هنر ظریف رهایی از دغدغهها با عنوان اصلی The Subtle Art of Not Giving a F**k اثری پرفروش از مارک منسن، نویسنده آمریکایی است که در آن تلاش دارد روشی تازه برای خوب زندگی کردن به خوانندگان یاد دهد. روشی که فشار کمتری روی شانههای خود احساس کنیم و بتوانیم با خیال راحت به ارزش لحظهها پی ببریم. این کتاب در دسته کتابهای خودیاری و موفقیت قرار میگیرد.
خیلی ساده میتوان گفت مارک منسن در کتابش «بیخیالی» را آموزش میدهد. یک نوع احساس آزاد بودن که البته مسئولانه است و با آن «بیخیالی» مطلق تفاوت دارد. قرار است که این کتاب رنجهای ما را به ابزار، زخمهایمان را به قدرت و مشکلاتمان را موانعی معمولی تبدیل کند.
نویسنده درباره هنر ظریف رهایی از دغدغهها میگوید: این کتاب را به چشم راهنمایی برای رنجهایتان بنگرید؛ راهنمایی برای چگونگی رنج کشیدن آسانتر و معنیدارتر. این کتابی است درباره برداشتن قدمهای سبکتر با وجود بارهای سنگین روی دوشتان، درباره آرامش بیشتر در برابر بزرگترین ترسهایتان و خندیدن به اشکهایتان در همان حالی که از چشمهایتان سرازیر است.
در قسمتی از متن پشت جلد کتاب نیز چنین آمده است:
[ » معرفی کتاب: کتاب خرده عادتها – نشر میلکان ]
کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغهها
کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغهها با صحبت پیرامون شاعر و نویسنده آمریکایی، چارلز بوکفسکی شروع میشود. (در کافهبوک بیشتر کتابهای مهم بوکفسکی را – مانند عامه پسند – معرفی کردهایم.) به اعتقاد من بوکفسکی نمونه بسیار خوبی برای مثال زدن است. اگر با او آشنایی داشته باشید و کتابهایش را مطالعه کرده باشید میدانید که بوکفسکی به معنای واقعی کلمه رها بود و عملا هیچ دغدغهای بزرگی نداشت. یک مقدار آبجو و کاغذ و قلم برای او کافی بود. مارک منسن نیز تلاش میکند توجه ما را به چیزهایی ضروری جلب کند. مواردی که بدون آنها زندگی سخت میشود ولی اگر آنها را داشته باشیم میتوانیم همچنان ادامه بدهیم.
جملات ابتدایی کتاب چنین است:
چارلز بوکفسکی مردی الکلی، زنباره، قمارباز، بیدستوپا، خسیس، بیاعتبار و در بدترین اوقات زندگی، شاعر بود. بعید است کسی روزی برای یافتن اصول زندگی بهتر به سراغ او برود، یا منتظر باشد نامش را در یک کتاب خودیاری ببیند. و دقیقا به همین دلیل او بهترین نقطه آغاز است.
این آغاز نامتعارف و البته عنوان کتاب را میتوان عامل پرفروش بودن کتاب دانست. تقریبا همه کتابهای موفقیت و خودیاری تلاش میکنند از آدمی شکستخورده و ضعیف یک قهرمان بسازند. با هزار نوع برنامه و انرژی مثبت او را مجاب کنند که میتواند موفق شود و به آرزوهایش برسد اما مارک منسن در این کتاب میگوید اگر اشکال ندارد که شما در زندگی شکست خوردهاید و یا تسلیم شدهاید. زندگی با همه این مشکلات همچنان ادامه دارد. همانطور که برای بوکفسکی ادامه پیدا کرد.
برنامه آغازین کتاب همین است ولی رفتهرفته همان سبک و سیاق کتابهای انگیزشی هرچند کمی متفاوتتر ظاهر میشود. صحبتها احتمالا کمی متفاوت است اما اگر به عمق مطالب نگاه کنید میبینید که مطالب کتابهای موفقیت دیگر با هم مخلوط شده و به روشی خودمانی که احساس خوبی به خواننده بدهد، ارائه میشود.
کتاب میگوید این دغدغهها که شب و روز را بر ما تلخ کردهاند همان انتظارات جامعه مدرن از ماست. در واقع فرهنگ از ما انتظار دارد که خوشحالتر باشیم، سالم باشیم، بهترین باشیم، باهوشتر باشیم، پول بیشتری داشته باشیم، جذابتر و معروفتر و خوشهیکلتر و برازندهتر و شگفتانگیزتر و… باشیم. مواردی که هرکدام هزینههای خود را دارند و ذهن انسان را به شدت درگیر میکنند. اما راه حل چیست؟ راه حل همان رهایی از دغدغههاست! اما اینکه چطور رهایی پیدا کنیم، چیزی است که نویسنده به خاطر آن این کتاب را نوشته است.
در قسمتی از کتاب چنین میخوانیم:
[ » معرفی کتاب: کتاب برای من غمگین نشوید – اثر چارلز بوکفسکی ]
درباره کتاب مارک منسن
رهایی از دغدغهها از نظر نویسنده به معنی بیاعتنایی یا سربههوا بودن نیست. منسن میگوید رهایی از دغدغهها یعنی پذیرفتن تمایزها، یعنی دغدغه داشتن چیزی که مهم است نه چیزی که فکر میکنیم مهم است و یا به ما گفتهاند که مهم است. نویسنده اعتقاد دارد ما همواره درگیر هستیم و چه بهتر که درگیر چیزهایی شویم که بنابر ارزشهای شخصیمان آن را باارزش بدانیم. میتوان عنوان کتاب را با توجه به مفهوم آن چنین بیان کرد: هنر رهایی از رنجهایمان.
برای تعریف دوباره ارزشها و دیگر مفاهیم بیان شده در کتاب، نویسنده مثالهای مختلفی آورده که بعضی از آنها احتمالا آشنا هستند. برخی دیگر از مثالها نیز مانند بیشتر کتابهای خودیاری از زندگی منسن هستند که مبادا فکر کنیم او خودش هیچکدام از این موارد را رعایت نکرده است!
کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغهها در ۹ فصل نوشته شده که در هر فصل بخشهای مختلفی نیز وجود دارد. عناوین بخشهای مختلف کتاب که محتوای آن را به خوبی نشان میدهد عبارت است از:
سعی نکن / حلقه بازخورد جهنمی / هنر ظریف رهایی از دغدغهها / مارک، پس اصلا هدف کوفتی این کتاب چیه؟ / خوشحالی یک مشکل است / خوشحالی از حل کردن مشکلات به دست میآید / کشمکشتان را انتخاب کنید / شما خاص نیستید / همهچیز از هم میپاشد / استبداد استثناگرایی / ولی اگر قرار نیست خاص یا استثنایی باشم، پس چه هدفی داشته باشم؟ / ارزش رنج بردن / پیاز خودآگاهی / مشکلات ستاره راک / ارزشهای مزخرف / تعریف ارزشهای خوب و بد / شما همیشه در حال انتخاب هستید / انتخاب / سفسطه مسئولیت و تقصیر / واکنش به تراژدی / ژنتیک و قرعهای که به ناممان درآمده است / هیچ «چطوری» وجود ندارد / شما درباره همهچیز اشتباه میکنید، من هم همینطور / معماران عقاید شخصی خودمان / مراقب باشید چه چیزی را باور میکنید / خطرهای قطعیت کامل / قانون اجتناب مانسون / خودتان را بکشید / چطور کمی کمتر نسبت به خودتان قطعیت داشته باشید / شکست راه پیشرفت است / پارادوکس شکست موفقیت / درد و رنج بخشی از فرایند است / اصل «کاری بکنید» / اهمیت نه گفتن / نپذیرفتن، زندگیتان را بهتر خواهد کرد / مرزبندیها / چطور اعتمادسازی کنیم / آزادی با تعهد / و بعد شما میمیرید / چیزی فراتر از خودمان / نیمه آفتابی مرگ.
به طور کلی اگر از سبک قدیمی کتابهای موفقیت – سبکی که انگار فردی بالای سر شماست و مدام بغل گوش شما فریادهای انگیزیشی میزند – خسته شدهاید، میتوانید این کتاب را بخوانید. لحن و روش بیان کتاب متفاوت است اما عملا مطالب آن چندان متفاوت نیست. ضمن اینکه در قسمتهای مختلف کتاب احساس میکنید که نویسنده دارد خودش را تکرار میکند.
در نهایت اینکه اگر به کتابهای موفقیت علاقه دارید و به دنبال یک کتاب ساده و خوشخوان هستید که کمی از دغدغههای شما بکاهد و از وسواس شما بکاهد، هنر ظریف رهایی از دغدغهها میتواند گزینه مناسبی باشد.
[ » معرفی کتاب: کتاب چگونه رنج بکشیم ]
جملاتی از کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغهها
داستانهایی مثل داستان زندگی بوکفسکی، سرچشمه روایتهای فرهنگی ما هستند. زندگی بوکفسکی، تجسمی از رویای آمریکایی است: یک نفر برای آنچه میخواهد میجنگد، هرگز تسلیم نمیشود و بالاخره به بزرگترین رویاهایش دست مییابد. عملا فیلمی آماده است تا کسی بیاید و آن را روی پرده سینما ببرد.
با وجود فروش کتابها و کسب شهرت، بوکفسکی هنوز بازنده بود. او میدانست که موفقیتش حاصل عزمی راسخ نیست. کامیابی او از این حقیقت ریشه گرفته بود که میدانست بازنده است، بازندگی را پذیرفته بود و بعد صادقانه دبارهاش نوشته بود. او هرگز سعی نکرد چیزی غیر از خودش باشد. نبوغ بوکفسکی در گشودن گرههای دشوار یا تبدیل شدن به غول ادبی نبود. کاملاً عکس این بود. نبوغ او صداقتش بود، بهویژه هنگامی که از جنبههای ناخوشایند وجود خود مینوشت و شکستها و ناکامیهایش را همرسان میکرد.
پافشاری بر چیزهای مثبت، پافشاری بر آنچه بهتر و برتر است، تنها دستاوردش این است که دائماً به ما یادآوری میکند چه چیزی کم داریم، یا باید چه میشدیم ولی نتوانستیم بشویم. به هر حال، هیچ شخص واقعا خوشحالی نیاز ندارد جلوی آینه بایستد و تکرار کند که خوشحال است. او به طور معمول خوشحال است. ضربالمثل تگزاسی میگوید: هرچه سگ کوچکتر باشد، صدای پارسش بلندتر است. یک مرد با اعتماد به نفس نیازی ندارد که ثابت کند با اعتماد به نفس است. یک زن ثروتمند نیازی ندارد که ثابت کند ثروتمند است. بالاخره یا آنطور هستی یا نیستی. اگر دائما آروزی چیزی را داشته باشی، ناخودآگاه این حقیقت را تقویت میکنی که آن را نداری.
تا حالا دقت کردهاید که گاهی اوقات هرچه کمتر به چیزی اهمیت بدهید، عملکرد بهتری در آن خواهید داشت؟ دقت کردهاید که آدمهای بیخیال اغلب به هدفشان میرسند؟ دقت کردهاید که گاهی اوقات، هنگامی که بیخیال چیزی میشوید، همهچیز خودش جفتوجور میشود؟
امروز، زندگیهای ما پر از اطلاعاتی از تجربههای انسانی است که گوشهایمان را میخراشد. چون در بازار رسانه، این رسانهداران هستند که چشمها را به سمت خود میکشند، و چشمها با خود دلار میآورند. این از همه مهمتر است. با این حال بیشتر زندگی در سطح متوسط و یکنواخت میگذرد. بیشتر زندگی غیراستثنایی و در واقع بسیار متوسط است. این سیل اطلاعات بینهایت، ما را به این عقیده سوق داده است که استثناگرایی، هنجار جدید است.
لذت، خدایی دروغین است. تحقیقات نشان داده است کسانی که انرژیشان را بر لذت ظاهری متمرکز میکنند، در نهایت مضطربتر و از لحاظ احساسی نامتعادلتر و افسردهتر میشوند. لذت سطحیترین شکل رضایت در زندگی است و از این رو دسترسی به آن آسان است و از دست دادن آن هم از همه راحتتر.
سوال اصلی این است که تصمیم گرفتهایم دغدغه چه چیزی را داشته باشیم؟ تصمیم گرفتهایم که اعمالمان را بر پایه چه ارزشهایی بگذاریم؟ تصمیم گرفتهایم زندگیمان را طبق چه معیارهایی بسنجیم؟ آیا این تصمیمها همان ارزشهای خوب و معیارهای خوب هستند؟
نقل قول معروفی از مایکل جردن هست که میگوید: بارها و بارها زمین خورده است و به همین خاطر موفق شده است.
کسی که فکر میکند همهچیز را میداند، هیچچیز نمیآموزد.
به احتمال زیاد قانون پارکینسون را شنیدهاید: «انجام هر کاری آنقدر طول میکشد تا زمان اختصاص داده شده برای آن را پر کند.» همچنین بیشک قانون مورفی را هم شنیدهاید: «هر چیزی که بتواند دچار اشتباه شود، دچار اشتباه خواهد شد.» خب، دفعه بعد که در یک مهمانی هستید و میخواهید کسی را تحت تاثیر قرار دهید، رو کردن به قانون اجتناب مانسون را امتحان کنید: «هرچه بیشتر چیزی هویت شما را تهدید کند، بیشتر از آن اجتناب خواهید کرد.» این یعنی هرچه بیشتر چیزی شما را تهدید کند که نحوه نگاهتان را به خودتان تغییر دهد، بیشتر از آن اجتناب خواهید کرد. هرچیزی که عقیدهتان را درباره موفق یا ناموفق بودن دگرگون کند، بیشتر از آن اجتناب خواهید کرد و هرچیز که ارزیابیتان را از اینکه چقدر به ارزشهایتان دست یافتهاید، تغییر دهد، ازش دورتر خواهید شد.
بوکفسکی در جایی نوشت: «ما همه خواهیم مرد، همگی ما. عجب سیرکی! همین به تنهایی باید کافی باشد تا همدیگر را دوست داشته باشیم ولی اینطور نیست. ما از مسائل بیاهمیت زندگی وحشتزده و ویران میشویم. ما در هیچ و پوچ زندگی غرق شدهایم.»
مشخصات کتاب
- عنوان اصلی: هنر ظریف رهایی از دغدغهها
- عنوان فرعی: روشی نو برای خوب زندگی کردن
- نویسنده: مارک منسن
- ترجمه: میلاد بشیری
- انتشارات: میلکان
- تعداد صفحات: ۱۹۲
- قیمت: ۴۰۰۰۰ تومان
نظر شما در مورد کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغهها چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید.
[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی چند کتاب دیگر: