مرد یخی دربارۀ من حرف میزد. میدانم باور کردنش مشکل است، اما او تقریباً همهچیز را دربارۀ من میدانست. دربارۀ اعضای خانوادهام، سن و سالم، چیزهایی که دوستشان داشتم یا از آنها متنفر بودم. از وضعیت سلامتیام، مدرسهای که رفته بودم و دوستهایی که داشتم. او حتی چیزهایی را که خیلی وقت پیشترها برایم اتفاق افتاده بود و خودم فراموششان کرده بودم، میدانست.
احساس میکردم در مقابل غریبهای برهنه ایستادهام. دستپاچه گفتم: «چطور ممکنه؟»
مرد یخی گفت: «وقتی اینطوری نگات میکنم، درست مثل اینه که به عمق یخها نگاه کنم، میتونم همه چیز رو در مورد تو ببینم.»
از او پرسیدم: «میتونی آیندهام رو ببینی؟»
خیلی آرام گفت: «من نمیتونم آینده رو ببینم. اصلاً علاقهای به آینده ندارم. اگه بخوام دقیقتر بگم هیچ تصوری از آینده ندارم. برای این که یخ هیچ آیندهای نداره. تنها چیزی که یخ داره گذشتهایه که درون اون به دام افتاده. اینطوریه که یخ میتونه همه چیزو حفظ کنه. اون قدر روشن و متمایز و واضح که انگار هنوز جریان داره. این ذات یخه.»
متنی که خواندید، برشی از آخرین داستان کتاب با عنوان “مرد یخی” بود.
دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای ماه اوریل
دنیای قصوی موراکامی با هر آنچه که پیشتر تجربهاش کردم تفاوت داشت.
زبان داستان ها ساده است و در عین حال اثرگذار. برای فهم کلماتش لازم نیست هر جمله را چند بار تکرار کنی، در عوض شاید در پایان هر داستان ساعتها به فکر فرو بروی.
کتاب، مجموعهای است از هفت داستان کوتاه که همگی درونمایۀ روانشناختی دارند. اتفاقاتی که ممکن است در خلال زندگی هر آدمی بیافتد و بعضاً ساده انگاشته شوند، اما موراکامی در یک بستر سورئالیستی و با خلاقیتی منحصر به خودش روایتشان میکند:
– در “مرد یخی”، دختر جوانی بدون اجازۀ خانوادهاش با یک مرد یخی ازدواج میکند.
– “دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل”، قصۀ مردی است که در یکی از روزهای به ظاهر معمولی ماه آوریل دختر مورد علاقهاش را در خیابان ملاقات میکند و ساده از کنارش عبور می کند.
– و یا “سال اسپاگتی”، که روایت تنهایی آدمی ست که خلاصه شده در خوردن مداوم و همیشگی یک غذای تکراری به اسم اسپاگتی که هر چه هم عوضاش میکند و مواد جدید بهاش اضافه میکند، باز هم اسپاگتی است و چیزی از روزمرگی و تنهاییاش کم نمیشود.
هفت داستان کتاب دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل عبارتند از:
- بید نابینا،زن خفته
- سال اسپاگتی
- میمون شیناگاوا
- قلوه سنگی که هر روز جابجا می شود
- دیدن دختر صد در صددلخواهدر صبح زیبای ماه آوریل
- اسفرود بی دم
- مرد یخی
کتاب های دیگری از موراکامی:
به این ترتیب در دنیای سورئال موراکامی هیچ اتفاقی بعید نیست. یک جایی از قصه که شاید راه نجاتی به ذهنت خطور نمیکند، یک واقعۀ عجیب و غریب سرو کلهاش پیدا میشود و گره داستان را باز میکند.
اگر به داستانهای سورئال و هر آنچه که از واقعیت به دور باشد، علاقه چندانی ندارید، خواندن داستانهای موراکامی صرفاً برای آشنایی با ذهن خلاق این نویسنده خالی از لطف نیست.
دیگر قسمت هایی از کتاب
دیروز در خیابان دختر صد درصد دلخواهم را دیدم.
ای کاش می توانستم با او حرف بزنم. فقط از خودم برایش می گفتم و از او درباره ی زندگی اش می پرسیدم. بعد از صحبت می توانستیم جایی ناهار بخوریم. شاید یکی از فیلم های وودی آلن را ببینیم و شاید کمی هم شانس آوردم.
فاصله مان از پنجاه قدم کمتر شده.نمی توانم پا پیش بگذارم و بااو حرف بزنم.در دست راستش پاکت سفید چروکیده ایست که تمبر ندارد.حتما برای یکی نامه نوشته است.از نگاه خواب آلودی که توی چشم هایش هست می توانم بفهمم تمام شب مشغول نوشتن نامه بوده است… چند قدم دیگر برمی دارم و برمیگردم.در میان جمعیت گم می شود.حالا دیگر یادم می آید چه باید به اومی گفتم.شاید گفت و گوی طولانی ای می شد…
اطلاعات کتاب
- کتاب دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل
- نویسنده: هاروکی موراکامی
- ترجمه: محمود مرادی
- انتشارات: ثالث
- تعداد صفحات: ۱۳۲
- قیمت چاپ یازدهم: ۱۲۵۰۰ تومان
این مطلب با همکاری سارا آناهید نوشته شده است.