کتاب ایلیاد و اویسه را اثر هومر میدانند. شاعری که اطلاعات زیادی از زندگی او در دسترس نیست و حتی تردیدهایی درباره او وجود دارد. برخی نیز درباره اینکه آیا ایلیاد و اودیسه اثر یک شاعر است، تردید دارند. با این حال، چیزی که روشن است، جاودانگی اثر ایلیاد و اودیسه است. سرودههایی که تاثیر عظیمی بر روی تاریخ ادبیات سراسر جهان گذاشته است.
هومر، احتمالاً در حدود ۸۰۰ سال پیش از میلاد مسیح میزیسته است. این تنها چیزی است که درباره زندگی هومر میدانیم. تنها آثار به جا مانده از وی، دو کتاب شعر با نامهای ایلیاد و ادیسه است. همه آنچه که ما درباره تاریخ و افسانههای یونان باستان میدانیم، از موضوعهای همین شعرها گرفته شده است. از این رو است که ما خواندن ایلیاد و اویسه را به شکل جدی توصیه میکنیم. در نظر داشته باشید که اتفاقات و ماجراهای این کتاب از دنیای ادبیات فراتر رفته و وارد زندگی روزمره شدهاند.
طولانی بودن هر کدام از این کتابها نیازمند آن است که در دو مطلب جدا به آنها بپردازیم؛ بنابراین در این مطلب از وبسایت معرفی و نقد کتاب کافهبوک به معرفی کتاب ایلیاد خواهیم پرداخت و در مطلب دیگری به معرفی کتاب ادویسه نیز میپردازیم.
اصل کتاب ایلیاد در زبان یونانی به شعر است اما جملهبندی و تلفیق و ترکیب و روشن سخن و سیاق کلام زبان یونانی قدیم با هیچ زبانی سازگار نیست و ترجمه آن به صورت نظم فارسی تقریباً غیرممکن است. کتاب پیش رو به صورت نثر درآمده است که در ابتدای هر سرود نیز، خلاصهای از آن ارائه شده است.
[ » معرفی و نقد کتاب: کتاب آثار ادبی را چگونه باید خواند؟ – نشر هرمس ]
کتاب ایلیاد
داستان کتاب ایلیاد نسبت به داستان کتاب اودیسه بسیار مشهورتر است. براساس این کتاب فیلمهای مختلفی نیز ساخته شده و کمتر کسی پیدا میشود که فیلم Troy را ندیده باشد. با این حال، در اینجا به صورت خلاصه به اتفاقات کتاب ایلیاد اشاره خواهیم کرد.
داستان ایلیاد به ربوده شدن هلن، زن زیباروی منلاس، یکی از چند فرمانروای یونان توسط پاریس پسر پریام شاه ایلیون (تروا) اشاره دارد. این کار باعث شعلهور شدن خشم منلاس و برادرش، پادشاه آگاممنون میشود. در پی این ماجرا، جنگ اتفاقی اجتنابناپذیر خواهد بود، بنابراین آنها به سمت تروا حرکت میکنند و این شهر را محاصره میکنند.
اما تصرف شهر تروا که دور تا دور آن دیوارهای محکمی بنا شده است کار راحتی نیست. ضمن اینکه هکتور، بزرگترین پسر شاه، پهلوان نامآور، از شهر دفاع میکند و کسی توانایی روبهرو شدن با او را ندارد. این جنگ که خدایان یونان نیز در آن وارد شدهاند تا سالهای سال ادامه دارد و در حال حاضر در کتاب دهیمن سال جنگ روایت میشود.
اما شروع داستان ایلیاد به کشمکش میان آگاممنون و آخیلوس میپردازد. آخیلوس از بوده شدن بریزئیس توسط آگاممنون خشمگین شده و به کشتیهای خود بازگشته است. آخیلوس از جنگیدن برای پادشاهی که غنیمت او را از آن خود کرده شانه خالی میکند. در این میان به واسطه تئیس – مادر آخیلوس – خشم ژوپیتر – ربالارباب – بر سر لشکریان آوار میشود و ضعف آنان در جنگ مشهود است.
بدینگونه در لشکرگاه سرگرم بودند اما آگاممنون تهدیدی را که بر آخیلوس کرده بود فراموش نکرد. پس روی به تالتیبیوس و اوریبات که پیامآوران و میرآخران زبردستش بودند کرد و گفت: «هر دو به کشتی آخیلوس پسر پله بروید، سپس دست بریزئیس زیبا را بگیرید و بیاورید. اگر او شما را بازدارد خود با همراهانی بیشتر میروم و او را از وی میگیرم، و این برو گران خواهد بود.» (کتاب ایلیاد اثر هومر – صفحه ۴۱)
سرنوشت جنگ بدون حضور آخیلوس روشن نیست و حتی پیشگوییها نیز به این موضوع اشاره دارند که اگر آخیلوس یاری نکند، فتح شهر تروا ممکن نیست. ولی چیزی قادر به تغییر نظر آخیلوس نیست.
پاتروکل که دوست و میرآخر آخیلوس است، نزد او میرود تا شاید بتواند از او کمک بگیرد. هکتور در صحنه نبرد میتازد و هیچکدام از پهلوانان توانایی متوقف کردن او را ندارد، احتمالاً تنها آخیلوس بتواند حریف او باشد. اما آخیلوس پیشنهاد پاتروکل را رد میکند و بار دیگر از جنگیدن امتناع میکند. با این حال جوشن خود را به پاتروکل میدهد که با آن به جنگ برود. پاتروکل نیز با شجاعت مردم تروا را به عقب میراند و لشکرگاه یونانیان را از خطر نجات میدهد اما درنهایت به دست هکتور کشته میشود. اتفاقی که نقطهی عطف داستان کتاب ایلیاد محسوب میشود.
آخیلوس به خاطر گرفتن انتقام پاتروکل به جنگ برمیگردد و کارهای نمایان فراوانی میکند.
بدانگونه که آتش سوزیای، که تا گنبد آسمان آتش میافگند، درههای ژرف کوهی را میپیماید؛ جنگل پهناور آتش گرفته است؛ بادها گردبادهای شرارهها را میجنبانند، به هر سو میبرند، به همان گونه، آن پهلوانی که گویی از خدایان بود، نیزه به دست، همۀ کسانی را که دنبال میکرد میکشت، خشم خود را در همهجا میراند؛ سیل خون در دشت سیاه روان بود. (کتاب ایلیاد اثر هومر – صفحه ۴۴۵)
**اسپویل » چند جمله درباره آخر کتاب: داستان کتاب ایلیاد تا جایی ادامه دارد که مردم تروا به خاطر مرگ هکتور که در نبرد با آخیلوس کشته شده است، سوگواری میکنند و آن داستان مشهور تصرف شهر تروا به واسطه اسب چوبی در کتاب روایت نمیشود. چرا که همه میدانند با مرگ هکتور دیگر دلاوری نیست که با آخیلوس برابری کند. در واقع دیوار محکمی که شهر را از هجوم مردم آخایی حفظ میکرد نه دیوار فیزیکی اطراف شهر که دیوار تن هکتور بود و حال با مرگ هکتور، از دست دادن شهر نیز امری حتمی است.
[ » معرفی و نقد کتاب: کتاب اتاق شماره ۶ – نشر هرمس ]
درباره کتاب هومر
کتاب ایلیاد و اودیسه که قدیمیترین شعر یونانی و احتمالا شناختهشدهترین حماسه در ادبیات غرب است، تصاویری تکاندهنده از اوج و فرودهای جنگ، شهر تحت محاصره ایلیون، نبرد میان خدایان و سرنوشت انسانهای فانی را با روایتی جذاب از حوادث در هم میآمیزد. تقریباً سراسر کتاب ایلیاد جنگ و روایت صحنههای نبرد است. این اشعار ارزشمند که فرهنگ اولیه یونان را در تاریخ جاودان ساخته است، داستانها و افسانههای بینظیری را در قالب روایتی بینهایت هیجانانگیز ارائه میکند و مان خواندن آن را به شدت توصیه میکنیم.
هومر با خلق این دو کتاب، قرنها قبل از وجود آثار حماسی و داستانی، استانداردها و قواعد داستانهای حماسی و سفرهای قهرمانانه را تعیین کرد. این کتاب که پر از شخصیتهای مختلف انسانی و غیرانسانی (ربالنوعهای مختلف که مانند انسانهای عادی احساسات و عواطف اما قدرت خداگونه نیز دارند) و سرشار از حوادث هیجانانگیز است. تاثیرگذاری و نفوذ کتاب اودیسه اما بیشتر است؛ در خلال داستان، این شخصیت تلاش میکند تا به خانه و نزد همسر همیشه باوفایش، پنلوپ، بازگردد. اولیس در طول این مسیر شگفتانگیز با موجوداتی عجیب، هیولاهایی آدمخوار، جادوگران، سایرنها و خدایان رو به رو میشود. اما زمانی که او بعد از ده سال سفر درنهایت به ایثاکا میرسد، درمییابد که رنج و سختیهایش تازه شروع شده و… . در مطلب بعدی از کتاب اودیسه بسیار پیشتر خواهیم نوشت.
داستان ایلیاد و داستان مرتبط با نبرد تروا، به مدت چهارصد سال بهطور شفاهی میان مردم سینه به سینه انتقال مییافت. تا اینکه هومر برخی از این داستانهای پراکنده را جمعآوری کرد، و طبق ادعای او با استمداد از الاههی شعر و هنر آنها را به هم پیوند داد و شعر خود را سرود.
حال داستان خود «ایلیاد» که هومر با مضامین عزت و وفاداری، شکوه و انتقام، مرگ و جاودانگی و… بزرگترین میراث را بر ادبیات پس از خود بهجای گذاشت. داستانی که ضدقهرمان ندارد و هر انسان در این داستان مبارزی است در مسیر زندگی. مبارزی که شرف و جاودانگی را به ترس و مرگ ترجیح میدهد. در جامعهای که فرهنگ آن روزگار نوعی «فرهنگ نام و ننگ» است. که ارزش هر مرد با مبارزات و غنائم و دلاوریها و نبردهایش سنجیده میشود.
همینطور به نقل از خود هومر؛ در روزگار گذشته ایزدان و ایزدبانوان دخالت بیواسطهتر و بیشتری در زندگی بشر داشتند و همین امر معنای زندگی را شفافتر میکرد. و از آنجا که در ایلیاد اثر هومر خدایان حضور پررنگی دارند داستان ایلیاد، داستان جنگ خدایان نیز هست. جنگ خدایان با هم و جنگ خدایان با آدمی… تا زمانی که پی ببریم کدام رقیب در این نبرد تن به تن به پیروزی نائل آید.
وجود شخصیتهای بسیار که هرکدام پیشینهای نیز دارند در کنار خدایان حاضر در داستان، در ابتدا ممکن است کار خواننده را دشوار کند اما مترجم کتاب در مقدمهای که بر کتاب نوشته است، بسیاری از این مشکلات را با توضیحات فراوان درباره اساطیر یونان و خداوندان یونانیان حل کرده است. بنابراین فارغ از ترسی که ممکن است از پیچیدگی کتاب داشته باشید، میتوانید به سراغ آن بروید و از مطالعه کتاب بهره ببرید.
[ » معرفی و نقد کتاب: رمان دختر سروان – نشر هرمس ]
جملاتی از متن کتاب ایلیاد
اگر پاریس جان از منلاس بستاند باید که خداوندگار هلن و خزانههای وی باشد، و ما موجها را میشکافیم و به زادگاه خود بازمیگردیم. اما اگر منلاس پاریس را هلاک کند باید که در هماندم مردم تروا هلن و داراییاش را به ما باز دهند و خراجی عادلانه به یونانیان بپردازند که یاد آن به دورترین بازماندگان ما برسد. اگر پس از آنکه پاریس از پای درآمد، پریام و پسرانش از پرداخت این خراج به ما سر باز زنند من سلاح به دست خواستار آن خواهم شد و درین کرانهها خواهم ماند تا اینکه راه پایان دادن به کارزار را بیابم. (کتاب ایلیاد اثر هومر – صفحه ۹۰)
اولیس، که ازین مرگ در خشم شد با رویینهای فروزان که بر تن داشت پیش رفت و نزدیک دشمن ایستاد، و نگاهی خشمگین به هر سوی افگند و نیزۀ خود را انداخت: مردم تروا از دیدن این پهلوان که نیزۀ هراسانگیز را انداخت پس نشستند. تیر وی هرگز خطا نمیکرد و نیز تیری به دموکوئون پسر نامشروع پریام که از آبید به یاری او آمده و مادیانهای تیزرو او را آورده بود زد. (کتاب ایلیاد اثر هومر – صفحه ۱۱۳)
دلیرترین جنگجویان آخائی در میان شما هستند. اگر کسی این شور را در خود میبیند که با من نبرد کند برای اینکه تنها با هکتور بیباک برابری کند از صف بیرون آید. شرط این کارزار بدینگونه است. اگر هماورد من با پیکان شکستناپذیر نیزهاش مرا از پا درآورد، باید که سلاح مرا بگیرد و به سوی کشتیهای خود ببرد، اما باید که پیکر مرا نزد دوستانم بازگرداند، تا آنکه مردم و همسرانشان تن بیجان مرا پس از مرگ گرامی دارند و بر اخگر نهند. (کتاب ایلیاد اثر هومر – صفحه ۱۶۵)
آنگاه با هم نیزههای خود را بیرون کشیدند و با شوری تازهتر مانند شیران درنده یا گرازهای سرکش به روی یکدیگر افتادند. هکتور نیزۀ خود را دراز کرد و بر سپر دشمن خود فشار آورد: اما بیآنکه آن را بشکند نوک نیزه خم شد. آژاکس جستی زد و در سپر هکتور ازین سوی بدان سوی رخنه افگند، این سالار را که با خشم خود را به روی او میانداخت وادار کرد بلغزد، به گلوگاه وی زخمی زد، خونی سیاه از آن بیرون جست. با این همه هکتور دلاور از میدان کارزار به در نرفت. (کتاب ایلیاد اثر هومر – صفحه ۱۷۱)
من آن کسی را که دلش با زبان یکسان نیست چون دروازههای دوزخ دشمن میدارم. (کتاب ایلیاد اثر هومر – صفحه ۲۰۷)
مردم تروا ردههای خود را به هم فشردند و به تاختن آغاز کردند: هکتور فرماندهشان بود و با گامهای بلند دشت را پیمود و فوبوس که ابری گردش را فراگرفته بود پیشاپیش ایشان بود؛ سپر سرکش خدایان را با خود داشت که هراسانگیز بود و پیکانهای فراوان داشت و شراره از آن میجست و هفائیستوس به زئوس داده بود که در کارزارها با خود ببرد و مردم را بهراساند و بگریزاند. این سپر را با خود داشت و در پیشاپیش لشکریان بود. (کتاب ایلیاد اثر هومر – صفحه ۳۳۲)
به شنیدن این فریاد آخیلوس، فریادی که گویی از سینهای رویین برآمد، همۀ مردم تروا هراسان شدند: تکاوران باشکوه، که بدبختی را پیشبینی میکردند، گردونههای خود را به پس راندند؛ میرآخران از دیدن آتش دنبالهدار، که آتنه افروخته بود و بر سر پسر جوانمرد پله میتابید، سراسیمه شدند. آن پهلوان سه بار بر لب گودال فریاد برآورد؛ و سه بار مردم تروان و هم پیوندان بیباکشان آشفته شدند و بازپس رفتند. (کتاب ایلیاد اثر هومر – صفحه ۴۰۴)
سرانجام هلن زیباروی نیز غم فراوان خود را نمایان کرد. فریاد برآورد: «ای هکتور، ای گرامیترین برادران شوهرم، زیرا که پیوند زناشویی مرا به پاریس بسته است، که در زیبایی همانند خدایان بود، مرا به تروا آورد، خوشبخت میبودم اگر پیش از آن هنگام دستخوش مرگ میشدم. این سال بیستم است که من در پس این دیوارها جای دارم، و از زادگاه خود بیرون آمدهام: با این همه، ای هکتور، هرگز از سوی تو سخنی سخت یا خودخواهانه بر من روا نبوده است، بلکه چون یکی از برادرانم، یا یکی از خواهرانم، یا مادر شوهرم دردهای خود را بر من سرزنش میکردند، تو چه با سخنان خود و چه به راهنمایی مردمی و نرمیات خشمشان را فرو مینشاندی. بدین گونه است که از غم از پای درآمدهام، همواره بر تو و تیرهبختی خویش خواهم گریست. ازین پس دیگر دوستی و پشتیبانی در تروای پهناور برای من نمانده است؛ همه با بیزاری بر من مینگرند.» (کتاب ایلیاد اثر هومر – صفحه ۵۳۶)
مشخصات کتاب
- عنوان: ایلیاد و اودیسه
- نویسنده: هومر
- ترجمه: سعید نفیسی
- انتشارات: هرمس
- تعداد صفحات: ۱۰۰۵
- قیمت چاپ پنجم – سال ۱۳۹۹: ۱۶۰۰۰۰ تومان
نظر شما در مورد کتاب ایلیاد چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید، حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید. با نظر دادن درباره کتابها در انتخاب کتاب به همدیگر کمک کنیم.
[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی دو کتاب کلاسیک دیگر: