داستان نویسی

باشگاه مشت زنی از چاک پالانیک

کتاب باشگاه مشت زنی

https://www.iranketab.ir/

چاک پالانیک اکتاب باشگاه مشت زنی را سال ۱۹۹۶ نوشت. رمانی که در نگاه اول خشونت طلبی را به نمایش می گذارد اما جی.جی.بالارد نویسنده‌ آمریکایی معتقد است کتاب باشگاه مشت‌ زنی را باید آینه‌ تمام‌ نمای انسان تنهای امروز دانست.

چاک پالانیک در سال ۱۹۶۲ در واشنگتن متولد شده است. این نویسنده ۴۶ سال دارد و کتاب باشگاه مشت زنی او تا اوایل سال ۹۸ در رده‌ برترین کتاب‌ های کتابخانه‌ های ایالت متحده‌ امریکا باقی ماند و کمی بعد وقتی دیوید فینچر فیلمی براساس این داستان ساخت، دوباره این کتاب به لیست پرفروش‌ ترین‌ های آمازون راه یافتدیوید فینچر فیلم باشگاه مشت‌ زنی را با حضور چهره‌هایی همچون برد پیت و ادوارد نورتن ساخت، با این‌ حال پایان فیلم و رمان چندان شباهتی به یکدیگر ندارد و کارگردان و نویسنده هر یک راه خود را رفته‌اند!!

چاک پالانیک - کتاب باشگاه مشت زنی - امضا کتاب باشگاه مشت زنی

درباره کتاب

باشگاه مشت‌ زنی در مورد کارمندی بدبین است که در یک کارخانه اتومبیل‌ سازی کار می‌ کند و مدتی است از بی‌ خوابی رنج می‌ برد.

او یک روز با فردی با لباس‌ های عجیب و غریب آشنا می‌شود که شغلش بازاریابی صابون است و عقاید نو و جالبی دارد.

با او به محل زندگی‌ اش در محله‌ ای می‌ رود که زباله‌ های سمی شهر را آنجا انبار می‌کنند، شیفته او می‌شود و با او در مورد آزادی و راه‌ های کسب قدرت صحبت می‌کند. این دو برای آن که از عقده‌ های درونی خالی شوند و به اصطلاح تولدی دوباره داشته باشند، آگاهانه شروع به کتک‌کاری می‌کنند.

بعد از آن فکر راه اندازی یک باشگاه به ذهن آن ها خطور می کند. اما نه هر باشگاهی…

بلکه یک باشگاه مشت زنی زیرزمینی…

کتاب باشگاه مشت زنی - نشر چشمه - خلاصه کتاب باشگاه مشت زنی در کافه بوک

باید اعتراف کنم که ترجمه های پیمان خاکسار و همچنین کتاب هایی که او برای ترجمه انتخاب می کند عالی هستند.

پیشنهاد می کنم حتما کتاب باشگاه مشت زنی را بخوانید و آن را صرفا یک اثر پر از خشونت نبینید.

اول که کتاب را می خوانید به نظر گنگ و بی مفهوم است اما صبر داشته باشید و جلو بروید.

زیبایی کتاب همین است که شما سخت تلاش می کنید بفهمید جریان از چه قرار است. کتاب سه شخصیت محوری دارد؛ راوی بدون نام که شخصیت اصلی است، مردی به اسم تایلر دردن و زنی به اسم مارلا سینگر.

کتاب باشگاه مشت زنی - کتاب های نشر چشمه - خلاصه کتاب

قسمت هایی از کتاب

اولین قدم برای رسیدن به جاودانگی مردن است.

ما اینجا یک جور مثلث عشقی ترتیب داده ایم. من تایلر را می خواهم، تایلر مارلارا و مارلا من را. من مارلا را نمی خواهم و تایلر هم دوست ندارد که من دوروبرش باشم. دیگر دوست ندارد. این قضیه ربطی به نقش عشق در رابطه عاشقانه ندارد. بیشتر شبیه نقش مایملک در مقوله مالکیت است.

ضرب المثلی قدیمی می گوید همیشه کسی را می کشی که از همه بیشتر دوستش داری.

وقتی که می فهمی تمام کسانی که دوست شان داری سر آخر یا طردت می کنند یا یک روز می میرند، گریه کردن برایت خیلی ساده می شود.

قوانین باشگاه مشت زنی:

قانون اول: درباره باشگاه مشت زنی با کسی حرف نمی زنید.

قانون دوم: درباره باشگاه مشت زنی با کسی حرف نمی زنید.

قانون سوم: در هر مبارزه فقط دو نفر شرکت می کنند.

قانون چهارم: در هر زمان فقط یک مبارزه انجام می شود.

قانون پنجم: شرکت کنندگان باید بدون پیراهن و بدون کفش باشند.

قانون ششم و آخر: مبارزه تا جایی که لازم باشد ادامه پیدا می کند.

چیزهای زیادی هست که ما دوست نداریم راجع به کسانی که عاشق شان هستیم بدانیم.

من خسته و دیوانه و عصبی بودم. هر بار که سوار هواپیما می شدم آرزو می کردم سقوط کنیم. به آدم هایی که داشتند از سرطان می مردند حسودی ام می شد. از زندگی ام حالم به هم می خورد. از شغل و اسباب و اثاثیه ام خسته و عصبانی بودم و هیچ راهی هم برای تغییر به عقلم نمی رسید. فقط می خواستم تمامش کنم. احساس می کردم در تله افتاده ام. زیادی کامل بودم. زیادی بی نقص بودم. دنبال یک راه برای فرار از زندگی حقیرم بودم.

آن ضرب المثل قدیمی که می گوید چه طور همیشه چیزهایی را از بین می بری که از همه بیشتر دوست شان داری از هر دو طرف صادق است. نابودی دو طرفه است. 

هر چیزی که دوستش داری، یا تو را پس می زند یا می میرد.

کتاب باشگاه مشت زنی

اطلاعات کتاب

  • کتاب باشگاه مشت زنی
  • نویسنده: چاک پالانیک
  • ترجمه: پیمان خاکسار
  • انتشارات: چشمه
  • تعداد صفحات: ۲۲۷
  • قیمت: ۱۷۰۰۰ تومان

نظر شما در مورد این کتا چیست؟

فیسبوک توییتر گوگل + لینکداین تلگرام واتس اپ کلوب

امتیاز شما به مطلب

دوست داشتم: 257
دوست نداشتم: 115
میانگین امتیازات: 2.23

انتشارات متخصصان

17 دیدگاه در “کتاب باشگاه مشت زنی

من تو دو صفحه اول می خواستم بندازمش تو آشغالی ولی الان دومین باره میخونم فک کنم ده بار دیگم بخونم و جزو بهترین هاست که خوندم .پالانیک نابغست

خیلی خیلی بینظیره این رمان به این شرط که حسش کنی

بنظر من این داستان بیشتر از اینکه جنبه روانشناسانه داشته باشه فلسفیه. کاراکتر تایلر دردن یک آنارشیسته که با دنیا سر ناسازگاری داره و این عصیان رو با مشت زدن به خودش شروع می‌کنه و کم‌کم خشمش فراگیر می‌شه. خشمی که تو دل تک‌‌تک افراد سرخورده و له شده اجتماع وجود داره و همین خشم اعضای باشگاه مشت زنی رو دور هم جمع می‌کنه.
آرمانی که تایلر دردن دنبالشه آزادی بی‌قید و شرطه حتی آزادی از حس تعلق به کسی یا چیزی. دنیای آنارشیستی. جایی که کف اتوبانای متروکش گوشت شکارشون رو خشک می‌کنن

یجوایی مثل جزاز کل بود؛پراز جمله هایی که باید بهشون فکر کرد،اگه قراره با یه کتاب سرگرم بشین این کتاب جالبی براتون نیست،این جور گتابا نیازبه یه ذهن آروم و یه جای ساکت دارن،حتی من فیلمشم با یکبار دیدن نتونستم خوب درک کنم.درکل دوست داشتم

سلام
کتاب فوق العاده ایه
نکات کتاب انقدر ریز هستند که دل ادم و نزنن و ادم از کشف انها لذت میبره
واقعا توصیه میکنم بخونیدش حتی چندین بار
ولی اگه خیلی سطحی نگر هستید و فقط دنبال رمان هایی با متن ساده هستید سراغش نرید
هروقت احساس کردید ک واقعا توانایی تحمل یه حجم زیادی حس خوب و بد رو باهم دارید سراغش برید
من واقعا لذت بردم ❤

معذرت میخوام ولی چجوری کتاب و تهیه کردید؟

کتاب زیبایی بود که اوایل شاید گنگ باشه و جذاب بنظر نرسه اما هر چقدر که جلو میری کتاب بیشتر غافلگیرت میکنه. کتاب متفاوتیه و ارزش یبار خودن رو داره

کتاب متفاوت و فوق‌العاده ای بود،شاید فضای منفی و کمی خشنی داشت اما خوب زندگی همیشه پر از چیزای عاشقانه و لطیف نیست،واقعا پیشنهاد میکنم بخونیدش،البته من خودم اول فیلم رو دیدم بعد کتاب رو خوندم،هر دوتا عالی بودن

سلام. من این کتابو الآن حدود ۲ ماه میشه ک خریدم اما اصلا دلم نمیاد بخونم تا جایی ک الآن صفحه ۳۷ هستم و خدا خدا میکنم زود تر تموم شه. اصلا خوندن این کتاب رو توصیه نمیکنم.
موفق باشید

به نظر من نظر دادن درباره کتابی که هنوز به آخرش نرسیدید کار درستی نیست چون اینجوری هم شما و هم دیگران که دیدگاه کاملا اشتباه نسبت به کتاب و نویسنده پیدا می کنید. نظر دادن درباره کتاب وقتی درسته که اونو کاملا هضم کرده باشید.
بعضی کتابا مثل این کتاب شاید اولش کمی گنگ و گیج کننده باشه ولی بدون شک کتابیه که ما رو به اختیار تفکر مجبور می کنه.
اتفاقا من این کتاب رو که ژانر فلسفی و روانشناسی داره و حتما پیشنهاد می کنم.
شیرین بودن کتاب به پیچیده بودن اونه.

باشگاه مشت زنی اصلا یک رمان جذاب و پر کشش نیست حالا زبان اصلی موجب معروفیت این رمان شده یا فیلمی که از رویش ساخته شده و یا شرایط اجتماعی کشورهای اروپایی یا آمریکایی نمیدانم کتابی که من در هرصفحه اش بقیه صفحات رو می شمردم که کی تموم میشه و از دستش راحت میشم آنقدر گنگ و پیچیده نوشته شده که آخرش متوجه نمیشی قهرمان اصلی داستان کیه و نویسنده قصد داره چه نکته ای رو به خواننده القا کنه البته این نظر شخصی منه

با درود
من آدم مثبت نگری هستم و دوست دارم به چیز های مثبتی توجه کنم. درخواست میکنم که رمان هایی را معرفی کنید که حال و هوای موفقیت و مقبتی دارن. موفق باشید.

سلام دوست عزیز.
می تونید به بخش روانشناسی سایت مراجعه کنید و کتاب های خوبی در این زمینه پیدا کنید.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *