سوءقصد به ذات همایونی نوشته رضا جولایی، رمانی تاریخی – تخیلی است که برای اولین بار در سال ۱۳۷۴ توسط نشر جویا چاپ و در سالهای بعد نشر افکار و نشر چشمه این کتاب را منتشر کردند.
رضا جولایی در گفت وگو با خبرگزاری کتاب ایران، درباره این رمان گفته است:
نگارش این اثر را سال ۱۳۷۰ آغاز کردم که حدود دو سال به طول انجامید. داستان در ظاهر به جریان سوءقصد به محمدعلی شاه قاجار میپردازد، اما این موضوع لایه سطحی داستان است؛ چرا که بیشتر روابط اجتماعی و سنتهای متداول در فرهنگ ایرانی مدنظرم بوده است.
پشت جلد کتاب آمده است:
[ معرفی کتاب: رمان بوف کور اثر صادق هدایت ]
داستان کتاب سوءقصد به ذات همایونی
داستان این کتاب که از نظر زمانی مربوط به اواخر دوره مشروطه است، با ترور محمدعلی شاه شروع میشود و سپس نویسنده زندگی تک تک افرادی که مسبب ترور بودند، از دوران کودکی تا زمان حال و همچنین نحوه آشناییشان را با یکدیگر بازگو میکند.
در کتاب علاوه بر اینکه هر فصل به یکی از این افراد اختصاص دارد، نویسنده در فصلهایی به نقش سایر آدمهای مرتبط با ترور پرداخته است. در صفحات پایانی کتاب داستان به فرجام افراد بعد از ترور میپردازد.
سوءقصد به ذات همایونی کتابی است که به خوبی اوضاع و شرایط اجتماعی تهران دهه بیست و روسیه تزاری، روحیه آزادیخواهی و انقلابی اعضای گروه را به خواننده نشان میدهد و در کنار شخصیتهایی که حاصل ذهن و قلم نویسنده هستند، به چند شخصیت تاریخی از جمله استالین و صادق هدایت اشاره میکند.
با اینکه زبان غالب داستان سوم شخص است، ولی نویسنده در بخشهایی از کتاب با لحنی کنایهدار با خواننده صحبت میکند و ماهیت فکر و عمل شخصیت را زیر سوال میبرد. موردی که باعث طنزآمیز شدن داستان نیز میشود.
شخصیتپردازی قوی و باورپذیر، تسلط نویسنده بر ادبیات و شرایط اجتماعی آن دوره، سبک وی در ترکیب واقعیت و تخیل از جمله ویژگیهای این کتاب است که از آن اثری خواندنی ساخته است.
[ معرفی کتاب: رمان خانه لهستانیها اثر مرجان شیرمحمدی ]
جملاتی از متن کتاب سوءقصد به ذات همایونی
غروب داشت میرسید و مه، هالهای رنگارنگ به دور چراغهای گازی کشیده بود. از مشاهدهی مردمی که به سوی خانههای خود در حرکت بودند دلش گرفت. و همان هنگام هرچه فحش بلد بود به خودش داد. در دنیایی که او انتخاب کرده بود جای دلتنگی و احساسات نبود. (کتاب سوءقصد به ذات همایونی – صفحه ۵۵)
تا سالها بعد هربار رفتار تازهای در شخصیت او پیدا میکرد، ته دل از او خوف داشت نه برای آن که میتوانست مثل آب خوردن، نفس انسانی را خفه کند و لحظهای بعد به آرامی غذایش را تا آخر بخورد؛ بیرحمی را در وجود خیلیها دیده بود. این مرد مقولهی دیگری بود. از ظلماتی که در وجود او موج می زد میترسید. (کتاب سوءقصد به ذات همایونی – صفحه ۷۳)
و در اصل شاید حقی برای شما وجود ندارد. دلتان را الکی خوش کردهاید. هرکس که کار کرد حق دارد؟ ابداً، هر کس که زور دارد حق دارد. حق بدون زور شوخی است. لطیفه است برای آدم های قُلدر. شما حتا حق نفس کشیدن هم ندارید. میتوانند نفستان را هم بِبُرند و نمیتوانید اعتراض کنید مگر آن که زور داشته باشید. اما یک نفر آدم مفلوک چه زوری دارد؟ صد نفر چی؟ هزار نفر؟ ده هزار و صد هزار ای… از طریق پیوستن به تشکیلات است که میتوانید نفس کشیدن را شروع کنید. (کتاب سوءقصد به ذات همایونی – صفحه ۱۱۴)
همهی آدمها که روانشناس نیستند. فیلسوف نیستند. دست بالا خوانندهی قصههای این دنیا هستند. دنیا که سادهتر باشد بزرگتر جلوه میکند. دنیا که بزرگ جلوه کند آدمها خود را بزرگ میپندارند. (کتاب سوءقصد به ذات همایونی – صفحه ۱۲۳)
میدانی فرق من با تو چیست؟ من آدمها را آن طور که هستند میبینم، تو و خیال بافهای دیگر، آن طور که باید باشند. (کتاب سوءقصد به ذات همایونی – صفحه ۱۳۳)
شاخصهی بارز تمام خیابانهای شهر و مملکت گِل بود. همه چیز در گلِ فرو رفته بود یا قرار بود فرو رود. آدمها، سیاست، شاه. چرخ ممکلت قرنها بود در گِل میچرخید. برای همین بیشتر اوقات نمیچرخید. (کتاب سوءقصد به ذات همایونی – صفحه ۱۹۲)
این جا در اتاق کوچک، دنیای او با اجزاء انگشت شمارش قرار داشت. بیرون برف میآمد. بهار میشد، تابستان میرسید. اینها اهمیتی نداشت. مهم نظم درونی این دنیا بود. این آدمهای ابله نمیدانستند چه تکاملی در نظم نهفته. (کتاب سوءقصد به ذات همایونی – صفحه ۲۱۴)
ستارهها در آسمان میدرخشید. روز نهایی نزدیک بود. آیا عدالت به اجرا در میآمد؟ وقتی جوانتر بود فکر میکرد یک شبه میشود دیوارها را ویران کرد. به تدریج متوجه شده بود جامعه، مردم و کل جهان پچیدهتر از آن است که بتوان تصور کرد. یاد گرفت که صبور باشد. در عین شتاب در کار جهان، میبایست انضباط و ظرافت با دقت بسیار مرعی شود و در عین حال آموخت که معنای عدالت در هر اقلیم و زبان و جماعت صدها تفسیر و معنا دارد. یک بار از خود پرسیده بود آیا به دنبال سراب نیست. (کتاب سوءقصد به ذات همایونی – صفحه ۲۲۶)
دورتادور اتاق را با نگاه وارسی کرد. دور میز بزرگ، قدرتمندترین، ثروتمندترین آدمهای مملکت نشسته بودند. قدرت آنها ناشی از ثروتشان بود یا ثروتشان را به واسطهی قدرت به دست آورده بودند؟ نتوانسته بود جوابی برای این سؤال پیدا کند. اما میدانست یکی بدون دیگری وجود ندارد. (کتاب سوءقصد به ذات همایونی – صفحه ۲۶۹)
مشخصات کتاب
- عنوان: سوءقصد به ذات همایونی
- نویسنده: رضا جولایی
- انتشارات: چشمه
- تعداد صفحات: ۲۷۷ صفحه
- قیمت چاپ سوم – تابستان ۱۳۹۶: ۲۵۰۰۰ تومان
👤 نویسنده مطلب: حورا رستمی
نظر شما در مورد رمان سوءقصد به ذات همایونی چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید حتما نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
» معرفی چند رمان دیگر از نشر چشمه: