سرشت شر با عنوان اصلی The nature of evil کتابی از دارل کوئن، نویسنده آمریکایی است. کوئن در این کتاب که موضوع آن «خیر و شر» است، بیشتر به این میپردازد که شر چیست و چه جایگاهی دارد. دارل کوئن با نشان دادن جنبههای مختلف شر به خواننده، قصد دارد دید روشنتری نسبت به خیر به دست دهد.
دارل کوئن در ایالت کانزاس آمریکا به دنیا آمد و از کودکی به مباحث فلسفی علاقه داشت و در دانشگاه شیکاگو نیز تا مقطع دکترا در رشته فلسفه و فلسفه اخلاق تحصیل کرد. او همچنین در رشتههای دیگری مانند مدیریت بازرگانی و اقتصاد مطالعه کرد و موفقیتهای زیادی به دست آورد اما در حال حاضر مدرس فلسفه در دانشگاه است.
در قسمتی از متن پشت جلد کتاب سرشت شر آمده است:
تا همین قسمت از این مقاله ممکن است به کتاب سرشت شر علاقهمند شده باشید و حتی ممکن است تصمیم گرفته باشید که آن را مطالعه کنید. اما پیشنهاد میکنم ادامه معرفی کتاب سرشت شر را بخوانید تا به نقاط قوت و ضعف کتاب آشنا شوید.
[ معرفی کتاب: کتاب رسالهای کوچک در باب فضیلتهای بزرگ – آندره کنتاسپونویل ]
کتاب سرشت شر
همانطور که از عنوان کتاب و متن پشت جلد آن برمیآید، این کتاب به موضوع شر میپردازد. این اثر را میتوان، کتابی فلسفی و روانشناسانه با نظری که به ادبیات دارد در نظر گرفت. کتابی که در آغاز بسیار فلسفی و به مرور وارد بعد روانشناسی میشود که در بیشتر فصلهای آن نیز نگاهی به رمانهای مختلف دارد. در نهایت نیز جمعبندی نویسنده را شاهد هستیم. سرشت شر در نُه فصل نوشته شده است:
- آیا شر رذیلت است؟
- شر از دست دادن قدرت عمل است
- شر گریز از ملال خودشیفتگی است
- شر سرکوب ریاکارانه است
- شر بددلی خیالبافانه است
- شر از دست دادن انسانیت است
- شر شیطان ساختن از خود، دیگران و خداست
- شر بیتقوایی جزماندیشانه است
- اندیشههای پایانی
اما قبل از هر چیز، نویسنده مقدمهای اساسی آورده است که در آن به دو دیدگاه اخلاقگرا و خردگرا در رابطه با شر میپردازد. اخلاقگرایان برجسته و دیدگاههایی که دارند بررسی و سپس با ارائه دلایل به خواننده نشان میدهد که چرا کتاب سرشت شر دیدگاه خردگرایان را دنبال میکند و به بررسی موضوعات مختلف از دید فیلسوفان خردگرا میپردازد. دارل کوئن هدف کتاب را در ابتدای مقدمه چنین توضیح میدهد:
مقدمه کتاب به همراه فصل اول آن، از بهترین قسمتهای کتاب هستند. در فصل اول نویسنده با تحلیل بحث ارسطو درباره اعمال آگاهانه و ناآگاهانه شروع میکند. ارسطو انسانها را مبدع و مسئول اعمالشان میداند و شر را برابر رذیلت یا فساد اخلاق عمدی و آگاهانه توصیف میکند. در این فصل این دیدگاههای ارسطو بررسی میشود و نویسنده نشان میدهد که بحث شر بسیار پیچیدهتر از آن است که ارسطو برای آن اخلاقی توصیه کند که توجیهکننده نظام سیاسی مبتنی بر تحسین و نکوهش و یا کنترل و مجازات باشد.
در فصلهای بعدی، نویسنده کتابهایی در دنیای ادبیات انتخاب کرده است و در آنها به بررسی شر میپردازد. کتابهایی که نویسنده از آنها استفاده کرده است عبارتند از: مفیستو اثر کلاوس مان – کتاب آقای ریپلی بااستعداد اثر پاتریشیا اسمیت – دکتر جکیل و مستر هاید اثر رابرت لوئیس استیونسون – کتاب تنگنا اثر هنری جیمز – کتاب کمدی الهی اثر دانته (در این فصل از کتاب سرشت شر تمرکز روی جلد اول کتاب دانته، یعنی دوزخ است) – کتاب مقدس، عهد عتیق و عهد جدید – مجموعه آثار افلاطون (تمرکز بر روی رساله ائوتوفرون افلاطون).
به جز کتاب آقای ریپلی بااستعداد اثر پاتریشیا هایاسمیت، مابقی کتابهای معرفی شده ترجمه فارسی دارند. همچنین کتابهای ذکر شده به ترتیب از فصل دوم تا هشتم مورد بررسی قرار گرفتهاند. با ادامه معرفی کتاب همراه ما باشید.
[ معرفی کتاب: کتاب فلسفهای برای زندگی – مجموعه تجربه و هنر زندگی ]
درباره کتاب سرشت شر اثر دارل کوئن
اعتراف میکنم جنبههای مختلف این کتاب، از عنوان آن تا متن پشت کتاب و حتی عناوین فصلهای کتاب، همه و همه، باعث شد من به سمت این کتاب کشیده شوم و با انگیزه خیلی زیاد آن را مطالعه کنم. ولی وقتی کتاب تمام شد شد، تقریبا میتوان گفت از خودم و البته از کتاب ناامید شدم.
مقدمه، فصل اول و فصل پایانی کتاب بسیار خوب، پرمغز و اساسی نوشته شده است و علاوه بر نشان دادن دیدگاههای مختلف به خواننده، او را در مسیر شناخت شر به خوبی هدایت میکند. به عقیده منتقدان، ترکیب شدن مسائل فلسفی کتاب همراه با ادبیات، از نقاط قوت آن محسوب میشود و همین موضوع نشان میدهد که ما تا چه اندازه با شر درگیر هستیم. کتابهای انتخاب شده برای بررسی شر در این کتاب خیلی دقیق انتخاب شدهاند و دارل کوئن، با توجه به مسائلی که در ابتدای کتاب مطرح کرده بود، به شکل موشکافانه انگیزههای شر را نیز مشخص میکند و پس از پایان بررسی، خلاصه نتایج را در اختیار خواننده قرار میدهد.
اما چیزی که وجود دارد، این است که خواننده (مانند من!) ممکن است همه کتابهای بررسی شده را نخوانده باشد. در واقع یکی از کتابهای بررسی شده ترجمه هم نشده است. وقتی نویسنده به بررسی شر – مثلا – در کتاب دکتر جکیل و مستر هاید میپردازد، خواننده همراه است و درگیر بحث نمیشود. هرچند در بیشتر موارد خلاصهای از کتابها ارائه شده است و نویسنده تلاش میکند خواننده را درگیر بحث کند اما به اعتقاد من، ضروری است که خواننده، ابتدا کتاب را خوانده باشد تا به طور کامل درگیر مسائل مطرح شده در آن شود. در غیر این صورت ممکن است از خودش ناامید شود که صرفا رویه سطحی موضوع و نتیجهگیری را میبیند. به عنوان مثال ممکن است بردداشت او در فصل سوم فقط عنوان کتاب باشد: شر گریز از ملال خودشیفتگی است.
اما اگر کتاب مورد بحث را مطالعه کرده باشید، آن وقت است که قدرت و جذابیت قلم دارل کوئن مشخص میشود. به عنوان مثال اگر کتاب برادران کارامازوف را خوانده باشید و در قسمت مفتش بزرگ کتاب عمیق شده باشید، در این کتاب نیز وقتی بحث شر بین مسیح و شیطان را میخوانید و رابطه آن را با فصل مفتش بزرگ در برادران کارامازوف مقایسه میکنید، به درک بهتری از مفهوم شر میرسید و خیلی بهتر و دقیقتر میتوانید درک کنید که «شر شیطان ساختن از خود، دیگران و خداست» چه معنیای میدهد.
بنابراین به طور کلی میتوان گفت، درک و برداشت خواننده از کتاب سرشت شر به این بستگی دارد که آیا کتابهای استفاده شده در کتاب را خوانده است یا خیر. اگر کتابهای بررسی شده را خوانده باشید، ماهیت و ذات شر را در آن مورد خاص به خوبی درک میکنید و با آگاهی از آن میتوانید به سمت خیر حرکت کنید. به طور کلی نیز، میتوان گفت کتاب ما را به سمت شناخت خود و البته شناخت شر سوق میدهد و به ما نشان میدهد که از دریچه ادبیات نیز بهخوبی میتوان به این شناخت رسید.
بهشخصه فکر میکنم نویسنده باید موضوع شر را به طور کلی بررسی میکرد و در مثالهایش از ادبیات کمک میگرفت نه اینکه کتابهای مختلف را بررسی کند و از دل آنها موضوع شر را بیرون بکشد. کتابی مانند فلسفه تنهایی که از راه اول استفاده کرده است، خیلی بهتر خواننده را با خود همراه میکند. در آینده نزدیک کتاب فلسفه تنهایی نیز معرفی خواهد شد.
[ معرفی کتاب: کتاب عدالت – چه باید کرد؟ – اثر مایکل سندل ]
جملاتی از کتاب سرشت شر
خردگرایان بر نشانه بودن – و نه عامل بودن اینها – پای میفشارند و رنجهای بشریمان را معلول ناتوانی ما در شناخت خویشتنمان میدانند؛ خویشتنی که نمیشناسیمش و بهاشتباه به چیز دیگری که نیست نسبتش میدهیم. (کتاب سرشت شر – صفحه ۱۶)
جوامع بشری برای فرونشاندن آشوبهای اجتماعی ناشی از خشونت، بهناگزیر افراد پرخاشگر را شناسایی و آنان را منزوی میکنند. این واکنش قابلفهم است، اما سنت خردگرایی تشویقمان میکند بخشی از انرژیهایی را که صرف تنبیه بزهکاران میکنیم، برای توانمندسازی مردم به کار ببریم تا آنان بتوانند خویشتن راستینشان را کشف کنند. بهواقع، متفکران خردگرا از یکایک ما میخواهند از خود بپرسیم چرا رفتارهای ما اغلب بیمارگونه و خودآزارنده است و درصدد کشف دلایل این رفتارها باشیم. (کتاب سرشت شر – صفحه ۲۲)
هرگاه به خاطر انجامدادن عملی مورد تحسین قرار میگیریم، با خوشحالی فراوان میپذیریم که اعمال ما کاملا ارادی و درخور تایید و تکریماند. به باور ارسطو، این دوگانگی در نگرش ما که مسئولیت کارهای بد را به گردن دیگران میاندازیم و مسئولیت کارهای خوب را میپذیریم تنها زمانی اصلاح میشود که برای ما کاملا روشن باشد بر چه اعمالی کنترل داریم و چه اعمالی بیرون از کنترل ماست. (کتاب سرشت شر – صفحه ۵۱)
ریا، خودشیفتگی، احساساتیگری، رمانتیکگرایی و ذهنگرایی، همه، وجود شر هستند و واقعیت دارند. هر تلاشی برای انکار آلودگیمان به شر صرفا موید آن است که با شیطان درونمان متحد شدهایم. (کتاب سرشت شر – صفحه ۱۱۵)
از همان دوران کودکی جامعه به ما میآموزد برخی احساسات و افکارمان را سرکوب کنیم. در نتیجه، همه ما نیمه تاریکی داریم و بخشی از خودمان را ابراز نکردهایم و بنابراین آن را نمیشناسیم. این احساسات و تصورات سرکوب شده ناپدید نمیشوند و چون بهطور مبهم میدانیم که زندگیمان عاری از شور و سرزندگی است، هراس و افسردگی بر وجودمان چیره میشود. (کتاب سرشت شر – صفحه ۱۵۶)
چنانچه ما بهجای متهم کردن افراد خاص به پستی و رذالت، ماهیت شر را بکاویم و بشناسیم کمتر رنج خواهیم برد و کمتر به دیگران آسیب خواهیم زد. (کتاب سرشت شر – صفحه ۲۵۷)
انجیل همواره شر و شیطان را یکی میداند. عیسی مسیح شیطان را شکست میدهد و از این راه ما را از دست نیروهای شریر و شیطانی آزاد میسازد. اما او از آنچه اهریمنی یا شیطان است چه برداشت و شناختی دارد؟ بهنظر دانته هر وقت همذاتپنداری ما با رنجهایمان ما را برده شهواتمان میسازد و موجب آلایش ما به نیرنگ میشود، به کام شیطان میافتیم چون با این همذاتپنداری، آزادیمان را از دست میدهیم و مثل ماشین به اعمال مکانیکی دست میزنیم. (کتاب سرشت شر – صفحه ۳۱۹)
پیام انجیلها ساده است. تنها راه پرهیز از عمل شریرانه و شر ناشی از رنج این است که خداوند، همسایگان و خود را موانع سر راهمان نپنداریم. شرِ اهریمنی دو وجه شخصی و غیرشخصی دارد. شخصی است چون همیشه در درون افراد عمل میکند و غیرشخصی است چون گرایش ما به اهریمن ساختن از یکدیگر، در دیدگاهها و رفتارهایی که از طریق فرهنگ به ما منتقل شده است در ما حفظ و حراست میشود. از این جهت، هر آنچه اهریمنی است، دست از سرِ ما و این دنیا برنمیدارد و مترصد فرصتی است تا ویرانی بهبار آورد و اینکه انجیلها روح شیطانی را نیرویی عظیمتر از شما و من توصیف و تصویر میکنند گویای پیام راستینی است. (کتاب سرشت شر – صفحه ۳۵۰)
شر پیش از هر چیز تخریب ناآگاهانه خویشتن است. (کتاب سرشت شر – صفحه ۳۸۸)
به قول کانت، حتی کسانی که دست به خودکشی میزنند بر این باورند که این کار برای آنها بهتر از ادامه دادن به زندگی است. (کتاب سرشت شر – صفحه ۴۰۶)
آزادی واقعی در این نیست که منفعل و بیتصمیم باشیم یا بتوانیم هر کار دلمان خواست بکنیم. بهراستی ما تنها به همان اندازه آزادیم که از خِرَدمان برای آگاهی از علل رفتارمان و آنچه به خاطرش میجنگیم استفاده میکنیم. آزادی شناخت این علل و عوامل است و تا وقتی برداشت نادرست ما از خودمان ناخشنودمان میکند فقط با خودآگاهی و خودشناسی آزادیمان را به دست خواهیم آورد. (کتاب سرشت شر – صفحه ۴۶۴)
مشخصات کتاب
- عنوان: سرشت شر
- نویسنده: دارل کوئن
- ترجمه: بهار رهادوست
- انتشارات: نشر هنوز
- تعداد صفحات: ۴۹۲
- قیمت چاپ دوم – تابستان ۱۳۹۷: ۶۸۰۰۰ تومان
نظر شما در مورد کتاب سرشت شر چیست؟ اگر این کتاب را خواندهاید، لطفا نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید.
[ لینک: اینستاگرام کافهبوک ]
» معرفی چند کتاب فلسفی دیگر: