اعمال برخی سیاستها توسط کشور کره شمالی باعث شده این کشور به یکی از مرموزترین کشورها برای اغلب مردم دنیا تبدیل شود. کشوری که پایتخت آن پیونگ یانگ نام دارد و در کتاب حاضر، نویسنده سفری به آن داشته است. عنوان کتاب به این موضوع اشاره دارد که رضا امیرخانی بعد از گشت و گذار در کشور کره شمالی، از شش دانگ آن تنها توانسته نیم دانگ را مشاهده و درک کند!
در کتاب حاضر، نویسنده جستجوی کنجکاوانهای درباره اقتصاد، سیاست و روزمرگیهای مردم کره شمالی را با نگاه ریزبینانه برای خواننده به تصویر میکشد و تقریباً با بررسی وضعیت کشورهای مشابه که در بند تحریم هستند، مقایسهای بین این کشورها انجام داده است. بنابراین خواننده صرفاً با یک سفرنامه روبهرو نیست و تا حد زیادی در کتاب نیم دانگ پیونگ یانگ با تفکرات سیاسی نویسنده نیز آشنا میشود. این موضوع شاید در یک کتاب سفرنامه جالب نباشد و ضعف آن به شمار آید اما این کاری است که نویسنده انجام داده و خواننده باید با آن کنار بیاید.
بنابر صحبتهای نویسنده کتاب، او در این کتاب سعی کرده روایتهایی از کره شمالی به دست ما برساند که دور از غرضورزیهای غربی است. ما نیز در کافهبوک کتابهای زیادی پیرامون کشور کره شمالی معرفی کردهایم که عمده آنان از زبان کسانی است که از این کشور فرار کردهاند. فهرست برخی از کتابهای معرفی شده عبارتند از:
- کتاب روح گریان من
- کتاب فرار از اردوگاه ۱۴
- کتاب رودخانه تباهی
- کتاب هزاران فرسنگ تا آزادی
- کتاب اتهام
- کتاب حسرت نمیخوریم
اما کتاب حاضر با موارد بالا بسیار متفاوت است چرا که کتاب حاضر تنها سفرنامه یک ایرانی به کره شمالی است.
کتاب نیم دانگ پیونگ یانگ
در همین ابتدا اشاره کنیم که متن سفرنامه بسیار روان است و در دل حوادث و رویدادهای سفر اول و دوم امیرخانی به کره شمالی، خواننده این احساس را دارد که به سمت یک مکان ناشناخته حرکت میکند و عطش کشف حقیقت را دارد اما متاسفانه هر تلاشی میکند به در بسته میخورد. درست همینجاست که خواننده نیز پی میبرد تنها نیم دانگ از کره شمالی را میتواند درک کند.
در هنگام سفر، حزب حاکم کره شمالی در همه جا حضور دارد و جایی برای اینکه غریبهای مانند رضا امیرخانی کار غیر برنامهریزی شدهای انجام دهد وجود ندارد. چه این سفر، رسمی و همراه با اعضای حزب موتلفه اسلامی باشد و چه سفری غیر رسمی به عنوان مستندساز و خبرنگار و یا تحت هر عنوان دیگری که میخواهد باشد. بنابراین میتوان گفت تمام تلاش امیرخانی برای آشنایی بیشتر با نظام اداره کشور و حزب حاکم کشور و سایر موارد در سفر اول و آشنایی با فرهنگ و زندگی اجتماعی مردم در سفر دوم با بن بستها و دیوارهای بلندی مواجه میشود که چندان مورد پسند نویسنده نیست اما چارهای هم جز آن نیست.
فصل اول کتاب نیم دانگ پیونگ یانگ یا «کیم چی» شرح سفر اول رضا امیرخانی به کره شمالی است. خرداد ۱۳۹۷ او در پوشش مستندنویس و به همراهی جمعی از اعضای حزب مؤتلفه اسلامی راهی پیونگ یانگ میشود. این فصل شامل توصیف فضای جامعه، چارچوبها و قوانینی است که مردم ناچار و گاه مشتاق به رعایت آنها هستند، عدم دسترسی به تکنولوژی روز دنیا، نبود فردیت و فضای امنیتی حاکم و همچنین کنجکاویهای نگارنده و تلاش او برای کشف نادیدهها و برقراری رابطه با مردم است.
فصل دوم یا «قاشق چی»، روایت حال و هوای رضا امیرخانی بعد از بازگشت از سفر است. تهنشین شدن هیجانات و تحلیل عقلانی مشاهدات و مقایسه حقایق با فیلمها و کتابهایی که درباره کرهشمالی منتشر شدهاند، او را متقاعد میکند سفر دیگری به این کشور داشتهباشد و با چشم دیگری زندگی در آن نقطه از جهان را ببیند. هرچند این کار ساده نیست اما او با کشمکشها و تلاشهای فراوان این امکان را دوباره فراهم میکند. اقدامات او برای مجاب کردن کنسول کرهشمالی برای صدور ویزا و البته چند خاطره پراکنده از سفرهایش محتوای این فصل را شامل میشود.
فصل سوم یا «چیطولی» نیز روایت سفر دوم رضا امیرخانی به کره شمالی است که بهمن ۹۷ آغاز میشود. موافقت حزب کارگر کره شمالی برای ارتباط نزدیکتر امیرخانی و هم سفرانش با زندگی مردم عادی و مواجهه با مناسک تولد، ازدواج و مرگ، جریانی متفاوتتر از سفر اول پیش میآورد. ملاقات با نویسندگان که در ادامه متوجه میشوند هیچ کدام کتابی منتشر نکردهاند، بازدید از یک مدرسه و مواجهه با نقصهای آموزشی در آن سیستم، بازدید از یک زایشگاه و مواجهه با کمبود امکانات وحشتناک پزشکی، دیدن یک مجتمع مسکونی و دکوراسیون داخلی منازل، فروشگاهها و تنوع محدود اجناس و شرح گفتگوها با دو سه نفر از اعضای حزب که برای همراهی با مسافران ایرانی تعیین شدهاند؛ بخشهایی از این فصل کتاب را تشکیل دادهاند.
از نظر ادبی و فنی اگر به کتاب نیم دانگ پیونگ یانک نگاه کنیم، این کتاب ضعیفتر از سایر کتابهای امیرخانی است و خواننده نباید انتظار یک کتاب پرهیجان را داشته باشد. با این حال، کتاب نگاه جالبی دارد به کشوری که شناختن نیم دانگ آن میتواند برای خواننده جالب باشد. نکته مهم در کتاب حاضر روایت سفر دوم است. در سفر اول، نویسنده نگاهی به وضعیت ظاهری کشور کره شمالی دارد که این مورد شاید در تمامی کتابها با موضوع کره شمالی مشترک است. تقربیاً هر کدام از کتابهایی که در ابتدای این مطلب به آن اشاره کردیم این موضوعات را به خوبی پوشش داده است.
اما مسئله مهم و جالب توجه در سفر دوم نویسنده، نگاه او ذهنیت، طرز فکر و به طور کلی نگاه او به فرد در این کشور است. هم نویسنده و هم خواننده شگفتزده میشوند وقتی میفهمند که آن وضعیت بسته و به شدت محصور، به شکل صد در صد حاصل زور و استبداد و جبر فیزیکی حاکمیت کره شمالی نیست، و خود مردم حتی اگر کنترل نشوند و به اصطلاح زور بالای سرشان نباشد، بازهم قوانین عجیب و سخت و بسته کشور را چون قوانین مقدس، مو به مو اجرا میکنند. در واقع در پس ذهن افراد این کشور حتی فکر کردن به چیزی تحت عنوان آزادی وجود ندارد. آنها فکر میکنند زندگی همین است و جز این نیست. در واقع شما اگر از نور اطلاعی نداشته باشید و هرگز آن را ندیده باشید، تاریکی را حقیقت میپندارید.
[ » معرفی و نقد کتاب: آداب دیکتاتوری – مجموعه خرد و حکمت زندگی ]
جملاتی از متن کتاب
به من اگر بود فتوا میدادم که هر ایرانی موظف است با سه نفر خارج از قوم و قبیله و زبان و مذهب، با سه نفر غیرایرانی رفاقت کند، ارتباط فرهنگی بگیرد، مراوده داشته باشد، آنها را به خانهٔ خود دعوت کند… و این ظرف پنج سال برای هشتاد میلیون ایرانی، یعنی رابطه با دویست و چهل میلیون غیرایرانی.
وارد شهر میشویم. ساختمانهای بلند کمی تصورم را از پیونگیانگ به هم میزند. چیزی که عجیب است ندیدن اتومبیل شخصی است. اتوبوسهای قدیمی، ترامواهای قدیمی و حتا اتومبیلهای نظامی و اداری میبینیم، اما هیچ خبری از اتومبیل شخصی نیست. تابلوِ لاتین اصلاً نمیبینیم. همهٔ تابلوها به خط کرهایند. نقشهٔ پیونگیانگ را قبلاً به صورت آفلاین ذخیره کردهام. نقشه را پنهانی باز میکنم و گوشی را کنار پنجره میگیرم تا جیپیاس راه بیافتد. نقشهٔ آفلاین کامل نیست. اما دست کم جهت حرکت را متوجه میشوم. رودخانهٔ تدونگ را رد میکنیم و کنار هتل کوریا متوقف میشویم. هتل مثل همهٔ هتلهای دنیاست. لابی مرتبی دارد. اول کاری که میکنیم چک کردن اینترنت وایرلس و وایفای است. از فرودگاه تا هتل، مدام چک میکردم گوشی را. هیچ جا هیچ شبکهٔ وایفای و وایرلسی وجود نداشت. جالب اینجاست که هتل هم وایفای ندارد.
جانگ تلاش میکند تعریفی از سعادت بدهد: – مثلاً مردمِ ما به هم حسادت نمیکنند. با خوشبختی زندهگی میکنند… – مگر مردم دنیا به هم حسادت میکنند؟ – بله! هر کدام دوست دارند جای دیگری باشند، اما خلقِ کره به هیچکس حسادت نمیکنند و دوست دارند در همین جای خودشان باشد. حتماً آهنگ خوشحالترین مردم جهان را شنیدهاید. در این آهنگ هر روز صبح مردم کره، قبل از شروع کار، دانشجویان و دانشآموزان، قبل از شروع درس تکرار میکنند که ما خوشحالترین مردم جهان هستیم.
تحریم و دیکتاتوری دو روی یک سکهاند. کشور تحریمشده ناچار به دامچالهٔ تکصدایی میافتد و تکصدایی شروعیست برای دیکتاتوری. عدم مراوده در سطح حاکمیت، امکان مقایسه را از بین میبرد. مقایسه نشدن، تقدس میآورد برای چیزی که مقدس نیست. تقدیس، جناب رفیق میسازد، جناب ژنرال میسازد.
نکتهٔ جالب این بود که تراز تجاری سعودی و کرهٔ شمالی بالاتر از مبادلات ایران و کرهٔ شمالی بود. دلیل آن نیز صادرات نیروی کار اجباری کرهٔ شمالی بود. کرهٔ شمالی کارگران را به جایی میفرستد که آزادیهای محدود داشته باشند و با مردم کشور مقصد مراوده نداشته باشند، گروههای واقعی حقوق بشریِ مردمی در آن فعال نباشند، و کجا بهتر از کمپهای نفتی در صحاری سعودی!
نیروی کار صادراتیِ کرهٔ شمالی تفاوتی با باقی کشورها دارد و آن نیز در پرداخت حقوق است. حقوق کارگر صادراتی مستقیم به حزب داده میشود و کارگر همچنان همان مقرری حزب را – احتمالاً بیشتر از کارگر داخلی – دریافت میکند. این تفاوت میکند با مالیات بر حقوق. درآمد این صادرات نیروی کار اجباری با بررسیهای نه چندان دقیق باید بیش از یک میلیارد دلار باشد. عمدهٔ این کارگران نیز به روسیه و چین میروند.
به خانم یون نگاه میکنم. یکبار در طولِ سفر از من پرسید که به چه کشورهایی رفتهام و برایش مفصل توضیح دادم. به او گفتم که تفاوتها امروز در جاده و اتومبیل و ساختمان نیست. اینها دیگر در همهجای دنیا دارند شبیه به هم میشوند. امروز تفاوتها برمیگردد به نحوهٔ زندهگیِ آدمها، شادیشان، رضایتشان از زندگی و… خانم یون در خودش فرو رفته است. احتمالاً یک پنجرهٔ نیمهبازِ دیگر برایش بسته خواهد شد. زبان برای او پنجرهای است به جهانِ خارج. ما برای او پیامآورانی بودیم از دنیایی دیگر. نمیدانم به چه فکر میکند اما سخت در خودش فرو رفته است و به افق جادهٔ یخبستهٔ فرودگاه خیره شده است.
آزادی با احساس آزادی متفاوت است؛ همانگونه که استبداد با احساسِ استبداد. در بسیاری از کشورهای استبدادزده مردم در درازمدت احساس نیاز به آزادی را از دست میدهند و به فضای موجود عادت میکنند.
خانمها ناخن لاکزده ندارند، حتا در کارخانهٔ لوازم آرایشی. از هر ده خانم متأهل، یکنفر حلقهٔ ازدواج دارد. گردنبند و النگو و لوازم زینتی کمتر استفاده میشود و اگر هم باشد طلا کمتر میبینیم. از آنسو هیچ زن و مردی را در خیابان نمیبینیم که دست در دست هم داشته باشند. انگار از دوران نامزدی هم خبری نیست.
مشخصات کتاب
- عنوان: نیم دانگ پیونگ یانگ
- نویسنده: رضا امیرخانی
- انتشارات: نشر افق
- تعداد صفحات: ۳۴۴
- قیمت چاپ هفتم – سال ۱۴۰۲: ۲۲۵۰۰۰ تومان
نظر شما در مورد کتاب نیم دانگ پیونگ یانگ چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید، حتما نظرات ارزشمند خود را با کافهبوک در میان بگذارید. با نظر دادن در مورد کتابها در انتخاب کتاب به همدیگر کمک میکنیم.
[ همراه ما باشید در: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی چند کتاب دیگر از نشر افق: