نویسنده کتاب خانهام آتش گرفته است یعنی آریل دورفمن، زاده ۶ می ۱۹۴۲، نویسنده، نمایشنامهنویس، روزنامهنگار و فعال حقوق بشر اهل شیلی – آمریکا است. دورفمن در بوینسآیرس چشم به جهان گشود. کمی پس از تولد آریل، خانوادهاش به آمریکا نقل مکان کردند و او ده سال از دوران کودکی خود را در ایالات متحده گذراند. دورفمن به همراه خانواده در سال ۱۹۵۴ به شیلی رفت.
او پس از حضور در دانشگاه شیلی در سال ۱۹۶۶ با آنگلیکا مالیناریچ ازدواج کرد و در سال ۱۹۶۷ به شهروندی شیلی درآمد، به همین خاطر از او بیشتر به عنوان نویسندهای شیلیایی یاد میکنند. از دورفمن میتوان به کتابها و نمایشنامههایی همچون مرگ و دختر جوان، بیوهها و شکست طلسم وحشت اشاره کرد.
پشت جلد کتاب خانهام آتش گرفته است چنین آمده است:
از جمله دیگر کتاب آریل دورفمن که در وبسایت معرفی کتاب کافهبوک بررسی شدهاند، میتوان به کتابهای زیر اشاره کرد:
داستانهای این کتاب گواهی بر درخشش تخیلی هنر دورفمن است. آنها طنین و بی زمانی دارند، ترکیبی نادر که آنها را جهانی میکند.
کتاب خانهام آتش گرفته است
ژنرال آگوستو پینوشه سردمدار حکومت مستبد نظامی در شیلی بود که در سالهای ۱۹۷۳ تا ۱۹۹۰ قدرت را در اختیار داشت. این دیکتاتوری با کودتای سال ۱۹۷۳ علیه دولت آلنده روی کار آمد و در مدت زمان حکومتش بیش از ۳۰۰۰ نفر اعدام یا ناپدید شدند و دهها هزار تن دیگر در زندانها زیر شکنجه کشته شدند و نزدیک به ۲۰۰ هزار تن از شهروندان شیلی نیز تبعید شدهاند.
ظلم، وحشت و خفقانی که دولت پینوشه بر زندگی مردمان شیلی حاکم کرد همواره دستمایهی غالب داستانهای آریل دورفمن بوده است. این نویسنده توانا و متعهد با انعکاس آنچه بر هزاران شهروند شیلیایی رفته، جهان را از خشونت و دهشت دیکتاتوری پینوشه باخبر کرد.
جریان همیشگی داستانهای دورفمن توجه به حال مردمیست که ناخواسته اسیر رنج زندگی در یک دیکتاتوری شدهاند. سیستم فاسدی که همهی ابعاد زندگی آنها را تحتتاثیر قرار داده و حق زندگی را از آنها سلب کرده است.
قهرمان داستانهای دورفمن زنان و مردان شجاع و گمنامی هستند که در زندانهای نظام فاسد شکنجه میشوند، نزدیکترین عزیزانشان را از دست میدهند، بهخاطر پایبندی به اخلاقیاتشان به آنها انگ سیاسی بودن میزنند و گاه هرگز از آنها نشانی یافت نمیشود اما، همیشه روشنگر راه آزادی و آزادگیاند.
مجموعهی حاضر نیز شامل یازده داستان کوتاهیست که اگرچه پس از پایان عمر دولت پینوسه نوشته شده، همچنان از رنج رفته بر مردمی ظلمدیده میگوید. چه آنکه سایهی شوم دیکتاتوریها سالها پس از فروپاشیشان همچنان زندگی مردمان را تیره و تار میکند. دیکتاتوری پینوشه به سان موریانهای به جان زندگی مردم شیلی افتاده بود و هیچ ساختاری از گزند آن مصون نمانده بود.
داستان اول چنان پرکشش است که قطعا رضایتتان را جلب میکند. بازرس سانسورچی کتابی که با پیشنویس داستانی مواجه میشود که قهرمانش خود اوست. انتشار کتاب منوط به امضای اوست؛ بازرسی بیمانند که تاکنون هرگز اشتباه نکرده است. او میداند که اگر به کتاب اجازه انتشار دهد نه تنها موقعیت شغلیاش به خطر میافتد بلکه ممکن است برایش پروندهی سیاسی باز کنند اما خودش هم بوی نظام پینوشه را شنیده است.
داستانی دیگر به روایت روزگار خواهر و برادری خردسال میپردازد که پدر و مادرشان دستگیر شدهاند. پزشکی که بعد از ساعتها شکنجه با پیشنهاد همکاری با نظام روبهرو میشود و در دوراهی مرگ و زندگی، آزادگی و خودفروشی قرار میگیرد. همه و همه نشان از قهرمانان گمنامی دارد که برای آزادی جنگیدهاند حتی اگر نامی از آنها به جا نمانده باشد.
لحن روایی دورفمن به گونهایست که تو را در جایگاه شاهدی بر تمام آنچه نقل میکند قرار میدهد. تو باید از فاصلهای اندک تن رنجور شکنجه شدهها، رنج و بیتابی مادری در جستوجوی نشان فرزند و زخم گلولهی مرد تیرباران شده را ببینی. گاه حتی تو را در جایگاه تکتک آنها میگذارد که شاید بفهمی چه بر آنها گذشته است.
[ معرفی کتاب: رمان سور بز – ادبیات امریکای لاتین ]
جملاتی از کتاب خانهام آتش گرفته اس
اگه تا حالا زنده موندهیم، برای اینه که بلدیم هر دقیقه از هرروز زبونمون رو گاز بگیریم. طبق قواعد بازی میکنیم. هیچ فایدهای نداره فقط برای تحریک کردن حکومت جوری بنویسی که مطمئنی سانسور میشه، فقط برای اینکه ثابت کنی میدونی چه هیولاییه.
چطور میتوانی بدون اینکه وحشتزدهاش کنی و معصومیتش را نابود کنی، توضیح بدهی مکانهایی وجود دارند تاریکتر از زندانها، چیزهایی وجود دارند سختتر و برندهتر از گلوله، چیزی حتی مخوفتر از طناب دار دور گردن؟
وقتی کتابی سوزانده شود، نور دیگر به روشنی قبل نخواهد تابید.
در گزارش رسمی ارتش آمده بود که برادرهایش، به فاصلهی یک هفته، جدا از هم، توانسته بودند خود را به راهرو برسانند، نگهبان را با ملافه خفه کنند و بعد با همان تختی که به پشتشان زنجیر شده بود، خودشان را در یکی از آسانسورهای بدون نگهبان جا کنند. تمام ماجرا به ووح ساختگی و ناممکن بود، اما چه کسی میخواست در یک روایت رسمی تجسس کند و دست روی تناقضهایش بگذارد؟ طبق اعلام ارتش و اشارات پراکندهی روزنامهها، این کاری بود که برادرهایش کرده بودند. و بعد، به آهستگی چرخهای برانکار را با بزاق خودشان روغنکاری کرده بودند تا کسی در سالن اصلی بیمارستان چیزی نشنود…سرهنگ در مصاحبه با رسانهها نقل کرده بود که شوربختانه راهی جز شلیک به آنها وجود نداشته است.
آنها برای اینکه سد راه رایحهای شوند که به سمتشان خروشان است، شهر را زیر سیل خواهند برد. تلاش خواهند کرد خاطراتم را غرق کنند. اما من به آن آب نگاه نخواهم کرد، آن منظره میتواند قانعم کند بوی شکوفهای که از دوردست حس میکنم دروغ است. اگر به عمق آب چشم بدوزم باید دار و ندارم را جمع کنم و بروم، باور کنید هیچ چارهای جز رفتن نخواهم داشت. پس از من نخواهید رویم را برگردانم. وقتش برای من نرسیده است و شاید هیچوقت نرسد.
مشخصات کتاب
- عنوان: خانهام آتش گرفته است
- نویسنده: آریل دورفمن
- ترجمه: زرین جوادی
- انتشارات: هیرمند
- تعداد صفحات: ۱۵۹
- قیمت چاپ اول: ۹۷۰۰۰ تومان
👤 نویسنده مطلب: مهشید موسوی
نظر شما در مورد کتاب خانهام آتش گرفته است چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید، حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید. با نظر دادن در مورد کتابها در انتخاب کتاب به همدیگر کمک میکنیم.
[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی چند رمان دیگر از نشر هیرمند: