داستان نویسی

خانه‌ای که در آن مرده بودم

https://www.iranketab.ir/

کتاب خانه‌ای که در آن مرده بودم بیست و یکمین کتاب از مجموعه ادبیات پلیسی امروز جهان است که از سوی نشر قطره زیر نظر کاوه میرعباسی منتشر شده است. این کتاب تمام انتظارات شما را از یک داستان معمایی با درون‌مایه روانشناختی برآورده می‌کند.

کیگو هیگاشینو نویسنده ژاپنی که ما او را با داستان‌های جنایی معمایی می‌شناسیم، این‌بار به سراغ داستانی مسقل رفته که در آن همانند یک هزارتو از راز و رمز خاطرات فراموش شده‌ی زنی پرده برمی‌دارد که از کودکیش هیچ در خاطر ندارد. شاید برای خیلی از ما کودکی و خاطرات آن از تصاویر کم‌رنگ و محوی تشکیل شده باشد که برخی از آن برگرفته از روایات اطرافیان و قدرت تخیلمان است اما سایاکا به راستی هیچ‌چیز به خاطر نمی‌آورد و مرگ پدرش بهانه‌ای می‌شود برای جست‌وجو میان بقایای زندگی.

پشت جلد کتاب خانه‌ای که در آن مرده بودم چنین آمده است:

سایاکا با نشانه‌هایی که بعد از مرگ پدرش به دست آورد، تصمیم گرفت به دنبال سوال‌هایی برود که از کودکی در زندگی پر ابهامش با آن‌ها روبه‌رو‌بود. در این راه از دوست دوران نوجوانی‌اش می‌خواهد تا همراهی‌اش کند. این دو با پشت کار و کنجکاوی فراوان به نشانه‌های پر رمز و راز و باورنکردنی در این مسیر برمی‌خورند و با همفکری یکدیگر معمای بزرگ و تلخ زندگی سایاکا را حل می‌کنند.

از میان کتاب‌های ادبیات پلیسی منتشر شده از سوی نشر قطره، می‌توانید نگاهی هم به این رمان‌ها داشته باشید:

کیگو هیگاشینو در سال ۱۹۵۸ در ژاپن به دنیا آمد. او پس از فارغ التحصیلی در رشته مهندسی برق از دانشگاه اوساکا، به نوشتن رمان روی آورد و همچنان به عنوان مهندس در شرکتی بزرگ کار می‌کرد. هیگاشینو به خاطر خلق داستان های معمایی خود، برخی از معتبرترین جوایز ادبی ژاپن را به خود اختصاص داده است. هیگاشینو جزء سیزده نویسنده‌ی برتر رمان‌های معمایی در ژاپن بین سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۳ است که در سال ۱۹۸۵ برای «بعد از مدرسه» موفق به کسب جایزه‌ ادو گاوا رمپو شد.

کتاب خانه‌ای که در آن مرده بودم

در صفحه ۳۲ از این رمان می‌خوانیم:

«این اواخر متوجه شدم یک چیز در زندگیم کم دارم. آن‌قدر با خودم سوال و جواب کردم تا به این نتیجه رسیدم که هیچ خاطراتی از کودکیم ندارم.»

راوی قصه‌ی ما اما مردی‌ست که در نوجوانی با سایاکا دوست بوده است. او روایت می‌کند که سایاکا را بعد از سال‌های بسیار در یک دورهمی می‌بیند و کمی بعد با تماسی عجیب از سمت او مواجه می‌شود. تماسی که در آن سایاکا از او خواهش می‌کند تا همراهش به خانه‌ی قدیمی‌ای بیرون شهر برود و به او کمک کند تا از راز کودکیش پرده بردارد.

چیزی که واضح است این است که سایاکا این خاطرات را بنا به ضربه‌ی روانی‌ای که برایش پیش آمده به پستوی ذهنش رانده و به در آن قفل بزرگی زده تا هرگز به یاد نیاورد که زمانی در این خانه مرده است!

جذابیت اثر زمانی بیشتر می‌شود که به یک سوم انتهایی کتاب می‌رسیم و ذهن پر از قضاوت ما تلاش می‌کند پیش از سایاکا تمام حدسیات و فرضیات را جفت‌وجور کند و همانند یک کارآگاهِ سربلند معما را پیش از نویسنده، حل و کشف کند. بزرگترین لذت خوانش کتاب‌های جنایی معمایی همین است اما این کتاب با چنان ظرافتی نگاشته شده که تاروپود زخم‌ها و عقده‌های کودکی سایاکا در آن کاملا مشهود است. کم‌کم می‌فهمیم چه بر سر او آمده که حالا با دخترش چنین سرد و خشن برخورد می‌کند.

و به قول جنابِ یونگ، دیدن شفاست. وقتی سایاکا تصاویر محو کودکی را بار دیگر زنده می‌کند هم ما را از کنجکاوی می‌رهاند و هم سرنوشتش با لمس سرگذشت در جاده‌ی جدیدی حرکت می‌کند.

«برای همه‌چیز ممنونم. به زندگی ادامه خواهم داد با این باور که کس دیگری نیستم جز خود من.»
و‌ نام فرستنده سایاکا کوراهاشی بود.

و هنر هیگاشینو این است که هربار تو را به قطعیتی نزدیک کند و زمانی‌که مطمئن شدی همین است و جز این نیست تو را وارد مسیر جدیدی از هزارتو کند.

من این کتاب را به تمام دوست‌‌داران ادبیات جنایی، معمایی، پلیسی، روانشناسی و عاشقان هیجان و آدرنالین پیشنهاد می‌کنم. تجربه‌ی خواندن این کتاب مثل وارد شدن به یک اتاق فرار بود. وقتی به کمک دو شخصیت داستان یکی یکی معماها را حل می‌کنی و در آخر با روانی سبک، ذهنی خسته اما خشنود و شعفی دلچسب از اتاق بیرون می‌آیی.

و اما از جناب هیگاشینو کتاب‌های بسیاری به فارسی ترجمه شده از جمله: فداکاری مظنون X، رستگاری یک قدیسه، معادله‌ی نیمه تابستان و … که از نظر من همه آن‌ها ارزش خواندن و لذت بردن را دارد.

[ معرفی کتاب: رمان بدخواهی – اثر دیگری از کیگو هیگاشینو ]

خانه‌ای که در آن مرده بودم

جملاتی از متن کتاب

سایاکا سرش را بهت‌زده پایین انداخت و گفت: «از خودم می‌پرسم چه‌طور ممکنه آدم همچین کاری بکنه، کاری به این وحشتناکی.» «وقتی آدم خاطرات یوسوکه‌ی جوون رو می‌خونه خوب می‌فهمه تا چه حد پدرش آزارش می‌داده. می‌دونی، وقتی آدم بخواد در مقابل دشمنش از خودش دفاع بکنه می‌تونه دست به کارهای باورنکردنی بزنه.» (کتاب خانه‌ای که در آن مرده بودم – صفحه ۲۰۹)

«این همه‌ی جریان نیست. همیشه می‌ترسیدم. به نظرم بی‌وقفه هوشیار بودم. نمی‌گم دوستم نداشتند ولی من سعی نمی‌کردم علاقه‌شون رو به خودم جلب کنم. بنابراین مادرم نمی‌دونسته چه‌طور باید با من کنار بیاد.» (کتاب خانه‌ای که در آن مرده بودم – صفحه ۲۲۶)

به نظر من، سال‌ها قبل، او در این خانه مرده بود. این سفر دو روزه‌ی عجیب تنها سودی که برای او داشت این بود که جسد خودش را پیدا کرد. به این ترتیب هم این خانه چیزی به جز یک مقبره نیست. (کتاب خانه‌ای که در آن مرده بودم – صفحه ۲۳۵)

مشخصات کتاب
  • عنوان: خانه‌ای که در آن مرده بودم
  • نویسنده: کیگو هیگاشینو
  • ترجمه: خندان حسینی نیا
  • انتشارات: نشر قطره
  • تعداد صفحات: ۲۳۵
  • قیمت – سال ۱۴۰۱: ۱۲۰۰۰۰ تومان

👤 نویسنده مطلب: مهشید موسوی

نظر شما در مورد رمان خانه‌ای که در آن مرده بودم چیست؟ لطفا اگر این رمان را خوانده‌اید نظرات ارزشمند خود را با ما به اشتراک بگذارید. با نظر دادن در مورد کتاب‌ها در انتخاب کتاب به همدیگر کمک کنیم.

[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]


» معرفی چند کتاب دیگر از نشر قطره:

  1. رمان وقتی نیچه گریست
  2. رمان مسئله اسپینوزا
  3. کتاب سه روز و یک زندگی