روستای محو شده اولین اثر برنار کیرینی است که در ایران منتشر شده است. او متولد ۱۹۷۸ در بلژیک و دارای مدرک دکترای حقوق است. در حال حاضر در شهر بورگوین – فرانسه استاد دانشگاه بورگوین است. برنار کیرینی با نقدهایی که در برخی مجلات منتشر کرده توانسته در زمینه ادبیات اسم و رسمی برای خودش دست و پا کند. احتمالا این کتاب او یکی از چالشیترین رمانهایی خواهد بود که تا به حال خواندهاید.
داستان رمان روستای محو شده روایت اهالی «شاتیون-آن-بییر»، روستایی کوچک – هزار نفری – در مرکز فرانسه است که با اتفاقی عجیب روبهرو میشوند. این اتفاق نتایج هولناکی در زندگی آنها به بار میآورد.
یک روز صبح که اهالی روستا برای رفتن به سرکار در شهرهای اطراف (نزدیکترین شهر در فاصله پنجاه کیلومتری روستا قرار دارد) از خانه خارج میشوند، اتفاق عجیب رخ داده و آنها میبینند که خارج شدن از روستا امکانپذیر نیست! ماشینهایشان در محدودهی خاصی از روستا خراب میشود، تمام راههای ارتباطی با شهرها و روستاهای اطراف، تلفنها، اینترنت و سایر راههای ارتباطی قطع میشود و اهالی شاتیون عملا در روستا حبس شدهاند.
اهالی شاتیون که صبح زود بیدار شده بودند، بهسمت تلفنها، تلویزیونها و کامپیوترهایشان هجوم بردند. هیچچیز کار نمیکرد. آنها همچنان انگار در جزیرهای در محاصرهی آبهای خطرناک گیر افتاده بودند. سرخوشی شب گذشته محو شده بود. دوباره هرکدام بیرون زدند تا گپ بزنند، خبر بگیرند و خاطرجمع شوند؛ یاوهبافیها یکی بیمعنیتر از دیگری به وجود میآمدند، میچرخیدند، از بین میرفتند و دوباره جان میگرفتند. برخی میگفتند وقتی همهچیز تمام شود اقامهی دعوا خواهند کرد بدون اینکه بدانند علیه چه کسی.
در ادامه رمان روستای محو شده نویسنده به مشکلاتی میپردازد که در پی این اتفاق پیش میآید، مشکلاتی مانند: کمیابی و نایابی، سهمیهبندی سوخت، برقراری نظام کوپنی، افسردگی، ناامیدی، وحشت اهالی و در نهایت احساس محو شدگی.
در پشت جلد کتاب روستای محو شده داستان رمان به این شکل بیان شده است:
[ معرفی کتاب: رمان چشم انتظار در خاک رفتگان – رمانی درباره اتحاد و همبستگی ]
درباره رمان روستای محو شده
نویسنده -برنار کیرینی – در این اثر تفاوت بینشها در زمان قحطی و طبیعت انسانها در زمان بحران را پیش روی خواننده قرار میدهد. او نشان میدهد آدمها در شرایط مختلف – مخصوصا شرایط حساس – ممکن است رفتارهایی از خود نشان دهند که بسیار عجیب و حتی دور از ذهن باشد. در واقع انتقادی که برخی از منتقدان به کیرینی وارد میکنند این است که میگویند: برنار به طبیعت انسان بدبین است.
نویسنده در جواب این سوال، پاسخ میدهد که من بیشتر واقعگرا هستم و میگوید: «نمیتوان از انسان توقع زیادی داشت. او قادر است دست به کارهای بزرگی بزند اما در موقعیتهای بحرانی روی دیگری از خود نشان میدهد. بنابراین بله، میتوان گفت این داستان هجوی است بر غرور انسانی که باور دارد میتواند هر کاری دلش خواست انجام بدهد.»
در پرسش و پاسخ با نویسنده او به چند سوال دیگر پاسخهای قابل توجهی میدهد. برنار درباره اینکه ایده داستان چطور در ذهنش شکل گرفته است، چنین میگوید:
بهطور کلی برنار کیرینی در روستای محو شده به خوبی نشان داده است که انسانها در مراحل ابتدایی بحرانی بشری تمام تلاش خود را به کار میگیرد تا راه حلی برای خلاصی و نجاتشان بیابند اما در نهایت حقارت خود را نشان میدهند.
در ادامه بخشهایی از متن کتاب را نقل کردهایم تا با فضای رمان، نوع متن و ترجمه آن بیشتر آشنا شوید.
[ معرفی کتاب: کتاب شکستن طلسم وحشت ]
جملاتی از کتاب روستای محو شده
ژرمی از پنجره درخت آلوی پژمرده و پرچین جذاب و میز باغ را تماشا کرد. چقدر پاریس که دیروز آنقدر نزدیک بود، حالا دور بود! قبل از بحران کافی بود کامپیوترش را روشن کند و سراغ چند وبسایت برود تا از کریون در قلب زندگی روشنفکری فرو برود، مقالههای همکارانش را بخواند، بخواند هرکسی چه فکری میکند و موضوعهای روز چه است. او کوچکترین بحث و کمترین نوآوری را در زمان واقعی کشف میکرد، انگار خودش در محل حضور داشت. خلوت دوردستش با معجزهی ارتباطات همچون بیست و یکمین منطقهی پاریس بود. اما حالا کریون از دنیا جدا شده و او خودش را فردی تبعیدی و پسزده احساس میکرد. دیگر هیچچیز نمیدانست؛ او گوشهنشین بود.
آنچه مرا مجذوب میکند، قابلیت سازگاریمان است. مورد ما بینظیر است، شرایط زندگیمان زیر و رو شده، بینشمان نسبت به دنیا کاملاً زیر سؤال رفته اما همچنان به زیستن ادامه میدهیم. اگر مسائل را با بیاعتنایی مینگریستیم، واکنش منطقی این بود که به زانو دربیاییم، گریه کنیم و منتظر مرگ بمانیم. اما نه. ما محکم ایستادهایم. آیا متوجه شدهاید که در خیابانها مردم کمتر و کمتر از این رویداد و هرچه بیشتر از چیزهای دیگر از بچههایشان، باغهایشان، همسایههایشان و سلامتیشان حرف میزنند؟ حبس در بییر به بخش معمولی زندگی تبدیل میشود بهنحوی که دیگر تقریبا آن را به حساب نمیآورند. اینجا تا یک یا دو سال دیگر اگر مرزها دوباره باز شوند، دستیابی مجدد به بیرون است که برایمان عجیب خواهد بود. حیوان ناطق اینگونه است: دنیا جلو چشمهایش واژگون میشود و بعد از لحظهای حیرت، جریان زندگیاش را از سر میگیرد؛ انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. اوضاع همیشه دوباره آرام میشود.
ما دو یا سه هزار نفر در سرزمینی کوچک هستیم بدون اختلاف زیاد در زمینه مالی. تقریبا همه همدیگر را میشناسیم. مثل آتن باستان یا جمهوری ژنو. آیا همین فرصتی برای برقراری دموکراسیای واقعی نیست؟ بیایید تصور کنیم. ملت خودمختار دوبار در ماه در زمین فوتبال جمع میشوند و با بلند کردن دست تصمیمها را اتخاذ میکنند. ما به شکاکها ثابت خواهیم کرد چنین سیستمی کار میکند. بعد روزی که دوباره به دنیا ملحق شویم، در علم سیاست از ما بهعنوان نمونهای از جامعهی خودمختار یاد خواهد شد. افسوس که بهجای این کار، بهشکلی احمقانه ساختارهای حکومتی را حفظ میکنیم که دیگر به آن تعلق نداریم و در حالی که در تاریکی نیمهدیکتاتوری و هرجومرج فرو میرویم، با هم جروبحث میکنیم.
من به بچههایمان فکر میکنم که آیندهشان خراب شده است. آرزو میکردی نقاش و خلبان و بازیگر شوی؟ بیخیال شو: تو در بییر خواهی ماند و اینجا تکه زمینت را کشت خواهی کرد. فکر میکردی میروی و دنیا را فتح میکنی؟ اما دنیا، کوچک، همینجا جلو چشمت است؛ هیچچیزی برای فتح کردن نمانده است و جایی برای رفتن وجود ندارد؛ تو همهچیز را میدانی، همهجا رفتهای، هرچیزی را که میتوان دید، دیدهای. بهچشم ما آدم دوازده ساله پیر است چون در دوازده سالگی دو بار دور دنیا را گشتهایم.
احساس قوی عدم شناخت و نوعی افسردگی عمومی بر شاتیون حکمفرما شد. برخی شخصیتهای تکافتاده همچنان اهل مبارزه بودند اما اغلب مردم در غم و اندوه غرق شدند. شکست ورویه نشان میداد هیچ جایی برای تلاش در این سرزمین نیست و فرصتهای مبارزه را از دست داده بودند؛ بخش بسیار کوچک، بسیار بایر و برای استقبال از زندگی بسیار بد ساخته شده بود. آنجا ماندن به زحمتش نمیارزید. اهالی شاتیون همچون پایان جنگی بسیار طولانی، دیگر علاقهای به تلاش کردن نداشتند. ساختوساز، کشتوکار و بقا: بعد چه؟ حتی با کلیسایی که عمیقا بازسازی شده بود و با طویلههایی پر از دامها و نان تازهی روی میزها همچنان در حبس بودند. آیا زندانی محکوم به حبس ابد دل و دماغ این را داشت که سلولش را تزئین کند؟
بین اهالی شاتیون رقابتی بود بر سر اینکه چه کسی بهتر تسلیم میشود. اینگونه به جای اینکه مست بوگندویی که دیگر اصلاح نمیکرد و در خیابانها سرگردان بود، مثل آشغال به نظر برسد، حالا همچون مرتاضها و زاهدان گوشهنشین احترام دیگران را برمیانگیخت و مردم از خودشان میپرسیدند که آیا باید از او تقلید کنند. سد آبرو که در هر جامعهای مانع فرو رفتن در تاریکی میشد داشت فرو میریخت؛ گرایشی مخالف، یعنی کفّ نفس و بیقیدی و آشفتگی سرزمین را فرا میگرفت. برخی تحتتأثیر این وضعیت قرار میگرفتند. چطور تا این اندازه منزلتشان را از دست داده بودند؟ اما علاقهمندان به این وضعیت که در هزارتویشان حبس شده بودند این سرزنشها را نمیشنیدند. آنها دیگر به هیچچیز باور نداشتند، دیگر هیچچیز نمیخواستند؛ پدیده پیروز شده بود. شاتیون مزار آنها میشد.
مشخصات کتاب
- عنوان: روستای محو شده
- نویسنده: برنار کیرینی
- ترجمه: ابوالفضل اللهدادی
- انتشارات: نشر نو
- تعداد صفحات: ۱۹۲
- قیمت: ۲۸۰۰۰ تومان
👤 نویسنده مطلب: زهرا محبوبی
نظر شما در مورد کتاب روستای محو شده چیست؟ اگر این کتاب را خواندهاید، آیا آن را به دوستان خود پیشنهاد میکنید؟ لطفا نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
[ لینک: اینستاگرام کافهبوک ]
» معرفی چند کتاب دیگر: