دختری با هفت اسم با عنوان فرعی فرار از کره شمالی کتاب دیگری درباره این کشور تقریباً ناشناخته است که این روزها در دنیای کتاب با استقبال مواجه شده است. میتوان این دسته از کتابها را، کتابهای ژانر فرار از کره شمالی لقب داد. دستهای که با کتاب فرار از اردوگاه ۱۴ توجه خوانندگان را به خود جلب کرد.
هیئونسئو لی که کودکیاش در کره شمالی سپری میشد یکی از میلیونها نفری بود که در دام رژیم مخفیکار و ستمگر کمونیست روزگار میگذراندند. خانه کودکیاش در مرز چین او را در شرایطی فراتر از حدود کشور محصورش قرار میداد و وقتی قحطی دهه ۱۹۹۰ آمد او شروع به تفکر، پرسشگری و درک این نکته کرد که در سراسر عمرش شستشوی مغزی شده است. با توجه به میزان فقط و بیچارگی اطرافیانش متوجه شد که کشورش نمیتواند چنان که میگفتند «بهترین کشور روی زمین» باشد. اما وقتی ارتباطی با جهان بیرون نداشته باشید، بهسختی میتوانید این گفته را رد کنید.
در قسمتی از متن پشت جلد کتاب دختری با هفت اسم آمده است:
از جمله دیگر کتابهایی که با موضوع کره شمالی در کافهبوک معرفی شدهاند – که تعداد آنها کم هم نیست – میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- کتاب رهبر عزیز
- کتاب رودخانه تباهی
- کتاب فرار از اردوگاه شماره ۱۴
- کتاب روح گریان من
- کتاب حسرت نمیخوریم
- کتاب هزاران فرسنگ تا آزادی
- کتاب اتهام
نکتهای که لازم است به آن اشاره کنیم، تشابه بیحد و اندازه این نوع کتابها به یکدیگر است. به این معنی که شما اگر دو کتاب از فهرست بالا را مطالعه کنید، تقریباً دیگر تمامی کتابها با موضوع کره شمالی برایتان خالی از ظرافت و نکات جدید خواهد بود. ما نیز در کافهبوک تصمیم گرفتیم که کتاب دختری با هفت اسم آخرین کتابی باشد که در این دسته معرفی میکنیم.
دختری با هفت اسم
کتاب حاضر زندگینامه دختری جوان است که متوجه میشود کره شمالی به معنای واقعی کلمه بهترین کشور نیست بنابراین هنگامی که به سن ۱۷ سالگی رسید تصمیم گرفت از کره شمالی بگریزد. در مخیلهاش هم نمیگنجید که برای اینکه بازهم کنار خانوادهاش باشد باید ۱۲ سال صبوری کند. اما فرار از کره شمالی، خود یک دردسر است و ادامه زندگی بعد از آن با یدک کشیدن عنوان فراری از کشور کره شمالی دردسر دیگری است.
نویسنده در ابتدای کتاب درباره اسم خود میگوید:
اسم من هیئون سئو است. این نه اسم زمان تولدم است و نه اسمی که شرایط مختلف به من تحمیل کرده باشد؛ بلکه اسمی است که خودم بعد از اینکه به آزادی رسیدم انتخاب کردم. هیئون بهمعنای آفتاب است و سئو بهمعنای بخت و اقبال. این اسم را انتخاب کردم تا زندگیام را در روشنایی و گرما ادامه دهم و دیگر به تاریکی برنگردم.
اگر مقدمه و مطلب انتهای کتاب را به حساب نیاوریم، کتاب شامل سه بخش است. در بخش اول، با عنوان «بهترین کشور دنیا» قوانین و زندگی در کره شمالی مرور میشود تا خواننده با واقعیتهای عجیب و باورنکردنی کره شمالی آشنا شود. اگر این کتاب، اولین کتاب شما درباره فرار از کره شمالی است، این بخش میتواند بسیار جذاب و خواندنی باشد، در غیر این صورت ممکن است از خواندن آن صرف نظر کنید.
در بخش دوم که «در قلب اژدها» نام دارد درباره سختیهای فرار و زندگی در چین و چیزهایی که بر سر هیئونسئو لی گذشته را مرور میکنیم تا در نهایت به بخش سوم، «سفر به تاریکی» برسیم که درباره مسیر سخت رسیدن به کره جنوبی و گرفتن تابعیت است.
هیئونسئو لی، دختری با رده اجتماعی بالا در کره شمالی بود که از همان دوران کودکی درست مثل سایر مردم با تفکراتی بزرگ شد که رهبرشان را بالاترین فرد و مقام در دنیا و کره شمالی را بهترین کشور دنیا میدانند. اما با شیوع قحطی در ۱۹۹۰ متوجه میشود کشورش بسیار هم نیازمند است. لی تصمیم میگیرد از راه دریای شمال کره که با چین هم مرز است، به چین فرار کند که به هیچ وجه کار سادهای نیست اما ارزشش را دارد.
تأکید رژیم کره شمالی بر روی مواردی مثل بیگانه ستیزی، انزواجویی، خودکفایی، مغزشویی کودکان و نوجوانان به وسیله آموزشهای ایدئولوژیک، گستردن روحیه سرسپردگی نسبت به قدرت، ستیز با سرمایه و بازارها، و غیره است که در این کتاب، در خلال روایت شدن سرنوشت نگارنده جلب توجه میکند. همچنین در کتاب بدیها و چالشهای کشور چین در حق متواریها از کره شمالی هم جالب توجه است.
در نهایت اینکه علت انتخاب اسم کتاب – دختری با هفت اسم – این است که هییٔونسیٔو لی بعد از فرار از کره شمالی و رفتن به چین از آنجا نیز به چند جای دیگر مهاجرت (فرار) میکند و هرجایی که ساکن میشود و میخواهد مشغول به کار شود برای خودش اسم جدیدی انتخاب میکرد تا توسط مامورها و جاسوسهای کره شمالی قابل شناسایی نباشد. چرا که اگر دستگیر میشد و کره شمالی بازگردانده میشد سرنوشت جالبی در انتظار نبود.
[ » معرفی و نقد کتاب: کتاب بخت بیدادگر – داستان یک زندگی تلخ در پراگ ]
جملاتی از متن کتاب
ممکن است حکومتهای دیکتاتوری بسیار قوی و منسجم بهنظر برسند، اما همیشه ضعیفتر از آنچه نشان میدهند هستند. آنها را هوسرانی یک مرد اداره میکند، مردی که حتی قادر نیست مثل دموکراتهای دیگر، در یک بحث و مناظره معمولی شرکت کند، چون او فقط از طریق ایجاد وحشت حکمرانی کرده و تنها کسی است که اجازه دارد از حقوق بشر بهرهمند باشد. البته بازهم فکر نمیکنم حکومت دیکتاتوری کیم جونگاون آنقدر ضعیف باشد که به این زودیها نابود شود. متأسفانه طبق گفته آندری لانکو تاریخشناس، رژیمی که تمایل دارد انسانهای زیادی را بکشد تا در عرصه قدرت بماند، تا مدت زیادی قدرتمند باقی خواهد ماند.
در کرهٔ شمالی، خودکشی حرام محسوب میشود. نهتنها برای بازماندگان بسیار تحقیرآمیز است، بلکه حتی باعث میشود بچههای آن شخص در سیستم سنگبون در طبقه دشمن قرار بگیرند و نتوانند وارد دانشگاه شوند و شغل خوبی پیدا کنند. خودکشی در فرهنگ کره نوعی اعتصاب احساسی محسوب میشود. از نظر رژیم، خودکشی نوعی فرار از کشور و اعتراض به حکومت است. بنابراین با تنبیهکردن بازماندگان تلاش میکند تا از اعتراضهای دیگر در قالب خودکشی جلوگیری کند.
من کمکم متوجه شدم که هیچکدام از افراد چینی که من میدیدم – نه مرزبانان آنسوی رودخانه که با یونیفرمهای سبزشان بسیار جذاب بودند و نه بچههایی که در رودخانه بازی میکردند – لاغر و گرسنه بهنظر نمیرسند. مشخص بود وضعشان کاملاً بهتر از ماست – خیلی بهتر. کشف این موضوع باعث شد اعتقادی را که سالها به آن چنگ زده بودم از سر بیرون کنم – که کشورم بهترین کشور دنیاست.
برای کسانی که میدانستند کرهٔ شمالی از بیخوبن فاسد است سخت بود. این یعنی تمام اشکهایی که هر ساله در ۲۵ ژوئن میریختند، تمام دورههای طاقتفرسای سربازی و تمام نبردهای تنگاتنگ، بیمعنی بوده است. آنها خودشان بخشی از این دروغ بودند و همین دروغ سبب نابودی زندگیشان میشد.
محبت به غریبهها در کرهٔ شمالی بهندرت پیش میآید. کمککردن به دیگران ریسک بزرگی است. نکته تمسخرآمیزش اینجاست که دولت با اجبارکردن شهروندان بهخوبی، از همه ما متهم و جاسوس ساخته بود. بهقدری آن اتفاق عجیب بود که مادرم بارها آن را تعریف میکرد و میگفت که چقدر از آن مرد و از مسافران ممنون است. چند سال بعد، هنگامیکه کشور وارد تاریکترین برهه خود شد، یاد آن مرد افتادیم. انسانهای مهربانی که دیگران را در اولویت قرار میدهند اولین کسانی هستند که میمیرند. و ظالمان و خودخواهان جان سالم بهدر میبرند.
میدانستم خطر همیشه در کمین است، اما درعینحال برایم عادی بود، مثل آلودگی هوا، و یا مثل آتش که خصلتش سوزاندن است.
داشتن هویت مهم نیست. بلکه انسان بودن اهمیت دارد.
تمرینات، سازماندهی و نظم و انضباطی که برای این تفریحات لازم بود، از ما کمونیستهایی قوی میساخت. منظورش را با مثالی از گفتههای کیم جونگایل واضحتر بیان کرد. ازآنجاییکه هر بچهای میداند لغزش تنها یک نفر در یک اجرای همگانی که هزاران نفر در آن شرکت دارند، باعث نابودی کل اجرا میشود، پس هر بچه باید یاد بگیرد که خواستههایش را تحت فرمان خواستههای جمع دربیاورد. بهبیانیدیگر – اگرچه ما بهقدری جوان بودیم که این موضوع را نمیفهمیدیم – جشنهای همگانی به ما کمک میکرد تا عقاید شخصیمان را خفه کنیم.
مشخصات کتاب
- عنوان: دختری با هفت اسم
- نویسنده: هیئونسئو لی
- ترجمه: الهه علوی
- انتشارات: کتاب کوله پشتی
- تعداد صفحات: ۴۳۲
- قیمت – سال ۱۴۰۳: ۳۶۹۰۰۰ تومان
نظر شما در مورد کتاب دختری با هفت اسم چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید، حتما نظرات ارزشمند خود را با کافهبوک در میان بگذارید. با نظر دادن در مورد کتابها در انتخاب کتاب به همدیگر کمک میکنیم.
[ همراه ما باشید در: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی چند کتاب دیگر از نشر کتاب کوله پشتی: