انتشارات متخصصان

قرآن و جهان‌های موازی

هزار و یک کتاب قبل از مرگ

برخلاف آنچه که انتظار می‌رود کتاب قرآن و جهان‌های موازی هدفی در جهت پیوند علم و دین ندارد و هیچگاه هم نخواهد داشت. شاید هم مخاطب پس از مطالعه کتاب به چنین برداشتی برسد اما خب نگارنده در تالیف کتاب به دنبال چیز دیگری بوده است.

کتاب در سادگی هرچه تمام‌تر به توضیح مفاهیمی چون «سادگی» و «زیبایی» می‌پردازد و چنان توصیف می‌کند که این مفاهیم در هر ایده‌ای نقشی بنیادین ایفا می‌کند. از این جهت از عناصر یگانه و چندگانه‌ی یونانی گرفته تا مُثُل افلاطونی، اعداد فیثاغورث و اتم‌های دموکریتوس شروع می‌کند تا بتواند با دو مفهوم «سادگی» و «زیبایی»، جهان را تبیین کند. و در این خلال نیز گاه و بی‌گاه نشان می‌دهد که چطور ایده‌ی جهان‌های موازی در پشت این دو مفهوم کمین کرده است. نهایتا از میان آن همه افکار و ایده‌های یونانی، بعد از قرن‌ها تلاش و کوشش نظریه‌ی اتمی راه خود را در «شیمی» پیدا می‌کند؛ به نوعی شیمی‌دان‌ها نظریه‌ی اتمی را از دل تاریخ حفاری کردند. سپس این میراث به فیزیکدان‌ها رسید. به همین منوال کتاب مسیر خود را ادامه می‌دهد تا به مکانیک کوانتومی برسد.

کتاب قرآن و جهان‌های موازی

فهرست مطالب کتاب قرآن و جهان‌های موازی عبارت است از:

  1. ماده (عدد) و واقعیت‌های موازی
  2. حرکت و فضاهای موازی
  3. یکپارچگی و آغازهای موازی
  4. قرآن و جهان‌های موازی

نگارنده نشان می‌دهد که با بررسی و کندوکاو برخی مفاهیم مانند ماده، حرکت، فضا – زمان ناگهان می‌توان به ایده‌ی جهان‌های موازی رسید. اولین فصل کتاب که بررسی ذات و ماهیت ماده از یونان باستان تا عصر امروز می‌پردازد؛ به نوعی محسوسی نشان می‌دهد که هر گاه در ماهیت ماده کندوکاو کنیم در می‌یابیم واقعیتی دیگر پشت حقیقت ماده قرار دارد.

همان ابتدای تاریخ فلسفه، تالس حقیقت مواد را آب پنداشت، فیثاغورث اعداد را و افلاطون جهان ایده‌آل دیگری را برای حقیقت پدیده‌ها بیان کرد.حتی دموکریتوس خنیاگر نظریه‌ی اتمی که او را به عنوان اولین فیلسوف ماده‌گرا می‌شناسیم بر وجود بیشمار جهان پا فشاری داشت؛ زیرا که بر این باور بود تعداد اتم‌ها می‌بایست بیشمار باشد. نهایتا کتاب به مکانیک کوانتومی می‌رسد. از مکانیک کوانتومی می‌دانیم که مواد تا قبل از اندازه‌گیری و مشاهده توسط ناظر در حالتی فوق وضعیتی قرار دارند. یعنی می‌توان با احتمال یک ذره‌ی منفرد را در مکان‌هایی مختلف یافت. به عبارتی همزمان می‌تواند در حالت‌هایی مختلف قرار گیرد. که پس از اولین مشاهده تمام این حالت‌ها به یک حالت کاهش می‌یابد. حالا اگر سوال پیش آید که چه بر سر آن حالت‌های دیگر می‌آیند؛ عده‌ای دوست دارند ایده‌ی جهان‌های موازی را معرفی کنند. یعنی آن حالت‌های دیگر در جهان‌های دیگری فعلیت می‌یابند.

بعد از ماده و کوانتوم، کتاب به مفهوم حرکت و فضا – زمان می‌پردازد. پس از بررسی ایده‌های کهنه‌ی ارسطویی به کندوکاو ایده‌های گالیله و نیوتن پیرامون حرکت و فضا و زمان می‌رسد. و نهایتا نشان می‌دهد که چطور اینشتین کارهای گالیله و مکسول را به عنوان اصول متعارفه‌ی نظریه خود یعنی «نسبیت» قرار می‌دهد. نگارنده نشان می‌دهد که اینشتین هم چون گالیله معتقد به حرکت نسبی بوده است و به همین منوال فضا و همچنین زمان را نسبی تبیین می‌کند؛ به نوعی که واقعیت هر یک با توجه به شرایط و سرعت‌های متفاوت دست خوش تغییر است. رفته رفته کتاب به نسبیت عام اینشتین می‌پردازد که چطور در این راستا متولد شد. نسبیت عام خود به تنهایی خنیاگر شگفتی‌های زیادی از جمله سیاه‌چاله‌ها، کرم‌چاله‌ها و نهایتا جهان‌های موازی شد.

همان‌طور که ابتدای کتاب قرآن و جهان‌های موازی نیز آمده بود؛ فیزیکدان‌ها در هر نظریه یا مدلی پیوسته به دنبال سادگی و زیبایی هستند که آن‌ها این مفاهیم را «تقارن» می‌نامند. از این رو جستجوی فیزکدان‌ها برای یافتن تقارن، آن‌ها را به اولین لحظات بیگ بنگ می‌کشاند؛ زیرا که تنها در آن لحاظ می‌توانستند تقارن را مشاهده کنند. جهان کنونی هم اصلا متقارن نیست یعنی میتوان نتیجه گرفت که همان لحظات اولیه تقارن شکسته شده است. اما این شکست تقارن قطعا بهایی به همراه خواهد داشت. در واقع در مدل تورمی جهان، این شکست تقارن‌ها همراه خود عامل متولد شدن بیشمار جهان می‌شود که برخی از دانمشندان نیز معتقدند که این روند هنوز ادامه دارد به عبارتی هر لحظه جهان‌های مختلفی در حال متولد و رشد هستند. پس از آن کتاب به بررسی نظریه‌ی ریسمان‌ها و ابرریسمان‌ها و نهایتا به بررسی نظریه ام و پیامدهای کیهان شناسی آن می‌پردازد.

قرآن و جهان‌های موازی

درنهایت کتاب به فصل پایانی یعنی قرآن و جهان‌های موازی می‌رسد. نگارنده در مقدمه‌ی فصل چهارم چنان اذعان می‌کند که به دنبال کنار هم قرار دادن قرآن و علوم روز نیست؛ زیرا قرآن را کتابی می‌داند که برای زندگی بشریت و نه کتابی علمی یا فلسفی. اما وی از تعبیر آیت ا.. مصباح یزدی استفاده می‌کند و می‌گوید مسائل علمی گاهگاهی به صورت استطردادی در قرآن بیان شده؛ به نوعی که از موضوع اصلی خارج شده و کوتاه و ناخوانده وارد موضوعی علمی شده و سپس به موضوع اصلی باز می‌گردد. نویسنده کتاب خود را هیچ گاه مفسر قرآن نمی‌داند و ازین رو به جای تفسیر از کلمه‌ی «بازمعنی» استفاده کرده است و چنین هدفی در سر دارد که با کمک و وام گرفتن از علوم روز از جمله فیزیک و کیهان‌شناسی به بازمعنی برخی آیات قرآن کریم بپردازد. همچنین نگارنده خود به روشنی اذعان می‌کند که مطالب فصل پایانی می‌تواند قابل نقد باشد زیراکه در علم هیچ اصل ثابت شده‌ای نداریم و هر چه از درستی مدل یا نظریه‌ای می‌دانیم فقط و فقط تاییدی علمی است و نه اثبات.

به همین منوال نگارنده شروع به باز«معنی» آیات قرآن کریم می‌کند:

نویسنده با دلایلی که در کتاب می‌آورد بیان می‌کند که در قرآن یک «کل» به نام «السَّمَاوَات وَالْأَرْض» وجود دارد که به نوعی این کل شامل جهان قابل مشاهده و غیرقابل مشاهده می‌شود. و با استناد به آیه ۳۰ سوره انبیا نشان می‌دهد که این «کل» زمانی یکپارچه و متقارن (رتق) بوده است و سپس دچار شکست تقارن (فتق) شده است. سپس با استناد به آیه ۱۱ سوره فصلت نشان می‌دهد که «السَّمَاوَات» بعد از شکسته شدن تقارن بوجود آمده است که پیش از آن در حالت متقارن «السَّمَاءِ» موجودیت داشته است. درواقع همان طور که نویسنده در مقدمه‌ی نیز آورده است می‌توان با استفاده از علم روز به تفسیر یا به تعبیر خود نگارنده به بازمعنی آیات پرداخت. نویسنده با کلی کندوکاو در بررسی این آیات و آیات دیگر قرآن و دلایلی مفصل که در کتاب نوشته؛ اینگونه نشان می‌دهد که این آیات را می‌توان با مدل تورمی جهان‌های موازی و شکست خود به خودی تقارن بازمعنی کرد.

برای نمونه در جایی دیگر از کتاب نویسنده با کمک مکانیک کوانتومی به بازمعنی آیات «بدیع السماوت والارض» و «خلق السماوت والارض» و «فاطر السماوت والارض» می‌پردازد. درواقع وی این سه آیه را سه مرحله از آفرینش می‌داند: بدیع، خلق؛ فاطر. از آنجا که «خلق» به معنی «اندازه گیری» و «فطر» به معنی «شکافتن» است وی با دلایل بسیار و همچنین بررسی آیات مشابه و مقایسه ی آنها باهم، نشان می‌دهد که «بدیع» حالت «تابع موج» کوانتومی جهان است. در فیزیک می‌دانیم که هر تابع موجی در اولین «اندازه گیری» توسط ناظر به یک حالت کاهش یا «شکافته» می‌شود.

موارد دیگری از جمله نظریه ریسمان‌ها، نظریه اطلاعات کوانتومی، تله پورتیشین و… نیز در کتاب آمده که صحبت کردن در مورد آن یعنی دوباره تایپ کردن کل کتاب.

مشخصات کتاب
  • عنوان: قرآن و جهان‌های موازی
  • نویسنده: سعید گرواندی (زاحل)
  • انتشارات آب خست
  • اسفند۹۸
  • ۲۳۰ صفحه

نظر شما در مورد کتاب قرآن و جهان‌های موازی چیست؟ برای آشنایی بیشتر با مطالبی پیرامون فیزیک و فلسفه می‌توانید به وبلاگ زاحل و همچنین برای «خرید کتاب» می‌توانید از طریق لینک تلگرام که در زیر آمده است اقدام کنید.

فیسبوک توییتر گوگل + لینکداین تلگرام واتس اپ کلوب

امتیاز شما به مطلب

دوست داشتم: 210
دوست نداشتم: 58
میانگین امتیازات: 3.62

چاپ کتاب

7 دیدگاه در “قرآن و جهان‌های موازی

وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ
و چیزی وجود ندارد مگر این که گنجینه‌های آن در پیش ما است و جز به اندازه‌ی معیّن و مشخّصی آن را فرو نمی‌فرستیم.

الحجر ۲۱
مفهوم این آیه خیلی عجیب هست،به رزق وروزی اشاره میکنه،ودیگه اینکه به تحولات تاریخی وجغرافیایی،اتفاقات وپیشرفت ها در جوامع انسانی،دادن علم ودانش به افراد،ثروت ،برکت،و…وجدای ازاینا مفاهیمی ازقبیل:( تنزّل شده کیفیت وکمیت رنگها،اختیارات وقابلیت های انسان،نعمت ها وموهبت ها،شناخت ودرک،لذات وآلام،نور ،تاریکی ،مدت زندگانی،شمه خامسه،ملک،درختان ،کوه ها ودریا ها،انواع موجودات و…)که اینها در عالم بالا ودرزندگی پس ازمرگ بسیار شکل بالاتر وعالیتر وکاملتری به خود میگیرند چون عوالم بالاتر خیلی خیلی وسیعتر وحقایقش کاملتر از عالم پایین ودنی دنیایی هست

به نظرم اصلا نباید در پی بازمعنی آیات قرآن کریم با توجه به یافته های علمی و فلسفی جدید کرد. چرا که با اندکی تفکر میتوان دریافت که قرآن برای چه نازل شده (خیلی خلاصه، یه پاسخ ساده و منطقی تایید وجود خدا و زندگی پس از مرگ است که نه علم و نه فلسفه تا کنون موفق به تایید آن نشده اند) و هدف قرآن کریم با هدف علوم کاملا متفاوت است. خوانندگان عزیز را برای تفکر بیشتر به ترجمه قرآن کریم از مسعود انصاری خوشابر و انتشارات جامی دعوت میکنم.

به شدت و کاملا با نظرتون مخالفم چراکه قرآن را نباید محدود کرد به بعد معنوی چون قرآن کتاب زندگیست در همه ابعاد و به نظرم اتفاقا اصلا هدفش از علم جدا نیست چرا که هردو برای سعادت بشر هستند و در یک راستا

اتفاقا خداوند بار ها در قرآن تشویق به تفکر کرده و نکوهش خداوند به اون دسته از افرادیه که اصلا تفکر نمیکنند. قرآن دقیقا علمه و طبق گفته ی قرآن، تمام اتفاقات جهان از پس و پیش در این کتاب گفته شده… پس اگر فکر میکنیم که قرآن یه کتاب خیلی سادست که اومده اخطار در مورد مرگ و زندگی دنیا و آخرت بده، نشون میده که قرآن رو اونطور که باید نفهمیدیم…. قرآن یعنی فلسفه، یعنی علم یعنی تمام آنچه که ما میدانیم، تمام آنچه که نمیدانیم و تمام آنچه ک در جستجوی آن هستیم…پس بقول قرآن باید تفکر کرد، پس چرا تفکر نمیکنید؟

جناب صیادی این چه حرفی بود !!!!!!!! کتاب در جستجوی خدا نوشته یاسین قاسمی رو بخونید تا متوجه بشید سرتاسر قرآن کریم علم است!

اتفاقا سراسر قرآن به اندیشه وتفکر دعوت کرده،تفکر درآسمانها وزمین ،خب وجود آسمانها وزمین کیفیت وکمیت اون رو توسط فیزیک وریاضیات میتوان فهمید،(علم )همون شناخت وسازکارپدیده ها ومجموعا مخلوقات است ،وهرچقدر معلومات بیشتر بشه ،روح خداپرستی وحقیقت گرایی در انسان ،وشناخت قرآن راحتتر میشه

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *