بانوی پستچی روایت زندگی سه زن در دوران جنگ جهانی دوم در فاصله زمانی پاییز ۱۹۴۰ تا تابستان ۱۹۴۱ است. داستان کتاب با روایت فرانکی بارد شروع میشود؛ گزارشگر رادیویی که با گزارشهایش، مردم آمریکا را با شرایط دشوار و تلخ آوارگان و پناهندگان اروپا آشنا میکند.
رساندن یک نامه به دست صاحبش باعث آشنایی فرانکی با دو زن دیگر میشود: آیریس رئیس اداره پست که عشق زندگیاش را در چهل سالگی پیدا میکند و اِما، تازه عروسی که جنگ باعث دوری از شوهرش شده است.
بانوی پستچی داستان زنانی است که جنگ بزرگترین ضربه را به آنها زده است، داستان کسانی است که گاه برای جبران اشتباه خود مسیری بدون بازگشت را انتخاب کردهاند، داستان آوارگان و پناهندگانی است که بالاترین درجه استیصال و ناامیدی و شکست را تجربه کردهاند، داستان مردمانی عادی که ترس از جنگ و حمله دشمن بر زندگی روزمره آن سایه انداخته است، داستان آدمهایی است که در لحظه حساس انتخاب یک تصمیم گاه پا بر روی اعتقادات خود گذاشته و مرتکب خیانت شدهاند.
سارا بلیک نویسنده آمریکایی در بانوی پستچی در عین حال که پشت پرده جنگ جهانی دوم را به خواننده نشان میدهد، داستان آدمهایی را بازگو میکند که هر کدام به طریقی متفاوت از جنگ ضربه خوردهاند. مطالعه این کتاب برای همه کسانی که به موضوع جنگ جهانی دوم علاقه دارند، میتواند سودمند باشد.
پشت جلد کتاب بانوی پستچی آمده است:
در رمان بانوی پستچی ما با فرانکی همراه میشویم و تصویرهای وحشتناک جنگ را میبینیم. تکاندهندهترین قسمتهای کتاب هم، به اعتقاد من، مربوط به بخشهایی است که فرانکی در آن حضور دارد. با داستانهایی که فرانکی از جنگ در رادیو روایت میکند با آوارگان و پناهندههای جنگی در سرتاسر اروپا همراه میشویم، با آیریس همراه میشویم و میبینیم در آن سالها چقدر نامهها میتوانستند زندگی را تغییر دهند، میبینیم که یک ادارهی پست میتواند جایگاه رازها و امیدها باشد، میبینیم که پنهان کردن یک نامه چقدر میتواند در زندگی آدمها تاثیر داشته باشد. و با ویل و اِما همراه میشویم، با عشق آنها و با عذاب وجدان ویل که به عنوان پزشک به لندن میرود و اِمای باردار را به بانوی پستچی شهر میسپارد.
دکتر ویل که معتقد بود نمیتوان جلوی اتفاقی را که قرار است بیفتد گرفت و در اوج بمبارانهای لندن، در صورت و حرکت هر زنی که میدید، دنبال اِما میگشت. و به این ترتیب در کتاب بانوی پستچی زندگی این سه زن که به هم گره میخورد.
[ لینک: کتاب ماه پنهان است – مرتبط با موضوع جنگ جهانی دوم ]
جملاتی از متن رمان بانوی پستچی
اِما فکر کرد، در زندگی هر کس حقیقتی مرکزی وجود دارد که مثل ساقه میماند و حقایق دیگر شاخههای آن هستند. حقیقت مرکزی زندگی اِما این بود که او در این دنیا تنهای تنها بود؛ تا اینکه با ویل آشنا شد.
برای اولین بار در زندگیاش خطر زندگی با وسایل دیگران را احساس کرد. اینکه چگونه اگر مراقب نباشد، میتوانند او را به راحتی از یادها پاک کنند. بغضی ته گلویش را گرفته بود، دلیلش گزارش مربوط به آن پسربچه بود. خم شد تا سیگارش را از روی میز بردارد. آن گزارش او را به یاد دوران کودکیاش انداخته بود، فقط همین. سیگارش را روشن کرد و پکی عمیق و طولانی بر آن زد.
دیروز غروب، دوباره متوجه شدم که در کنار پیاده رو روی شکمم دراز کشیدهام. لحظهی بعد از اصابت یک بمب بود. هیچ چیز در نزدیکی من خراب نشده بود، ولی صدای انفجار کرکننده بود و همیشه مرحلهی بعدی، سه یا چهار ثانیهای است که بدنتان به قدری میلرزد که نمیتوانید سرپا بایستید. بعد از مدت کوتاهی، خودم را روی زمین فشار دادم و به زور بلند شدم، اول روی زانوها و بعد روی پاها.
دو هفته طول میکشید تا نامهها از اقیانوس اطلس عبور کنند و به مقصد برسند. با اینکه از روزی که دکتر رفته بود، هر روز نامهای به آن صندوق رسیده بود، آیریس از بعدازظهری میترسید که آن صندوق خالی باشد.
سرم رو از روی سینهی کودکی که داشتم به ضربان قلبش گوش میدادم بلند کردم و ناگهان مثل شوکی که آدم رو راحت میکنه، دیدم که هر چی قراره بشه، میشه. کل مسئله همینه. همهی ما توی این هرج و مرج با همیم. هیچ راهی برای بیرون رفتن ازش وجود نداره و توی این هرج و مرج من فقط یه صدام و یه جفت دست؛ نه پسر کسی، نه شوهر کسی. ناشناس ولی ضروری، حیاتی. یک نقطه نورانی خوش شانس.
تمام ماههایی که گزارش کرده بود، تمام صفحاتی که در چهارسال گذشته نوشته بود، چه تغییر مثبتی ایجاد کرده بودند؟ آخرین نگاه را به دو ردیف مرتب از خانههایی که مستقیم به طرف مرکز شهر میرفتند انداخت.
اگر چیزی وجود داشت که فرانکی به آن افتخار کند، آن این بود که همیشه او اولین نفری بود که حقیقت را میگفت. خودش را خیلی نترس، شجاع و ماجراجو میدانست. در تمام زندگی خودش را اولین نفر در مسابقه قرار داده بود؛ ولی این بار تمام راه را به اینجا آمده بود، به در خانهی دکتر رفته بود، دهانش را باز کرده بود و هیچ نگفته بود. تقریباً خندهاش گرفت. تمسخر تمام مدت همراهش بوده است. تمام مدتی که در حال ضبط صداها بود و به صورت مردمی نگاه میکرد که نگران سرانجام شان بود، سرانجام آنها، خود او بود. پایان داستان آن زن کوچک که آنجا کنار در ایستاده بود، او بود. نقش فرانکی قیچی بود، در حالی که فکر کرده بود سوزنی برای اتصال است.
[ لینک: کتاب گیرنده شناخته نشد – مرتبط با جنگ جهانی دوم ]
مشخصات کتاب
- عنوان: بانوی پستچی
- نویسنده: سارا بلیک
- ترجمه: سحر جراحی
- انتشارات: کتاب کوله پشتی
- تعداد صفحات: ۳۷۶
- قیمت: ۲۸۰۰۰ تومان
👤 نویسنده مطلب: حورا رستمی – زهرا محبوبی
» معرفی چند رمان دیگر از نشر کتاب کوله پشتی: