نشانک

کتاب امیل

هزار و یک کتاب قبل از مرگ

کتاب امیل اثر ژان ژاک روسو نویسنده‌ی سوئیسی است. این کتاب در پنج فصل یا پنج کتاب گردآوری شده است، قبل از اینکه وارد فصل‌های اصلی کتاب شویم در چند صفحه تاریخ زندگی نویسنده یعنی ژان ژاک روسو از تولد تا مرگ با عنوان کرونولوژی تاریخ زندگی روسو و همچنین مقدمه آورده شده است.

در پنج بخش کتاب امیل که متناظر با دوره‌های مختلف زندگی یک انسان است، روسو به بررسی زندگی امیل به همراه کسی که او را هدایت می‌کند و آن شخص کسی جز خود روسو نیست پرداخته است.

در قسمت مقدمه، مترجم، روسو را مورد انتقاد قرار می‌دهد و می‌گوید چگونه می‌توان یک کتاب درباره آموزش و پرورش را مهم تلقی کرد در حالی که نویسنده آن با نهایت بی‌توجهی و بی‌پروایی کودکان خود را رها کرده و همانطور که در کتاب اعترافات خود آورده است، پنج فرزند خود را به بنگاه کودکان ناشناس سپرده است. روسو برای این کار خود همواره عذر و بهانه‌هایی می‌آورد ولی این عذر و بهانه‌ها او را تسلی نمی‌دهد و همین وسوسه‌های درونی او را مجبور می‌سازد تا کتاب امیل را بنویسد.

روسو در امیل و در همین رابطه می‌نویسد: «من این کتاب را بدین جهت نمی‌نویسم که بر گناهان خود سرپوش بگذارم اما میل دارم که دیگران مرتکب خطای من نشوند.» در حقیقت کتاب امیل، هم برای تقویت عشق و علاقه نسبت به فرزندان بسیار مفید است و هم به ما یاد می‌دهد که چگونه باید کودکان را دوست داشت و هدایت کرد.

[ معرفی کتاب: رمان دمیان – نشر افق ]

کتاب امیل

در بخش اول کتاب، روسو به دوران پس از به دنیا آمدن، طفولیت و نیازمند بودن نوزاد در هنگام تولد اشاره می‌کند؛ به طوری که می‌گوید ما ناتوان به دنیا می‌آییم و به نیرو نیازمندیم، وقتی به دنیا می‌آییم هیچ چیزی نداریم و محتاج به کمک دیگران هستیم. در روز تولد گیج و مبهوت هستیم و دیگران باید ما را رهبری کنند.

روسو در کتاب خود به این نکته اشاره دارد که هر کدام از ما سه نوع استاد و آموزش در زندگی داریم و کسی که بتواند ارتباط خوبی با این سه شیوه‌ی آموزش برقرار کند، می‌تواند خوشبخت باشد. از این سه نوع آموزش آنچه از طبیعت به ما می‌رسد در اختیار ما نیست، آنچه از اشیا به ما می‌رسد تا حدودی به ما ارتباط دارد اما آنچه را که انسان به ما تعلیم می‌دهد تنها وسیله‌ی آموزش است که در اختیار ما قرار دارد. پس از این مورد و تا رسیدن به معرفی امیل، روسو به بررسی عقاید کهنه و اشتباه اقشار مختلف جامعه می‌پردازد و به این نکته اشاره دارد که زندگی ما انسان‌ها همواره در اسارت است، از زمانی که دست و پای ما را پس از تولد می‌بندند و قنداق می‌کنند، همچنین در بحث عقاید کهنه به خودداری مادر از شیر دادن به فرزند خود و سپردن نوزاد به دایه سخن به میان می‌آورد.

روسو بیان می‌کند که دایه‌ی حقیقی کودک، مادر است و در همان ابتدای این بخش خطاب به مادر با جملاتی می‌گوید: این نهال کوچک را از تصادم عقاید این و آن صیانت کن، این گیاه را قبل از اینکه خشک شود، پرستاری و سیراب کن و … همچنین به این نکته اشاره می‌کند که چون دایه و پرستار حقیقی کودک مادر است بنابراین مربی و سرپرست حقیقی کودک هم باید پدر باشد. این دو نفر باید دست به دست هم بدهند و او را با سیستم خود بزرگ کنند و اگر مادر او را رها کرد پدر باید دستش را بگیرد و او را بزرگ کند. روسو عقیده دارد که کودک در دست یک پدر عاقل بهتر از زبردست‌ترین و دانشمند‌ترین معلمان و سرپرستان تربیت خواهد شد زیرا تشویق و محبت پدر به مراتب از هنرنمایی‌های آنان در این مرحله از زندگی موثرتر است.

روسو درباره وظیفه پدری می‌گوید: هنگامی که یک پدر، کودک را به وجود آورد. در عمل یک چهارم از وظایف خود را انجام داده و در مقابل این وظیفه، سه چیز دیگر را مدیون است و بر دوش دارد و آن اینکه باید مردانی هم نوع خود تربیت کند، مردان اجتماعی برای حضور در اجتماع به وجود بیاورد و مردانی وطن پرست به دولت تحویل دهد. هر انسانی که می‌تواند باید این سه وظیفه مهم را انجام دهد و اگر از انجام آن شانه خالی کند مقصر است و نکته‌ی جالب‌تر اینکه وقتی این کار را نیمه تمام بگذارد گناه او بیشتر است.

و اما می‌رسیم به معرفی «امیل» که روسو می‌گوید:

امیل کودک یتیمی است که اهمیت ندارد پدر یا مادر داشته باشد چون من وظیفه‌ی تربیت او را به جای پدر و مادرش برعهده دارم. همچنین او به این نکته اشاره دارد که من نمی‌خواهم تربیت فرزند بیماری را بر عهده بگیرم که می‌خواهد همیشه برای حفظ و موجودیت خود تلاش کند و بدن بیمار او هر نوع تربیت روحی و معنوی را فاسد سازد.

به طور کلی آن چیزی که می‌توان از سخنان روسو برداشت کرد این است که باید پایبند به اصول طبیعی بود و معتقد است که کودک و نوزاد باید مطابق با آن چیزی که در طبیعت وجود دارد رشد و پرورش یابد. او معتقد است تنها عادتی را که در کودک باید تقویت نمود این است که نباید اجازه داد به چیزهای بد مانوس شود.

در پایان این فصل نیز به این نکته اشاره می‌کند که پیشرفت دوران کودکی یکدفعه آغاز می‌شود و در این دوران کودک هم حرف زدن، هم غذا خوردن و هم راه رفتن را یک دفعه یاد می‌گیرد. این اولین دوره‌ی زندگی کودک است و در حال حاضر به آنچه در شکم مادر بوده چیزی اضافه نکرده و در این سن و سال نه احساسی دارد و نه ادراکی.

کتاب دوم (قصل دوم)

ژان ژآک روسو در فصل دوم کتاب امیل به دوره‌ای می‌پردازد که به آن دوره‌ی طبیعت می‌گوید و از سن ۲ تا ۱۲ سالگی را شامل می‌شود. در این سن و سال است که باید کودک جرات و جسارت، رنج کشیدن و صفات این چنینی را بیاموزد. در این دوره پدر و مادر نباید به دنبال تحمیل کردن عقاید خود به فرزندانشان باشند، چرا که در بسیاری از موارد نتیجه‌ی عکس می‌دهد. روسو در ادامه‌ی تحمیل عقاید پدر و مادر به فرزند و نقد آن می‌گوید: «من به جای اینکه امیل را در یک اطاق در بسته بگذارم او را در یک چمن وسیع رها می‌کنم.»

روسو معتقد است در این دوره، زندگی حقیقی اشخاص آغاز می‌شود و نباید با یک تربیت غلط دوره‌ی حال را برای یک آینده‌ی نامعلوم در بند کرد. او همچنین بیان می‌کند که باید مطالب را متناسب با طرف مقابل انتخاب کنیم و از جایی که او قرار دارد نیز باید آگاهی کافی داشته باشیم. او بیان می‌کند کودک را به تبعیت از قانون طبیعت در اختیار خود بگیرید و سعی نکنید بیشتر از سنش، به او چیزی بیاموزید.

روسو همچنین به این موضوع اشاره دارد که در این دوره کودک را آزاد بگذارید و به جای آموختن خواندن و نوشتن به او اجازه دهید تا بسیاری از مسائل را با استفاده از حواس تجربه کند چرا که در پیش گرفتن فرایند ماشینی خواندن و نوشتن در این سن موجب زدگی کودک از درس و یادگیری می‌شود.

[ » معرفی کتاب: کتاب جستارهایی در باب عشق | اثری از آلن دوباتن ]

کتاب امیل

کتاب سوم (فصل سوم)

کتاب سوم شامل تحصیل نیرو از ۱۲ تا ۱۵ سالگی است و دو موضوع را مورد بررسی قرار می‌دهد:

  1. آموزش غریزی
  2. آموزش طبیعی و اجتماعی

نکته قابل توجه در این فصل این است که امیل در این سن به همه چیز آشنا نشده اما چیزهایی را می‌داند که مال خودش است. در این دوره میزان نیروی بدنی کودک بیشتر از احتیاجات او است چرا که نیازها هنوز وسیع نشده است و این نیروی اضافه باید برای یادگیری مصرف شود.

روسو به این نکته اشاره دارد که در این دوره فرد را طوری تربیت کنید که خودش هر چیزی را درک کند و عادت کند که بدون کمک دیگری موضوعات را بفهمد. خیلی کم او را رهبری کنید به طوری که معلوم نشود، اگر اشتباه کرد اشتباه او را اصلاح نکنید و منتظر بمانید تا خودش اشتباهش را اصلاح کند و یا اینکه در زمان مناسب کاری بکنید که به وسیله‌ی آن اشتباهش را اصلاح کند. بر اساس سخنان روسو ابتدا باید نیروی عقل و قضاوت فرد را تقویت کرد نه اینکه دانسته‌های خود را به کودک تحمیل کنیم چرا که آموزه‌های ما برای فرد کاملا مجهول است.

روسو می‌گوید وقتی امیل معنی زندگی را دانست، اولین فکر من این است که راه صیانت نفس را به او یاد بدهم.

او به این نکته اشاره دارد که به هرکس تربیت مخصوص خودش را بدهید نه چیزی که شایسته‌ی او نیست چرا که اگر تربیت برایش مفید نباشد او را بدبخت خواهید کرد. امیل در این فصل به این موضوع می‌پردازد که این دوره، زمان انتخاب کار و حرفه برای کودک است و این موضوع از این نظر حائز اهمیت است که اگر در این انتخاب اشتباه کنیم، نتیجه‌ی آن به نفع کودک نیست چرا که او را در مسیر مشکلات سخت‌تری قرار خواهیم داد و در ادامه نیز به این موضوع اشاره دارد امیل را طوری تربیت کرده است که بهتر از خود روسو می‌تواند راه کار و حرفه‌ی خود را بیابد. در این فصل درباره‌ی علم معرفت اجسام نیز بحث می‌شود که امیل این دانش را ندارد و روسو سعی می‌کند تا با آزمایش این علم را به او بیاموزد.

در این دوره از زندگی، امیل چیزهای زیادی نمیداند اما آنچه را که میداند حقیقت محض است و چیزهایی را که فراگرفته به اندازه کافی با آنها آشنایی پیدا کرده و هیچ چیزی را به طور نصفه و نیمه فرا نگرفته است. او تا پایان این دوره چیزهایی را آموخته که نتیجه‌ی آن‌ها طبیعی است؛ برای مثال: او نام تاریخ، فلسفه و متافیزیک را نشنیده است و فقط روابط اصلی انسان با چیزها را میداند.

در پایان این فصل میخوانیم امیل که از دوره‌ی کودکی وارد نوجوانی شده است، موجودی فعال ، خوش‌خلق، صبور و محکم و با جسارت است. درباره مرگ چیزهایی را می‌داند که بسیار ساده و معمولی است، درباره‌ی بدی‌ها حساسیت مختصری دارد و می تواند تحمل درد نماید زیرا عادت نکرده است که با سرنوشت خود همکاری کند. به طور خلاصه از جمله ویژگی‌هایی را که در پایان این فصل روسو برای امیل قائل است می‌توان به مواردی اشاره کرد: عادت کرده است که بدون پشتیبانی دیگران زندگی کند و صلاح را بر این می داند که دیگران نیز درباره او چنین فکری داشته باشند. از کسی توقعی ندارد و خود را نیز مدیون کسی نمی داند، امیل خود را در جامعه تنها می داند و به خودش تلقین کرده است که فقط درباره‌ی خودش فکر کند. همچنین فکر می‌کند که در زندگی دچار هیچ اشتباهی نیست و عیب و نقصی هم در خود نمی‌بیند.

کتاب چهارم (فصل چهارم)

در کتاب چهارم روسو از مرحله‌ای در زندگی صحبت می‌کند و آن را دوره‌ی تکامل عقل و تمایلات می‌داند. این دوره از ۱۵ تا ۲۰ سالگی طول می‌کشد و بسیاری از مسائل حساس مانند: مسائل جنسی، احساس ترحم و حساسیت، مطالعه‌ی تاریخ، تمایلات خصوصی او و درنهایت احساسات مذهبی در این دوره باید به کودک آموزش داده شود.

ژان ژآک روسو درباره‌ی این دوره می‌گوید، اینجا دوره‌ی دوم تولد انسان است و در این دوره حقیقت انسان برای زندگی متولد می‌شود و هیچ موجودی برای او ناشناس نیست. همچنین این دوره را دوره‌ی پایان تربیت معمولی می‌داند. انسان اگر خود را خارج از طبیعت فرض کند برخلاف صلاح خود قدم برمیدارد چرا که عشق به خود همیشه خوب و متناسب با نظم طبیعت است و اولین و مهم‌ترین وظیفه‌ی هر انسان این است که در حفظ جان خویش بکوشد.

یکی از رفتارهای ناپسند در رابطه با مربیان در این سن که روسو به آن اشاره می‌کند، این است که گاهی برای اینکه بزرگترها را به بازی بگیرند و تملق گویی نمایند، شاگرد خود را در مقابل آن‌ها مورد تحقیر قرار می‌دهند و مانند یک کودک خردسال با او رفتار می‌کنند. گذشته از اینکه این رفتار، عزت نفس و جرات و جسارت را جریحه‌دار می‌کند در روح آزاد فرد نیز بی‌تاثیر نخواهد بود. مربی اگر می‌خواهد که بچه‌ها مانند او خوب شوند باید خودش را در ردیف آن‌ها قرار بدهد و باید بدون خجالت خود را تا حدود آنان پایین بیاورد.

در پایان این فصل روسو به بیان ویژگی‌هایی که امیل باید تا رسیدن به این سن کسب کرده باشد می‌پردازد، همچنین به معرفی معشوقه‌ی امیل که او را سوفی می‌نامد نیز اشاره‌ای دارد.

کتاب پنجم (فصل پنجم)

در فصل پنجم کتاب امیل به آخرین مرحله دوره جوانی رسیده‌ایم که شامل دوره عقل و ازدواج است و بازه‌ی زمانی ۲۰ تا ۲۵ سالگی انسان را شکل می‌دهد. در ابتدای فصل روسو معتقد به این است که درست نیست، یک مرد تنها زندگی کند و امیل هم یک مرد است و به او وعده دادیم تا برای او یک دوست و مونسی پیدا کنیم، این دوست و مونس سوفی نام دارد.

روسو که در چهار کتاب یا چهار فصل اول به بیان ویژگی‌های خوب برای پرورش امیل می‌پردازد و بیان می‌کند امیل او باید این ویژگی‌ها را دارا باشد حال در این فصل به بررسی ویژگی‌هایی برای دختران پرداخته تا همسر شایسته برای امیل بیابد. با توجه به مطالبی که در کتاب اول در رابطه با اهمیت نقش مادری گفته شد روسو با ظرافت خاصی به توصیف ویژگی‌های یک زن شایسته می‌پردازد.

به عقیده‌ی روسو زن و مرد نسبت به هم برتری ندارند ولی طبیعت وظیفه‌ای را در مورد کودکان برای زن و مرد تعیین کرده و این وظیفه برای زن نسبت به مرد بیشتر است. در نظر روسو زن باید محجوب، باوفا، دقیق، باوقار و وظیفه‌شناس باشد و در نظر تمام مردم مانند این که وجدان خودش گواهی می‌کند به پاکی و درستی او گواهی دهند، بعد از آن لازم است پدر فرزندانش را دوست بدارد و مادر او را احترام کند.

پس از آشنایی بیشتر و علاقمندی سوفی و امیل به یکدیگر برای مقابله با هوی و هوس امیل باید دو سال از سوفی دور بماند و روسو به او حتی اجازه نمیدهد در دهکده‌ی نزدیک سوفی سکنی گزیند. و این چه قانون مسخره‌ای برای دوری از هوی و هوس است که روسو برای امیل در نظر می‌گیرد!

در این دوران سوفی بیش از ۱۸ سال نداشت و امیل هم ۲۲ سال را تمام نکرده بود. با تمام سختی‌ها با توجه به عشقی که امیل نسبت به سوفی پیدا کرده‌است و این عشق هر روز بیشتر می‌شود توانست از این امتحان پیروز بیرون بیاید، به نزد سوفی برگردد و با او ازدواج کند.

درباره کتاب امیل

در تمام بخش‌های کتاب امیل روسو کار خود در تربیت امیل را بی‌عیب و نقص و عاری از هرگونه اشتباه می‌داند که این موضوع برای خواننده جالب توجه است.

بخش عمده تربیت کودک یا بهتر است بگویم تمام تربیت کودک را علی رقم توضیحات ابتدایی خودش به مادر و دایه‌ی کودک مربوط می‌داند و در این بین برای پدر نقش چندانی قائل نیست که این بخش قابل نقد است. بخش صحیح و درست تمام موضوعات را در طبیعت می‌داند و برای زندگی ماشینی و شهری ارزش و اعتبار چندانی قائل نیست و به این نکته نیز اشاره دارد که زندگی در دهات و مناطق طبیعی و روستایی به مراتب می‌تواند انسانی شایسته‌تر از کودکانی که در شهر پرورش می‌یابند به بار بیاورد، در حالی که برای رشد و یادگیری بسیاری از موارد لازم است تا با زندگی پر تلاطم در شهر هم روبه‌رو شویم ولی روسو معتقد است از آنجایی که انسان پاک آفریده می‌شود، آموزش و پرورش باید او را از خطا و اشتباه و در نهایت فساد محفوظ دارد و این مهم در طبیعت بیشتر و بهتر رقم می‌خورد.

روسو در بخش‌های زیادی از کتاب به این موضوع اشاره شد که امیل یک فرد خودکفا خواهد بود که به دیگران نیاز چندانی ندارد، این موضوع هم جای بحث دارد و عدم نیازمندی امیل از دید روسو باعث به وجود آمدن نوعی خودخواهی و خودپسندی در او خواهد شد.

تقسیم دوره‌های زندگی به قسمتهای مختلف توسط روسو بیشتر از هرچیز خواننده را یاد نظریه‌ی رشد شناختی ژان پیاژه می‌اندازد که سن انسان را به دوره‌های مختلفی تقسیم کرده بود و مطالبی را متناسب با ویژگی‌های هر دوره گفته بود، روسو نیز با نوشتن این پنج کتاب و یا پنج فصل زندگی یک انسان را از تولد تا سن ۲۵ سالگی به تصویر می‌کشد.

به طور کلی، با مطالعه کتاب امیل دید بازتری نسبت به موضوع تعلیم و تربیت پیدا کردم و با تعمیم مواردی که روسو در این کتاب به آنها اشاره کرده بود به سایر مطالبی که از تعلیم و تربیت می‌دانستم، به نظرم خواهم توانست در مسیر بهتر و درست‌تر گام بردارم، با این مشخصه که مطالبی که توسط روسو مطرح شده بود و صحیح بود را مورد استفاده قرار خواهم داد و موضوعاتی نیز که تا به امروز توسط نظریات و تحقیقات جدیدتر رد شده و یا صحت آنها ثابت نشده بود را به عنوان چراغ راهی در جهت عملکرد بهتر و صحیح‌تر در این مسیر مورد توجه قرار خواهم داد.

مشخصات کتاب
  • کتاب امیل
  • نویسنده: ژان ژاک روسو
  • ترجمه: غلامحسین زیرک زاده
  • انتشارات: ناهید
  • تعداد صفحات: ۴۰۸
  • قیمت چاپ دهم: ۸۵۰۰۰ تومان

👤 نویسنده مطلب: علیرضا سوسرائی

نظر شما در مورد کتاب امیل چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خوانده‌اید حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید. با نظر دادن درباره کتاب‌ها در انتخاب کتاب به همدیگر کمک می‌کنیم.

[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]