کتاب جاده ی سه روزه قسمت اول از سه گانهى برد است. کتابى که در سال ٢٠٠۵ و ٢٠٠۶ توانست جوایز بسیارى را از آن خود کند. این کتاب تاکنون به پانزده زبان ترجمه شده و در بیش از پنجاه کشور جهان به چاپ رسیده است. کتابى که موفقیتهاى بسیارى را براى بویدنِ ایرلندى-کانادایى به ارمغان آورد، از میان صنوبرهاى سیاه را به عنوان دومین رمانِ این سه گانه به دنبال دارد. سومین قسمت آن هنوز منتشر نشده است.
رمان حاضر روایتِ اتفاقاتى است که براى سه شخصیت اصلى داستان در بسترى از حوادثِ جنگ جهانى اول مى افتد. الیاس ویسکى جک و زاویر برد سرخپوستانى از قبیلهى کرى هستند که تصمیم مىگیرند پا به عرصهى نبرد بگذارند.
الیاس و زاویر که از کودکى با هم دوست و همراه بودند، چون دو برادر، با کانویى (قایقى) خانه را ترک مىکنند و به جبههى جنگ علیه متفقین اعزام مىشوند.
به کارگیرى نمادها در کجاده ی سه روزه به وضوح به چشم مىخورد. در راه عزیمتِ الیاس و زاویر، آنها از میان جنگلى سوخته مىگذرند. آتش همه جا زبانه مىکشد و همه چیز را در برمىگیرد؛ همانند آتش جنگ که تر و خشک، نظامى و غیر نظامى را در خود مى سوزاند و بسیارى زندگى ها را تحت تاثیر خود قرار مى دهد. در این میان آن دو با گوزنى روبرو مىشوند که نیمى از بدنش سوخته و الیاس و زاویر از بخشى از گوشتش تغذیه مىکنند. دقیقا در بخشى از کتاب، زاویر در میدان جنگ این تصویر را به خاطر مىآورد و طولى نمىکشد که رویاى خوردن گوشت را هم الیاس تحقق مىبخشد.
کمى بعد همزمان با پایان جنگ، زاویر که همراه خاله نیسکا از همان مسیر به خانه بازمىگردند، مىتواند شور زندگى را در درختان و جنگلى که سال ها پیش سوخته بود ببیند. دنیایى که سعى در بازیابى حیات خود دارد.
از ابتدا مخاطب حس مىکند که فضایى تیره و روشن بر کتاب مستولى است. جنگل پوشیده از برف، نورهاى خاکسترى، سنتهایى از یاد رفته، سربازى که با یک پا از قطار پیاده مىشود و زنى که نگران، دلتنگ و تنهاست.
[ لینک: لیست محبوبترین کتاب های دنیا ]
شخصیت نیسکا به عنوانِ نگهبان و پشتیبانِ دو پسر، همچنین نمادى از تعلق خاطر به خانه، سرزمین پدرى، سنتهاى آبا و اجدادى و قبیله است. گرچه چیزى از آن سنتها باقى نمانده باشد، اما نیسکا یک تنه، به قیمت جادوگر و کافر خوانده شدن، تمام این سختىها را به جان مىخرد و نهالِ هویت بومى را به دو پسر انتقال مىدهد.
زاویر، یا بهتر است بگوییم خواهرزاده، پسرى است که اجازه مىدهد این نهال در وجودش جان بگیرد و پروبال بگستراند. او دلبستهى اصالت خویش است و ارتباطى با فرهنگ متجدد مردم سفیدپوست نمىگیرد. در اثناى جنگ، هر روز شوق بازگشت به خانه، نزد خاله نیسکا را در دل مىپروراند و به این امید زنده است. گفتگوهاى بخشى از کتاب رویابینى و بیانِ خاطرات از زبانِ زاویر است. گفتگوهاى بیرونى او اندک است و اگر در جایى صحبتى از او به میان بیاید شامل بیانِ نگرش او نسبت به سفیدپوستان یا شرح ماوقع میدان جنگ است. بخش اعظم گفتگوى او شامل بیان درونیات و افکار خودش است.
الیاس اما نقطهى مقابل زاویر است. هرچه همگان زاویر را فردى آرام و منزوى مىدانند، الیاس را شخصیتى بذلهگو، پرحرف و با ارتباط عمومى بالا مىشناسند. او عاشق بهترین بودن است. از همین روست که کارى با فرهنگ فراموش شدهى سرخپوستى خود ندارد. شخصى که سعى مىکند انگلیسى را با لهجهى غلیظ صحبت کند و از هیچ کوششى براى پنهان کردن هویتِ اصیل خود فروگذار نمىکند.
نام کتاب جاده ی سه روزه از بخشى از فرهنگ و آیین سرخپوستان آمریکاى شمالى گرفته شده است که به مرگ و گذر از این دنیا به دنیاى دیگر اشاره دارد. ترجمهى بسیار روان کتاب و انطباق آن با سبک نویسنده، به کارگیرى به جاى معادلها و اصل واژگان و اصطلاحات سرخپوستى، خوانش این کتاب جذاب را براى علاقه مندان به فرهنگ اصیل سرخپوستى و روایتهاى مرتبط با جنگ جهانى آسان کرده است.
[ لینک: کتاب درباره معنی زندگی اثر ویل دورانت ]
بخشهایی از متن کتاب جاده ی سه روزه
زمانى که به دنیا آمدم سفیدپوستان در همه ى امور به ما محتاج بودند و مانند بچه ها از ما اعانه جمع مى کردند. وقتى زمستان سرد آمد، براى محافظت در مقابل سرما و گرسنگى به آنان پوست و گوشت گوزن دادیم. زمانى که بهار آمد به آنان یاد دادیم که چگونه با سوزاندن شاخه هاى صنوبر سیاه در آتش، پشه ها را از خود دور کنند. به آنان یاد دادیم که ماهى ها با افزایش گرما در تابستان در کجاى رودخانه پنهان مى شوند و چگونه سگ آبى شکار کنند بدون این که آنها را فرارى دهند. مردمان قبیله ى کرى بسیار بخشنده بودند. مردمان سفیدپوست همچون ساس هاى جنگلى به ما چسبیدند، چاق و پروار شدند تا آن جا که روزى آمد که ما باید به آنان جواب پس مى دادیم.
جنگ، زندگى را از سنت الوا برده و این شرایط را به وجود آورده است و همچنان به دنبال گرفتن جان انسان هاى بیشتر، به راه خود ادامه مى دهد تا گرسنگى سیرى ناپذیرش را رفع کند.
گل هاى قرمز کوچک در غیرمنتظره ترین مکان ها در خط مقدم، اطراف سربازان مرده و تفنگ هاى آنان شکوفه داده اند؛ تلاشى ضعیف براى مخفى نگه داشتن ترس و وحشت، قبل از این که توپخانه، گل ها را به لجن تیره تبدیل کند.
به نظر مى رسد هرکارى که این سفیدپوستان انجان مى دهند به صورت سه تایى است. این عدد، فعالیت هاى آنان را تحت الشعاع قرار مى دهد. خط مقدم، خط پشتیبانى و خط ذخیره فقط شروع آن است. گروه عملیاتى آنان به گروه سه تایى تقسیم مى شود و طبق آن شمارش مى شوند. سرباز اول، نگهبان است و سرباز دوم و سوم کار مى کنند. حتى ارتش شان را هم به سه بخش تقسیم کرده اند؛ پیاده نظام، توپخانه و سواره نظام و این سه بخش، سه دوره ى مشابه، آموزش، جنگ و سپس تجدیدقوا را مى گذرانند.
این عشق به عدد سه تمامى افراد را دربرمى گیرد؛ از آن عده اى دستور مى دهند تا آن عده اى که دستورها را اجرا مى کنند. به محض این که براى استراحت از خطوط دور مم شویم، از همان طرح پیروى مى کنیم؛ غذا، استراحت و زنان. حتى به صورت سه گانه مى میریم. بارها چگونه مردن یک سرباز را دیده ام. قبل از این که گلوله به او اصابت کند، یک انسان است اما هنگامى که صدمه مى بیند و درد وارد بدنش مى شود، پى مى برد که فقط دقایقى مى تواند در این دنیا باشد، تبدیل به موجودى مستاصل مى شود. در نهایت، به طور گریزناپذیر به یک جسد تبدیل مى شود. گاهى وقت ها در مراسمى که سفیدپوستان ترتیب مى دهند، شرکت مى کنم و در این مراسم، آنان سه روح مقدس را احضار مى کنند؛ پدر، پسر و روح القدس. شاید به این علت است که بیشتر مواقع عملکرد سفیدپوستان به صورت سه تایى است.
هنگامى که روز آرام است، در سنگر دراز مى کشم و به این مسئله فکر مى کنم که چگونه دنیاى سربازان از خیره شدن به آسمان، خزیدن روى زمین در شب و زندگى در زیر آن در طول روز، تشکیل شده است. در تاریکى شب به این مسئله فکر مى کنم که این سفیدپوستان زندگى مرا به سه قسمت تقسیم کرده اند؛ زندگى قبل از آنان و ارتش شان، زندى در زمان حضور در ارتش آنان و اگر کشته نشوم، زندگى پس از ترک ارتش و بازگشت به خانه. باید جادویى در عدد سه ى آنان وجود داشته باشد. نیسکا، تو بودى که به من آموختى همه روزى از این جاده ى سه روزه مى گذریم و اینک متعجبم که چه ارتباطى بین دنیاى آنان و دنیاى من وجود دارد. شاید دانستن این مسئله کمک کند تا با تمام این مسائل کنار بیایم.
عید بزرگ سفیدپوستان نزدیک است، یک هفته ى دیگر یا بیش تر. آنان در این عید، که کریسمس مى نامند، تولد روح اعظم شان را جشن مى گیرند، مى خورند و مى نوشند. اما من، خداى آنان را در آن جا نمى بینم. حدس مى زنم که خداى آنان یک روح جنگجو است، هرچند مردان مقدس سفیدپوست درباره اش این کونه صحبت نمى کنند. وقتى آنان درباره و او حرف مى زنند، از لغت هایى مانند بخشش، گذشت، پاکدامنى و معصومیت استفاده مى کنند. اما معتقدم که خداى آنان باید یک جنگجو باشد، چون تمام سربازان سفیدپوست قبل از حمله به آلمانى ها، به درگاهش دعا مى کنند. هیچ وقت این خدا و مردمان سفیدپوست را درک نخواهم کرد.
مشخصات کتاب
- جاده ی سه روزه
- نویسنده: جوزف بویدن
- ترجمه: محمد جوادى
- انتشارات: مروارید
- تعداد صفحات: ۳۸۲
- قیمت چاپ دوم – سال ۱۳۹۰: ۸۵۰۰ تومان
نویسنده مطلب: مهشید موسوی
نظر شما درمورد کتاب جاده ی سه روزه چیست؟
معرفی چند رمان دیگر: