رمان امریکا یا مفقودالاثر نوشته نویسنده بزرگ اهل چک، فرانتس کافکا است. کافکا در یادداشتهای روزانهاش از این اثر خود با نام «مفقودالاثر» یاد میکند اما با توجه به صحبتهای دوستان کافکا، از جمله دوست بسیار نزدیکش یعنی ماکس برود، او در گفتوگوها آن را «رمان امریکایی» خود میخواند. بعدها ماکس برود، کسی که به توصیه کافکا عمل نکرد و نوشتههای او را نسوزاند، این اثر را در سال ۱۹۲۷ با نام امریکا به چاپ رساند.
فرانتس کافکا در سوم ژوییه ۱۸۸۳ در پراگ در یک خانواده یهودی به دنیا آمد. در سال ۱۹۰۶ دکترای حقوق گرفت و در حدود ۱۵ سال سرگرم کار اداری در یک شرکت بیمه بود. کافکا با اینکه ازدواج نکرد اما سه بار نامزد کرد، دو بار با فلیسه باوئر و یک بار با یولی وریتسک. او به شهرهای مختلف سفر میکرد و جنگ جهانی اول را نیز مشاهده کرده بود. از جمله مشهورترین کارهای کافکا سه رمان ناتمام به نامهای محاکمه، قصر و امریکا است. کافکا سرانجام در سوم ژوئن ۱۹۲۴ در اثر سل در آسایشگاهی در وین درگذشت.
کافکا برای نوشتن رمان امریکا از سخنرانیها و سفرنامهها استفاده میکرد. او قصد داشت «مدرنترین» امریکا را به نمایش بگذارد، امریکایی که با سرعت روزافزون فناوری به جلو حرکت میکند و در این میان توده انسانها با تلاش بیوقفه میخواهند سهمی از آن داشته باشند.
کافکا در نامهای به فلیسه در سال ۱۹۱۳ درباره رمانش و احساسی که ناگهان هنگام برخورد با یک رهگذر به او دست میدهد چنین مینویسد:
برای درک بهتر نوشتهها و دنیای کافکا و همچنین آشنا شدن با زندگی خود او مطالعه کتاب نامه به پدر و کتاب گفتگو با کافکا میتواند بسیار مفید باشد.
رمان امریکا
فرانتس کافکا در نامه دیگری به فلیسه در تاریخ نوامبر ۱۹۱۲ عنوان شش فصل ابتدایی کتابش را مشخص کرده است: ۱- آتشانداز ۲- دایی ۳- خانهی ییلاقی در حومهی نیویورک ۴- راهپیمایی به سوی رامسس ۵- در هتل اکسیدنتال ۶- قضیهی رابینسون. دو فصل دیگر کتاب نیز ۷-سرپناه ۸- تئاتر طبیعی اکلاهما نام دارد، همچنین پارهنوشتههای کافکا از این رمان در آخر کتاب نیز آمده است.
در همان جملات ابتدایی رمان، داستان کتاب مشخص میشود. کارل روسمن که کار اشتباهی انجام داده توسط پدر راهی سفر امریکا – سرزمینی که در آن فرصتهای زیادی برای همه وجود دارد – میشود و اکنون به بندر نیویورک رسیده است. زندگی بعد از این سفر دوباره و از نو برای کارل روسمن آغاز میشود چرا که او دوباره متولد شده است. پس از این اتفاق مخاطب با مسیر پر فراز و نشیب زندگی شخصیت اصلی روبهروست. جملات ابتدایی کتاب چنین است:
کارل روسمنِ جوان اکنون برای پدر و مادرش مفقودالاثر به حساب میآید. در سراسر کتاب هم از پدر و مادرش بسیار کم سخن به میان میآید و تمرکز اصلی روی روابط و زندگی جدید قهرمان داستان است. اما با این حال، زن خدمتکار که روسمن او را باردار کرده بود نمیتواند کارل را به حال خودش رها کند. زن خدمتکار برای دایی روسمن که در امریکاست نامهای مینویسد و به او اطلاع میدهد که کارل در حال آمدن است. چهره او و مشخصات کشتی را هم در نامه خود ذکر میکند تا داییاش بتواند راحتتر او را پیدا کند. خود کارل روسمن اما از این وجود داییاش بیاطلاع است.
در فصل اول کتاب – فصل آتشانداز که در سال ۱۹۱۳ به شکل جداگانه نیز منتشر شده بود – کارل که تازه به بندر رسیده به هنگام پیاده شدن متوجه میشود که چترش را فراموش کرده. وقتی که برای برداشتن چترش برمیگردد در داخل کشتی گم میشود. پس از جستجویی بیفایده، با اتاق آتشانداز میرسد و که خیلی زود با او صمیمی میشود. آتشانداز داستان خودش را برای او تعریف میکند و…
در پسگفتار مترجم درباره عنوان دیگر کتاب، یعنی مفقودالاثر، و همچنین مفهوم تولد دوباره در آثار کافکا توضیحات مفیدی ارائه شده که خلاصه آن از این قرار است: واژه مفقودالاثر به معنی غیبت است، بیانگر وضعیت کسی که نمیدانیم کجاست، خبری از او در دست نیست و در زندهبودنش شک است. وضعیت شخص مفقودالاثر از لحاظ حقوقی با مرگ مرتبط است ولی کافکا پارادوکسوار نخستین روزهای مفقودالاثر شدن در امریکا را از زبان دایی به لحظه «تولد» تشبیه میکند: «روزهای نخست یک اروپایی در امریکا به لحظهی تولد شباهت داشت.» توجه خاص کافکا به مقولهی «تولد» تنها به رمان مفقودالاثر محدود نمیشود. «تولد» در آثار کافکا به معنی حیات در عرصهی ادبیات است. مفقودالاثر شدن در محدودهی روابط اجتماعی در نگاه کافکا به مفهوم تولدی نو در عرصهی ادبیات است.
[ » معرفی کتاب: رمان لبه تیغ – داستان یک سفر معنوی برای یافتن معنای زندگی ]
درباره کتاب فرانتس کافکا
فضای کتابهای کافکا منحصر به فرد است. تقریبا در همه نوشتههای او یک تاریکی دهشتناک وجود دارد که شخصیت اصلی را دربرمیگیرد. یک نوع ترس و درک نشدن به هنگام برخورد با دنیای ناشناخته بیرون. در رمان امریکا نیز تم اصلی بیگانگی و انزوا در میان آدمهاست، حتی اگر آن آدم دایی شما باشد. اما با توجه به گفتههای خود کافکا، او این رمان بسیار روشنتر و خوشبینانهتر نوشته است. پی بردن به این موضوع با مقایسه دیگر آثار کافکا چندان سخت نیست. اما چیزی که هست، ناتمام ماندن رمان امریکاست.
کافکا به شکلی ناگهانی کار روی این رمان را قطع کرد و آن را ناتمام گذاشت. به گفته ماکس برود، فصل آخر کتاب – تئاتر طبیعی اکلاهما – قرار بود یک پایان خوش داشته باشد و به نوعی شخصیت کارل روسمن شکوفا شود. «کافکا با کلامی مرموز لبخندزنان میفهماند که قهرمان جوانش در این تئاتر تقریبا بیحد و مرز در اثر معجزهای بهشتگونه کار، آزادی، تکیهگاه و حتی وطن و والدین خود را بازمییابد.» اما چنین نشد و همین رها کردن کتاب از سوی کافکا میتواند ناشی از بیمیل بودن خود او به این پایان خوش باشد.
روسمن در ابتدا با چهره زیبا و دلفریب امریکا آشنا میشود. داییاش ثروتمند است و در سایه او زبان انگلیسی یاد میگیرد، به کلاس اسبدوانی میرود و با شخصیتهای مهم آشنا میشود. اما خیلی زود متوجه میشود این زندگی فقط خاص افراد بسیار اندکی است و زندگی بیشتر مردم امریکا کار کردن بدون کوچکترین خطا است. رفتار آدمها در اینجا بسیار خشک و جدی است. هنگامی که روسمن در شغل مأمور آسانسور استخدام میشود به خوبی این موضوع را از نزدیک حس میکند.
جستوجوی کارل روسمن برای پیدا کردن یک دوست، یک سرپناه، یک شغل و یک تکیهگاه خواننده را با ریز و درشت زندگی در امریکا آشنا میکند. خیلی سریع متوجه میشویم با داشتن شخصیتی صادق و خوشقلب، موفق شدن کار آسانی نیست. وضعیت همه کسانی که کار میکند بسیار سخت است و کسی وقت اضافه برای دلسوزی یا تحسین خوشقلبی شما ندارد. همه باید کار کنند و البته که باید کار بینقص ارائه کنند. کارل اروپایی که در ابتدا بسیار بیتجربه بود همه این موارد را یاد گرفته و تلاش میکند خیلی خوب کار کند:
با این حال سخت تلاش کردن ضامن موفقیت نیست. در امریکا اگر میخواهی موفق شوی باید به سبک «دایی» کار کنی. کار کردن به سبک «کارل روسمن» فقط باعث میشود زنده بمانید. در امریکایی که به سرعت به سمت ماشینی شدن پیش میرود آدمها هم باید مثل ماشین رفتار کنند. در این وضعیت احساسات و اهمیت دادن به دیگران فقط باعث دردسر شما میشود. روسمن نیز به خاطر اهمیت دادن به کسی که آشنایی مختصری با او دارد از کارش اخراج میشود.
کارل روسمن شخصیت دوستداشتنی و تودلبرویی دارد که بلافاصله خواننده را جذب خود میکند اما زندگی در امریکا مسئلهاش چیز دیگری است. او مجبور است هر روز برای زندگیاش مبارزه کند. ناخوشیها و سختیهای زندگی اجتناب ناپذیر به نظر میرسند و روسمن به عنوان یک مفقودالاثر چارهای ندارد جز اینکه با آن دست و پنجه نرم کند.
ماکس برود در پسگفتار خود که در آخر کتاب آمده مینویسد: به روشنی پیداست که این رمان که (از لحاظ زمانی) پیشاهنگ کتاب محاکمه و کتاب قصر به حساب میآید، با این دو پیوندی تنگاتنگ دارد. این سه اثر «تریلوژی تنهایِ» به جامانده از کافکا هستند… این سه رمان متقابلا درک یکدیگر را امکانپذیر میکنند و هرسه به دلی یگانه و واحد ارجاع میدهند. در هر سه رمان مسئلهی گنجاندن فرد در جامعهی بشری مطرح است، و چون در این میان موضوع والاترین عدالت پیش میآید، در عین حال گنجاندن در ملکوت خدا هم مطرح میشود. مقاومت بیاندازهای که در این عرصه بهویژه انسان خوب و درستکار با آن روبهروست، نشان داده میشود… در رمان امریکا، معصومیت کودکانه و بیآلایشی تأثربرانگیز و سادهدلانهی قهرمان اثر مانع از آن است که فاجعه از حد بگذرد.
درنهایت اینکه اگر رمانهای کافکا را تا به حال نخواندهاید پیشنهاد ما این است که از کتاب امریکا شروع کنید. این رمان که آن را روشنترین اثر کافکا میدانند بدون تردید بهترین گزینه برای شروع است.
[ » معرفی کتاب: کتاب برای من غمگین نشوید – اشعاری از بوکفسکی پیرامون مرگ ]
جملاتی از رمان امریکا
آتشانداز با احترام تمام در زد و پس از آنکه صدای «بفرمایید» شنیده شد، با حرکت دست از کارل خواست که بیهیچ ترس و واهمهای به درون برود. کارل هم به درون رفت، ولی در آستانهی در از حرکت بازماند. چشمش از سه پنجرهی اتاق به موجهای دریا افتاد و با دیدن حرکات شادمانهی موجها قلبش چنان به تپش آمد که انگار نه انگار پنج روز تمام مدام به دریا چشم دوخته است. (کتاب آمریکا – صفحه ۱۹)
اینجا هیچکس مجاز نبود به دلسوزی امید ببندد، و آنچه کارل در این زمینه دربارهی امریکا خوانده بود، کاملا واقعیت داشت. ظاهراً اینجا فقط خوشبختها در میان چهرههای شاد و بیدغدغهی دور و بر خود واقعاً از خوشبختی لذت میبردند. (رمان آمریکا – صفحه ۴۳)
مه کاملا محو شده بود. در فاصلهای دور رشتهکوهی بلند میدرخشید و ستیغ مواج آن در پرتو بخارآلود خورشید تا دوردستها ادامه داشت. در دو سوی جاده کشتزارهایی نهچندان آباد در اطراف کارخانههایی بزرگ گسترده بودند که دودزده و سیاه در فضای باز سر به آسمان میکشیدند. (رمان آمریکا – صفحه ۱۰۴)
از جلوی در اصلی هتل ردیف پیوستهای از اتومبیلها بهکندی عبور میکرد، و ردشدن از خیابان شدنی نبود. اتومبیلها برای آنکه هرچه زودتر به اربابان خود برسند، تقریبا درهم تنیده بودند و هریک را اتومبیل عقبی آن به جلو هل میداد. عابران پیادهای که خیلی عجله داشتند به آنطرف خیابان برسند، گاهی از داخل اتومبیلها رد میشدند، طوری که گویی آن اتومبیل معبر عمومی به حساب میآمد؛ فرقی هم نمیکرد که توی اتومبیل فقط راننده و خدمتکار نشسته بودند یا آنکه آدمهای متشخص هم یافت میشدند. ولی این طرز رفتار به نظر کارل زیادهروی مینمود. (رمان آمریکا – صفحه ۱۸۶)
وقتی باهات مدام مثل سگ رفتار میکنند، کمکم فکر میکنی واقعاً سگ هستی. (رمان آمریکا – صفحه ۲۰۷)
کارل نبش یکی از خیابانها پلاکاردی دید با این نوشته: «امروز در میدان اسبدوانی کلیتون از ساعت شش صبح تا نیمهشب برای تئاتر واقع در اکلاهما همکار پذیرفته میشود! تئاتر بزرگ اکلاهما شما را فرا میخواند! فقط امروز فرا میخواند، فقط یک بار! کسی که حالا فرصت را از دست بدهد، برای همهی عمر از دست داده است! کسی که به فکر آیندهی خود است، پیش ما جا دارد! مقدم همه را گرامی میداریم! هرکس میخواهد هنرمند شود، اعلام آمادگی کند! ما تئاتری هستیم که همه را به کار میگیریم، هرکس را در جای خودش! ما به هرکس که قصد پیوستن به ما را دارد، همین جا تبریک میگوییم! اما بشتابید که تا نیمهشب نوبت به شما برسد! ساعت دوازده تمام درها بسته میشوند و دیگر باز نمیشوند! نفرین بر کسی که ما را باور ندارد! پیش بهسوی کلیتون!» (رمان آمریکا – صفحه ۲۴۳)
همیشه، حتی در روشنترین مناسبات هم، کسی پیدا میشد که بخواهد اسباب نگرانی همنوعان خود شود. (رمان آمریکا – صفحه ۲۶۰)
کارل تصادفا جایی کنار پنجره گیر آورد و جیاکومو را به کنار خود کشیده بود. دوتایی تنگ هم نشستند و بهواقع هردو از سفری که در پیش داشتند خوشحال بودند. تا آنزمان در امریکا چنان سفر بیدغدغهای را تجربه نکرده بودند. وقتی قطار راه افتاد، از پنجره دست تکان دادند و پسربچهها که روبهروی آنها نشسته بودند به پهلوی هم زدند، چه به نظرشان این کار خندهدار بود. سفر دو روز و دو شب طول کشید. کارل تازه حالا به وسعت امریکا پی میبرد. (رمان آمریکا – صفحه ۲۶۴)
مشخصات کتاب
- عنوان: امریکا – مفقودالاثر
- نویسنده: فرانتس کافکا
- ترجمه: علیاصغر حداد
- انتشارات: ماهی
- تعداد صفحات: ۳۰۰
- قیمت چاپ چهارم – تابستان ۱۳۹۵: ۱۵۰۰۰ تومان
نظر شما در مورد رمان امریکا چیست؟ اگر این کتاب را نخواندهاید، آیا به مطالعه آن علاقهمند شدید؟ لطفا نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی چند کتاب دیگر از نشر ماهی: