کتاب دن کاسمورو آخرین کتاب از سهگانهی نویسنده برزیلی، ماشادو د آسیس است که در سال ۱۹۰۸ درگذشت. کتاب اول و دوم این سهگانه یعنی کتاب خاطرات پس از مرگ و کتاب کینکاس بوربا قبلا در کافهبوک معرفی شدهاند. در این مطلب به معرفی کتاب آخر این مجموعه میپردازیم.
ماشادو د آسیس در میان نویسندگان بزرگ قرن نوزدهم ویژگیهای یکتا و خارقالعادهای دارد. او برزیلی، یا به عبارت دیگر، اهل امریکای لاتین است ولی شباهتی به نویسندگان قرن نوزدهم امریکای لاتین ندارد. نه لحن پرتکلف این نویسندهها را تقلید کرده است و نه در رمانهایش مکتب رایج آن زمان، یعنی مکتب رومانتیسم، را سرمشق قرار داده است. او با گذشتن از رومانتیسم و ناتورالیسم راهی مخصوص خود برگزید. برخی منتقدان سبک ماشادو را رئالیسم روانکاوانه نامیدهاند. داستانهای ماشادو، خواه از زبان شخص اول باشند یا از زبان سوم شخص روایت شود، چند ویژگی نمایان دارند. از جمله این ویژگیها میتوان به روایتی طنزآمیز، آکنده از تمسخر، شکاکانه و در عین حال با این تعمد که ماهیت داستانی روایت را به خواننده گوشزد کنند.
در قسمتی از متن پشت جلد کتاب دن کاسمورو میخوانیم:
در این رمان هم ماشادو د آسیس طبق روال معمول خود،به واکاوی درون و برون انسانها و محیط اجتماعی استعمارزده برزیل در اواخر قرن ۱۹ میپردازد. میتوان گفت همه تکنیکهای رمانهای قبلیاش در این اثر پرنشاط هم پیداست. از جمله: ایجاز، درد دل کردن، کنایه و به سخره گرفتن مقامات و مردمان، به سخره گرفتن آداب و رسوم اجتماع و غیره.
[ » معرفی و نقد کتاب: رمان جنگ آخر زمان – ادبیات آمریکای لاتین ]
کتاب دن کاسمورو
قهرمان رمان بنتو سانتیاگو است که همسایگانش دن کاسمورو خطابش میکنند. بنتو خود اقرار میکند که حافظهای ضعیف و پریشان دارد ولی با این وجود سرگذشت خود را از کودکی و نوجوانی تا آن دم که زندگیاش از هم گسیخته میشود با لحنی گاه مطمئن و گاه پر تردید برای خواننده روایت میکند.
بنتو سرگذشتش را از ایام کودکی و از عشق اولش آغاز میکند. عشقی که سرانجام به ازدواج ختم میشود و ناگهان به گونهای نامنتظر روایت داستان شتاب میگیرد و به یک فاجعه ویرانگر میرسد. در واقع ۸۰ درصد اول کتاب روند کُندی دارد و شرححال کودکی و روزهای خوش عاشقی بنتو را شامل میشود، اما ۲۰ درصد پایانی کتاب ناگهان روایت بهشدت تند، مهیج و غافلگیرکننده میشود.
در این کتاب هم ماشادو از راوی غیرقابل اعتماد استفاده میکند، راویای که همانطور که اشاره کردیم به مشکل حافظهاش اشاره میکند و اینکه چنان که باید و شاید یاریاش نمیکند و چهبسا گذشت زمان و ذهن خیالپرور و بیمارگونهاش رویدادها را مخدوش کرده باشد. ماشادو با این کار هرگونه قطعیتی را از رئالیسم خود پاک میکند و ما هر لحظه از خودمان میپرسیم که آیا این تمام واقعیت است؟ به همین دلیل قضاوت و داوری در مورد داستان و گفتههای بنتو دشوارتر از چیزی است که به نظر میرسد.
در واقع ماشادو میکوشد به شیوههای گوناگون به ما نشان دهد که این روایتی که میخوانیم چیزی ساختگی و تصنعی است که نویسنده از میان روایات گوناگون برگزیده است و این تکنیکی است که چند دهه بعد در ادبیات جهان جا میافتد. پیشتازی ماشادو در ادبیات داستانی جهان، بیش از صدسال پیش، واقعاً حیرتانگیز است و به قول سوزان سانتاگ: ماشادو جایگاهی والا در ادبیات مدرن جهان دارد اما متاسفانه این جایگاه در میان منتقدان به او اختصاص نیافته است.
مترجم کتاب نیز در مقدمه خود به گوشه دیگری از نثر این نویسنده لاتین اشاره میکند و مینویسد:
از حیث اجتماعی، ماشادو نویسندهای شکاک است که همه نهادهای جاافتاده دوران خود را به طنز و تمسخر میگیرد. از نظام امپراتوری (یا جمهوری اواخر عمرش) تا کلیسای کاتولیک و حتی «علمزدگی» افراطی حاکم بر قرن نوزدهم.
[ » معرفی و نقد کتاب: کتاب داستانهای کوتاه آمریکای لاتین – ادبیات آمریکای لاتین ]
جملاتی از کتاب دن کاسمورو
درست است که زندگی عوض شده، اما نمیشود بگویی بدتر شده، فقط فرق کرده، همین و بس. از بعضی جهات، زندگی آن ایام رنگ و بویی را که زمانی به نظرم میآمد، از دست داده، اما در عوض خیلی از خارهایی که زندگی را دردناک میکرد حالا وجود ندارد و هنوز چند خاطرهی شیرین فریبنده برایم باقی مانده.
من عاشق کاپیتو بودم! کاپیتو عاشق من بود! و گامهای من میرفت و میآمد، میایستاد، لرزان، مطمئن از اینکه تمام عالم زیر رکاب اوست. آن اولین جوشش جان و توان، آن چهرهگشایی آگاهی در چشم آگاهی، چیزی است که هرگز فراموش نکردهام و هرگز هم به احساسی مشابه آن نرسیدهام. و این طبیعی است، به این دلیل که متعلق به شخص من بود و باز هم طبیعی است به این دلیل که اولین بار بود.
همانطور که میدانید دل ما آدمها درست مثل خانههامان است، با چندتا پنجره در هر طرف و کلی چراغ و هوای تازه و اینجور چیزها. بعضی خانهها هم بسته و تاریکند، اصلا پنجره ندارند، یا فوق فوقش چندتا پنجرهی میلهدار، مثل صومعه یا زندان. به همین ترتیب، نمازخانه و بازار هم داریم و کلبههای محقر و کاخهای مجلل.
سرنوشت، مثل همهی نمایشنامهنویسها، پیچ و خمهای طرح یا گرهگشایی آن را از همان اول برای ما آشکار نمیکند. هرچیز سر نوبت خودش میآید، تا وقتی پرده پایین بیفتد، چراغها خاموش شود و تماشاگران به خانه بروند و بخوابند.
اگر درجا نکشتمش به این علت بود که نه چماق داشتم نه طناب، نه تپانچه دستم بود نه خنجر، اما نگاهی که به او انداختم، اگر قادر به کشتن بود، همهی حرفهاش را تلافی میکرد. یکی از خطاهای خلقت این است که فقط دست و دندان را سلاح تهاجمی آدم کرده و پا را وسیلهای برای فرار یا دفاع. برای اولی، همان چشم کافی است، یک حرکت ناچیز چشم دشمن یا رقیب را درجا خشک میکند یا به خاک میاندازد، در یک آن انتقام میگیرد و در عین حال این امتیاز را دارد که برای اغفال عدالت، همین چشمهای خیرهکُش یکباره سرشار از ترحم میشود، و بلافاصله برای قربانی اشک میریزد.
وقتی به او گفتم قشنگی چشم ازکیل به مادرش رفته، لبخند زد و سرش را جوری تکان داد که از هیچ زنی ندیدهام، شاید به این دلیل که هیچ زنی را به اندازهی او دوست نداشتهام. ارزش هر شخص را توجه و محبت ما تعیین میکند، و از همینجاست که خِرَد عام این ضربالمثل را ساخته که زیبایی در چشم بیننده است.
زندگی آنقدر زیباست که حتی فکر مرگ هم نیاز دارد پیش از تحقق، پا به زندگی بگذارد.
نقشهام این بود که منتظر قهوهی صبحانه بمانم، بعد سم را توی آن حل کنم و یکنفس بنوشمش. از آنجا که درس تاریخ رم را فراموش نکرده بودم، یادم آمد که کاتو، قبل از کشتن خودش، کتابی از افلاطون خوانده بود. کتاب افلاطون دم دستم نبود، اما خلاصهای از کتاب پلوتارک که شرح زندگانی رمیهای نامدار بود کافی بود تا آن فرصت کوتاه را بگذرانم، پس برای تقلید کامل از کاتو روی کاناپه دراز کشیدم. البته این کار صرفا برای تقلید از او نبود، لازم بود تا پارهای از شجاعت آن مرد را در خودم بیدار کنم، همانطور که او برای مرگی چنان دلیرانه به متنی فلسفی نیاز داشت. یکی از معایب جهل این است که آدم آن دم آخر از اینجور دواها دم دست ندارد. خیلی آدمها فارغ از این چیزها خودشان را میکشند و در کمال احترام میگذارند و میروند، اما به نظر من خیلی آدمها اگر به چنین کوکائین اخلاقی در کتابهای سودمند دسترسی داشتند حتما کلک خودشان را میکندند. با این همه، یادم هست که برای جلوگیری از هرگونه اتهام تقلید، برای آن که کتاب پلوتارک را کنار جسدم پیدا نکنند و خبر این کتاب همراه با اشارهای به رنگ شلوار من در لحظه مرگ در مطبوعات چاپ نشود، تصمیم گرفتم پیش از خوردن سم کتاب را سر جاش بگذارم.
مشخصات کتاب
- کتاب دن کاسمورو
- نویسنده: ماشادو د آسیس
- ترجمه: عبدالله کوثری
- انتشارات: نی
- تعداد صفحات: ۳۴۸
- قیمت چاپ ششم: ۵۸۰۰۰ تومان
👤 این مطلب با همکاری زهرا محبوبی نوشته شده است.
نظر شما در مورد کتاب دن کاسمورو چیست؟ اگر این کتاب را خواندهاید، آیا آن را به دوستان خود پیشنهاد میکنید؟ لطفا نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی چند کتاب دیگر از نشر نی: