یکشنبه, 9 آوریل 2017

کتاب اثر سایه

کتاب اثر سایه یک کتاب روانشناسی است که سعی می کند بخش تاریک وجود انسان را آشکار کند و راهکارهایی برای مقابله با آن ارائه می دهد.

عنوان فرعی کتاب، کشف قدرت پنهان درون است که به نحوی هدف اصلی کتاب نیز می باشد.

در واقع این کتاب به خواننده می گوید که برای کشف این قدرت پنهان لازم دارد ابتدا سایه را بشناسد و سپس با ارائه راهکارهای مختلف مخاطب را هدایت می کند، تا خود خواننده قدرت درونی را کشف کند.

کتاب اثر سایه

این کتاب در سه بخش و توسط سه نویسنده نوشته شده است:

سایه – دیپاک چورا
سازش با خود، دیگران و جهان – دبی فورد
فقط نور می تواند سایه را بیرون کند – مارین ویلیامسون

هر سه نویسنده در ابتدای بحث خود، سایه را شکل های گوناگون تعریف می کنند تا هر فردی بتواند چهره های مختلف سایه را بشناسد. سپس هر کدام راهکارهای خود را ارائه می کنند.

همان طور که روی جلد کتاب می بینید، اسم دبی فورد به صورت بزرگتر نوشته شده است. دلیل این موضوع این هستش که دبی فورد خود در جوانی گرفتار سایه بوده و کارهای درست و نادرست زیادی هم برای مقابله با آن انجام داده است. در نهایت طی یک اتفاق (شرکت در سمینار مارین ویلیامسون – نویسنده بخش سوم کتاب) تصمیم می گیرد به صورت اختصاصی روی موضوع سایه کار کند و به همین خاطر تحقیقات گسترده تری هم روی سایه انجام داد.

دبی فورد در بخش دوم کتاب بحث سایه را بسیار زیبا، عمیق و به زبان ساده بررسی کرده است.

درباره کتاب اثر سایه

این کتاب در مورد پیدا کردن خود واقعی ماست.

کتاب اثر سایه را از لحاظ مختلف دوست داشتم:

یک اینکه از مطالب پیچیده استفاده نشده بود و متن بسیار روانی داشت.
از آزمایشات و تحقیقات در متن کتاب استفاده شده بود که نتایج شگفت انگیزی ارائه می کرد.
نکات روانشناسی را در قالب داستان های کوتاه بیان می کرد.

قسمت اول کتاب که مربوط به دیپاک چوپرا بود مطالب به مراتب سنگین تری داشت. در قسمت دوم، دبی فورد مطالب را ساده تر و بسیار قابل فهم تر بیان می کرد. اما در قسمت آخر کتاب احساس می کردم در حال خواندن انجیل هستم!! (هرچند که کتاب انجیل را نخوانده ام اما وقتی مارین ویلیامسون در این بخش در مورد خدا، شیطان، گناه و کفاره دادن و… بحث می کرد همچین احساسی بهم دست داد!!)

» در آخر کتاب هم یک تست وجود دارد، تست اثر سایه. ( البته نمیشه روی تست آخر کتاب زیاد حساب باز کرد، چون خود تست ۱۹ سوال دارد ولی جدول امتیازات ۲۰ سوال را نشان می دهد!!)

در کل باید بگم حین خواندن کتاب احساس خوبی داشتم و مدام دید بهتری نسبت به خودم و بخش تاریک وجودم پیدا می کردم.

قسمت هایی از کتاب

اگر نمی توانید سایه ی خودتان را ببینید، باید دنبالش بگردید. سایه به صورتی شرم آور در کوچه های تاریک، گذرگاه های پنهان و اتاق های زیرشیروانی پر از روح، پنهان شده.

برای اینکه کسی باشید که اکنون هستید، به دشمنانتان نیاز دارید.

اگر دائما در پی بازیافت احساسات تان در گذشته باشید، نتیجه ای جز تقویت آن ها نخواهید گرفت.

یونگ می گوید سایه ی ما شخصی است که ما ترجیح می دهیم او نباشیم. سایه را می توانیم در فردی در خانواده مان بیابیم که بیشتر از همه در مورد دیگران قضاوت می کند، همچنین در یک مقام دولتی که رفتارش را محکوم می کنیم یا در فردی مشهور که با دیدنش سر خود را به نشانه ی تاسف و تنفر تکان می دهیم.

سایه ی ما شاخته شده از افکار، عواطف و احساساتی است که آن ها را دردناک، آزاردهنده و نفرت انگیز یافته ایم.

وقتی کسی با ترس آشنا نمی شود، چطور می تواند شهامت را بشناسد؟ اگر بدبختی را احساس نکنیم، چطور می توانیم به زیبایی خوشبختی پی ببریم؟ از کجا می توانیم نور را بشناسیم اگر با تاریکی آشنا نشده باشیم؟

وقتی اجازه ی بروز عواطف سرکوب شده ی درونمان را نمی دهیم – یا حتی از باور وجود آن ها سر بازمی زنیم – سایه ی درون ساخته می شود و نیروی لازم را برای نابود کردن زندگی ما و اطرافیانمان پیدا می کند.

دروغگویی از دروغ گفتن به خود شروع می شود.

صدای سایه ی درون، اطلاعات غلطی به ما می دهد که یکی از آن ها ایثار بیش از حد برای دیگران است.

ریشه ی بسیاری از بدی ها را باید در ذهن و فکر خود بیابیم، نه در دنیای اطرافمان.

عشق همه چیز را رشد می دهد. در غیر این صورت، عشق نیست.

مادامی که از عشق دور شوید، نیروی ترس افزایش می یابد و نیروی تخریبی اش را که هیچ زندانی برایش نیست، آزاد می کند. این نیرو می تواند زندگی تان را نابود کند. آهسته و پیوسته در تمام زمینه های زندگی تان پیش می رود، آن ها را در اختیار می گیرد و خوشبختی را از شما دور می کند.