سرشب بیدارم کن رمانی از سعیده کمالی است که از سوی نشر داستان روانه بازار شده است.
این کتاب داستان عشق عجیب فرشته به نادر است. عشقی در همان ابتدای کتاب، خالص بودن آن را از سوی فرشته می توان به خوبی درک کرد. عشقی که فرشته را کور کرده و قدرت خیال پردازی فوق العاده ای به او داده است. ماجرای کتاب با مراسم خواستگاری آغار می شود و…
طرف دیگر این عشق، نادر است. مردی که چهره های متفاوتی دارد و می تواند با ذهن معشوقه اش به طرز ماهرانه ای بازی کند و افکار او را بخواند. کاراکتر نادر در این کتاب به خوبی شخصیت پردازی شده است و خواننده می تواند با اطمینان صد در صد از آن متنفر باشد.
شب بیدارم کن داستان عشقی است که روایت شاعرانه ای هم دارد. اما در کنار این روایت شاعرانه، نویسنده از زبان طنز هم به خوبی استفاده کرده است. گفت و گوهای بین فرشته و مژگان (دوست صمیمی فرشته) از جمله بهترین قسمت های طنز در این رمان هستند.
قسمتی از متن کتاب:
صدای آمبولانس توی سرم می چرخد،رفتنش می شود گلوله و شلیک می شود وسط قلبم،زن زنده یاد درونم در جا سکته می کند.دستم نمی رسد به گرفتن یقه اش،سرم بی کلاه می ماند،جهان دارد سردترین زمستان عمرش را سپری می کند،سرمای شدید گم شدن او تارو پودم را از هم می پاشاند.من میان همه،همه میان او،گم شدنش شبیه مرگ ققنوس پراست از راز مگو و حالا من بی کلاه در این سرما،شبیه آی بی کلاه جدول الفبا،سرگردان و علاف در باد چپ وراست می شوم.دست هایم را در جیب هایم فرو می برم،جیب هایی که از قدیم همراه روزهای سردم مانده بودند،هوای زخمی شش هایم را می فرستم بیرون ومیان جمعیتی که همه انگار اندوهی در دل دارند گم وگور می شوم
پشت جلد کتاب آمده است:
هول می شوم. دمرو می افتم روی خیالم. قلبم را می فشارم. می زند، می خورم و خیال می کنم از اولش هم حریف بی جان و رمقی بودم در مقابل قلبی که در تمام طول روز با عشق می تپد و نمی خوابد و حتی قرص خواب هم در برابرش بی اثر است…
درباره رمان سرشب بیدارم کن
قبل از هرچیزی باید به این نکته اشاره کنم که این کتاب درس مهمی برای مخاطب خودش دارد و آن هم این است که: در یک رابطه عاشقانه اگر یکی از طرفین خودش را به شکل کامل فدای دیگری کند، آن رابطه دائمی نخواهد بود.
سرشب بیدارم کن یک رمانی ایرانی است که از زندگی و رابطه های عاشقانه ایرانی هم سرچشمه گرفته است. عشقی که شاید همه ما در دنیای واقعی آن را دیده باشیم و یا از دوستان و آشنایان نمونه هایی از آن را شنیده باشیم. البته این کتاب سبک خاص خود را دارد و عشق در میان کلمات آن موج میزند و همین باعث می شود که مخاطب را همراه خود حفظ کند. (البته اگر بتوانید شخصیت منفی نادر را تحمل کنید!)
قسمت هایی از متن کتاب سرشب بیدارم کن
چیزی نگفت، حتی خنده اش هم نگرفت. عصبانی شدم. آرام داد زدم: «چته، چه مرگته؟»
هنوز هم چهره اش رنگ به رنگ می شد، سلول های صورت و دست و سرش جنبش مولکولی شدیدی پیدا کرده بودند. حالش دست خودش نبود، در بی حالی و بی قراری اش سرش را بالا گرفت و گفت: «خوب کردم، اصلا هر کاری که کردم خوب کردم؛ چون تو مال منی، حق منی، زنِ منی.»
هیچ اتفاق بدی نیفتاده، همه اتفاق های بد قبلا افتاده و من حالا در میان آنها دست و پا می زنم.
دلم هوای مادرم را کرده.
و نه عطر لباس هایش را.
ولی مدت هاست که وقت های دلتنگی فقط میتوانم روی جا پاهایش در خانه قدم بزنم و می زنم و آرام می شوم.
با خودم گفتم «خبر نداری که تازگی ها هر دری به تخته می خوره به قلبم رجوع می کنم، اصلا دایم پیگیر حال و احوالشم؛ ولی قلبم مثل قیافه م دایم رنگ عوض نمی کنه. یه رنگه و به قول خودش عاشقه.»
قلبم از من روی برگرداند و نگاهش را از چشمان من دزدید. و من باورم شد که زبان و چشم و دست و پا و کل وجود آدم، همه گوش به فرمان قلب هستند و تا قلبی اراده نکند، هیچ چشمی نمی بیند و هیچ دلی نمی لرزد.
ترسم به خاطر نادر بود، به خاطر عشقش. فکر می کردم عشقش دارد مثل آفتاب غروب می کند، مثل برف آب می شود. عشق نادر آتش نبود که گر بگیرد؛ دانه نبود که سبز شود. عشق نادر مثل بستنی خوش آب و رنگ و پر از شکلاتی بود که حالا دیگر آب شده بود و از این بستنی خوش آب و رنگ دیگر نه زیبایی ای مانده بود و نه طعمی.
به آینه نزدیک تر شدم، دست کشیدم روی گونه هایم، خیس اشک بودند. فکر کردم من هم مثل چارلی چاپلین بهترین دوستم آینه است، چون به قول خودش وقتی گریه می کنم نمی خندد.
مشخصات کتاب
- رمان سرشب بیدارم کن
- نویسنده: سعیده کمالی
- انتشارات: نشر داستان
- تعداد صفحات: ۳۰۶
- قیمت: ۳۰۰۰۰ تومان
نظر شما در مورد رمان سرشب بیدارم کن چیست؟ آیا این کتاب را خوانده اید؟
[ رمان ایرانی: کتاب قهوهی سرد آقای نویسنده ]
[رمان عاشقانه: ملت عشق]