کتاب آزادی و خیانت به آزادی عنوان چالشبرانگیزی است که نویسنده و متفکر چیرهدست، آیزایا برلین برای اثرش انتخاب کرده است. مخصوصاً اینکه در یکی از فصلهای کتاب جملهای از کتاب شیاطین اثر داستایفسکی آمده است که ذهن خواننده را بسیار تحریک میکند:
از آزادی نامحدود شروع میکنیم و میرسم به استبداد نامحدود.
آزادی و خیانت به آزادی با عنوان فرعی شش دشمن آزادی بشر، مجموعه مقالاتی از آیزایا برلین، فیلسوف سیاسی است که ضمن آنها به بررسی افکار شش متفک میپردازد که دغدغه آزادی بشر را داشتند و تمام هدفشان قدم برداشتن برای نشان دادن ماهیت آزادی بود. اما ضمن تعاریف، خود مفهوم آزادی را محدود کرده و بدون قصد به سمت و سویی پیش میروند که در بطن اندیشههایشان استبداد و خیانت به آزادی نهفته، و در بین این مقالات تنها به محوریت جمله داستایوفسکی میرسیم که در بالا به آن اشاره کردیم.
آیزایا برلین در سال ۱۹۰۹ در پایتخت لتونی که در آن هنگام بخشی از امپراتوری روسیه بود به دنیا آمد. در جریان هر دو انقلاب روسیه، حضور داشتند و آیزایا این انقلابها را به چشم خود دید. در جنگ جهانی دوم در سفارت بریتانیا در آمریکا وظایفی بر عهده گرفت و بعدها به شوروی سفر کرد و با شماری از روشنفکران روس، مانند آنا آخماتووا و بوریس پاسترناک آشنا شد. پس از جنگ به آکسفورد بازگشت و به تدریس و نگارش در فلسفه ادامه داد. در مقدمه کتاب مسیر رشد فردی و فکری نویسنده به شکل مصل آورده شده و خواننده میتواند با آیزایا برلین به طور کامل آشنا شود.
پشت جلد کتاب آزادی و خیانت به آزادی آمده است:
[ » معرفی کتاب: دعوت به تماشای دوزخ – مجموعه مقالات ]
کتاب آزادی و خیانت به آزادی
کتاب بهطور کامل مخاطب را با اندیشه و فضای رشد تفکرات برلین آشنا و دایره تاثیرات او را نیز بررسی میکند. در این میان «فلسفهی معرفت و علوم انسانی» و «معرفتشناسی و وجود» و «علوم طبیعی و علوم انسانی» را میکاود و در بطن آنها به «آزادی اراده (جبر و اختیار)» میپردازد.
همچنین ضمن بررسی «تاریخ سیر اندیشهها»، «اخلاق و چندگانگی ارزشها» را مورد بررسی قرار داده و پس از آن به اندیشههای سیاسی مانند «تشخیص رهبری – هدفها – ابزارها – خشونت و…» میپردازد و به «مفهوم آزادی» نزدیک میشود.
در بطن تعاریف، آزادی مثبت و منفی را مطرح نموده و بستری برای شرح کامل «آزادی» فراهم مینماید با این توضیح که هر یک از فیلسوفان به این موضوع دست یافتهاند که زندگی چیست و چه باید باشد و در ادامه به سمت تعریف آزادی رفتهاند و به نوعی آن را تحدید کردهاند و یا در بردارهایی چند به ضدآزادی رسیده و بدل شدهاند به نقطهی مقابل آن.
شش متفکری که برلین به آنها پرداخته است عبارتند از:
- کلود آدرین هلوسیوس فیلسوف فرانسوی آلمانیتبار
- ژان ژاک روسو فیلسوف سوییسی فرانسوی تبار
- یوهان گوتلیب فیشته فیلسوف آلمانی
- گئورگ ویلهلم فریدریش هگل فیلسوف آلمانی
- کلود هانری سنسیمون فیلسوف فرانسوی
- ژوزف دومستر فیلسوف فرانسوی
هرکدام از فصلهای کتاب آزادی و خیانت به آزادی چالشبرانگیز و بسیار خواندنی هستند اما در میان آنها بررسی نظرات ژان ژاک روسو بیشتر از هرچیزی توجه خواننده را جلب خواهند کرد. خاصه اینکه در ابتدای همین فصل است که جملهای مهم از کتاب شیاطین اثر داستایفسکی آمده است.
روسو ظاهراً از ستایشگران آزادی بود، اما در واقع دشمن آزادی به شمار میرفت. برلین میگوید: «روسو که مدعی بود پرحرارتترین و پرشورترین عاشق آزادی بشر است. خود یکی از شومترین و وحشتانگیزترین دشمنان آزادی در سراسر تاریخ اندیشه جدید بوده است.» برلین به این جمله از روسو اشاره میکند که میگوید جامعه حق دارد انسانها را مجبور کند که آزاد باشند.
این اما پارادوکس وحشتناکی است که «هیچ دیکتاتوری در غرب نبوده که آن را در توجیه رفتار و کردار خویش به کار نبرده باشد.» این اعتقاد یعنی «انسانها براستی نمیدانند چه میخواهند؛ بنابراین، ما برای آنان و از طرف آنان میخواهیم، و بدین وسیله آنچه را آنان بیآنکه خود بدانند به معنایی پنهان و مرموز «واقعاً» میخواهند، به ایشان میدهیم.»
آیزایا برلین در همین مقاله درباره نظریه و نگاه روسو میگوید: «این نظریهای است که به بندگی حقیقی میانجامد.» و در ادامه این عبارت درخشان را میآورد که «از این راه، با الوهیت بخشیدن به مفهوم آزادی مطلق، ما را به تدریج به مفهوم استبداد مطلق میرساند.» سخن برلین همین است «اولوهیت بخشیدن به مفهوم آزادی مطلق» در نهایت ما را به «استبداد مطلق» میرساند. این قول دربارهی همه کسانی صادق است که با ستایش آزادی مطلق، راه را برای دیکتاتوری نامحدود باز کردهاند.
[ » معرفی و نقد کتاب: کتاب اعترافات – اثر ژان ژاک روسو]
جملاتی از متن کتاب
انسان چیست؟ اگر آدمیان فقط میتوانند خواهان لذت و پرهیز از درد باشند، باطل است که کسی بگوید باید چیزی بخواهند غیر از آنچه میتوانند بخواهند. اگر خندهآور است که از درخت بخواهیم بدل به میز یا از تخته سنگ بخواهیم بدل به رودخانه شود، همان قدر مضحک است که از آدمیان بخواهیم به دنبال چیزی بروند که از حیث روانی از تعقیب آن عاجزند. اگر واقعیت این است که آن دو نیرو – یعنی عشق به لذت و نفرت از درد – آدمیان را «شرطی» کردهاند، پس آنان به شرطی خوش و خوشبخت خواهند بود که همچنان بیاصطکاک و کارآمد و تا ابد جویای لذت باشند.
آنچه روشن است اینکه در عالمی که هلوسیوس تصویر میکند هیچ یا تقریباً هیچ جایی برای آزادی فردی نیست. آدمیان ممکن است در دنیای او خوش و خوشبخت شوند ولی مفهوم آزادی سرانجام ناپدید خواهد شد زیرا آزادی بدکاری از میان میرود و همهکس به نحوی «شرطی» شده است که فقط به کار خوب دست بزند. در چنین دنیایی مانند حیواناتی میشویم که فقط برای جست و جوی آنچه به حالمان مفید است آموزش دیدهایم. در این حالت، اگر آزادی شامل اموری باشد مانند زندگی آزادانه و بیقید و اختیار پرداختن به فلان کار و بعد به بهمان کار و حتی نابود کردن خود به دلخواه، با موفقیت تعلیم و تربیت [مورد نظر هلوسیوس] آزادی کم کم ریشهکن خواهد شد.
نخست آزادی. فرض کنید بگوییم: «پس آزادی بی حد و حساب ممکن نیست زیرا به هرج و مرج میانجامد و همهچیز به هم میریزد؛ اقتدار بیحد و مرز هم ممکن نیست زیرا افراد را خرد میکند و به استبداد و جباریت منتهی میشود. بنابراین، باید حدی معین کنیم و ترتیبی بدهیم.» چنین فکری برای روسو بکلی غیر قابل قبول است زیرا آزادی را خدشهدار میکند او آزادی را یکی از ارزشهای مطلق میداند و مانند نوعی مفهوم دینی به آن نگاه میکند. آزادی برای او مساوی با فرد انسانی است. اینکه بگوییم انسان انسان است، یا بگوییم انسان آزاد است در نظر او کمابیش یکی است.
آنچه روسو میخواهد برساند این است کـه هـر انسانی بالقوه خوب است، و هیچکس سراسر بد نیست. اگر آدمیان میگذاشتند خوبی و نیکی فطری و طبیعی ایشان به بیرون بجوشد، آنگاه فقط آنچه را درست و صواب است خواستار میشدند؛ و اینکه خواهان آن نیستند صرفاً بدین معناست که طبع و فطرت خود را درک نمیکنند. اما آن فطرت وجود دارد. به عقیدۀ روسو، گفتن اینکه فلان شخص چیزی میخواهد که بد است هر چند بالقوه طالب خوب است، مانند این است که بگوییم بخشی پنهان در او وجود دارد که خویشتن «واقعی» اوست، و اگر او خودش بود، اگر آنگونه بود که میبایست، باشد، اگر خویشتن حقیقی خود، بود آنگاه به جست و جوی آنچه خوب است برمیخاست.
از همه اندیشههایی که در دوره موضوع بحث من سر برآوردند، نظام فلسفی هگل شاید بزرگترین تأثیر را در اندیشه معاصر گذاشته باشد. نظام هگلی منظومه اساطیری پهناوری است که، مانند بسیاری از چنین منظومهها، دارای قدرت بزرگ هم برای روشن ساختن و هم برای پیچیده کردن و ابهام افکندن در هر موضوعی است که به آن نزدیک میشود. هم نور به ارمغان آورده است و هم تیرگی – و شاید تیرگی بیش از نور، اما موافقتی در این زمینه وجود نخواهد داشت. به هر تقدیر، نظام فکری هگل مانند جنگلی بسیار تاریک است، و کسانی که گام به درون آن میگذارند بندرت بازمیگردند تا به ما بگویند چه چیزی دیدهاند. و حتی در مواردی که باز میگردند، مانند معتادان به موسیقی واگنر گوششان ظاهراً تا ابد با صداهایی مأنوس شده غیر از هارمونیهای قدیمتر و سادهتر و عالیتری که در گذشته شنیدهاند.
هگل اجزای سازنده عالم را به سه دسته آگاه و خودآگاه و ناآگاه تقسیم میکند. گیاهان و جانوران موجودات آگاهاند، یعنی نوعی غرض و مقصود در کارشان هست و اراده و شاید حتی افکاری از درجه پایینتر دارند. تنها موجودات خودآگاه آدمیاناند، زیرا نه فقط میاندیشند بلکه میتوانند آن جریان دیالکتیکی را در خودشان ببینند.
چگونه باید راه را نشان دهیم؟ سنسیمون بوضوح نمیداند، ولی میگوید با محبت و با همگروه شدن. اگر انسانها نیازهای یکدیگر را درک کنند و از آن خود بدانند، آنگاه تخیل خلاق آنان در جهت بیشترین و هماهنگترین تولید کالاهایی به کار خواهد افتاد که به هرکس برحسب نیاز خواهد رسید ،آنفانتن، رهبر فرقه سنسیمونیها پس از مرگ او، میگفت: «تو جنبهای از منی و من جنبهای از تو.»
مشخصات کتاب
- عنوان: کتاب آزادی و خیانت به آزادی
- نویسنده: آیزایا برلین
- ترجمه: عزتالله فولادوند
- انتشارات: ماهی
- تعداد صفحات: ۲۶۴
- قیمت چاپ هفتم – سال ۱۴۰۱: ۱۱۰۰۰۰ تومان
نظر شما در مورد کتاب آزادی و خیانت به آزادی چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید. اگر این کتاب را نخواندهاید، آیا به مطالعه آن علاقهمند شدید؟
[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی چند کتاب دیگر از نشر ماهی: