شوروی ضد شوروی کتابی خوب و خواندنی از نویسنده روستبار ولادیمیر واینوویچ است که قبلا کتاب کلاه پوستی از او ترجمه شده بود. این کتاب، اثری تاریخی است که در آن خاطرات سیاسی با رویکردی طنزمانند روایت میشود. در واقع این کتاب با ارائه تصویری داستانی و غیر داستانی از زندگی در کشور شوروی، مجموعهای از پوچیهای این سیستم را در زندگی روزمره و همچنین در مسائل سیاسی و فرهنگی به تصویر میکشد. به همین جهت ما این کتاب را در دسته کتابهای زندگینامه قرار دادهایم.
ولادیمیر واینوویچ، در سال ۱۹۳۲ به دنیا آمد. او تحصیلات خود را در مسکو شروع و تلاش کرد تا وارد موسسه ادبی ماکسیم گورکی شود. این اتفاق رخ نداد و واینوویچ به دپارتمان تاریخ در موسسه آموزشی مسکو رفت. واینوویچ مدتی را در قزاقستان گذراند و پس از بازگشت به مسکو، کار بر روی رمان اولش را آغاز کرد. او در سال ۱۹۸۰ از کشور تبعید شد و شهروندی شوروی را از دست داد اما یک دهه بعد به کشورش بازگشت. ولادیمیر واینوویچ نهایتا در سال ۲۰۱۸ از دنیا رفت.
ولادیمیر واینوویچ داستاننویس و طنزپردازی است که بخش عمدهای از زندگی خود را صرف مبارزه با رژیم شوروی کرد و هزینههای زیادی را نیز به دلیل رکگویی و نگاه انتقادیاش پرداخت. کتاب حاضر نخستین کتابی است که واینوویچ در تبعید نوشت.
منتقدان درباره کتاب حاضر بسیار نوشتهاند که از جمله آن میتوان به موارد زیر اشاره کرد.
آتلانتیک مانتلی: آثار واینوویچ فوقالعاده هوشمندانه، تلخ، توأم با طنز انتقادی و مایههای انسانی است.
اشپیگل: اگر ما به یک یادآوری از سقوط جامعه و حکومت شوروی نیاز داشته باشیم، باید مشاهدات شخصی ولادیمیر واینوویچ را از این حکومت و جامعهای که دههها پایید بخوانیم.
جان سی. کمپبل: رماننویس برجستهٔ روس، ولادیمیر واینوویچ کتاب نیشدار و گزندهای دربارهٔ زندگی در شوروی، رهبران حزب، کارگزاران حزب، نویسندگان، سانسورچیها و از همه مهمتر مردم معمولی شوروی نوشه است. کتاب آکنده از حکایتها، تجربیات و مشاهدات شخصی نویسنده است که با طنز تند همیشگی او آمیخته شده.
لوس آنجلس تایمز: رماننویس مشهور روسیه در کتاب تازهاش که مجموعهای از مقالات و داستانهای کوتاه است، زندگی و زمانهاش در دوران کمونیسم را به زیر ذرهبین برده تا ما را با همهٔ تضادها و محدودیتهای این دوران آشنا کند.
[ » معرفی و نقد کتاب: کتاب سرانجام انسان طراز نوین – کتابی درخشان اثر سوتلانا الکسیویچ درباره وضعیت مردم عادی در زمان شوروی و روسیه ]
کتاب شوروی ضد شوروی
کتاب مجموعهای از مقالات، داستانهای کوتاه و مطالبی است که بعضاً آمیزهای از تخیل داستاننویسی و واقعیت به شمار میرود. غالب بخشهای کتاب دربارهی دورهی حکمرانی برژنف در شوروی است، با اینحال در بخشهایی به شرایط زندگی در دوران استالین و خروشچف هم میپردازد.
پس از استالین و دوران فاجعهبار او، خروشچف با اصلاحاتی اندک و تلاش برای باز کردن فضای سیاسی تلاش کرد شرایط شوروی را اندکی بهبود ببخشد، اما با کودتایی درون حزبی برکنار و برژنف به قدرت رسید. او جلوی اصلاحات اندک خروشچف را گرفت و فضای کشور را به زمان استالین برگرداند و در همین دوره بود که فرسودگی ایدئولوژی رژیم رخ داد؛ فرسودگیای که زمینهساز فروپاشی امپراتوری کمونیستی شوروی شد.
واینوویچ با نگاهی طنزآمیز و انتقادی به شرایط زنده ماندن و زیستن در اتحاد جماهیر شوروی پرداخته است. کتاب شوروی ضد شوروی از سه بخش اصلی تشکیل شده: قسمت اول شامل تصاویری از زندگی در شوروی است؛ در مورد آموزش رایگان، بهداشت رایگان، مسکن رایگان و زندگی در آپارتمانهای اشتراکی، و همچنین در مورد صفهای طویل خرید نان و هرچیزی، در مورد فسادها و ناکارآمدی بوروکراسی حاکم بر شوروی و غیره. قسمت دوم در مورد ادبیات و نویسندگان در اتحاد شورویست؛ در مورد برخورد حکومت با نویسندگان مغضوب مثل بولگاکوف (نویسنده رمان مرشد و مارگاریتا) و پاسترناک، ماندلشتام و آخماتووا. و برخورد حکومت با کتاب عظیم پیکار با سرنوشتِ واسیلی گروسمان. و قسمت سوم نیز در مورد پوچی و زندگیِ شوروی.
عنوان برخی از فصلهای مختلف کتاب در این سه بخش عبارتند از: پاسپورت شوروی – نان روزانۀ ما – ای وای، ای وای – چند کلمهای درباره گاوهای مقدس – بدون حزب لنین – پروپاگاندای ضدشورویِ شوروی – هموطنان روسم – یک زن کارگر ساده – شرف حزبی – وفادار ماندن به خط حزب – درخت سال نو – مجانی – آپارتمانهای تقریباً مجانی – چه کسی تنبل است؟ – همه همهچیز را میدانند – شوروی ضد شوروی – نقاب خرگوش – پول ملی – نبوغ و جنایت – اگر دشمن تسلیم شود – سانسور و توصیهها – ادبیات رسمی و ادبیات حاشیهای – سفر من به ایالات متحد آمریکا – مسئله چیست؟ چه کسی مقصر است؟ چه باید کرد؟
روایتهای کتاب دستاول و خواندنیاند که زیستن تحت سیطره یک حکومت استبدادی را بیان میکند. مترجم کتاب، بیژن اشتری، درباره کتاب مینویسد: با مطالعه این کتاب ذهنیت روشنتری دربارهی سازوکارهای نظامهای استبدادی، که انگار همگی آنها نسخه برابر اصل یکدیگرند، پیدا میکنید.
بخشهای مختلفی از کتاب با زندگی خود نویسنده مرتبط است اما در یک قسمت تاثیرگذار از کتاب متن کوتاهی وجود دارد که به شدت با زندگی خود نویسنده و همچنین دیگر نویسندههای بزرگ آن زمان گره خورده است:
کتاب حاضر درباره حزب کارگران، سانسورگران، رهبران حزب و مهمتر از همه مردم عادی است. شوروی ضد شوروی به زندگی در روسیه در حال سقوط میپردازد که وقایعش همگی برگرفته از تجربیات خود نویسنده و زندگی او در آن دوران میباشد. این کتاب مملو از حکایتها و تجارب به یاد ماندنی است که غالباً با شوخ طبعی تند و گاه تلخ که نیش پیام نویسنده را پنهان نمیکند همراه است. شوروی ضد شوروی برای هر آنکه به تاریخ روسیه و نیز تاریخ کمونیسم علاقهمند باشد کتابی جذاب است.
در نهایت اینکه برای برای همه کسانی که میخواهند بدانند آموزش رایگان، بهداشت رایگان، مسکن رایگان، و کلا زندگی در «بهشت سوسیالیستی» واقعا چگونه بود خواندن کتاب شوروی ضد شوروی ضروری است.
[ » معرفی و نقد کتاب: رمان ظلمت در نیمروز – رمانی در نقد حاکمیت شوروی ]
جملاتی از متن کتاب شوروی ضد شوروی
ما در یک بشکه متولد میشویم، زندگی میکنیم و سرانجام میمیریم. ما نمیدانیم در خارج از مرزهای بشکه چه میگذرد و اصلا نمیتوانیم به خاطر بیاوریم که چطوری و چگونه سر از این بشکه درآوردهایم. ما فارغ از اینکه پسزمینههایمان چقدر متفاوت است، پس از سالها زندگی در این بشکه، جملگی به نقطهنظر مشترکی دربارهی دنیا رسیدهایم: دنیا بشکهای شکل است. آنهایی که در بشکه زندگی میکنند تصورات و ادراکات خاص خودشان را دربارهی خیر و شر دارند. در بین آنها، هم قدیس هست هم ابلیس. باهوشترین آدمهای این دنیا بو بردهاند که به احتمال بسیار زیاد، دنیاهای دیگری هم وجود دارد و حتی چه بسا انبوهی از بشکههای مشابه دیگر وجود داشته باشد؛ بشکههایی که در آنها زندگی و حیات شکل نسبتا متفاوتی دارد. آزادیخواهترین ساکنان دنیای بشکهای ما میکوشند که از آن بگریزند. آنها از کنارههای زنگارگرفتهی بشکه بالا میروند، از پشت سقوط میکنند و دوباره بالا میروند. سمجترین آنها یا زندگیهایشان را از دست میدهند یا به لبهی بشکه میرسند و ناگهان یک دنیای جدیدِ تاکنون دیدهنشده و بسیار رنگارنگ در برابرشان پدیدار میشود: علفها، گلها، ماهیها، پرندگان، پروانهها و سنجاقکها. آنجا آبهای زلال، زمینهای سفت و هوای تازه دارد و هر مخلوقی، به بهترین شکلی که میتواند، در سه ساحت اصلی آن حرکت میکند: برخی پرواز میکنند، برخی شنا میکنند و برخی میخزند. یک دنیای بیحدومرز. اما هر کسی باید خودش غذای خودش را به دست آورد و هر کسی باید خودش مواظب خودش باشد تا له نشود، تا نیش نخورد یا بلعیده نشود. وای خدای من، معلوم هست اینجا چه خبر است؟! لطفا هر چه سریعتر ما را به بشکهی خودمان برگردان!
ما نشستیم، چای نوشیدیم و دربارهی زندگی حرف زدیم. همیشه این نوع گفتگوهای ساده را بر مباحث روشنفکری ترجیح میدهم. از میزبانهایمان پرسیدم آیا زندگی برایشان دشوار است؟ آنها گفتند در مجموع چندان آسان نیست؛ خانهای بزرگ، آنهمه بچه، مراقبت بسیار زیاد… و آنها نه میلیونر، بلکه آدمهایی کاملا عادی، یا آنطور که در آمریکا میگویند، جزو طبقهی متوسط بودند. سپس نوبت آنها بود که از ما بپرسند. شرح مختصری از زندگیام را برایشان تعریف کردم. مطلقا قصد مبهوت کردنشان را نداشتم، چون داستان زندگیام، برحسب ملاکهای شوروی، تقریبا معمولی است. خلاصهای از دوران کودکی و نوجوانیام را برایشان شرح دادم. گفتم که بعد از نویسنده شدن، زندگیام دستخوش پیچش نامعمولی شد. در کتابهایم، آنچه را که در زندگی واقعی دیده بودم، وصف میکردم و همین برایم دردسرساز شد و هرچه جلوتر رفتم، دردسرها بیشتر شد. بعدا که راهِ دفاع از آدمهای دیگر را در پیش گرفتم (دفاع نه با مشت، بلکه با کاغذ و قلم) دیگر اجازهی انتشار کتابهایم را ندادند و راههای امرار معاشم را بستند. حکومت تلاش کرد تا اتهام «انگل اجتماع بودن» را به من بزند. آنها تلفن خانهام را قطع، و مرا تهدید به مرگ کردند. حتی یک بار کوشیدند با سیگارهای سمی مرا بکشند. اراذل و اوباش حکومتی در کوچه و خیابان برایم ایجاد مزاحمت میکردند. آنها لاستیکهای ماشینم را مدام پنجر میکردند و به شیوههای مختلف، آزارم میدادند. آنها با پدر و مادر سالخوردهام تماس گرفتند و به دروغ گفتند که من کشته شدهام. با این حال، زندانیام نکردند، مرا نکشتند، بلکه فقط از کشور بیرونم کردند و این چیزی است که برخی مردم شوروی آرزویش را دارند. از این حیث میتوان گفت داستان زندگی من در شوروی دارای یک پایان «بسیار خوش» بوده است. با این حال، بانوی خانه گمان نمیکرد که این پایان، خوش بوده باشد.
ما آدمهایی که تحت نظارت استبدادی بزرگ شدهایم، بعضی وقتها حرفها و اشارات غربیها دربارهی کشورمان را مسخره و بیربط تلقی میکنیم. حرفهای آنها بعضا باعث عصبانیتمان میشود. آخر چطور ممکن است کسی اینقدر سادهانگار باشد؟ اما من هیچ دلیلی برای عصبانی شدنمان از این حرفها نمیبینم. بله، آنها سادهانگارند. بله، آنها نمیتوانند هیچ تصوری از نوع زندگی ما در یک کشور استبدادی داشته باشند. حتی موقعی که آنها صادقانه تلاش میکنند تا با نوع زندگی ما آشنا شوند، باز توفیق چندانی نصیبشان نمیشود.
داستانها، رمانها، نمایشنامهها و فیلمنامههای بسیاری درباره کمونیستها، این گونۀ برتر و منحصربهفرد نوع بشر، نوشته شده است. نسلهای متمادی بر اساس همین تصور از کمونیستها رشد کرده و به عرصه رسیده است. هر انسان شوروی بر این گمان است که کمونیستها از جنس و خمیرۀ خاصی ساخته شدهاند. در کلۀ ما فرو کردهاند که آنها سفت و محکمند؛ همچون پولاد. به ما قبولاندهاند که شما میتوانید سرب مذاب در گلوهایشان بریزید، میتوانید با داغ و درفش بدنهایشان را آش و لاش کنید و میتوانید آنها را در آتشدان لوکوموتیو قطار بسوزانید، اما برای آنها هیچ اهمیتی ندارد. آنها هیچ نمیگویند یا اگر واقعاً خیلی تحت فشار قرار بگیرند، سرود «انترناسیونال» میخوانند یا مغرورانه فریاد خواهند زد: «ما پیروزیم، چون حق با ماست.»
ضربالمثلی هست که میگوید شرمندگی دود نیست که چشم آدم را بسوزاند. اما به گمانم میسوزاند. آدمها مادامی که این حس شرم را دارند، زندهاند و انسان محسوب میشوند. هنوز این حس بشری به طور کامل از بین نرفته است.
مشخصات کتاب
- عنوان: شوروی ضد شوروی
- نویسنده: ولادیمیر واینوویچ
- ترجمه: بیژن اشتری
- انتشارات: ثالث
- تعداد صفحات: ۳۹۵
- قیمت چاپ اول – سال ۱۳۹۹: ۶۸۵۰۰
👤 این مطلب با همکاری زهرا محبوبی نوشته شده است.
نظر شما در مورد کتاب شوروی ضد شوروی چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید، حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید. با نظر دادن در مورد کتابها در انتخاب کتاب به همدیگر کمک میکنیم.
[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی چند رمان خوب دیگر با ترجمه بیژن اشتری: