کتاب پییر و لوسی رمانی کوتاه از رومن رولان نویسنده مشهور فرانسوی است که معمولا او را با دو کتاب برجسته ژان کریستف و جان شیفته میشناسند. کتاب حاضر اما با وجود اینکه تنها ۱۰۳ صفحه دارد اما یکی از تاثیرگذارترین رمانهای این نویسنده به شمار میآید.
رومن رولان فقط رماننویس نبود بلکه نمایشنامهنویس، مقالهنویس، زندگینامهنویس، مورخ هنر و موسیقیشناس برجستهای نیز بود. این نویسنده در سال ۱۸۶۶ در خانوادهای مرفه به دنیا آمد و توانست در پاریس و رم به تحصیلات عالیه دست یابد. او از تحسینکنندگان گاندی و تاگور بود و با آنها ملاقات و مکاتبه داشت. همچنین با ماکسیم گورکی، زیگموند فروید، هرمان هسه، ریچارد اشتراوس، اشتفان زوایک و بسیاری دیگر از بزرگان ادب و هنر دورانش دوستی و مکاتبه داشت. رولان اذعان دارد که آثارش از نویسندههای بزرگی مانند فرانسوا رابله، ژان ژاک روسو، تولستوی، گاندی و هرمان هسه تاثیر پذیرفته است. او پس از ۷۸ سال عمر نهایتا در سال ۱۹۴۴ از دنیا رفت.
رومن رولان که خود انسانی بسیار صلحدوست بود در این رمان نیز آرمانهای صلحطلبی، دوستی، انسانیت و شفقت را فریاد میزند. اینها همه دغدغههای نویسندهای است که در بحبوحه جنگ جهانی اول قلم بهدست میگیرد تا از پلیدیهای شوم و دهشتناک جنگ بنویسد. ویژگیای که در تمام نوشتههای رومن رولان مشخص است.
کتاب پییر و لوسی رمانیست عاشقانه با تصویری زیبا از عشق دو دلداده پاکدل که نجوای لطیف و روحنوازِ عاشقانهشان، در میان صفیر گوشخراش بمبافکنهای جنگ خانمانسوزِ جهانی اول گم میشود. در پشت جلد کتاب درباره این اثر چنین آمده است:
[ معرفی رمان: کتاب ژان کریستف – اثر رومن رولان ]
کتاب پییر و لوسی
رومن رولان در سال ۱۹۱۵ موفق به دریافت جایزه نوبل شد و موسسه نوبل دلیل اعطای این جایزه را چنین عنوان میکند: «به خاطر احترام به آرمانگرایی آثار ادبی او و همدردی و عشق به حقیقت در توصیف اشکال مختلف انسانها.» بنابراین با توجه به این تعریف میتوانید حدس بزنید درونمایه کتاب پییر و لوسی از چه قرار است.
در اندیشههای رولان میتوان همیشه آرمانگرایی را دید که انساندوستی و مهربانی و محبت و عشق در آن لبریز است، این تفکرات و دیدگاهها بهوضوح در کتابهایش از جمله این کتاب نمایان است.
در فرانسه بورژوایی، پییر عضو یکی از این خانوادههای بورژوا است، در خانهای که پدر در پی اخلاقیات و مادر در پی پرستش مسیح و خدا است. پییر اما در ابتدای بلوغ جسمی و فکری است، شانزده سالگی، سنی که همیشه در پی آنیم که سؤالهایمان پاسخ داده شوند حتی اگر این سؤالها خلاف باور اکثریت باشند. پارس اما در سال ۱۹۱۸ درگیر جنگ است و پس از مدتی پییر به جنگ فرا خوانده میشود ولی فرصتی شش ماهه تا روز اعزامش دارد.
روزی پییر درمترو تصادفا با دختری به نام لوسی برخورد میکند که از روی غریضه انسانی برای فرار از ترس و بمباران به هم پناه میبرند. این رابطه کم کم ادامه پیدا میکند و آنها دلبسته همدگیر میشوند. رابطه و عشق آنها بیریا و کاملا پاک و زلال است. در اطرافشان همه در غم جنگ و تکاپوی جنگاند ولی پییر و لوسی فارغ از جنگ از با هم بودنشان لذت میبرند.
لوسی دختری از از قشر ضعیف و پییر از قشر بلندمرتبه است اما این مسئله هیچ خللی به نوع ارتباط آنها وارد نمیکند. پییر میداند که روز اعزامش نزدیک است ولی آنها در لحظه زندگی میکنند، به دور از هیاهو، میدانند شاید فردا و آیندهای برایشان وجود نداشته باشد و همین دلیلی دیگر برای این لذت با هم بودنشان است.
در جایی از کتاب پییر خطاب به لوسی از شغل مادرش میپرسد و لوسی در جواب میگوید که او در کارخانه مهمات و اسلحهسازی کار میکند. این جواب پیر را دچار بهت و حیرت میکند که مگر میشود انسانی برای کشتن همنوع خود گلوله و اسلحه بسازد و جوابی که داده میشود این است: انسان برای زنده ماندن و ادامه حیاتش به هرکاری دست میزند. این همان خود جنگ است که در باطن پوچی محض است ولی انسانی که مجبور باشد، برای زنده ماندنش جان کسی را هم میگیرد. در قسمتی از کتاب لوسی در این باره چنین توضیحی میدهد:
زندگی آسان نیست. اول از همه اینکه باید غذا خورد، و هر روز باید غذا خورد. شب باید شام خورد. فردایش هم باید از نو غذا خورد. و بعد اینکه باید چیزی هم به تن کرد. تمام بدن را باید پوشاند، تن را، سر را، دست و پا را. این از لباس! بعد، برای همه اینها باید پول پرداخت. برای همهچیز. زندگی یعنی پول پرداختن.
شاید در این کتاب خیلی به بورژواها نقبی زده نشده ولی همچنان در کتاب آنها مغرور و متظاهر و فخرفروش معرفی میشوند و دارای تزهایی پوچ و توخالی هستند. در این نوع کتابها، پایانبندی شاید مهمترین بخش داستان باشد و مخاطب کنجکاو که سرانجام وصالی در راه است یا خیر.
[ معرفی و نقد کتاب: رمان سه روز و یک زندگی – اثر پییر لومتر نویسنده فرانسوی ]
جملاتی از متن کتاب پی یر و لوسی
دختر از دریچه چشمهای او به قلبش راه یافت، با سراپای وجودش راه یافت؛ و دریچه بسته شد. سر و صدای بیرون آرام گرفت. سکوت. آرامش. اکنون او آنجا بود. دختر به او نگاه نمیکرد. هنوز حتی از وجود او آگاه نبود. اما خودش درونِ پییر بود! پییر تصویر او را در ذهن داشت، خاموش، میان بازوانش، و جرات نفس کشیدن نداشت مبادا نفسش او را آزار دهد.
هم پدر و هم مادر، فرزندانشان را میپرستیدند و مانند فرانسویهای راستین، در حق آنها عشقی عمیق و ذاتی داشتند و حاضر بودند همه چیزشان را فدای آنها کنند؛ همچنان که حاضر بودند برای همرنگ بودن با جماعت، آنها را بیهیچ تردیدی فدا کنند. فدای که؟ فدای آفریدگار نادیده. در هر زمانهای ابراهیم، اسحاق را به مسلَخ برده است. و این سرمشق هنوز هم برای بشریت باقی است.
رنج کشیدن مهم نیست، مردن مهم نیست اگر معنایی در آن باشد. فداکاری خوب است اگر توجیهپذیر باشد. اما مفهوم دنیا با این همه مصیبتهایش برای یک نوجوان چیست؟ و اگر صادق و سالم باشد چرا باید پلیدی کشورهای در حال جنگ، که چون قوچهای ابله بر لبه پرتگاهی ایستادهاند که همه به درونش سقوط خواهند کرد، برایش جالب باشد؟ برای همه که جای عبور بود. پس این جنون خودویرانگری چیست؟ پس این وطنهای مغرور، این کشورهای دزدان، این ملتهایی که آدمکشی را چون وظیفه میآموزند چیست؟ چرا همهجا اینهمه کشتار میان آدمها؟ چرا همه یکدیگر را میدرند؟ از چیست این کابوس هولناک زنجیرهای و بیانتهای زندگی که هر حلقه آن نیش در گردن دیگری فرو میکند و از خوردن گوشتش لذت میبرَد، از دردش لذت میبرد و با مرگش زنده میماند؟ نبرد برای چیست؟ درد برای چیست؟ مرگ چرا؟ زندگی چرا؟ چرا؟ چرا؟
اغلب به من میگویند این خودخواهی است؛ من هم گاهی از خودم میپرسم آدم حق چه چیزی را دارد؟ وقتی که اینهمه بدبختی، اینهمه رنج در اطراف خودمان میبینیم، اجازه نداریم چیزی برای خودمان آرزو کنیم… اما با همه اینها قلبم اصرار دارد و فریاد میزند که آری، حق دارم، حق دارم اندکی، فقط اندکی خوشبختی بخواهم… حالا خیلی صادقانه به من بگویید، آیا بهراستی این خودخواهی است؟ آیا به نظرتان اشتباه است؟
هوا میتوانست هرچه دلش میخواست باشد: سرد یا گرم، بارانی یا پرباد، برفی یا آفتابی! همهشان خیلی خوب بود. هریک از دیگری بهتر. زیرا زمانی که خوشبختی رو به شکوفایی است، زیباترین روز همیشه همین امروز است.
آیا برای زن چیزی شادیبخشتر از دیدن عکسی از کودکی محبوبش هست؟ در افکارش او را آرام تکان تکان میدهد، و حتی در عالم خیال میبیند که او را به دنیا آورده است! همچنین (نه از سر سادهلوحی) بهانه خوبی دارد برای به زبان آوردن حرفهایی خطاب به آن کوچولو که به محبوب بزرگسالش نمیتواند بگوید.
میگویند در آن دنیای دیگر میتوانیم یکدیگر را پیدا کنیم، اما چندان هم مطمئن نبودند. تنها چیزی که میتوان از آن اطمینان داشت همین زمان حال است. زمان حالِ هردومان. و بهتر آنکه تمام سهمیه ابدی و ازلیمان را در همین زمانِ حال سرازیر کنیم!
لحظاتی هست… که آدم از انسان بودنش خجالت میکشد.
چه فایده که برای چیزی که بستگی به ما ندارد، خونمان را کثیف کنیم؟ فقط در تراژدیهاست که شاهد کشاکش قهرمانانه و پُرگویانه میان وظیفه و خوشگذرانی هستیم. وقتی که اختیاری نداریم، وظیفهمان را انجام میدهیم و چانهمان را خسته نمیکنیم. اما هیچ خوشایند نیست!
مشخصات کتاب
- پییر و لوسی
- نویسنده: رومن رولان
- ترجمه: مینو مشیری
- انتشارات: نو
- تعداد صفحات: ۱۰۳
- قیمت چاپ چهارم: ۲۰۰۰۰ تومان
نظر شما در مورد کتاب پییر و لوسی چیست؟ اگر این کتاب را خواندهاید، حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید. با نظر دادن در مورد کتابها در انتخاب کتاب به همدیگر کمک میکنیم.
[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی چند کتاب خوب دیگر از نشر نو: