زندگی داستانی ای. جی. فیکری که نامزد بهترین رمان سال ۲۰۱۴ به انتخاب گودریدز بود، روایتی است از زندگی “ای. جی. فیکری“، که تنها کتاب فروش یک جزیرهی دورافتاده است و تغییر زندگی او با ورود یک دختر کوچک به زندگی اش و آشنایی اش با نماینده فروش یک انتشارات اتفاق می افتد.
کتاب دو بخش و سیزده فصل دارد، که عنوان هر فصل، عنوانِ یکی از داستانهای معروف جهان و چکیدهای از معرفی این کتابها از طرف ای.جی. به دخترخواندهاش مایا است.
در قسمتی از پشت جلد کتاب جمله ای از ساندی ایگل آمده است:
درباره کتاب زندگی داستانی ای. جی. فیکری
جذابترین و هیجانانگیزترین قسمت کتاب، همین فصلبندیها و معرفی چندین کتاب جذاب برای کتابخونهاست. این که در پایان کتاب، یک لیست از داستانهای معروف جهان را در اختیار داریم.
راوی داستان در این قسمتهای معرفی، خود ای.جی. و در طول داستان سوم شخص میباشد.
[ لینک: کتاب تولستوی و مبل بنفش – با ترجمه لیلا کرد ]
همهی اینها و داستان روان و ملموس و البته ترجمهی عالی کتاب باعث میشه با ای.جی. و آملیا و مایا همراه بشیم و هرکسی که عاشق کتاب و کتابفروشیها است و به اصطلاح کرم کتاب محسوب می شود عاشق این کتابِ لطیف بشود.
خوندن این کتاب را به همهی عاشقان کتاب و کرمهای کتاب توصیه میکنم، مطمئنم با خواندن زندگی داستانی ای. جی. فیکری این آرزوی درونی شما به جنبش درمیاد که:
کاش صاحب یک کتابفروشی بودم و شخصیتهایی مانند ای.جی. و آملیا در زندگیم بودند.
قسمتی هایی از متن کتاب زندگی داستانی ای. جی. فیکری
علیرغم این حقیقت که اِی جِی عاشق کتاب و صاحب یک کتابفروشی است، اهمیت چندانی برای نویسندهها قائل نیست. از نظر او آنها آشفته، خودشیفته، نادان و کلا غیرقابل تحملاند. سعی میکند از ملاقات نویسندگانی که کتابهای موردعلاقهاش را نوشتهاند، پرهیز کند؛ از ترس اینکه آنها حس خوبی را که نسبت به کتابهایشان دارد، از بین ببرند.
مایا یادت باشد: چیزهایی که ما در بیست سالگی نسبت به آنها عکسالعمل نشان میدهیم، لزوما همان چیزهایی نیستند که در چهل سالگی به آنها عکسالعمل نشان میدهیم و برعکس. این مسئله در مورد کتابها و زندگی هم صدق میکند.
این هراس پنهان که دوستداشتنی نیستیم ما را تنها نگه میدارد. اما فقط به دلیل این تنهایی فکر میکنیم دوستداشتنی نیستیم. یک روز، روزی که زمانش را نمیدانی، از جادهای گذر خواهی کرد. یک روز، روزی که زمانش را نمیدانی، او را آنجا خواهی یافت. برای اولین بار در زندگیات طعم عشق را خواهی چشید؛ چون برای اولین بار در زندگیات، حقیقتا تنها نخواهی بود. تو انتخاب شدهای تا تنها نباشی.
ما کتاب میخوانیم تا بدانیم که تنها نیستیم.
ما کتاب میخوانیم، چون تنها هستیم.
ما کتاب میخوانیم و دیگر تنها نیستیم.
ما تنها نیستیم.
میخواهد به او بگوید زندگی من لابهلای این کتابهاست، اینها را بخوان و قلبم را بشناس.
ما رمان نیستیم.
ما داستان کوتاه نیستیم.
در این لحظه، زندگیاش بیشتر به داستان کوتاه شبیه است.
در پایان، ما مجموعه داستانیم.
آنقدرها کتاب خوانده است که بداند مجموعه داستانی وجود ندارد که همهی داستانهایش عالی باشد. بعضی از داستانها عالیاند، بعضیها افتضاح. اگر خوششانس باشیم، یک داستان چشمگیر پیدا میکنیم. و در نهایت، آدمها فقط بهترینها را به یاد میآورند و حتی آنها را هم، خیلی طولانی به یاد نخواهند آورد.
کتابفروشیها آدمهای درست و حسابی رو به خودشون جذب میکنن؛ آدمهای خوبی مثل اِیجِی و آملیا. و من دوست دارم با آدمهایی که دوست دارن دربارهی کتابها حرف بزنن، راجع به کتابها حرف بزنم. من کاغذ رو دوست دارم. حسی که به من میده رو دوست دارم. حسی که بودن یه کتاب توی جیب پشتیام بهم میده رو دوست دارم. بوی کتابِ تازه رو دوست دارم.
مشخصات کتاب
- کتاب زندگی داستانی ای. جی. فیکری
- نویسنده: گابریل زوین
- ترجمه: لیلا کُرد
- انتشارات: کوله پشتی
- تعداد صفحات: ۲۵۶
- قیمت چاپ اول: ۲۰۰۰۰ تومان
این مطلب توسط زهرا محبوبی نوشته شده است.