رمان ژان کریستف اثر رومن رولان نویسنده برجسته و مشهور فرانسوی است که برای اولین بار در ایران با ترجمه محمود اعتماد زاده (م.ا.به آذین) منتشر شده است. چاپ قدیم این کتاب در ۸ جلد منتشر شده است. چاپهای جدید این کتاب در چهار جلد و یا در دو جلد منتشر شدهاند.
رومن رولان در سال ۱۹۱۰ مفتخر به دریافت نشان لژیون دونور – بالاترین مدال افتخار فرانسه – شد و در سال ۱۹۱۳ جایزه بزرگ آکادمی فرانسه را به دست آورد. در سال ۱۹۱۵ نیز جایزه ادبی نوبل را به دست آورد. جدا از رمان ژان کریستف از رمان جان شیفته نیز میتوان نام برد که در کارنامه نویسنده جایگاه رفیعی دارد. موسسه نوبل در وصل آثار رومن رولان و دلیل اهدای جایزه به او چنین نوشته است: «به عنوان احترام به آرمانگرایی آثار ادبی او و همدردی و عشق به حقیقت در توصیف اشکال مختلف انسانها.»
رومن رولان در سال ۱۸۶۶ به دنیا آمد و علاوه بر نویسنده بودن، کارشناس موسیقی نیز بود. او درباره هندل و بتهوون آثار بسیاری نوشته است. رمان حاضر نیز در حوزه موسیقی میباشد که در سالهای ۱۹۰۴ الی ۱۹۱۲ نوشته شده است. رولان در سال ۱۹۰۱ ریاست بخش موسیقی مدرسه عالی مطالعه اجتماعی پاریس را بر عهده گرفت و نخست در دانشسرای عالی و سپس در سوربون سخنرانیهای آموزشی درباره موسیقی ارائه میکرد. از سال ۱۹۱۳ ار کار کناره گرفت و در سوئیس ساکن شد، سپس در سال ۱۹۳۸ به فرانسه بازگشت تا از جنگ دوری نکرده باشد، ولی به اسارت درآمد و در اردوگاه آلمانیها زندانی شد. در اسارت دچار بیمار مهلکی شد که باعث شد او را آزاد کنند اما پیش از پایان جنگ در سال ۱۹۴۴ از دنیا رفت.
رومن رولان درباره کتابش نوشته کوتاهی تحت عنوان «وداع با ژان کریستف» دارد که در آن مینویسد:
در ادامه یک معرفی کلی از کتاب را ارائه خواهیم داد اما اگر قصد دارید از جزییات هر جلد از کتاب قرار بگیرید میتوانید معرفی هر جلد را به طور جداگانه از طریق لینکهای زیر مطالعه کنید:
زندگی ژان کریستف تا حد زیادی به زندگی و اندیشههای بتهوون، موتسارت و واگنر شبیه است. نگارش رمان ۲۰ سال به طول انجامیده و بنا به نظر نویسنده شاهکارش محسوب میشود.
رمان ژان کریستف
همان طور که اشاره کردیم، ژان کریستف یک رمان موزیکال است به طوری که مخاطب غرق در رمان شده و فقط به موسیقی گوش میدهد. شخصیت اصلی کتاب یعنی ژان کریستف، موسیقیدانی آلمانى است که در یک خانواده اهل موسیقی به دنیا آمد اما پس از درگیرى با پلیس مجبور به ترک کشور شده و به فرانسه پناه میبرد. او طی دوران بلوغ فکریاش دست خوش تحولاتی فراوان شده و تا حدودی دارای روحیه چند شخصیتی است. اما شخصیت اصلی و با دوامش به آرامی شکل میگیرد و به یک ثبات معقول و منطقی میرسد.
پدر و پدربزرگ ژان از بزرگان دوران خود و در هنر موسیقی شناختهشده هستند. اما هیچ کدام از آن ها به آنچه که میخواستند به طور کامل نرسیدهاند. پدربزرگ ژان کریستف، ژان میشل تمام تلاش خود را کرد تا پسرش، مِلکُیور نقصها و کاستیهای او را نداشته باشد. اما در این راه موفق نبود. حال، پدربزرگ و پدر ژان کریستف هر کدام به نحوی سعی میکنند تا کریستف به هرآنچه که آنها آرزو داشتهاند دست پیدا کند.
در جلد دوم نویسنده به طور جدی به نقد و بررسی هنر و موسیقی میپردازد و هنر فرانسه را به شدت مورد نقد تند قرار میدهد و در جلد سوم، کتاب کمتر پیرامون خود ژان کریستف میچرخد و بیشتر داستان افرادی که وارد زندگی ژان میشوند را روایت میکند. به طور مثال قسمت اول کتاب در جلد سوم (یعنی آنتوانت) به طور کامل به ماجرای زندگی خانواده دیگری میپردازد که در نهایت به زندگی ژان مرتبط میشوند. در جلد آخر کتاب ژان مجدد مجبور به مهاجرت میشود و شخصیتش در اوج است تا اینکه اتفاق غیرمنتظرهای رخ میدهد.
ژان کریستف منعکسکننده اندیشهها و گرایشات صلحطلبانه رومن رولان است تا جایی که جایزه نوبل ادبیاتی که بخاطر نگارش رمان به وی اهدا شد بیشتر جایزه صلح است تا ادبیات. رولان وقوع جنگ بین دو کشور آلمان و فرانسه را پیشبینی کرده بود و درست دو سال پس از اتمام رمان جنگ جهانی اول رخ میدهد.
رمان خوشخوان ژان کریستف علیرغم حجم زیاد آن، به هیچ وجه مخاطب را خسته نمیکند. این رمان بر پایههای موسیقی و صلح بنا شده و هر فردی که در زمینه موسیقی فعالیت میکند و یا دوستدار صلح است، از خواندن آن سرشار از لذت خواهد شد. اشاره کنیم که خود رومن رولان در دوران نوجوانی پیرو مکتب نهلیسم بود اما بعدها توسط موسیقی بتهوون مسیر زندگیاش عوض شده و به کاخ آرزوهای خودش رسید که این موضوع درست مانند رمانش بینظیر است. به اعتقاد ما قبل از مرگ باید این رمان را خواند چراکه دید جدیدی، مخصوصاً از لحاظ انساندوستی و صلحطلبی به خواننده میدهد.
کتاب نقطه اوج کم ندارد اما قسمتی از رمان که بسیار معروف شده و از لحظات بسیار ناب آن است، زمانی است که نویسنده علیه تمام بشریت و دورویی آن قیام میکند. رومن رولان به شدت علیه کسانی که خود واقعیشان را نشان نمیدهند طغیان میکند و به اعتقاد من زیباترین قسمت کتاب را به خواننده تقدیم میکند. این بخش از کتاب هرچند به شکل مستقیم به موسیقی اشاره میکند اما سخن آن فراتر از موسیقی است:
درنهایت درمورد ترجمه کتاب حاضر باید اشاره کنیم که ترجمه م.ا.به آذین بسیار قدیمی است و خواننده برای خواندن آن باید به فضای ترجمه و کلمات آن عادت کند. ترجمههای دیگری هم از رمان در بازار موجود هستند که شاید در میان آنها ترجمه محمد مجلسی توجه خواننده را جلب کند. با این حال درمورد رمان ژان کریستف بسیار سخت است که ترجمهای خاص را به عنوان بهترین ترجمه انتخاب کرد.
[ » معرفی کتاب: کتاب پروست چگونه میتواند زندگی شما را دگرگون کند – اثر آلن دوباتن ]
جملاتی از متن کتاب
و چه خوب بود که آدمی میتوانست وقتی درد و مصیبتی دارد ماهها بخوابد و چندین ماه بعد، آسوده و تازهنفس از خواب برخیزد. اما هیچکس نمیتواند چنین کاری بکند؛ و باید بیدار ماند و درد کشید و با دردهای خود کنار بیاید.
اصلا هیچچیز نبود. و چه وحشتناکاند این گونه کسان که در زندگی هیچچیز نیستند! مانند وزنهی سنگینی که در هوا رها کنند رو به سوی پایین مینهند و میباید که حتما بیفتند، و در سقوط خود هرچیزی را که همراهشان است با خود میکشند.
بیشتر مردم در حقیقت در بیست یا سی سالگی میمیرند! اگرچه به ظاهر زنده میمانند اما دیگر چیزی یاد نمیگیرند و انعکاسی از گذشتهی خود میشوند و در سالهای بعدی خودشان را تکرار میکنند و ماشینوار آن چه را که بیش از بیست یا سی سال یاد گرفتهاند، ناشیانه و به شکلی بدتر به نمایش درمیآورند!
هر نژادی، هر هنری، ریاکاری خاصی دارد. خوراک این جهان اندکی حقیقت است و بسیاری دروغ. روح آدمی ناتوان است و تاب حقیقت ندارد؛ دین او، اخلاق او، سیاست او، شاعران و هنرمندان او باید آن را در لفافهای از دروغ بپوشانند و پیش او بگذارند. این دروغها با روح هر نژادی سازگاری دارد، و در هر یک متفاوت است؛ و همان است که سبب میشود ملتها اینقدر به دشواری یکدیگر را بفهمند و اینقدر به آسانی همدیگر را تحقیر کنند. حقیقت نزد همه یکی است؛ ولی هر ملتی دروغهای خاص خود را دارد که بدان نام ایدهآلیسم مینهد. هرکس از هنگام زادن تا مرگ آن را با هوا نفس میکشد، و این دیگر برایش یکی از شرایط زندگی شده است؛ تنها چند نابغه میتوانند از پس بحرانهای شیرمردانه – بحرانهایی که در طی آن خود را در جهان آزاد اندیشهٔ خویش تنها میبینند – از چنگ آن رهایی یابند.
آن که دوستش داریم همهگونه حقی بر ما دارد. حتی حق آن را دارد که دیگر دوستمان نداشته باشد. و نمیتوان از او رنجشی به دل گرفت بلکه تنها باید از خود رنجید که چرا باید آنقدر کم شایسته محبت باشیم که دوست ما را ترک کند واین خود رنجی کشنده است.
برای آنکه فرانسه در آستانه مرگ است، برای آنکه اروپا در آستانه مرگ است، برای آنکه تمدن ما، این ساختمان زیبا که بشریت به بهای رنجهای هزارساله داشته است، اگر مبارزه نکنیم فرو خواهد ریخت. میهن در خطر است، میهن اروپائی ما، و بیش از همه میهن شما، میهن فرانسوی شما، بیحسی شما آن را از پای درمیآورد. در یکایک نیروهای شما که بیهوده نابود میشود، در اندیشههای شما که سپر میافکند، در نیات خوب عقیم شما، در هر قطره خون شما که بیهوده چشمهاش خشک میشود، میهن شماست که میمیرد. به پا خیزید! زنده باشید! یا اگر هم باید بمیرید، بر پای ایستاده بمیرید.
اما شب بیپایان است، و نبرد ایزدی هرگز متوقف نمیگردد. هیچکس نمیتواند بداند که سرانجام آن چه خواهد بود. سمفونی پهلوانی، که حتی نواهای ناسازی که در آن به هم برمیخورند و با هم میآمیزند کنسرت پر صفائی میسازند!
مشخصات کتاب
- رمان ژان کریستف
- نویسنده: رومن رولان
- ترجمه: محمود اعتمادزاده (م.ا.به آذین)
- انتشارات: فردوس
- تعداد صفحات: ۲۱۷۸
- قیمت چاپ نوزدهم: ۱۱۰۰۰۰۰ تومان
- چهارجلدی
نظر شما در مورد کتاب ژان کریستف چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید، حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید. با نظر دادن در مورد کتابها در انتخاب کتاب به همدیگر کمک میکنیم.
[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی چند کتاب دیگر از ادبیات فرانسه: