قبل از پرداختن به زندگی و فلسفه ژان پل سارتر ذکر این نکته ضروری است که این مطلب، مقالهای است که زندگی و آثار برجسته ژان پل سارتر را بررسی میکند و ممکن است بخشهایی از کتابهای او را فاش کند. البته تمرکز اصلی این مطلب بر روی فلسفه سارتر است و به شکل خیلی جزئی به کتابهای او اشاره میشود.
از ژان پل سارتر کتابهای متعددی به فارسی ترجمه شده است که برخی از آنها عبارتند از:
رمان تهوع – کتاب هستی و نیستی – رمان سن عقل – کتاب مگسها – کتاب اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر – عذاب روح – کلمات – ادبیات چیست و…
ژان پل سارتر به اندیشه و فلسفه افسونگری بخشید. او در ۱۹۰۵ در پاریس به دنیا آمد و در کودکی پدرش که ناخدای کشتی بود از دنیا رفت. سارتر در صمیمت عمیق با مادرش پرورش یافت. وقتی او ۱۲ ساله بود، ازدواج مادرش باعث افسوسش شد.
ژان پل سارتر عمدتا به خاطر کتاب هستی و نیستی که در سال ۱۹۴۳ نوشت، مشهور است. نه چون مردم اندیشهاش را خوب میفهمند بلکه بیشتر از آن رو که درست نمیفهمند.
فلسفه و آثار ژان پل سارتر
اگزیستانسیالیسم – هستیگرایی – از نظر سارتر بر پایه چند بینش بنا شده است:
- چیزها از آنچه فکر میکنیم عجیبتر هستند.
- ما آزاد هستیم.
- نباید بد باور باشیم.
- ما آزاد هستیم که ماشین سرمایهداری را اوراق کنیم.
سارتر به لحظاتی توجه داشت که جهان شگفتی و رازگونگیاش را برای آنچه به آن معترف هستیم آشکار میکند و به منطق روزمره دسترسی نیست. به این ترتیب همهچیز ممکن و محتمل است و حتی نامعقول و ترسناک میشود.
نخستین رمان سارتر، تهوع، نوشته به سال ۱۹۳۸ مکررا چنین لحظاتی را فرا میخواند. یک جا قهرمان داستان روکانتن که نوینسدهای ۳۰ ساله است، در یک شهر ساحلی فرانسه سوار قطار است. او دستش را روی صندلی میگذارد ولی ناگهان پس میکشد، صندلی به جای آن که طرحی ابتدایی و بدیهی جلوه کند و ارزش یک لحظه توجه هم نداشته باشد همچون یک شئ عمیقا شگفتانگیز در ذهنش خطور میکند. واژه صندلی از لنگرگاه معنی و چیزی که بدان اشاره دارد جدا شده و با همه اعجاب ابتداییاش جلوه میکند، انگار که قبلا چنین چیزی ندیده است. روکانتن پس از لحظهای ترسناک به زور به یاد میآورد که مردم روی این چیز مینشینند.
او نظری انداخته به آنچه سارتر شگفتی خردگریز جهان مینامد. چنین دمی در دل اندیشه سارتر جایی میگیرد. سارتری بودن یعنی آگاهی از وجود، وقتی حجاب قضاوت و مفروضات و پندار روزمرگی بر گرفته شود.
میتوان دیدگاه سارتری را درباره بسیاری از جنبههای زندگی امتحان کرد.
مثلا شام خوردن کسی با همسرش! این طوری گفتن منطقی به نظر میرسد.
ولی فیلسوف سارتری پوست عادت را میگیرد تا شگفتی بنیادی پنهان در زیر آن را نشان دهد. شام یعنی وقتی قسمت شما از سیاره به دور از تودهای از انفجارات هیدروژن و هلیم چرخیده است. شما زانو به زیر تختههایی از یک درخت تکه تکه میگذارید و تکههایی از یک حیوان مرده و گیاه در دهان میگذارید و میجوید. و در کنار شما پستاندار دیگری همان کار را میکند.
این لحظهها، عجیب، ویرانکننده و ترسناکاند و سارتر ما را به آنها توجه میدهد به یک دلیل. به دلیل وجه رهاکننده و آزادیبخش آنها.
زندگی غریبتر از تصور ماست ولی به همین خاطر سرشار از امکانات است. لازم نیست چیزها همان باشند که الان هستند.
در راه باور آزادی ما به چیزی برمیخوریم که سارتر – ANGOISS – رنج و دلهره بودن مینامید.
همه چیز به طرز وحشتناکآوری ممکن است زیرا هیچ چیز مقصد و مقصودی مقدر و مقرر و خداداد ندارد. آدمها سرنوشت را طی مسیر میسازنند و آزاداند هر لحظه بند از پا بکشایند.
[ مطلب مرتبط: زندگی و آثار فرانتس کافکا ]
سارتر برای زیستن بدون باور به آزادی اصطلاح بدباوری را به کار برد. ما بدباروریم وقتی اصرار داریم که چیزها باید طور خاصی باشند و چشم بر دیگر انتخابها و امکانات میبندیم.
اصرار بر شغلی مشخص و زندگی با یک فرد بخصوص یا وطن نامیدن یک جای خاص، بدباوری است. مشهورترین توصیف بدباوری در کتاب هستی و نیستی آمده است.
سارتر پیشخدمتی را میبیند که زیادی درگیر نقش خود شده است. انگار که اول و آخر پیشخدمت است و نه یک انسان. تعظیم و تکریم زیادی، زیادی سریع، زیادی دقیق، خم شده به جلو، زیادی مشتاق و وسواس. صدا و چشمها زیادی دلواپس سفارش مشتری.
این آدم که احتملال از پیشخدمت کافه دوفلو بلوار سن ژرمن الهام گرفته شده است، خودش را متقاعد کرده که ضرورتا و ذاتا یک پیشخدمت است نه موجودی که میشد مثلا پیانیست جاز یا ماهگیر دریای شمال باشد.
یگانه عامل بازدارنده مردم از این که آزادی را تجربه کنند پول است.
بسیاری از ما انتخابهایی مثل خارج رفتن، شغل جدید و ترک شریک زندگی را رد میکنیم با گفتن اینکه اگر نگران پول نبودم میشد.
این انفعال در برابر پول ژان پل سارتر را عصبانی میکرد. او سرمایهداری را ماشین عظیمی میدانست که حس اجباری را تولید میکند که عملا وجود ندارد. مجبورمان میکنند که به خود بگوییم که تعداد ساعات خاصی کار کنیم، محصول و خدمات خاصی را بخریم و از این قبیل موارد. در این مسلک این کار آزادی مستتر است و خودداری از جدی گرفتن امکان زندگی به شیوهای دیگر.
به خاطر این دیدگاهها بود که سارتر همه عمر به مارکسیسم علاقه داشت. در تئوری مارکسیسم با کم کردن نقش مادیات در زندگی، به آدم اجازه رهایی میدهد.
ژان پل سارتر در بسیاری از اعتراضات خیابانی دهه ۶۰ شرکت کرد. در سال ۱۹۶۸ دستگیر شد ولی رییس جمهور شارل دوگل او را عفو کرد ولی گفت: آدم که ولتر را دستگیر نمیکند.
سارتر به دیدار فیدل کاسترو و چگوارا هم رفت و بسیاری ستایششان کرد و نتیجتا اف بی ای پرونده قطوری برایش درسته کرد و تلاش می کرد از فلسفه مشکوک او سردرد بیاورد.
سارتر به دیدار فیدل کاسترو و چگوارا هم رفت و بسیار آنها را ستایش کرد و در پی این دیدار افبیای پرونده قطوری برای سارتر درست کرد و تلاش میکرد از فلسفه مشکوک او سر در بیاورد.
👤 بخش اصلی این مطلب، متن یک ویدیو به نام «ژان پل سارتر» است که توسط وبسایت مدرسه زندگی – The School of Life در یوتیوب منتشر شده است. این محتوا توسط ایمان فانی نیز ترجمه و در کانال مدرسه زندگی فارسی قرار داده شده است.
» معرفی چند مطلب دیگر: