رمان ما اینجا داریم میمیریم دومین اثر مریم حسینیان است و در آن داستان چند آدم متفاوت روایت میشود که در خانهای ناچار به تحملِ یکدیگرند. حسینیان که رمان قبلیاش، بهار برایم کاموا بیاور، نامزد جایزه هوشنگ گلشیری بود، در این رمان نیز از زنها و البته مردهایی مینویسد که در یک «هم مکانی» اجباری رویاهای خاصی در سر دارند.
ما اینجا داریم میمیریم قصه آدم هایی است که زیر نظرِ چشمهای نگرانی مشغول جعل خود و بودنشان هستند و نویسنده در این کتاب از آدمهای زیادی صحبت میکند: از زنی متعصب که کینه خواهرِ کوچکِ سرخوشش را به دل دارد تا دخترِ جوانی که میخواهد برای انتخابات رای جمع کند؛ از زنی خانهدار که شاهد فرو ریختنِ خانهاش است تا چند شخصیت جادویی که ناظران این جهانِ پُرقصهاند.
[ » معرفی و نقد کتاب: رمان رویای تبت – اثر فریبا وفی ]
ما اینجا داریم میمیریم
داستان کتاب در بستر آپارتمانی در حوالی یوسف آباد رخ میدهد. در یک طبقه از ساختمان دو خواهر، «گوهر» و «پری» با تفاوتهای فرهنگی و سلیقهای متفاوت با یکدیگر زندگی میکند، پری یک زن مطلقه و بسیار شاد، در پی دلخوشیهای خود و اما گوهر بازنشسته فرهنگی، به ظاهر منزوی، با تفکرات سرسختانه است.
در طبقه دیگر خانوادهای به همراه دو فرزند جوان خود زندگی میکنند، این خانواده که پس از مدتها از یک منطقه پایینتر به محله بالاتری نقل مکان کردهاند، در انتظار یک زندگی بهتر و راحت هستند و در نهایت مردی دندانپزشک به همراه همسر بیمارش از دیگر ساکنین این ساختمان هستند.
ساکنین هر طبقه از ساختمان به همراه چند شخصیت فرعی خارجی در پیچ و تابی نادانسته به هم متصل هستند. در کنار این دنیای به غایت واقعی پری های کوچکی وجود دارند که وظیفهشان انداختن خوشبختیهای کوچک در جیب مردم است اما در میانه راه گم شدهاند و سر از آشپزخانه پری و گوهر درآوردهاند.
مریم حسینیان با استفاده از رگههایی از رئالیسم جادویی، امر فانتزی را در رئالیسمی پُرقصه جای میدهد و رمانی مینویسد که نوگراست و کوشش دارد ایدههای روایی تازهای مطرح کند، رمانی که دغدغه حضورِ جهانی مرموز دارد کنارِ جهانِ واقعی و مرسوم.
[ معرفی کتاب: کتاب روزها و رویاها – نشر چشمه ]
درباره کتاب مریم حسینیان
انتخاب هوشمندانه عنوان کتاب «ما اینجا داریم میمیریم» توصیف زیبایی از تک به تک لحظات گمشده انسانها برای رسیدن به خوشبختی و مصداقِ بارزِ زندگیِ مردمانِ امروزی است. ضمن اینکه خانم حسینیان برای توصیف کتابش عبارت دیگری انتخاب کرده است که روی جلد میتوان مشاهده کنید: «خانم بودن به چه دردی میخورد…» این تلنگری برای شروع یک داستان با ماهیت زنانه است.
ما اینجا داریم میمیریم مجموعهای از افکارِ کاراکترهای کتاب را کنار یکدیگر چیده که در هر فصل آن یک راوی به صورت مونولوگهای ذهنی و البته حق به جانب به روایت داستان از دیدگاه و منظر خود میپردازد. این گفتگوهای ذهنی دیدگاهها و عقایدی هستند که هر روز در کوچه و خیابان، بارها و بارها با این افکار مواجه میشویم.
شیوا مقانلو توصیف بسیار جالبی از کتاب دارد. او میگوید: زنان بدون مردانی که میخواهند، زنان با مردان بشوند اما در صورت رسیدن به این خواسته هم باز شکست خوردند.
در این کتاب شاهد تبادل احساسات پنهان آدمی و سوتفاهمها هستیم، برای مثال ازدواجِ ناموفق خواهری که در پی سابقه عاشقانه همسرش با خواهرش بوده است یا داستان دخترکی دانشجو که بر اساس یک سوءتفاهم از روی چند برگه تبلیغاتی انتخابات، تصمیم به رد پیشنهاد ازدواج هم دانشگاهی خود دارد یا داستان زنی که برای از دست دادن زندگی خود در هراس است.
بخش دیگر و البته پررنگ کتاب به دنیای پریانی برمیگردد که در عالم کودکانه و عاری از هر گناه و معصیتی زندگی میکنند و درکی از زشتیهای این دنیا ندارند اما در یک آشپزخانه – که بازهم ایهامی از هویت زنانه کتاب دارد – گرفتار شدهاند.
از جمله انتقاداتی که به کتاب میتوان وارد کرد این است که کتاب پر از گفتگوها و تعصبات بیجا است. البته به نظر، انتخاب این موضوع آگاهانه بوده و در اصل داستان همین است. زندگی اکثر ما در گرو خاله زنک بازیهایی است که وقتی از بیرون به ماجرا نگاه میکنیم بسیار سخیف، بیمحتوا و حتی مسخره به نظر میرسد. برای مثال میتوان به نامه زن همسایه به پری اشاره کرد که پر از الفاظِ زشت و پرخاشجویانه است و در عین حال دیدگاهی از یک زن زخم خورده ناشی از یک زن دیگر، برای صیانت از حریم خانوادهاش را به نمایش میگذارد.
از دیگر انتقادات نسبت به کتاب این است که هیچ زن کاملی در کتاب نیست و ما با یک سری از زنان، با افکارِ متوسطِ عمومی و متعصبانه روبهرو هستیم. پیداست که خانم حسینیان در پی شخصیتهای کاملا خاکستری و عام بوده است و از طرفی اندک تعداد کاراکترهای مردان این کتاب نیز به هیچ عنوان شخصیت کاملی نداشتند. مطمئنا اگر شخصی با تفکرات بالاتری در کتاب بود، خوشبختیهای کوچک را درک کرده و در جیبش دو دستی نگه میداشت.
به طور کلی کتاب بسیار ساده و عامیانه نوشته شده که با توجه به وجود پریان کوچک و کودکانه، داستان ایجاب میکند برای داشتن توازن و تعادل در سطح کتاب، لحن عامیانه و ساده در جریان کتاب حفظ شود. به اعتقاد من این کتاب، قدرت کتاب اول خانم حسینیان را نداشت. بدون شک با وجود کتاب «بهار برایم کاموا بیاور» به یک استاندارد بسیار بالایی از خانم حسینیان رسیدهایم. هر چند زیبایی و صراحت قلم و لطافت وجودِ پریهای کوچک از زیبایی این کتاب نیز کم نمیکند.
در نهایت توصیه میکنم برای آشنایی با قلم زیبای خانم حسینیان اول از کتاب “بهار برایم کاموا بیاور” شروع کنید و سپس به خواندن این کتاب اقدام کنید.
[ معرفی کتاب: رمان شکوفههای عناب – نشر چشمه ]
جملاتی از کتاب ما اینجا داریم میمیریم
خوشبختیها را گم کردهایم، همهشان گم شدهاند. دستمان خالی است دیگر هیچ نوری توی دستهامان نیست.
گاهی همین قدر که بنشینم و ده دقیقه توی حال خودم باشم و کارگرهای ساختمان روبرو تیرآهن خالی نکنند و دلم برای چیزی شور نزند و تسمه کولر پاره نشود به گمانم خوشبختم.
خوبی تهران همین است که همهچیز گم میشود توی های و هوی شهر.
طلاپری میداند که هر ستاره مال کدام آدمیزاد است و حال میبینیم که آدمیزادها همیشه با جام چای کنار پنجره میایستند و هیچوقت پریهای جنگل را صدا نمیزنند. آدمیزادها عاشق آسمان هستند و مدام دنبال ستارههایشان میگردند.
مادرش همیشه میگفت هیچ کار خدا بیحکمت نیست. بعد هم غشغش میخندید که یک خدایا شکر بگو و خودت را راحت کن. تا آن سر دنیا هم که بدوی نمیفهمی چرا بلاهای ریز و درشت سر آدم میآید.
آدمیزادها هیچوقت صدایی را که نمیبینند، نمیشنوند. حتی گاهی خوشبختیهای کوچکشان را هم نمیبینند.
مشخصات کتاب
- کتاب ما اینجا داریم میمیریم
- نویسنده: مریم حسینیان
- انتشارات: چشمه
- تعداد صفحات: ۱۴۲
- قیمت چاپ چهارم: ۲۳۰۰۰ تومان
👤 نویسنده مطلب: فرناز صادقینیا
نظر شما در مورد کتاب ما اینجا داریم میمیریم چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید نظرات خود را در مورد آن با ما به اشتراک بگذارید. با نظر دادن درباره کتابها در انتخاب کتاب به همدیگر کمک میکنیم.
[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی چند رمان ایرانی دیگر: