داستان نویسی

بهترین ترجمه رمان ابله

https://www.iranketab.ir/

قبلا در معرفی رمان خارجی، کتاب ابله از داستایفسکی را معرفی کرده‌ایم. این رمان یکی از مشهورترین کتاب‌های داستایفسکی و همچنین یکی از بزرگ‌ترین رمان‌های دنیا محسوب می‌شود. در ایران هم استقبال از این اثر برجسته داستایفسکی بسیار زیاد است و تاکنون چندین ترجمه از آن وارد بازار شده است. در این مطلب قصد داریم به شما در انتخاب بهترین ترجمه رمان ابله کمک کنیم.

ترجمه‌هایی که تاکنون از رمان ابله وارد بازار شده است عبارتند از:

  • ترجمه سروش حبیبی – نشر چشمه
  • ترجمه مهری آهی – نشر خوارزمی
  • ترجمه مشفق همدانی – نشر امیرکبیر
  • ترجمه نسرین مجیدی – نشر روزگار
  • ترجمه آرا جواهری – نشر پارمیس
  • ترجمه پرویز شهدی – نشر مجید
  • ترجمه اصغر اندرودی – نشر ناژ
  • ترجمه زهره کدخدا زاده – نشر نوید ظهور
  • ترجمه منوچهر بیگدلی خمسه – نشر نگارستان کتاب
  • ترجمه کیومرث پارسای – نشر سمیر

فهرستی که مشاهده کردید، ۱۰ ترجمه مختلف از رمان ابله بود. ترجمه‌های دیگری هم از این کتاب وجود دارد که ما به ذکر همین ۱۰ مورد بسنده می‌کنیم. برای انتخاب بهترین ترجمه رمان ابله لازم است که این ترجمه‌ها با هم مقایسه شود. اما کافه‌بوک منابع کافی برای مقایسه همه این موارد را ندارد و نهایتا دو ترجمه خوب و شناخته شده سروش حبیبی و مهری آهی را در این مطلب مقایسه می‌کند. این ترجمه‌ها را بنا به دلایل مختلف انتخاب کرده‌ایم که مهم‌ترین این دلایل این بود که این بزرگان کتاب را از زبان روسی ترجمه کرده‌اند. توجه داشته باشید که این به معنای ناخوب بودن دیگر ترجمه‌ها نیست.

[ لینک مرتبط: کتاب جنایت و مکافات – همراه با اینفوگرافیک ]

بهترین ترجمه رمان ابله

بهترین ترجمه رمان ابله کدام است؟

قبل از مقایسه دو ترجمه سروش حبیبی و مهری آهی، در نظر داشته باشید که ما متن فارسی دو ترجمه را مقایسه می‌کنیم و دقیقا متن کتاب را با رعایت تمام نکات نگارشی در اینجا نقل می‌کنیم. طبیعتا از آوردن متن روسی کتاب خودداری می‌کنیم. همچنین ما بخش‌های مختلفی از اول تا آخر کتاب را برای مقایسه انتخاب کرده‌ایم. در نهایت امیدواریم در انتخاب بهترین ترجمه رمان ابله به شما کمک کنیم.

ترجمه سروش حبیبی – نشر چشمه:

در یکی از واگن‌های درجه سه، کنار پنجره، دو نفر از سحر روبه‌روی هم نشسته بودند. هر دو جوان بودند و هیچ‌یک باری همراه نداشت و چندان خوش‌سروپُز نبودند و هیات هر دو بسیار چشم‌گیر بود و هر دو می‌خواستند عاقبت سرِ صحبت را با هم باز کنند. اگر از حال هم خبر می‌داشتند و می‌دانستند که در آن لحظه از چه حیث جلب توجه می‌کنند، حیران می‌ماندند که دست بوالعجب قضا آن‌ها را در این واگن درجه سه قطار ورشو – پترزبورگ روبه‌روی هم نشانده است.

ترجمه مهری آهی – نشر خوارزمی:

در یکی از واگن‌های درجه سه، از سحرگاه، دو مسافر کنار پنجره در مقابل هم قرار گرفته‌بودند. هر دو جوان بودند، بار کمی همراه داشتند، لباس هیچ‌یک از آنان فاخر نبود، قیافه‌هایشان کاملا جالب توجه می‌نمود و هر دو می‌خواستند که سرانجام با یکدیگر صحبت کنند. اگر اکنون هر یک از آنان می‌دانست که زندگی دیگری تا چه اندازه با زندگی او پیوند دارد، حتما در شگفت می‌شد که چگونه سرنوشت، این گونه عجیب، آنان را در واگن درجه سه قطار ورشو – پترزبورگ مقابل یکدیگر نشانیده‌است.

ترجمه سروش حبیبی – نشر چشمه:

حال آنکه چه بسا درد بزرگ، رنجی که به راستی تحمل‌ناپذیر است از زخم نیست بلکه در اینست که می‌دانی و به یقین می‌دانی که یک ساعت دیگر، بعد ده دقیقه دیگر، بعد نیم دقیقه دیگر، بعد همین حالا، در همین آن روحت از تنت جدا می‌شود و دیگر انسان نیستی و ابدا چون و چرایی هم ندارد. بزرگ‌ترین درد همین است که چون و چرایی ندارد. در اینست که سرت را می‌گذاری درست زیر تیغ و صدای غژغژ فرود آمدن آن را می‌شنوی و همین ربع ثانیه از همه وحشتناک‌تر است.

ترجمه مهری آهی – نشر خوارزمی:

حال آنکه دردناک‌تر از آن، این است که بیقین بدانی که پس از یک ساعت یا ده دقیقه یا نیم دقیقه و شاید هم‌اکنون، دیگر روح از بدنت جدا خواهدشد و برای همیشه زندگی‌ات به‌پایان خواهدرسید. از همه وحشتناک‌تر، همین یقین است. وقتی سر را گذاشتی زیر تیغه ساطور و می‌شنوی ساطور بالای سرت به‌حرکت درمی‌آید، همین یک ربع ثانیه از همه دهشتناک‌تر است.

ترجمه سروش حبیبی – نشر چشمه:

مجازات اعدام به گناه آدم‌کشی، به مراتب وحشتناک‌تر از خود آدم‌کشی است.

ترجمه مهری آهی – نشر خوارزمی:

اعدام به‌خاطر جنایت، مجازاتی است بمراتب بزرگ‌تر و وحشتناک‌تر از خود جنایت.

ترجمه سروش حبیبی – نشر چشمه:

خانم ژنرال از بابت نام و تبار خود بسیار غیرتمند بود. می‌توانید تصور کنید که وقتی یکباره و بی‌آمادگی شنید که این پرنس میشکین، یعنی آخرین بازمانده تبارش که پیش از آن هم چیزکی درباره‌اش شنیده بود ابلهی بینوا بیش نیست و می‌شود گفت که تهی‌دستِ بیچاره‌ای است که صدقه می‌پذیر، چه حالی شد.

ترجمه مهری آهی – نشر خوارزمی:

خانم یپانچین نسبت به‌اصل و نسب خود بسیار حساس بود و از این رو هنگامی که دانست آخرین بازمانده خاندانش _ یعنی شاهزاده میشکین _ که تا آن وقت مختصری درباره‌اش شنیده‌بود، کسی جز ابلهی بیچاره و بینوا نیست که به‌دلیل فقر حتی کمک مالی هم می‌پذیرد، بسیار ناراحت و مایوس گردید.

ترجمه سروش حبیبی – نشر چشمه:

من خوب می‌دانم که جنایت در گذشته هم کم نبوده است و حتی همین جور جنایات فجیع! من همین چندی پیش از زندان‌ها بازدید می‌کردم و فرصت پیدا کردم با جنایتکاران و متهمان زیادی آشنا شوم. جانی‌هایی بسیار سنگدل‌تر از این‌ها هستند که ده‌ها نفر آدم را کشته‌اند و پشیمان هم نیستند ولی من به یک نکته پی‌بردم و آن اینکه کهنه‌کارترین جانی که دیگر اصلاح‌شدنی نیست، هرچه باشد می‌داند که ‘جانی’ است، و گرچه از کاری که کرده پشیمان نیست، پیش وجدان خود می‌داند که کار زشتی کرده است، و همه آن‌ها هیمن‌طورند.

ترجمه مهری آهی – نشر خوارزمی:

من خودم می‌دانم که پیش‌تر جنایات زیاد بود و حتی به‌همین وحشتناکی. همین چندی پیش از بازداشتگاه‌ها دیدن کردم و با عده‌ای از جنایتکاران و محکومین توانستم آشنا شوم و مشاهده کردم که حتی جنایتکاران وحشتناک‌تر از اینها هم هستند و، با آنکه هر کدام ده قتل کرده‌بودند، هیچ پشیمان نمی‌نمودند. اما با این همه ملتفت شدم که خون‌خوارترین قاتلان، که حتی احساس ندامت نمی‌کنند با وجود این، می‌دانند که «جنایتکار» هستند. یعنی وجداناً می‌داند که کار بدی کرده است، هرچند پشیمان نباشد؛ و تقریبا همه آنان این‌چنین‌اند!

ترجمه سروش حبیبی – نشر چشمه:

لیبدف که احساس الهامی راستین می‌کرد، گفت: «خاطرتان آسوده باشد، پرنس بزرگوار، پرنس صمیمی و نیک‌نهاد! اطمینان داشته باشید که این حرف‌ها همه در این قلب پاک و نجیب من به گور خواهد رفت. قدم‌های ما با هم به قدری نرم خواهد بود که صدایی نخواهد داشت. بله قربان، قدم‌های نرم و متفق! من حاضرم حتی تمام خونم را… حضرت اقدس، پرنس بزرگوار، روح و جان من حقیر است. ولی من هیچ، از هر آدم رذلی می‌خواهید بپرسید، ترجیح می‌دهد با رذلی مثل خودش سر و کار داشته باشد یا با آدم بزرگوار و پاک‌نهادی مثل شما، جواب خواهد داد با آدم بزرگوار و پاک‌نهاد، و پیروزی فضیلت در همین است. خداحافظ حضرت اقدس! نرم‌نرمک و به اتفاق!»

ترجمه مهری آهی – نشر خوارزمی:

لبدف با شوق فراوان فریاد زد:
_ اطمینان داشته‌باشید، شاهزاده خوش‌قلب و نیکوکار! مطمئن باشید که همه اینها در قلب پاک و نجیب من برای همیشه مدفون خواهدماند! با قدم‌های آهسته و همراه با هم! من حتی خونم را!… حضرت والا! من قلب و روحم حقیر است؛ اما از هر آدم پست‌فطرتی که می‌خواهید بپرسید که ترجیح می‌دهد با چه کسی سروکار داشته‌باشد؟ آیا با شخصی رذل مانند خودش یا با انسانی بی‌نهایت شریف چون شما شاهزاده پاکدل؟ بدون شک او پاسخ خواهدداد که شخص بسیار شریف را ترجیح می‌دهد؛ زیرا همیشه پیروزی از آن شرافت و شخصیت است! به‌امید دیدار، شاهزاده والامقام! با گام‌های آهسته… آهسته و… به‌اتفاق!

ترجمه سروش حبیبی – نشر چشمه:

دیگر بسم است. به‌قدر کافی به ندای دلم گوش کردم. حالا دیگر باید به حکم عقل زندگی کرد.

ترجمه مهری آهی – نشر خوارزمی:

سبک‌سری دیگر بس است! باید به‌ندای عقل هم گوش داد.

در نهایت بهترین ترجمه رمان ابله کدام است؟

تا به اینجا که دو ترجمه سروش حبیبی و مهری آهی را خوانده و مقایسه کردید، حتما متوجه شده‌اید که هر دو ترجمه خوب و روان هستند اما ترجمه سروش حبیبی جدیدتر و به اصطلاح امروزی‌تر است. و حتما متوجه دیگر اخلافات این دو ترجمه نیز شده‌اید. با در نظر گرفتن همه این موارد، در نهایت ما انتخاب ترجمه بهتر را به عهده خود مخاطب واگذار می‌کنیم. اما ترحیج ما ترجمه سروش حبیبی است و در سایت هم، معرفی کتاب ابله را بر اساس ترجمه سروش حبیبی نوشته‌ایم. در نهایت امیدواریم در انتخاب بهترین ترجمه رمان ابله به شما کمک کرده باشیم. لطفا نظرات خود را در مورد این مطلب با ما به اشتراک بگذارید.

مشخصات دو کتاب عبارت است از:

  • ترجمه: سروش حبیبی
  • انتشارات: چشمه
  • تعداد صفحات: ۱۰۱۹
  • قیمت کتاب – زمستان ۹۶: ۷۰۰۰۰ تومان
  • تک جلدی – جلد گالینگور

  • ترجمه: مهری آهی
  • انتشارات: خوارزمی
  • تعداد صفحات: ۱۰۶۶
  • قیمت کتاب – سال ۹۵: ۶۹۰۰۰ تومان
  • تک جلدی – جلد گالینگور

👤 نویسنده مطلب: سروش فتحی – نسیم قدرتی

کتاب‌های معرفی شده از داستایفسکی در کافه‌بوک:

  1. کتاب ابله
  2. کتاب جنایت و مکافات
  3. کتاب همزاد
  4. کتاب قمارباز
  5. کتاب شب‌های روشن
  6. کتاب یک اتفاق مسخره
فیسبوک توییتر گوگل + لینکداین تلگرام واتس اپ کلوب

امتیاز شما به مطلب

دوست داشتم: 284
دوست نداشتم: 116
میانگین امتیازات: 2.45

انتشارات متخصصان

59 دیدگاه در “بهترین ترجمه رمان ابله

با سلام
بعضی نظرات را بعنوان نمونه خواندم. بعضی ترجمه جناب حبیبی از رمان ابله را بعنوان اینکه با لحن امروزی‌تری ترجمه شده ستوده‌اند. ولی از خاطر برده‌اند که داستایوفسکی نویسنده امروزی نیست که بخواهیم اثرش را با لحن امروزی ترجمه کنیم. او در قرن ۱۹ می‌زیسته و با زبان و لحن دو قرن پیش می‌نوشته و سخن می‌گفته است (البته به زبان روسی!!) … حالا اگر بیاییم واژگان اثر را عوض کنیم و مثلا جوری ترجمه کنیم که خواننده امروزی متوجه بشود، اگرچه ظاهرا کار درستی به نظر می‌می‌رسد، ولی به نوعی اصالت اثر نویسنده‌ای قدیمی را از بین برده‌ایم. اگر مثلا بیاییم شاهنامه فردوسی را به نثر در بیاوریم و برای ساده کردنش از لحن کوچه بازاری امروز استفاده کنیم، اگرچه شاید توانسته باشیم با مخاطب امروزی ارتباط برقرار کرده باشیم، ولی دیگر نمی‌توانیم آن را به هیچ عنوان اثری از فردوسی بدانیم، چون دیگر نه از شعر فردوسی خبری هست و نه حتا از واژگان و زبان خاص او.

سلام بر عزیزان جان واقعا تعجب میکنم ک بعصی دوستان چ اصراری دارن ک حتما بگن کدوم ترجمه بهتر هستش ، بنده بعنوان یه کتابخوانون نوعی فقط باید بیام نظرمو بگم و یه دکتر هم باید نظرشو بگه،دلیل نمیشه شما تونستی با ترجمه اقای حبیبی انس بگیری منم بتونم، و حتی خانم اهی ،ولی در مجموع و با حسب درنظر گرفتن قیمت امروز کتاب ، من ترجمه خانم گلناز سهرابی رو پیشنهاد میدم، مختصر و متن داستان دست نخورده ( نظر شخصی ) ،بماند به یادگار

من کتاب ابله را با ترجمه خانم گلناز سهرابی از انتشارات ندای معاصر خوانده ام، ترجمه ی کاملا قابل قبولی است. ترجمه در عین حال که دارای کلمات خیلی ساده ای نیست ترجمه ی روانیه. به شخصه خواندن این کتاب با ترجمه خانم سهرابی را در کنار این مترجم های بزرگ پیشنهاد می کنم.
دو پاراگراف اول با ترجمه ایشون : اواخر نوامبر هوا کمی گرم شده بود و یخ ها در حال ذوب شدن بودند. ساعت نه صبح، قطاری با آخرین از از ورشو به سمت پترزبورگ در حال حرکت بود. آن روز صبح آنقدر هوا مرطوب و مه آلود بود که نور خورشید به سختی به زمین می رسید و از پنجره واگن ها تنها چند متر آن طرف تر دیده می شد.
برخی مسافران این قطار از خارج بر می گشتند، ولی واگن های درجه سه بیشتر از بقیه پر شده بودند. اکثر مسافران واگن های درجه سه افراد تنگدستی با مشاغل و مراتب گوناگون بودند که از ایستگاه های مختلف شهرهای نزدیک تر سوار شده بودند. همه آنها خسته به نظر می رسیدند و چشمان بیشترشان خواب آلود بود. از سرما به خود بی لرزیدند و رنگ رخسارشان شبیه هوای مه آلود در آن بیرون شده بود.
امیدوارم توانسته باشم تا حدی در انتخاب ترجمه کمکتان کرده باشم، حال انتخاب با شخص خود شماست.

هیچ کس..
هیچ کس سروش حبیبی نمیشه نابغه ست این بشر!
هم در ادبیات المان غوغا کرده :طبل حلبی _هرمان هسه
امریکای لاتین :چشم انتظار در خاک رفتگان
ادبیات روس: جنگ و صلح -اناکارنینا- ابله- ابلوموف
هم فرانسه: رومن گاری -امانوئل شیمت -ژرمینال امیل زولا
ادبیات امریکا‌ :موش ها و ادم ها
و…
جالب این که تک تک ترجمه هاش شاهکارن!!!!

دقیقا. سروش حبیبی فوق العادس👌
بیشتر از اینکه ترجمه های ناب و درجه یکی که انجام داده خوشم بیاد ، از اینش خوشم میاد که با ادبیات غنی کشورا و فرهنگای دیگه آشنامون کرده ؛ که خودتم بهش اشاره کردی:))) دغدغه مندی و عشق به کار یعنی این! دمش گرم واقعا.

خانم اهی ترجمه ی عالی دارند ولی…

سروش حبیبی در ترجمه های روسی****” امروزه “***** بی رقیب است و کسی یارای برابری با آثار سروش حبیبی را در زبان روس ندارد و این یک واقعیت است . هر دو عالی اند ولی بی شک سروش حبیبی انتخاب مفید تری است

سلام به همگی
کسی این کتاب را با ترجمه خانم گلناز سهرابی خوانده؟

بله بنده خوانده ام. به نظر من ترجمه ی قابل قبولی بود. به متن اصلی وفادار بود و با وجود استفاده از کلمات نسبتاً سنگین متن کاملاً روانی ارائه داد، به شخصه خواندن این کتاب با ترجمه خانم سهرابی رو پیشنهاد میکنم

درود به همه دوستان شاید این نظر من کمک کنه به انتخاب شما در مورد ترجمه آقای سروش حبیبی اول همه باید بگم من کتاب ابله و با ترجمه خانم آرزو خلجی مقیم خوندم ولی از شانس حدود ده صحفه از کتاب چاپ نشده بود برای همین برای اون صفحات pdf ترجمه آقای حبیبی رو خوندم که به شدت سانسور شده و پیچیده شده بود که توضیح کوتاهی میدم، در صفحات قبل که در کتاب ترجمه خانم مقیم هست در شخصیت اصلی داستان پرنس میشیگین مورد دختری روستایی که با یک مرد فرانسوی فرار کرده گفته میشه که با حتک حرمت بهش برمیگرده به روستاش اما در ترجمه آقای حبیبی نه نامی از مرد فرانسوی برده میشه و نه دلیل برگشتش فقط اشاره میشه که این دختر فرار میکنه و برمیگرده به روستای خودش و شما کاملا گیج میشید از این ترجمه که چرا فرار کرده و چرا اهالی روستا بهش توهین میکنند.

دوست عزیز شما یک ترجمه ی خیلی خیلی مهم از این نمایشنامه ی بزرگ رو یادتون رفت دکتر علیرضا زارعی آبیز، که این اثر مهمو به شکل نمایشنامه ترجمه کرده و شخصا فکر میکنم کاربردی ترین ترجمه ی رمان ابله، ترجمه ی دکتر زارعی هست

متاسفانه ترجمه آثار ادبی همه مشکلاتی که دوستان قبل من گفتند را دارد.و دقیقا به همین دلیل است که شخصاً اعتقاد دارم آثار ادبی اگر دارای سبک یا دارای اصطلاحات بومی ویا ضرب المثلهایی که معادل در زبان ترجمه را ندارد ،نباید اصلاً ترجمه شوند و به زبان اصلی باید خوانده شود.مثلاً کتاب اولیسس یا اولیس ،باتوجه به مطالبی که درباره اش شنیده و خوانده ام شخصا جرات نکرده ام ترجمه های فارسی آنرا بخونم.چه خانم پدرام نیا چه آقای بدیعی.که نویسنده خود گفته سالهای سال طول خواهد کشید درکش کنند.مثلاً فرض کنید در کتابی فارسی در جمله ای دروغ سیزده آورده شود.و مترجمی بخواهد آنرا به زبانی دیگر ترجمه کند،فکر میکنم از فرهنگها هم چیزی عایدش نشود.یا مثنوی هفت من ،چطور ترجمه خواهد شد؟البته درمورد ترجمه خانم پدرام نیا ایراد به زیاده نویسی میگیرند که بنظرم برعکس ایشون تاجایی که در توان داشته موارد را درزیرنویس توضیح داده،وزیرنویس بهتر از انتهای کتابه چون رفت و برگشت به آخر کتاب نداره،مخصوصا نسخه پی دی اف که دیگه اصلاً قابل خوندن نمیشه.

بررسی ترجمه ،از طریق متن مقصد بسیار اشتباه است

برای بررسی ترجمه خوب با معیارهای ترجمه ..بایست با متن اصلی مقایسه شود آنهم ته به صورت فله ای …مثلا ساختار زبان ‌.ترجمه اصطلاحات ..به همین سادگی نمیتوان گفت ترجمه فلان مترجم بهتر است اصلا علمی نیست ..

ترجمه های روان ترجمه هایی هستند که پشیزی برای نثر منحصر بفرد نویسنده ارزش قائل نیستند و با نثر خودشان در واقع کتاب رو بازنویسی می کنند نه ترجمه! در اینجا دو ترجمه بقدری متفاوت هست که مشخصا یکی از دو مترجم اصلا برایش واژه های بکار برده شده توسط داستایوفسکی مهم نبوده و حساسیتی نداشته، مشکل کتاب خوان ایرانی هم اینست که فکر می کند باید جملات چنان روان باشد که بچه هفت ساله هم بفهمد، در پایان اگر از کتاب خوان ایرانی بپرسی مثلا تفاوت نثر همینگوی با مارکز و مارکز با داستایوفسکی چیست، حرفی برای گفتن ندارد، مخاطب ایرانی گویی فرم را فدای محتوا می کند در حالیکه فرم و محتوا جدایی ناپذیرند، این قیاس بالا هم بکلی غلط است چرا که ملاک ترجمه سلیس و ساده بودن نیست، بلکه وفاداری به متن بسیار مهم است، مترجمین باید قبل از ترجمه در مورد استایل نویسنده تحقیق کنند مثلا نجف دریاربندری قبل از ترجمه آثار همینگوی کلی تحقیق کرده که همینگوی چگونه نثری دارد، اگر قرار باشد همینگوی همانطور ترجمه شود که شکسپیر ترجمه می شود عملا فرم نابود شده و فقط محتوای اطلاعاتی داستان باقی مانده، در این دو مثال بالا هم هر دو مترجم معادل هایی زیبایی بکار برده اند اما در جایی دیگر معادل های کلیشه ای و بی نهایت سطحی که دون شان داستایوسکی است را بکار برده اند بنابراین در پایان وحدت درونی دیده نمی شود،

بله دقیقا.مترجم باید سبک نویسنده هم حفظ کنه نه فقط دلش خوش باشه روان ترجمه کنه.به هیچ عنوان ترجمه ی روان ملاک خوب بودن نیست

حرف شما درستی ما نباید به دنبال ترجمه ای باشیم که صرفا خیلی روون و سادس؛ بلکه به دنبال نثر ارزشمند و قابل احترام نویسنده باشیم؛ چون ما با خوندن یه کتاب در واقع داریم با خود نویسنده گفت گو میکنیم و باهاش به یه دنیای دیگه سفر میکنیم. و حالا این نثر ارزشمند نویسنده رو میشه با یه ترجمه مناسب و تقریبا روون که با مقصود نویسنده تفاوت آنچنان نداشته باشه، بدست خوننده رسوند؛ وفاداری به اصل حرف نویسنده و بیان آن در عین زیبایی و دل نشینی. و با اجازتون جمله اول نظرتون درباره ترجمه های روون و فاصله اونا با متن اصلی رو اصلا قبول ندارم. نکته بعد، اینکه تفاوت دو نویسنده رو بخواین از خوننده های ایرانی بپرسین و اونا جوابی نداشته باشن؛ بخاطر اینه که کلا جا افتاده همه ماایرانیا بیشتر دنبال محتوا هستیم و فرم قصه برامون نسبت به محتوای قصه کم ارزش تره(همونطور که خودتون اشاره کردید) ولی بنظرم صرفا بخاطر این نیست که دنبال ترجمه روون هستیم، بخاطر اینه که زیاد نمی خوایم با عبارات و جملات قصه و داستان عشق کنیم(به هرحال خوب نیس، آروم و نرم داستانو بخونیم و هم فرم رو بخوایم و هم محتوا). فرم و محتوا یکیه ولی نباید طوری بیان بشه که خوننده با خیلی از کلمات و توصیف ها ناآشنا باشه. یه نکته هم که شما آقای دریابندی رو درمورد اینکه مترجم ابتدا باید نسبت به خود نویسنده شناخت کافی داشته باشه و بعد ترجمه کنه مثال زدین… حرفتون کاملا درسته ولی؛ اگه در جریان باشید خود آقای سروش حبیبی هم بشدت قائل و درصدد رعایت به این مسئله قبل از ترجمه هستند و به سایر مترجمین هم همین توصیه رو داشتند. همونطور که ایشون شناخت کافی نسبت به داستایوسکی و تولستوی و آثارشون دارن…

به نظر شما کتاب ابله ترجمه مهری اهی مناسبتره یا سروش حبیبی؟

ترجمه خانم اهی روان تر ولی از اونجایی ک قلم داستایووسکی ب خودی خود ثقیل هست و اقای حبیبی هم این موضوع رو وارد ترجمشون میکنن ترجمشون ب متن اصلی نزدیکتره.
خود اقای حبیبی در پیشگفتار یکی از کتاباشون نوشتن ک وقتی نویسنده یک جمله رو پیچیده مینویسه حتما منظوری داره چرا باید مترجم ساده اش بکنه.

منتظر ترجمه ی آقای حمیدرضا آتش برآب از این شاهکار داستایوسکی هستیم.بدون تردید ترجمه های استثنایی حمیدرضا آتش برآب از متون روسی در نوع خود بی نظیر و بی نقصه.به حواشی هم توجه نکنید.امان از حسادت!

سلام اتفاقا دیشب مصاحبه اش رو با برنامه کتاب باز دیدم و مشتاق خواندن یک اثر ترجمه از ایشان شدم و خیلی حس اقای آتش برآب و نوع نگاهش به دلم نشست و با شما کاملا موفق هستم

ترجمه های آتش بر آب دچار مشکل هست چون خانم یلدا بیدختی با مدارکی مدعی سرقت ترجمه های خودش توسط آقای آتش بر آب شده و گفته ترجمه های او را آتش بر آب با کمی تغییر بنام خودش چاپ کرده

واقعا قابل قیاس نیست با نوع نوشتار حبیبی من اصلن ترجمه خانم آهی را نمی توانم تحمل کنم انگار برای بچه های ابتدایی نوشته شده درمقابل قلم آقای حبیبی سرشار از نبوغ و شعر و احساس داستایوفسکی است در برخی جا ها حتا وقتی بلند میخوانی گویی قطعه از هملت را هم خوانی می کنی متن بقدری دلنشین هست که نمی توانی کتابرا زمین بگذاری .
فقط سروش حبیبی اگر دنبال لذت و احساس همزادی در رمان رادارید.
سپاس

دو صفحه ی اول با ترجمه سروشه حبیبیو خوندم اصا نفهمیدم چی شد واقعا افتضاحه. به نظر می آید ترجمه مهری آهی خیلی روان تر و ساده تره.

ترجمه سروش حبیبی افتضاحه ؟؟

دیدگاهتون خیلی عجیبه
امروزه ترجمه های سروش حبیبی نظیر ی نداره و خانم مهری اهی ترجمه ی خشک و بی روح تری دارن

حیرت اوره. من با اینکه نسبت به سروش حبیبی تعصب دارم و با اینکه بیش از سی سال از ترجمه زنده یاد خانم آهی گذشته اما به طرز عجیبی ترجمه ایشان روان تر و دلنشینتر به نظر میرسد. سایت هفت تکه از رمان را برای مقایسه قرار داده و تقریبن در هر هفت تکه ترجمه خانم آهی گیراتر است.

نکته‌ای که به نظرم نرسید دوستان در موردش حرفی زده باشند آن است که خانم آهی آثار مورد نظرشان را از اصل روسی ترجمه کرده‌اند و همه آن دیگران از انگلیسی یا فرانسه. همین یک ویژگی برای برگزیدن ترجمه بانو آهی کفایت می‌کند.
دیگر نکته بکارگیری لفظ “امروزی” است برای سنجیدن ترجمه. مگر می‌توان مثلا ترجمه “بینوایان” مستعان را دیروزی خواند؟ ویژگی‌اش چیست این ترجمه “امروزی”؟ ترجمه هم بمانند اصل اثر یا خوب است یا بد. پس چه بهتر که از بستن صفاتی برازنده بازار پوشاک به دُم آثار ادبی اجتناب کنیم.
سپاس

درود. ترجمه جناب حبیبی هم از متن روسی هست.

با سلام و درود، من سالها قبل رمان ابله را خوانده بودم ، قرنطینه اختیاری ناشی از کرونا موجب شد مجددا آنرا بخوانم ، چاپ سوم ۹۶ با ترجمه ی خانم آرزو خلجی مقیم ، انتشارات نیک فرجام ، ویرایش دکتر میرشاد امرایی با قیمت ۵۵۰۰۰ تومان، در مقام مقایسه با توجه به معیارهای در نظر گرفته شده ، ترجمه خانم آهی بین سه ترجمه ی پیش رو سلیس تر و دلنشین تر است و در انتقال فضاو حس و حال رمان به خواننده موفق تر است . متاسفانه ترجمه خانم خلجی مقیم اغلاط و افتادگی زیادی داشته که قصد دارم آنها را به مترجم محترم ارسال کنم تا در چاپهای بعدی اصلاح نمایند . موفق باشید .

از نظر من هم ترجمه دوم البته در متن های مقایسه شده بالا واقع روان تر و اصیل تر هستن .
اونم برای نویسنده ای مثل داستایوفسکی جالب نیست از اصطلاحات امروزی و کوچه بازاری استفاده کرد .
ترجیح می دم دومین ترجمه رو تهیه کنم
تشکر بابت راهنماییتون

بهترین مترجم تاریخ ایران از نظر من سروش حبیبی هست و این ترجمه ش هم امروزی تر و سلیس تره.
بنظرم آقای حبیبی هر کتابی رو ترجمه کرده اون ترجمه بهترین ترجمه ی موجوده

با توجه به نمونه‌های ترجمه‌ای که اینجا ذکر کردید انصافا باید گفت ترجمه‌ی مهری آهی بسیار روان‌تر و فارسی‌تره. هر ترجمه‌ای به طور کلی با دو معیار وفاداری به متن مبدا و روانی و سلیس بودن در متن مقصد قابل ارزیابیه. در این مورد ما که از متن اصلی که خبر نداریم اما زبان فارسی مهری اهی بهتر و قابل فهم تره. عمیق تر بودن ترجمه که معنی نداره. پیچیده کرده متن به معنای عمیق بودن نیست. مجددا به مواردی که آقای “کیوان” هم ذکر کردند نگاهی بندازید:
۱-کلمه پرنس باید به شاهزاده ترجمه می شد که آقای حبیبی این کار را نکرده اند. ۲- عبارت حساس بودن نسبت به اصل و نسب روان تر و گویاتر از ” غیرتمند بودن نسبت به نام و تبار” است. ۳- عبارت ” شوق فراوان ” رساتر از ” الهام راستین ” است . ۴- کلمه سرنوشت بسیار آسان فهم تر از ” دست بوالعجب قضا” است که انسان را یاد متون دوره قاجار می اندازد.

کاملا با شما موافقم متن دوم ترجمه مهری آهی بسیار سلیس تره

در نگاه اول درست به نظر میرسه
اما باید دید که متن اصلی با چه سبکی نوشته شده.
اگر نویسنده از واژه های ثقیل زبان روسی استفاده کرده باشه باید اون رو در ترجمه منتقل کرد.

سلام.
شاید خیلی ها این رو ندونن، ولی چند فصل آخر کتاب ابله ترجمه مهری آهی نیست، حدود پنج فصل مانده به فصل آخر خانم مهری آهی فوت می کنن و اون پنج فصل رو انتشارات خوارزمی به سروژ استپانیان میده که از روسی ترجمه کنه. برای همین اگر دقت کنین با اینکه ترجمه عالی هست ولی حدود ۷ فصل آخر انسجام چندانی نداره.
ترجمه سروش حبیبی از این نظر بهتره، هم به دلیل بالا و هم به دلیل به روز بودن و هم چندزبانه مسلط بودن سروش حبیبی و اینکه همسرشون هم ایران زندیه کتاب رو با نسخه فرانسوی هم حتی تطبیق دادن، برای همین این ترجمه بهترین هست. مخصوصا اگر کسی ترجمه مهری آهی رو خونده باشه پیشنهاد میکنم ترجمه سروش حبیبی قسمت نقد کتاب در آخر از کنستانتین ماچولسکی رو حتما بخونه. بسیار مفید هست.
ممنون که وقت گذاشتید.

البته سروژ استپانیان نه بلکه ضیاء الدین فروشانی قسمت های آخر کتاب را بعد از فوت مهری آهی ترجمه کرده است

من زبان روسیم خوبه چون در در روسیه تحصیل کردم. به جرات میتونم بگم ترجمه مهری آهی بی نظیره و یک سرو گردن ار آقای حبیبی بالاتره. البته در واقع اصلا قابل مقایسه نیست. ترجمه آقای حبیبی بسیار گنگ و نامفهوم است.

سلام
شما زبان روسی تون آنقدر قوی هست که اصل کتاب را به زبان روسی مطالعه بفرمایید؟؟
با گذراندن یک دوره پاتفک ۶ ماهه روسی در دانشگاه روسیه یا اوکراین یا سنپترزبورگ و نهایتا چند سال تحصیل در روسیه شما قادر نخواهید بود متون سنگین ادبی زبان روس را بخوانید و بفهمید

ترجمه مهری آهی روان تر و بهتر است. شما به همین گزیده نگاه کنید:
۱-کلمه پرنس باید به شاهزاده ترجمه می شد که آقای حبیبی این کار را نکرده اند. ۲- عبارت حساس بودن نسبت به اصل و نسب روان تر و گویاتر از ” غیرتمند بودن نسبت به نام و تبار” است. ۳- عبارت ” شوق فراوان ” رساتر از ” الهام راستین ” است . ۴- کلمه سرنوشت بسیار آسان فهم تر از ” دست بوالعجب قضا” است که انسان را یاد متون دوره قاجار می اندازد.

به غیر از نکته شماره یک با بقیه نکته ها موافقم. اگه توضیح آقای سروش حبیبی رو در مورد عدم ترجمه کلمه پرنس به شاهزاده رو بخونید متوجه میشید ایرادتون نادرسته. ایشون در کتاب جنگ و صلح توضیح میدن که :

آقای سروش حبیبی در کتاب جنگ و صلح توضیح میدهند که : عناوین پرنس و پرنسس به نظر این بنده نظیر کنت و کنتس یا دوک و دوشس یا مارکی و مارکیز عناوین نجابت است و ترجمه شدنی نیست و الزاما دلالت به این نمی کند که فلان پرنس یا بهمان پرنسس از تبار شاهی بوده است و بسیار اتفاق می افتاده که امپراتور کسی را به پاس خدمات درخشانی که کرده است با این عنوان ممتاز میکرده است، چنانکه خود کوتوزف هم وقتی برای بار دوم به فرماندهی کل قوا منصوب شد این عنوان را نیز گرفت و پیش از آن پرنس نبود. گذشته از این استعمال شاهزاده و شاهزاده خانم مانند سپهبد و سرلشکر به جای مارشال یا ژنرال با فضای غیر ایرانی اثر ناسازگاری می نمود. نمی دانم چرا این نکته برای درجات پایین نظامی مثل اینکه درست نیست و وقتی کتاب معروف پوشکین را “دختر سروان” یا کتاب بالزاک را “سرهنگ شابر” ترجمه می کنیم به کار بردن درجات نظامی ایرانی برای اشخاص غیر ایرانی به گوش سنگین نمی آید اما اگر بگوییم سرلشکر دوگل یا سپهبد استالین گفته مان زنگ مضحکی پیدا می کند

زبان روسی نمی دانم ودر ابتدا از هر دو مترجم بخاطر ترجمه ی این اثر فاخر تشکر میکنم و نظر من به عنوان یک مخاطب علاقه مند به داستانهای ترجمه شده این است که ترجمه ی سروش حبیبی رساتر سلیس تر و گویات است. مخاطب با نوع نوشتار این مترجم بهتر می تواند ارتباط برقرار کند.
با توجه به اینکه پروز شهدی نیز از پیشکسوتان کار ترجمه است و تمام آثار روسی را از روی ترجمه های فرانسه(ترجمه های معتبر) کار کرده است باید ترجمه ی ایشان نیز جزو بهترین ها باشد.چرا که پرویز شهدی با مقدمه های خوب و کامل اش در ابتدای بسیاری از ترجمه ها نشان داده که کار ترجمه را فقط بخاطر یک حرف انجام نمی دهد بلکه با عشق و علاقه و تحقیق و مطالعه ی بسیار در باره ی نویسنده و خود اثر انجام میدهد.

سلام
بعنوان کسی که سالها در حوزه نشر کار کرده نظر می دهم. متاسفانه اینجانب ترجمه بسیار بدی به دستم رسید که بیش از ۵۰ مورد غلط املایی در آن پیدا کردم.
و اما مقایسه…
پاراگراف آخر:
سروش: دیگر بسم است…
آهی: سبکسری دیگر بس است…
پ. اول
سروش:
در یکی از واگن‌های درجه سه، کنار پنجره، دو نفر از سحر روبه‌روی هم نشسته بودند.
لباسهای خوش سر و پز، خیلی چشمگیر بودند، دست بوالعجب قضا….
ترجمه آهی:
در یکی از واگن‌های درجه سه، از سحرگاه، دو مسافر کنار پنجره در مقابل هم قرار گرفته‌بودند.
لباسهای فاخر، قیافه های کاملا جالب، سرنوشت.
پاراگراف دوم:
سروش:
حال آنکه چه بسا درد بزرگ، رنجی که به راستی تحمل‌ناپذیر است از زخم نیست بلکه در اینست که می‌دانی و به یقین می‌دانی که یک ساعت دیگر، بعد ده دقیقه دیگر، بعد نیم دقیقه دیگر، بعد همین حالا، در همین آن روحت از تنت جدا می‌شود
آهی:
حال آنکه دردناک‌تر از آن، این است که بیقین بدانی که پس از یک ساعت یا ده دقیقه یا نیم دقیقه و شاید هم‌اکنون، دیگر روح از بدنت جدا خواهدشد
پاراگراف ۴
سروش:
خانم ژنرال از بابت نام و تبار خود بسیار غیرتمند بود.
آهی:
خانم یپانچین نسبت به‌اصل و نسب خود بسیار حساس بود
در نهایت ترجمه خانم آهی بسیار روانتر از ترجمه آقای حبیبی است.
هرچند هر دو این ترجمان نیاز به ویراستاری دارند که متاسفانه این امر به درستی رعایت نشده است.

به نظرم ترجمه ی خانم آهی بسیار روان تر است..

خواندن کتاب ابله ، ترجمهء خانم مهری آهی را تقریبا تمام کرده ام ، خوبه، ولی چند جا مثل فیلمهایی که” سانسور” میشه ،” مبهم” است.

قطعا ترجمه سروش حبیبی بهتر است ،با خواندن بعضی ترجمه های متفرقه احساس میکنی مترجم دیکشنری را گذاشته در کنارش ولغات را دانه دانه ترجمه ودر کنار هم قرار داده است ،سروش حبیبی به زبان پارسی نیز مسلط استر

مرسی از این مقایسه… آقای” حبیبی” خیلی از

اصطلاح “گفتی ” بجای “انگار” استفاده میکنند که این در رمان “بانوی میزبان “( نشر ماهی) بیش از حد تکرار میشه.. تا جایی که آدم فکر میکنه یا خیلی سریع ترجمه شده یا چرک نویس ترجمه بوده یا اصلا ویرایش نشده… / در رمان “شیطان” ترجمه شده: “دو هزار دسیاتین مرتع ” و ” چهار هزار دسیاتین خاک سیاه ” ؛ معنی” دسیاتین ” را ننوشته اند..( چند متر مربع ؟) .. ولی جزییات دیگر را خیلی خوب ذکر کرده اند …
شاید ایشان میخواهند حالت ” شعر گونه “به ترجمه بدهند و با بازی با لغات وجابجایی آنها کمی ترجمه را پیچیده میکنند ! :)) در هر صورت ایشون شاهکارهای ادبی را قابل خواندن کرده اند..
از دیدگاه من ، با توجه به مقایسه شما، ترجمه خانم ” آهی ” روان تر است…

ترجمه مشفق کاظمی هم خوب نیست و مرحوم به جای داستایوسکی هر جا صلاح دیده برداشت خودش از متن رو نوشته! در این مورد انتخاب اول سروش حبیبی است.

فکر می کنم ضعیف ترین و پراشتباه ترین ترجمه هم متعلق به منوچهر بیگدلی خمسه باشه؛ آقای مترجم، چه ادعاهایی هم دارن… حیف از وقتی که برای خوندن این ترجمه گذاشتم و حیف تر برای کتابی به این خوبی که این طور قربانی شده.

اگر مترجمی در ترجمه‌ی داستانی از یک نویسنده موفق بوده دلیل بر این نیست که در دیگر داستان‌های همان نویسنده هم موفق باشه
به عقیده‌ی من کتاب های داستایفسکی رو با این ترجمه‌ها بخوانید:
* “جنایت و مکافات” با ترجمه‌ی مهری آهی
* “ابله” با ترجمه‌ی سروش حبیبی
* “تسخیرشدگان” (جن زدگان) با ترجمه‌ی علی اصغر خبره‌زاده
* “برادران کارامازوف” با ترجمه‌ی احد علیقلیان
* “یادداشت‌های زیرزمینی” با ترجمه‌ی رحمت الهی
* “قمارباز” با ترجمه‌ی صالح حسینی

ترجمه صالح حسینی رو اصلا دوست ندارم چون کتاب رو سخت خوان میکنه. ۱۹۸۴ رو ازش خوندم پشیمون شدم
ابله با ترجمه مهری آهی
جنایت و مکافات با ترجمه اصغر رستگار
قمار باز با ترجمه سروش حبیبی
برادران کارامازوف با ترجمه پرویز شهدی

هنگام خواندن ترجمه آهی احساس میکنم داستایفسکی برای رئیسش در اداره ای که کار میکرده نوشته. با این که ترجمه حبیبی پیچیدست اما در عین حال روان هم هست.

بنظر من ترجمه و نثر مهری آهی خیلی بهتر از سروش حبیبی هست ،

فقط مهری آهی.جنایت و مکافات رو هم با همون ترجمه بخونین.بازم مهری آهی

ترجمه هر دو خوب است ، اما ترجمه مهری آهی روان تر است . در ترجمه آقای حبیبی جملات بسیار پیچیده تر شده اند ،

و این به معنای عمیق تر بودن کلام نیست ….!!!! هدف رساندن پیام اصلی کتاب است .

به عناوان مثال : آن مرد به آن زن گفت زیر سیگاری را بیاور . مفهوم مشخص و روان بیان شده . هیچگونه تفسیر فلسفی هم ندارد.

اما همین جمله رو میتوان به این شکل هم بیان کرد : آن مرد به آن زن که عمری ضعیفه خطاب شده بود گفت ، آن زیر سیگاری را

که نتیجه ظلم توده هاست را بیاور . میبینیم که چقدر مسخره میشه . اصولا لازم نیست هر جمله ای رو با تم و مضموم فلسفی بیان کنیم .

متاسفانه آقای حبیبی به جملات بدون اینکه اصلا نیازی داشته باشند ، شاخ و برگ میدن .

ترجمه سروش حبیبی به طور چشمگیری روان تر هست، اما باید دید کدوم به متن اصلی بیشتر وفادار بودند؟ بعضی جاها جملات کاملا باهم تفاوت دارن. مترجم فقط مترجمه قرار نیس تو کتاب دست ببره.

این مقایسه های ترجمه ها هم بخش بسیار خوبی هست. متشکر
بنظرم هردو خوب هستن
اما در اغلب موارد سروش حبیبی مقداری عمیق تر و روان تر هست

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *