کتاب

بخت بیدادگر یا زیر تیغ ستاره جبار

هزار و یک کتاب قبل از مرگ

سراج بوک

کتاب بخت بیدادگر یا زیر تیغِ ستارۀ جبار با عنوان فرعی داستان یک زندگی در پراگ از سال‌های ۱۹۴۱ تا ۱۹۶۸ اثر هِدا مارگولیوس است. داستانی که می‌توان آن را زندگی‌نامه‌ای تاریخی در نظر گرفت. این کتاب در مدت کوتاهی که به چاپ رسید با استقبال خوبی مواجهه شد و همان‌طور که مشاهده می‌کنید دو ترجمه مختلف از آن در بازار کتاب موجود است. در این مقاله قصد داریم به این سوال پاسخ بدیم که بخت بیدادگر یا زیر تیغ ستاره جبار ؟ (کدام ترجمه بهتر است؟)

وقتی در سال‌های جنگ‌جهانی دوم، گرفتار خشونت نازی‌ها و اردوگاه آشویتس باشید، طبیعی است که پس از رهایی و پایان جنگ با کوچک‌ترین تبلیغات به سمت کمونیسم حرکت کنید. با خود فکر کنید این ایدئولوژی خلاف فاشیسم است و پیوستن به آن از آشویتس دیگری جلوگیری می‌کند. اما آیا واقعا کمونیسم و وحشت دوران استالین که گریبانگیر سایر کشورهای اروپای شرقی شد، چیزی کمتر از فاشیسم و اردوگاه‌های نازی است؟ این کتاب شاید پاسخ به همین سوال باشد.

شخصیت اصلی کتاب داستان زندگی‌اش را از سال‌های شروع جنگ تا بهار پراگ که از قسمت‌های زیبای کتاب است روایت می‌کند. صفحات آخر کتاب را می‌توان یک عاشقانه مردمی دانست، یک عاشقانه اجتماعی.نوشته‌های زیبایی که وقتی آن را می‌خوانید از کیفیت و عشق مردم به وطن لذت خواهید برد. البته کتاب بسیار غم‌انگیز‌ و دردناک است اما مانند هر کتاب تاریخی خوب دیگر، درس‌های مهم تاریخ را از دنبال کردن یک ایدئولوژی به شکل کورکورانه بازگو می‌کند. این درس‌ها برای کسانی که مطالعه داشته باشند تکراری خواهد بود اما نقطه نظرات نویسنده این کتاب هم جالب و خواندنی است.

معرفی کامل رمان را می‌توانید از طریق لینک زیر در سایت کافه‌بوک بخوانید:

قبل از مقایسه ترجمه در نظر داشته باشید که هر دو ترجمه‌ی این کتاب از زبان انگلیسی انجام شده است. زبان مبدأ کتاب حاضر چک (زبان چکی) است. همچنین دقت داشته باشید انتخاب ترجمه بین بخت بیدادگر یا زیر تیغ ستاره جبار صرفاً مقایسه‌ای بین متن کتاب است و این کار برای کمک به خوانندگان انجام می‌شود، نه چیز دیگری.

بخت بیدادگر یا زیر تیغ ستاره جبار

در ادامه متن کتاب با رعایت تمام نکات نگارشی به طور دقیق در اینجا نقل می‌شود. در ابتدا بخشی از متن کتاب بخت بیدادگر با ترجمه راضیه خشنود آورده می‌شود و سپس همان بخش از کتاب با ترجمه علیرضا کیوانی‌نژاد ذکر خواهد شد. نکته آخر اینکه ما بخش‌های مختلفی از ابتدا تا انتهای کتاب را برای مقایسه انتخاب کرده‌ایم و تلاش کردیم این گستردگی از قسمت‌های ساده کتاب تا قسمت‌های پیچیده را شامل شود.


*بخت بیدادگر:

چشم‌انداز زندگی مرا سه قدرت مختلف رقم زدند. اولی و دومی همان‌هایی بودند که نیمی از جهان را به ویرانی کشاندند. سومی بسیار خُرد و نحیف و در واقع نامرئی بود: پرنده‌ای کوچک و کم‌رو، پنهان در قفس سینه‌ام، کمی بالاتر از شکم. این پرنده گاهی در نامنتظرترین لحظات بیدار می‌شد، سرش را بالا می‌آورد و شیداوار بال و پر می‌زد. آن‌گاه من هم سرم را بالا می‌گرفتم، چون در آن لحظه‌ی کوتاه یقین داشتم که عشق و امید به‌مراتب قدرتمندتر از خشم و نفرتند. می‌دانستم جایی فراتر از افق دید من، زندگی تباهی‌ناپذیر است و همواره پیروز.

** زیر تیغ ستاره جبار:

سه عامل تعیین‌کننده چشم‌انداز زندگی‌ام را دگرگون کرد. دوتایشان نصفِ جهان را ویران کردند. سومی خیلی کوچک و ضعیف و به‌واقع نامرئی بود. پرندۀ خجالتی کوچکی پنهان در قفس سینه‌ام، کمی بالاتر از دلم. بعضی وقت‌ها پرنده در غیرمنتظره‌ترین لحظات بیدار می‌شد، سر بلند می‌کرد و با شور و شادمانی پر می‌گشود. پس من هم سر بلند می‌کردم، آخر در آن لحظۀ گذرا یقین داشتم که زور عشق و امید از نفرت و خشم بیشتر است و جایی، دور از دیدرس من، زندگی فناناپذیر و همیشه پیروز است.


*بخت بیدادگر:

برای یک نظام تمامیت‌خواه کار دشواری نیست که مردم را در جهل نگه دارد. به‌محض آن‌که به خاطر «درک ضرورت‌ها»، انضباط حزبی، همرنگی با نظام، شکوه و افتخار سرزمین مادری یا هر جایگزین پیشنهادیِ مجاب‌کننده‌ی دیگری از آزادی‌ات چشم پوشیدی، از حق خود برای فهمیدن حقیقت صرف‌نظر کرده‌ای. اندک اندک، قطره قطره شیره‌ی زندگی‌ات کشیده می‌شود، درست مثل این‌که رگ دستت را زده باشی، به همان قطعیت. تو داوطلبانه حکم درماندگی‌ات را صادر کرده‌ای.

** زیر تیغ ستاره جبار:

برای رژیم‌های توتالیتر کار سختی نیست که مردم را نادان نگه دارند. وقتی به خاطر «درک ضرورت‌ها» از آزادی‌ات دست می‌کشی، یا به‌خاطر انضباط حزبی، برای تطبیق دادن خودت با رژیم، برای عظمت و شکوه میهن یا هر گزینۀ دیگری که به انجام‌دادن آن مجاب شده‌ای، دیگر از تلاش برای مطالبۀ حقیقت صرف‌نظر می‌کنی. آرام‌آرام، قطره‌قطره، زندگی‌ات، مثل زمانی که رگ دستت را زده باشی، می‌چکد و هرز می‌رود؛ و تو خودخواسته خودت را از پا درمی‌آوری.


*بخت بیدادگر:

اغلب فکر می‌کنم بسیاری از هموطنانم که به کمونیسم گرویدند در پی شورش علیه نظام سیاسی موجود نبودند، بلکه صرفاً از ماهیت بشر، که پس از جنگ مخوف‌ترین روی خود را نشان داد، یکسره نومید شده بودند. از آن‌جا که محال است انسان‌ها حمایت از انسانیت را رها کنند، تقصیر را به گردن نظام اجتماعی خود می‌اندازند و وضع بشر را محکوم می‌کنند.

** زیر تیغ ستاره جبار:

اغلب فکر می‌کردم که بسیاری از مردم به‌خاطر طغیان علیه سیستم سیاسی موجود نبود که به کمونیسم رو آوردند، بلکه از سر ناامیدی محض بود، ناامیدی از ماهیت بشر، که پس از جنگ چهرۀ زشتش را بیش از هر زمان دیگری نشان می‌داد. از آنجا که دست‌کشیدن از بشریت برای انسان غیرممکن است، نظم و قوانین اجتماعی را که در آن زندگی می‌کند زیر سوال می‌برد، درواقع وضعیت انسانی را محکوم می‌کند.


*بخت بیدادگر:

به خودم می‌گفتم در چکسلواکی همه‌چیز فرق خواهد داشت. ما سوسیالیسم را نه در جامعه‌ای مرتجع، با مداخله‌ی امپریالیسم و در شرایط هرج و مرج داخلی، بلکه در صلح بنا می‌نهیم، در کشوری با صنعتی پیشرفته و جمعیتی روشنفکر و تحصیل‌کرده. ما از فراز یک مرحله‌ی کامل تاریخی می‌جهیم و به مرحله‌ی پیشرفته‌تری قدم می‌گذاریم.

** زیر تیغ ستاره جبار:

در چکسلواکی اوضاع فرق داشت. ما سوسیالیسم را نه در جامعه‌ای عقب‌مانده، با وضعیت نابسامان داخلی و تحت نفوذ امپریالیسم، که در صلح و آرامش بنا می‌نهادیم، در کشوری پیشرفته به‌لحاظ صنعتی با مردمی تحصیل‌کرده و فرهیخته. ما از تمام آن دوران جهش می‌کردیم و آن را پشت سر می‌گذاشتیم.


*بخت بیدادگر:

حال و هوای زندگی در پراگ، که من دیگر به کلی از آن طرد شده بودم، ماهیتی یکسره ناگوار یافته بود. مردم دیگر نه‌تنها رویایی در سر نداشتند، بلکه حتی از رویاپردازی اجتناب می‌کردند. فقط می‌خواستند از دردسر دور بمانند. سعی می‌کردند در جایی دیده نشوند، با کسی حرف نزنند و جلت توجه نکنند.

** زیر تیغ ستاره جبار:

زندگی در پراگ، که من آن زمان تقریباً از آن محروم شده بودم، حالا دیگر شکلی سلبی پیدا کرده بود. مردم دیگر دنبال چیزی نبودند، درواقع از همه‌چیز فراری بودند. کل خواستشان صرفاً دوری جستن از دردسر بود. سعی می‌کردند جایی دیده نشوند، با کسی حرف نزنند و جلب‌توجه نکنند.


*بخت بیدادگر:

مردم آن‌قدرها هم خبیث نیستند، فقط فکرشان را به کار نمی‌اندازند.

** زیر تیغ ستاره جبار:

مردم همه‌شان بدجنس نیستند. مسئله فقط اینجاست که آنها فکر نمی‌کنند.


*بخت بیدادگر:

بهار ۱۹۶۸ رویایی بود که به حقیقت پیوست، با همان شوریده‌حالی‌ها، تشویش‌ها و سوداپروری‌ها. مردم همچون سیلاب به خیابان‌های باریک بخش قدیمی پراگ و صحن‌های قلعه‌ی هرادتسانی می‌ریخنتند و تا پاسی از شب به خانه‌هایشان بازنمی‌گشتند. اگر کسی می‌رفت تنها قدمی بزند، خیلی زود به گروهی از مردم می‌پیوست تا با آن‌ها خوش و بشی کند یا برایشان لطیفه‌ای بگوید. همه با آسودگی به پژواک شلیک خنده در میان آن دیوارهای کهنسال گوش می‌سپردیم. حتی ساعت‌ها پس از بسته شدن دروازه‌های قلعه، مردم همچنان روی برج و باروها می‌ماندند و به چراغ‌های چشمک‌زن شهری می‌نگریستند که از خوشحالی خواب به چشمش نمی‌آمد.

** زیر تیغ ستاره جبار:

بهار پراگ رویایی بود که محقق شد، با همان شوروشوق، تشویش و همان‌قدر غیرواقعی. سیل خروشان مردم در خیابان‌های تنگ و باریک بخش قدیمی پراگ و محوطۀ قلعۀ هرادچانی به چشم می‌خورد که تا پاسی از شب آنجا ماندند. حتی آنهایی هم که رفته بودند تنهایی قدمی بزنند، خیلی زود به گروه دیگری ملحق می‌شدند که یا مشغول گپ‌وگفت بودند یا جوک تعریف می‌کردند و ما هم با خیالی آسوده به پژواک قهقهۀ آنها در میان دیوارهای باستانی قلعه گوش می‌سپردیم. حتی ساعت‌ها بعد از بسته شدن دروازۀ قلعه مردم همچنان روی باروهای قلعه ایستاده بودند و به سوسوی چراغ‌های شهر نگاه می‌کردند، شهری که از فرط خوشحالی خوابش نمی‌برد.

[ » مقایسه ترجمه: بهترین ترجمه رمان مرشد و مارگاریتا – اثر میخاییل بولگاکاف ]

بالاخره بخت بیدادگر یا زیر تیغ ستاره جبار

همان‌طور که قسمت‌های مختلف کتاب را خواندید و مقایسه کردید، می‌توان گفت که هر دو ترجمه قابل قبول هستند. اما در مواردی، اختلاف‌هایی بین ترجمه‌ها دیده می‌شود که جزئی هستند. ما در کافه‌بوک فکر می‌کنیم موضوع مهم خواندن این کتاب است؛ ولو با هر کدام از این دو ترجمه.

در نظر داشته باشید که هردو کتاب شامل تصاویر مختلفی هستند. در ترجمه منتشر شده از سوی نشر ماهی، تصاویر در وسط کتاب پشت سر هم آمده‌اند اما در ترجمه نشر بیدگل تصاویر در طول کتاب و در قسمتی از متن که به آن ربط دارد آورده شده است. ضمن اینکه ترجمه نشر بیدگل دارای موخره مترجم انگلیسی و یادداشت مترجم فارسی را نیز شامل می‌شود.

ما درنهایت انتخاب ترجمه بهتر بین بخت بیدادگر یا زیر تیغ ستاره جبار را به عهده خود شما واگذار می‌کنیم و امیدواریم با انتشار این مقایسه در انتخاب به شما کمک کرده باشیم. لطفا اگر نکته‌ای از دید ما درباره این دو ترجمه پنهان مانده است، و یا اگر تجربه‌ای در مورد مطالعه این ترجمه‌ها دارید که به انتخاب بهتر کمک می‌کند، حتما آن را برای ما کامنت کنید. با این کار در انتخاب ترجمه بهتر برای مطالعه به همدیگر کمک می‌کنیم.

مشخصات کتاب
  • عنوان: بخت بیدادگر
  • نویسنده: هِدا مارگولیوس کووالی
  • ترجمه: راضیه خشنود
  • انتشارات: ماهی
  • تعداد صفحات: ۲۰۸ + ۴
  • قیمت چاپ اول – سال ۱۴۰۰: ۶۰۰۰۰ تومان
مشخصات کتاب
  • عنوان: زیر تیغِ ستارۀ جبار
  • نویسنده: هِدا مارگولیوس کووالی
  • ترجمه: علیرضا کیوانی‌نژاد
  • انتشارات: بیدگل
  • تعداد صفحات: ۲۵۲
  • قیمت چاپ دوم – سال ۱۳۹۹: ۴۸۰۰۰ تومان

یک نکته پایانی: اختلاف تعداد صفحات به موارد متعددی مانند صفحه‌بندی، مقدمه کتاب، اندازه حاشیه، فونت کتاب، تعداد خطوط در هر صفحه از کتاب، سبک ترجمه و دیگر عوامل بستگی دارد. بنابراین تعداد صفحات به خودی خود معنای خاصی ندارد.

[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]


» معرفی چند مطلب دیگر:

  1. بهترین ترجمه کتاب جنایت و مکافات
  2. بهترین ترجمه کتاب برادران کارامازوف
  3. بهترین ترجمه کتاب عصیان