دعوت به تماشای دوزخ مجموعه مقالاتی است که در دو بخش ادبیات و سیاست جمعآوری شده است. همانطور که احتمالا میتوانید حدس بزنید اکثریت مقالات کتاب از نویسندگان آمریکای لاتین است و در میان آنها بیشتر مقالات کتاب از ماریو بارگاس یوسا، نویسنده برنده جایزه نوبل ادبیات و اهل پرو است اما مقالات دیگری هم از آیزایا برلین، خورخه لوییس بورخس، آلکسی دو توکویل، آریل دورفمن، ولادیمیر نابوکوف، خوسه دونوسو و دیگر بزرگان در کتاب آمده است. از خود مترجم نیز دو مقاله در کتاب وجود دارد.
این مقالات که حاصل تلاش بیست ساله مترجم است قبلا در مجلاتی مانند کِلک، بخارا، نگاه نو، جهان کتاب و اندیشه پویا به چاپ رسیدهاند اما مترجم کتاب تصمیم گرفت به شکل کتاب نیز منتشر شود چرا که اعتقاد دارد «این مقالات ارزش آن را دارد که به شکلی مستقل و برای مخاطبانی بیشتر منتشر بشود، زیرا هیچیک از آنها چیزی نیست که «مناسبت» خاصی داشته باشد و با گذشت زمان موضوعیت آن از میان رفته باشد.»
در کتاب دعوت به تماشای دوزخ بیشتر از ۴۰ مقاله وجود دارد که هر کدام به تنهایی جذابیت خاص خودش را دارد و خواننده میتواند این مقالات را در کنار دیگر مطالب و کتابهایی که میخواند مطالعه کند. مخصوصاً مقالات ادبی را میتوان هرچند وقت یک بار مطالعه کرد و از نقدهای یوسا نهایت استفاده را برد. اما چقدر حیف که درباره کتابهای یوسا مقالهای در کتاب حاضر وجود ندارد!
[ » معرفی و نقد کتاب: رمان سالهای سگی – اثر ماریو بارگاس یوسا ]
کتاب دعوت به تماشای دوزخ
بخش نخست کتاب حاضر مقالات ادبی است که حجم کمتری نسبت به مقالات سیاسی دارد و عمده آن را بارگاس یوسا نوشته است. یوسا نگاهی عمیق و هوشمندانه دارد و بدون شک در هر مقاله خواننده را شگفت زده میکند. ضمن اینکه با مراجعه به نقدهای یوسا در این کتاب میتوانید یک لیست مطالعه بسیار خوب جمعآوری کنید. لیستی از کتابهای درجه یک که هر موقع مطالعه کردید، نقد و بررسی جانداری هم از آن در دست خواهید داشت. یوسا در کتاب دعوت به تماشای دوزخ به بررسی این کتابها میپردازد:
- دل تاریکی اثر جوزف کنراد
- پیرمرد و دریا اثر همینگوی
- سرنوشت بشر اثر آندره مالرو
- بیگانه اثر آلبر کامو
- مرگ در ونیز اثر توماس مان
در بخش ادبی مقالات خواندنی و بسیار خوب دیگری وجود دارند که به عنوان مثال میتوان به مقاله تورگینف با عنوان «قهرمان شک و ایمان: نگاهی به تصویر هملت و دن کیشوت دو شاهکار تفکر شمالی و جنوبی»، مقاله «سرخوشی و کمال: گفتوگوی رابرت بویرز و جین بل-ولادا با ماریو بارگاس یوسا» و مقاله ولادیمیر نابوکوف با عنوان «تامارا» اشاره کرد.
یکی از جالبترین مقالات این بخش مقالهای با عنوان «آینده ادبیات» است که یوسا در آن درباره امکان مرگ ادبیات صحبت میکند. این مقاله در واقع پاسخ به صحبتهای پروفسور جرج استاینر است که اعتقاد دارد «فرهنگ در آینده نزدیک خودش را از شر ادبیات خلاص میکند» چراکه تکنولوژی و واقعیت مجازی زندگی انسانها را بسیار دگرگون میکند. اما یوسا اعتقاد دیگری دارد و میگوید: «روشن است که کتاب با این حملهها نمیمیرد.»
عنوان کتاب – دعوت به تماشای دوزخ – مقالهای از یوسا درباره کتاب مرگ در ونیز است اما در یک نگاه کلی به مقالات سیاسی کتاب و تصویری که این مقالات از جهانی که ساختهایم و هماکنون پیش چشم ما قرار دارد نزدیکتر است. بیشتر مقالات سیاسی کتاب دوزخ و شیاطین روی زمین را به تصویر میکشند و به نقد ایدئولوژی و تفکرات خشک میپردازند. به قول شکسپیر: «جهنم خالیست، همه شیاطین اینجا [روی زمین] هستند.» در نظر بگیرید از قرنها قبل، چه انقلابها و تغییر و تحولها که رخ نداده و همه آنها از دم صحبت از آزادی و برابری و نجات انسات میزدند اما به قول آیزایا برلین: «شگفتا که پیامدهای انقلاب چقدر با آنچه در تصور داشتند متفاوت از آب درآمد.»
در مقالههای کتاب آرمانها و اهداف ایدئولوژیهای مختلف، سیاستهای اقتصادی، چهرههای برجسته ادبی و سیاسی، آزادی انتخاب، اخلاق، خوشبختی، اهمیت جایگاه عقل و تفکر، دموکراسی و آزادی فردی و بسیاری از مسائل دیگر بررسی میشود اما در نهایت وقتی به نتیجهگیری همه آنها نگاه میکنیم، میبینیم که دنیا به سمت بهتر شدن پیش نرفته است. انسانها از تاریخ و گذشته خود هیچ درسی نگرفتهاند و تقریبا در هیچ کجای جهان حکومتی که دستش پاک باشد وجود ندارد. به قول باربارا تاکمن: «علم حکومت کردن در مقایسه با سایر موارد پیشرفتی نداشته است.»
در این میان اما راهی برای بهتر زندگی کردن، به شکل فردی وجود دارد و آن توقف تلاش برای نجات همگان است. بهتر است فقط چتری بالای سر خودمان بگیریم. بهتر است خودمان آدمی با اصول و فلسفه مشخص باشیم و آن کدهای اخلاقی خاص را زیر پا نگذاریم. در واقع بهتر است اول خودمان را نجات دهیم چون جامعه از خود ما تشکیل شده است. در نهایت این گفته از واسیلی گروسمان درباره چخوف را داشته باشید:
او گفت بیاید خدا را، و تمام این افکار مترقی بزرگ را، به کناری بگذاریم، بیایید از انسان آغاز کنیم، بیایید با افراد بشر مهربان باشیم و به آنها توجه کنیم – خواه این فرد اسقف باشد و خواه روستایی یا صاحب صنعت یا محکومی در جزایر ساخالین یا پیشخدمت رستوران. بیایید از احترام و شفقت و عشق به فرد شروع کنیم، وگرنه به هیچ جا نمیرسیم. (مقاله واسیلی گروسمان اثر رابرت چندلر – صفحه ۳۲۷)
به طور کلی مقالات سیاسی کتاب بسیار گسترده است و فلسفه و تفکرات تعداد زیادی از افراد را پوشش میدهد اما اگر بخواهیم برخی از مهمترین و جالبترین مقالههای سیاسی را نام ببریم، میتوانیم به موارد زیر اشاره کنیم:
- نامهای درباره سرشت آدمی از آیزایا برلین
- درباره سوسیالیسم از آلکسی دو توکویل
- واسیلی گروسمان از رابرت چندلر
- آخرین وسوسه ایوان کارامازوف از آریل دورفمن
- فرهنگ آزادی از ماریو بارگاس یوسا
- بحثی در استقلال فرهنگها از ماریو بارگاس یوسا
- هنر بیمعیار امروز از ماریو بارگاس یوسا
- ایتاکا، بازگشت ناممکن از خوسه دونوسو
- درسهای تاریخ از آیزایا برلین
درنهایت اینکه مطالعه این مجموعه مقالات را با ترجمه بینظیر عبدالله کوثری از دست ندهید. عبدالله کوثری مترجمی است که میتوانید با خیال راحت به او اعتماد کنید و ترجمههایش را بخوانید.
[ » معرفی و نقد کتاب: شکستن طلسم وحشت – اثر آریل دورفمن ]
[ » معرفی و نقد کتاب: من سرگذشت یاسم و امید – مجموعه مقالات ]
جملاتی از متن کتاب
در این رمان نقطهعطفی وجود دارد. نوعی جهش کیفی که ماجرای سانتیاگو، نخست جدال با ماهی و سپس درافتادن با کوسهها را نمونهای از تنازع بقای داروینی و نمادی از وضعیت بشر میکند. یعنی وضعیت آدمی آنگاه که ناچار است برای نجات خود بکشد و نیز نمادی از شجاعت و پایداری نهفته در وجود آدمی که هرگاه پای شرافتش در میان باشد، میتواند آن را فرابخواند. (مقاله شجاعت مایه رستگاری است از یوسا – صفحه ۳۲)
فکر میکنم ما در امریکای لاتین واقعیت را دوست نداریم. دنیای واقعی را دوست نداریم. بهنظرم این احساس ما را بهطرف داستان کشانده. اما معتقدم دو نوع داستان داریم. داستان مطلوب و داستان نامطلوب. داستان مطلوب همان داستان ادبی و هنرمندانه است که واقعیتهای بدیعی در رمان، شعر، نمایشنامه و سایر آثار هنری آفریده میشود. اما داستان نامطلوب زاییده ایدئولوژی است. (مقاله سرخوشی و کمال: گفتوگوی رابرت بویرز و جین بل-ولادا با ماریو بارگاس یوسا – صفحه ۱۱۳)
من وقتی سرشت ثابت آدمی را انکار میکنم مرادم این است: من اعتقاد ندارم که همه آدمها از جنبههای معنیدار در «کنه وجود خود» یکی هستند، یعنی معتقدم تنوع بخشی از هستی آدمی است و در واقع این خصلتی ارزشمند است، هرچند این عقیدهای بسیار جدید است و شاید پیش از قرن هجدهم از آن خبری نمییابیم. (مقاله نامهای درباره سرشت آدمی از آیزایا برلین – صفحه ۲۱۴)
سوسیالیستها یکسره و پیوسته سعی دارند آزادی فرد را مثله کنند، محدود کنند و در یک کلام، به هر شیوهای که هست راهش را ببندند. آنان ادعا میکنند که دولت نهتنها موظف است در مقام مدیر جامعه عمل کند بلکه فراتر از آن، میباید ارباب تکتک افراد باشد و نهفقط ارباب که مراقب و مربی افراد. دولت از ترس اینکه فرد خطایی بکند باید همیشه سایهبهسایه فرد حرکت کند، بالای سرش باشد، دوروبرش باشد تا بهتر راهنماییاش بکند، افسارش را بکشد و در یک کلام، دست و پایش را ببندد، محصورش بکند. تا آنحد که اگر بخواهم سوسیالیسم را در یک کلام توصیف کنم، میتوانم بگویم این شکل جدیدی از نظام سرفداری است. (مقاله درباره سوسیالیسم از آلکسی دو توکویل – صفحه ۲۴۷)
گروسمان نخستین فردی است که درباره قتلعام یهودیان در اوکراین که نقطه آغاز هولوکاست بود و ایجاد اردوگاههای لهستان که نقطه اوج آن جنایات بهشمار میرفت دست به تحقیق زد. نیروهای اساس کوشیدند نشانه جنایات خود را در تربلینکا از میان بردارند، اما گروسمان با روستاییان محل و نیز با چهل اسیر بازمانده مصاحبه کرد و نحوه عملکرد آن اردوگاه را بازنوشت. او با نگاهی تیزبین روش اغفال اسرا را شرح میدهد و مینویسد که چگونه «روانکاوان مرگ اساس» قادر بودند «مردم را گیج و همچنان امیدوار نگه دارند.» (مقاله واسیلی گروسمان از رابرت چندلر – صفحه ۳۲۲)
آیا شکنجه توجیهشدنی است؟ این پرسش ناخوشایندی است برجا مانده از طوفان خشم و نفرت و اعتراض و شرم که بعد از افشای عکسهای سربازان انگلیسی و آمریکایی در حال شکنجهٔ زندانیان عراقی به پا خاست. این همان پرسشی است که صد سال پیش داستایفسکی به گونهای فراموشناشدنی در «برادران کارامازوف» مطرح کرد. در این رمان ایوان کارامازوف، برادر آلیوشای فرشتهخو، گزینشی بس دشوار پیش روی آلیوشا مینهد. ایوان میگوید، فرض کنیم برای آنکه بشر به سعادت جاودانی برسد لازم باشد کودک خردسالی را تا حد مرگ شکنجه بدهیم. تو حاضری این کار را بکنی؟ (مقاله آخرین وسوسه ایوان کارامازوف از آریل دورفمن – صفحه ۳۳۱)
بدیهی است که همه کشورها مشکلاتی خاص خود دارند اما در اغلب کشورهای امریکای لاتین در گذشته و حتی امروز، مردم بهسادگی نمیتوانند درباره مشکلاتی که زندگی روزانهشان را احاطه کرده، در میان جمع حرف بزنند و این مشکلات را تحلیل کنند. در واقع همه وسایل ارتباط جمعی و دانشگاهها گرفتار سانسوری شدید بودند. دانش آکادمیک در بسیاری از کشورهای امریکای لاتین قربانی شد، به این دلیل که تلاشی آگاهانه در کار بود تا ذهن مردم را از آنچه بهراستی در جامعه رخ میداد، منحرف کنند اما ادبیات توانست این کمبود هولناک را جبران کند. (مقاله نامهای کنار جسد از یوسا – صفحه ۳۵۴)
فرهنگ باید آزاد زندگی کند و همواره در رقابت با فرهنگهای دیگر باشد. (مقاله فرهنگ آزادی از یوسا – صفحه ۳۸۲)
آزادی تقسیمپذیر نیست؛ به عبارت دیگر، آزادی اقتصادی بدون آزادی سیاسی وجود ندارد و آن پیشرفت مادی که حاصل آزادی محدود به قلمرو اقتصادی و تسرینیافته به عرصه سیاسی و اجتماعی باشد، پیشرفتی آسیبپذیر و کندآهنگ است. (مقاله سرمایهیداری، آزادی و اخلاق از یوسا – صفحه ۳۹۴)
دنیای ادبیات را دنیای گشاده دودلی و تردید میدانم، دنیایی که بهندرت به تاکید بر یقین میرسد، و معتقدم که عالم ادبیات عالم معنی نیست بلکه عالم بودن است. (مقاله ایتاکا، بازگشت ناممکن از خوسه دونوسو – صفحه ۴۸۶)
واقعیت این است که تجربه قرن بیستم نشان داد اتحاد میان علم و خردستیزی کاملا محتمل است. این بهراستی چیز جدیدی بود. تصور عموم بر این بود که دانشمند آدمی معقول است و اصولاً با کسی که درست نقطه مقابل اوست کاری ندارد. اما همین اواخر شاهد نظامهایی بودیم که بهلحاظ سیاسی خردستیز بودند (مثل نازیسم و فاشیسم) و آخرین دستاوردهای تکنولوژی را بهکار میگرفتند. (مقاله درسهای تاریخ از آیزایا برلین – صفحه ۵۲۶)
مشخصات کتاب
- عنوان: دعوت به تماشای دوزخ
- مجموعه مقالات
- ترجمه: عبدالله کوثری
- انتشارات: فرهنگ جاوید
- تعداد صفحات: ۵۹۱
- قیمت ویراست دوم: ۹۹۰۰۰ تومان
نظر شما در مورد کتاب دعوت به تماشای دوزخ چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید، حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید. با نظر دادن در مورد کتابها در انتخاب کتاب به همدیگر کمک میکنیم.
[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی چند کتاب خوب دیگر: