بروکلینی دیگر نوشتهى ژاکلین وودسن، از پرفروشترین کتاب های نیویورک تایمز و نامزد نهایى جایزهى کتاب ملى سال ٢٠١۶ آمریکا است.
بروکلینی دیگر برشی از زندگی آگوست است. وقتی که آگوست، بعد از مرگ پدرش به بروکلین برمیگرده و دوست دوران نوجوانی خودش رو میبینه و همچنین خاطراتی که باهاش رو در رو میشه…
راوی کتاب خود آگوست می باشد.
از اینجا به بعد داستان برمیگرده به روزهای گذشته، سالهای ۱۹۷۰، به روزهای نوجوانی و کودکی آگوست، به گروه چهار نفرهی دوستانی که مثل خودش در زندگی زخمهای زیادی برداشتهاند: گیگی، آنجلا، سیلویا و آگوست، به آرزوهایی که از والدینشون بهشون رسیده، به بروکلین آن سالها، بروکلین سوزنهای آلوده به مواد مخدر و روابط تهدیدآمیز و خیانتها، به ترسها و دغدغههای یک دختر در دوران بلوغ که مرگ مادرش رو انکار میکنه، به برادر کوچکتری که باور داره یک روز مادرش برمیگرده…
در قسمتی از پشت جلد کتاب آمده است:
ژاکلین وودسن با زبانی شاعرانه و موجز خواننده را آنقدر به شخصیتهای داستان نزدیک میکند که حتی بوی خوش آدامس بادکنکی را از نفس شخصیتها میتوان احساس کرد. داستانی سراسر چالش و پیروزی که با تکرار جمله ” اینها همه خاطره است” یادآور میشود که انسان میتواند از تمام سختیها بارها و بارها گذر کند.
درباره کتاب بروکلینی دیگر
یکی از نکات جالب کتاب، آوردن رسم و رسومات قبایل و مردم مختلف در مواجهه با مرگ عزیزانشون در خلال داستان هستش. مانند هندوها که اجساد رو میسوزانند و خاکسترش رو به دریا میسپارند، یا به خاک سپردن اجساد بین مسلمانها، یا مردم کاواتینو که اجسادشون رو در تنه درخت دفن میکنند.
کتاب روایتی شاعرانه و جذاب داره، کتابی کوتاه با ۱۰۰ صفحه که میتونید بین کتابهای دیگر هم بخوانید و ازش لذت ببرید.
به همهی کسانی که دنبال کتابی کوتاه و احساسی میگردند توصیه میکنم و در آخر به نقل از مترجم عزیز:
بروکلینی دیگر کتابی است از جنس دیگر. کتابی از جنس دوستی و خاطره، تلخی و شیرینی بلوغ و سردرگمیهای چهار دختر سیاهپوست که زندگیشان دستخوش کامورزیها و شرایطی است که به آنها تحمیل میشود.بروکلینی دیگر مثل تبی طولانی ذهن خواننده را درگیر میکند. کتابی با توصیفهای شاعرانه و احساسی. کتابی سرشار از لحظههای ساکت و نمناک.
قسمت هایی از متن کتاب بروکلینی دیگر
حالا میفهمم هیچچیز همان دم غمانگیز نیست، بلکه یاد و خاطرهاش غمانگیز است.
در هندوستان، هندوها اجساد را میسوزانند و خاکسترش را در رودخانهی گنگ میریزند. مردم کاواتینو در نزدیکی بالی اجسادشان را در تنهی درخت دفن میکنند. پدرم خواسته بود به خاک سپرده شود. کنار تابوتش تپهای خاک قهوهای تیره و روشن انتظارش را میکشید. صبر نکردیم تا خاک او را بپوشاند. سخت بود که فکر نکنیم ناگهان از توی ساتن نرم و شفاف بیدار شود، مثل صدها نفری که در کمای عمیق دفن شدهاند و زیر خاک با وحشت بیدار شدهاند.
مادرم قدی کشیده و چشمانی غمگین داشت، درست مثل پدرم، با دستانی ظریف که انگار همیشه دنبال چیزی یا کسی بودند. وقتی کلاید مُرد، آن دستها دیگر به ندرت بالا آمدند و حتی دیگر دنبال ما هم نبودند.
دعا میکردم ذهن تیره از خاطرات ابریام شفاف شود. میدانستم درون دنیا گم شدهام و فقط تماشایش میکنم. میدانستم در تقلا هستم تا بفهمم چرا همیشه احساس میکنم بیرون از قابِ همهچیز ایستادهام.
اُربا کلمهای است لاتین به معنی یتیم، بی سرپرست، بیبچه، بیوه. زمانی باور داشتم که فقدان را نمیتوان در قالب واژه تعریف کرد. این زبان به عظمت مرگ گرفتار نشده بود. اما واژههایی برایش داشت. اُربوس، اُربا، اُربوم، اُربی، اُربایی، اُربروم، اُربو،اُربیس و…
خاطره مثل کبودی است. آرام محو میشود.
اطلاعات کتاب
- کتاب بروکلینی دیگر
- نویسنده: ژاکلین وودسن
- ترجمه: سحر توکلی
- انتشارات: کولهپشتی
- تعداد صفحات: ۱۰۳
- قیمت چاپ اول: ۱۰۰۰۰ تومان
این مطلب توسط زهرا محبوبی نوشته شده است.