دوشنبه, 11 فوریه 2019

شرلوک هولمز و فاجعه کشتی تایتانیک

شرلوک هولمز و فاجعه کشتی تایتانیک دومین کتاب از مجموعه ادبیات پلیسی امروز جهان است که از سوی نشر قطره زیر نظر کاوه میرعباسی منتشر شده است. کتابخانه شرلوک هولمز یکی از زیرمجموعه‌های این مجموعه پلیسی است که علاوه بر این کتاب، سه کتاب دیگر را نیز شامل می‌شود که عبارتند از: شرلوک هولمز علیه دراکولا – دکتر جکیل و آقای هولمز – شرلوک هولمز و نجیب‌زاده‌ی بی‌همتا.

در دنیای ادبیات پلیسی، شرلوک هولمز یکی از نام‌آشناترین شخصیت‌ها محسوب می‌شود. شخصیتی که الهام‌بخش بسیاری از نویسندگان است، تا جایی که رمان‌ها و داستان‌های کوتاهی که با محوریت او نوشته شده است صدها برابر آثاری است که به قلم خالق اصلی‌اش نوشته شده است.

در قسمتی از پشت جلد کتاب آمده است:

ویلیام سیل در این رمان با قرار دادن شرلوک هولمز در کشتی تایتانیک طرفداران این کارآگاه نامی را به حادثه‌ای تاریخی می‌برد که پایانش را تقریبا همه‌کس می‌داند. در انتها باید دید آن‌ها چگونه خود را نجات می‌دهند.

از میان کتاب‌های ادبیات پلیسی منتشر شده از سوی نشر قطره این رمان‌ها نیز معرفی شده‌اند:

خلاصه کتاب شرلوک هولمز و فاجعه کشتی تایتانیک

داستان کتاب در سال ۱۹۱۲ اتفاق می‌افتد. زمانی که شرلوک هولمز و دکتر واتسون بازشسته شده‌اند و هرکدام با آرامش در گوشه‌ای زندگی می‌کنند. گاهی همدیگر را می‌بینند و درباره گذشته صحبت می‌کنند اما دیگر خبری از ماجراجویی نیست.

دکتر واتسون تک و تنها در خانه‌ای واقع در خیابان پیکدیلی زندگی می‌کند و رمان‌های تاریخی می‌نویسد. تغییر سبک نوشتن برای دکتر واتسون در شصت سالگی کار آسانی نیست اما از زمانی که شرلوک هولمز بازنشسته شده است زمان زیادی گذشته و دکتر واتسون پرونده تازه‌ای ندارد که بر اساس آن داستانی بنویسد.

اما کمی بعد پیام مهمی از سوی شرلوک هولمز به دست دکتر واتسون می‌رسد. هولمز در نامه خود به واتسون می‌نویسد:

دولت ازم درخواست کرد در مسئله‌ای محرمانه همراهی‌شان کنم، با اصرار مکرر صاحب‌منصبان بالاخره پذیرفتم. اگر در این سفر به من ملحق شوی و همراهم باشی، سپاس‌گزار می‌شوم. ماموریتم در آمریکا شروع می‌شود، پس تا آن‌جا سفری آرام و بی‌حادثه خواهیم داشت.

ماموریت آن‌ها حفاظت از اسناد محرمانه‌ای است که باید در آمریکا تحویل داده شود. اسنادی که شامل طرح‌های زیردریایی جدید دولت است. قرار است دکتر واتسون و شرلوک هولمز با کشتی تایتانیک به آمریکا سفر کنند و ضمن تامین امنیت سفر، در آمریکا نیز کارهای دیگری انجام دهند.

واقعا که تایتانیک تماشایی بود. این درست که کشتی عظیم‌الجثه‌ای بود ولی به‌جز اندازه‌اش، خود کشتی یادآور شکوه کشتی‌های چوبی و مجللی بود که در جوانی شیفته‌شان بودم. با مهندسی مدرنی که در این کشتی به کار رفته بود، گذر از اقیانوس اطلس دیگر کار سختی به نظر نمی‌رسید. مثل این بود که هفته‌ای را در هتلی عالی سپری کرده باشی. بدنه‌ی کشتی زیر آفتاب نیمروزی می‌درخشید. چهار دودکشِ بسیار بزرگ به سوی آسمانِ آبی سر برداشته بودند. (کتاب شرلوک هولمز و فاجعه کشتی تایتانیک – صفحه ۲۵)

سفر هیجان‌انگیز آن‌ها با کشتی تایتانیک آغاز می‌شود. در ابتدا همه‌چیز خوب پیش می‌رود اما کم‌کم اتفاقات عجیبی رخ می‌دهد که باعث می‌شود شرلوک هولمز به همه‌چیز مشکوک شود. با دزدیده شدن اسناد محرمانه، شرلوک دست به کار می‌شود و…

[ معرفی کتاب: رمان مسئله اسپینوزا – نشر قطره ]

شرلوک هولمز و فاجعه کشتی تایتانیک

درباره کتاب شرلوک هولمز و فاجعه کشتی تایتانیک

همان‌طور که از عنوان کتاب مشخص است، این رمان کارآگاه‌بازی‌های شرلوک هولمز و فاجعه کشتی تایتانیک را با هم روایت می‌کند. داستان‌های شرلوک، برای مخاطب خاص خودش، جذابیت‌های خاصی دارد و خواننده همیشه می‌تواند از کارهای عجیب او لذت ببرد. شرلوک پیش‌بینی ناپذیر است و هر لحظه ممکن است کار متفاوتی انجام دهد. اما در این میان ما کشتی تایتانیک را داریم و تقریبا هرکسی از سرانجام این کشتی باخبر است. بنابراین خواننده سرانجام یک چیز را به طور قطعی می‌داند و آن غرق شدن تایتانیک است.

به نظر من نویسنده شرح خوبی از غرق شدن تایتانیک ارائه کرده است و خواننده ضمن لذت بردن از ماجراهای شرلوک، می‌تواند با برخی از جنبه‌های این فاجعه تاریخی نیز آشنا شود. ولی به طور کلی این رمان از هیجان کمتری برخوردار بود. شاید یک دلیل آن به خاطر پیر بودن شرلوک و واتسون باشد و یا شاید به خاطر این باشد که ما می‌دانیم در نهایت یک بخش از داستان چطور خواهد بود.

به طور کلی اگر به شرلوک هولمز و ادبیات پلیسی علاقه دارید، این رمان می‌تواند گزینه مناسبی برای مطالعه باشد. ضمن اینکه داستان کتاب ساده است و نوجوانان نیز می‌توانند از آن لذت ببرند.

[ معرفی کتاب: رمان وقتی نیچه گریست – نشر قطره ]

جملاتی از متن کتاب شرلوک هولمز و فاجعه کشتی تایتانیک

از بازنشستگی هولمز، از زمانی که کارآگاهی نامی و برجسته بود، زمان زیادی می‌گذشت و حالا در ملکی کوچک در ساوت داونز زندگی‌اش را می‌گذراند. به ندرت پا به شهر می‌گذاشت، اما هر از چند گاهی خودم به خلوتگاه ییلاقی‌اش سر می‌زدم و از اخبار جنایی که اطرافم می‌شنیدم باخبرش می‌کردم. (کتاب شرلوک هولمز و فاجعه کشتی تایتانیک – صفحه ۹)

سختم بود روی مطالعه تمرکز کنم. حواسم پرت مسافران می‌شد. انگار در بطالت‌شان خوش بودند. زوج‌های پیر و جوان دست در دست هم قدم می‌زدند. به این فکر کردم که چه‌قدر خودم را ماه‌ها غرق کار کرده بودم. بعد یاد سفرها و تعطیلات خوشی افتادم که با همسرم رفته بودم. فراموش کرده بودم سفر چه‌قدر می‌تواند برای از بین بردن اضطراب و طراوت روح مفید باشد. (کتاب شرلوک هولمز و فاجعه کشتی تایتانیک – صفحه ۶۱)

وقتی آقای بیشاپ تیر خورد، یه مردی رو حدود ده متری خودم دیدم. خیلی سریع توی تاریکی گم شد. وقتی خودم رو رسوندم پشت ماشین، یادم افتاد توی کیفم اسلحه دارم. درش آوردم و یواشکی یه نگاهی انداختم. می‌دونستم کدوم سمت رفته. دیدمش که توی تاریکی داشت آروم می‌اومد سمت من. یه لحظه برق هفت‌تیرش رو دیدم. جلو سینه‌اش گرفته بودش. تنها چیزی که می‌دونستم این بود که می‌خواد من هم بکشه و هیچ شاهدی باقی نذاره. دو بار شلیک کردم. پرید تو تاریکی. (کتاب شرلوک هولمز و فاجعه کشتی تایتانیک – صفحه ۱۳۱)

همون‌طوری که حتما می‌دونید، به آب انداختن این کشتی خیلی سروصدا تو دنیا به پا کرده. در واقع تایتانیک تبدیل شده به نمادی از امپراتوری بریتانیا و نظام سرمایه‌داری. اگه این کشتی توی اولین سفرش غرق بشه، لرزه به تن کشورهای سرمایه‌داری می‌افته. (کتاب شرلوک هولمز و فاجعه کشتی تایتانیک – صفحه ۱۶۴)

باید اعتراف کنم آدم آرامی‌ام. هیچ چیز برایم لذت‌بخش‌تر از این نیست که جلو شومینه بنشینم و کتاب بخوانم. ولی هولمز مثل موجی خروشان این آب ساکن را به هم می‌زد. (کتاب شرلوک هولمز و فاجعه کشتی تایتانیک – صفحه ۱۸۹)

به سرعت از راهروی طرف راست رفتیم سمت عرشه. همان موقع بود که دیدمش. زیر نور ستارگان، کوه عظیمی از یخ پشت کشتی دیده می‌شد. مسلم بود که کشتی به کوه یخ برخورد کرده است. به احتمال زیاد برخورد زیر آب بوده. هر سه نفرمان به نرده چسبیده بودیم و کوه یخ را نگاه می‌کردیم که از ما دور و دورتر می‌شد. (کتاب شرلوک هولمز و فاجعه کشتی تایتانیک – صفحه ۲۲۸)

تایتانیک کاملا کج شده بود و دماغه‌ی کشتی به طور کامل زیر آب رفته بود. برق این کشتی قدرتمند هنوز روشن بود و صدای موسیقی گروه به دل این شب تلخ و سرد رخنه می‌کرد، اما نغمه‌شان دیگر نوای شادی نداشت. (کتاب شرلوک هولمز و فاجعه کشتی تایتانیک – صفحه ۲۵۳)