از سرِ فرصتطلبی و ترس در تداومیافتنِ این جنگ شریک و همدستیم. زیرا با بستن چشمهایمان، با ادامهدادن به خریدمان، با کارکردن رویِ زمینمان، با تظاهرکردن به اینکه اتفاقی نیفتاده است، با این فکر که این مشکل ما نیست، درواقع داریم به آن «دیگریها» خیانت میکنیم – و نمیدانیم آیا این مسئله اصلاً راهحلی دارد یا نه. اما آنچه متوجهش نیستیم این است که با چنین مرزبندیهایی داریم خودمان را هم گول میزنیم. با اینکار درواقع خودمان را هم در معرض این خطر قرار میدهیم که در شرایطی متفاوت، ما تبدیل به آن «دیگری» شویم. (کتاب بالکان اکسپرس – صفحه ۲۲۰)
مشخصات کتاب
- عنوان: بالکان اکسپرس
- نویسنده: اسلاونکا دراکولیچ
- ترجمه: سونا انزابینژاد
- انتشارات: گمان
- مجموعه تجربه و هنر زندگی
- تعداد صفحات: ۲۲۲
- قیمت: ۲۸۰۰۰ تومان
شما در مورد کتاب بالکان اکسپرس چه فکری میکنید؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید، حتما نظرات ارزشمند خود را با کافهبوک در میان بگذارید.
[ لینک: اینستاگرام کافهبوک ]
» معرفی چند کتاب مرتبط دیگر پیرامون جنگ: