کتاب باغ همسایه با عنوان انگلیسی The Garden Next Door اولین اثری از خوسه دونوسو، نویسنده شیلیایی است که به فارسی منتشر میشود. رمانی که میتوان گفت با ادبیات آمریکای لاتین و آن سبک مشهور – رئالیسم جادویی – متفاوت است. نویسنده در این کتاب یک روایت سادۀ واقعگرایانه از زندگی رماننویسی سرخورده و تبعیدی به نام «خولیو مندس» ارائه میکند.
خوسه دونوسو در سال ۱۹۲۴ در شهر سانتیاگو در شیلی به دنیا آمد. پدرش پزشک بود ولی وضع مالی بیثبات آنها باعث شد خوسه برای پیگیری تحصیلات عالی محروم بماند. اما او با تلاش توانست بورس تحصیلی دانشگاه پرینستن در ایالات متحده را کسب کند و از این دانشگاه مدرک لیسانس بگیرد. سپس به شیلی بازمیگردد و در دانشگاه به تدریس زبان و ادبیات انگلیسی مشغول میشود. در کنار تدریس به روزنامهنگاری هم میکند. دونوسو در سال ۱۹۶۴ برای گریز از فضای سیاسی شیلی به خارج سفر کرد و زمانی در مکزیکوسیتی، سپس در ایالات متحده و سرانجام در اسپانیا اقامت گزید. او در اوایل دههی ۱۹۸۰ به شیلی بازگشت و نهایتاً در سال ۱۹۹۶ به علت بیماری سرطان درگذشت.
در قسمتی از متن پشت جلد کتاب باغ همسایه آمده است:
رمان دورۀ شکوفایی منظور دهههای ۱۹۵۰، ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ است که رمان آمریکای لاتین به اوجی حیرتانگیز رسید و دنیای ادبی غرب را تسخیر کرد. نویسندگانی گابریل گارسیا مارکز، کارلوس فوئنتس، ماریو بارگاس یوسا، خولیو کورتاسار و… از جمله نویسدگان این دوران هستند.
خوسه دونوسو نیز که اولین نوشتههایش را در دهۀ ۱۹۵۰ منتشر کرد از نویسندگان توانای دوره شکوفایی به شمار میرفت. اما او زمانی اعلام کرد که رمان شکوفایی اشباع شده و خواستار پایان دادن به این دوران و پیش گرفتن مسیری تازه شد. به همین خاطر رمان باغ همسایه به کلی متفاوت است و آن را میتوان رمان بعد از شکوفایی دانست.
[ » معرفی و نقد کتاب: کتاب چرا ادبیات؟ – اثر ماریو بارگاس یوسا – ترجمه عبدالله کوثری ]
کتاب باغ همسایه
ادبیات آمریکای لاتین و رمان دوره شکوفایی معمولا با تاریخ کشورهای آمریکای لاتین گره خورده است. حال اگر شما اهل شیلی باشید این موضوع با شدت بیشتری خود را نشان میدهد چرا که کودتای «ژنرال پینوشه» در تاریخ ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳ بر علیه رئیسجمهور قانونی یعنی «سالوادور آلنده» یکی از خونینترین وقایع شیلی به شمار میرود.
شخصیت اصلی کتاب باغ همسایه نیز، خولیو مندس، نویسنده و روشنفکری میانمایهی شیلیایی است که شاهد این کودتا بوده و حتی چند روزی هم طعم زندان رژیم را چشیده است. او از اعضای «اتحاد مردمی» بود که آلنده را به قدرت رساند و حال که از شیلی خارج شده میخواهد براساس تجربهاش از این وقایع رمانی بنویسد که گوی سبقت را از همه نویسندگان دوره شکوفایی برباید. امتیاز خولیو تجربهای بود که هیچکدام از نویسندگان دوره شکوفایی از آن بهره نداشتند.
بعد از ۱۱ سپتامبر پنج روز به زندان افتاده بودم؛ درست است که نه شکنجهام دادند و نه حتی ازم بازجویی کردند، اما همه واقعه یک گنجینۀ عذابی برای من شده بود که احتیاجی به استعاره نداشت، کافی بود واقعیت را رکوبیپرده تعریف کنم. (رمان باغ همسایه اثر خوسه دونوسو – صفحه ۴۲)
این رمان قرار است ادای دین به شیلی و مایه رستگاری خودش هم باشد. در واقع این رمان قرار است از همه لحاظ زندگی او را متحول و حتی رابطه زناشوییاش را هم نجات دهد. اما اول باید دست به کار نوشتن شد چرا که این تجربه حماسی کمکم داشت رنگ میباخت. از همین رو، وقتی دوست ثروتمندش پیشنهاد میکند که به آپارتمان او در اسپانیا برود و در آنجا رسالتش را انجام دهد پس از مدتی قبول میکند.
اما زندگی ملالآور و خفتبار در این تبعید خودخواسته و همچنین ذهنی پریشان که درگیر مسائل مختلفی – مانند دلبستگی به وطن، مادر محتضر و درمانده در شیلی، پسری سرگش و بیگانه که در مراکش است، همسری که مدام در حال دعوا با اوست و همچنین ویراستار و ناشری که رمان او را برای بار اول رد کرده – است مانع او میشود که بازنویسی رمانش را انجام دهد.
ناامیدی خولیو بیپایان است. او به هر سو که نگاه میکند جز تباهی چیزی نمیبیند و تنها با مصرف الکل و قرص والیوم است که گاه به آرامشی نسبی میرسد. در این دوزخ بیبار و بر تنها مایه دلخوشی خولیو مندس باغ سبز و خرم همسایه است که از پنجرۀ اتاقش تماشا میکند و آنچه در آن باغ میگذرد تنها صحنۀ چشمنواز و خیالانگیز برای این مرد سودایی است.
[ » معرفی و نقد کتاب: کتاب داستانهای کوتاه آمریکای لاتین – ترجمه عبدالله کوثری ]
درباره رمان خوسه دونوسو
رمان باغ همسایه در سال ۱۹۸۱ منتشر شد. یعنی هشت سال بعد تاریخ ۱۹۷۳ که پینوشه علیه ریٔیسجمهور قانونی «سالوادور آلنده» کودتا میکند. اما خوسه دونوسو در باغ همسایه، نه از آن آرمانها و ایدیٔولوژیها، نه از مبارزات در راستای رسیدن به آزادی، که از شبح تردید، از تلخی شکست، از سرشکستگی و تسلیم، از تبعید و تلختر از همهی اینها از انسانها و آرمانهایی که رو به فراموشی هستند، سخن میگوید. شخصیت اصلی کتاب نیز، قرار است با نوشتن رمان از این فراموشی جلوگیری کند.
دونوسو از دو نسل؛ از پدر و مادرانی که تاوان مبارزات خود را در تبعید و دوری و فقر و فراموشی میپردازند و فرزندانی که دنیا و آرمان و مبارزات آنان را درک نمیکنند مینویسد. او در این رمان از تحقیرشدهها، از کسانی که قربانی بیعدالتی شدهاند و از کسانی که بیرون تاریخ افتادهاند مینویسد. همه این موارد به شکلی ساده و با روانکاوی شخصیتها صورت میگیرد. یعنی با به تصویر کشیدن مردی که امید پیشرفت دارد ولی افول میکند و دچار بحران هویت میشود و زنی که در سایه، سعی در ایجاد تغییر دارد.
عبدالله کوثری – که ترجمه عالی و روانی از کتاب ارائه کرده – در مقدمه خود اشاره میکند که دونوسو به کاوش در روان انسان گرایش دارد و مینویسد:
آنچه رمان خوسه دونوسو را از سایر نویسدگان دوره شکوفایی متمایز میکند، توجه او به زندگی روزمرۀ طبقۀ متوسط و گرایش نمایان به کندوکاو در روان آدمی، توجه به نارساییهای روانی، نابهنجاریهای جنسیتی، ذهنیت بیمارگون و تنشهای موجود میان انسان حاشیهنشین و متن جامعه است.
یکی دیگر از جنبههای کتاب باغ همسایه، همان موضوعی است که به دیدگاه خود نویسنده برمیگردد. یعنی پایان دادن به دوران شکوفایی و خارج شدن از آن سبک نوشتن که افرادی مانند مارکز و یوسا و فوئنتس و… پیش گرفتهاند. نقدهایی که به نوشتههای شخصیت اصلی کتاب وارد میکنند نشان از آن دارد که او «دنیایی کوچک و شخصی» دارد و نوشتههایش «بیبهره از بلندپروازی سایر رمانهای امریکای لاتین در هوای جهانی شدن» است. اما این سبک باید تغییر کند و نویسنده لازم است کتابهای متفاوت نسبت به صد سال تنهایی، آئورا، گفتگو در کاتدرال و صندوقچه بیرمز و راز خلق کند.
خود باغ نیز در دو قسمت از داستان کتاب مهم است. نخست باغی که کنار خانه پدر راوی است و او از دیدن آن محروم است. چرا که بازگشت به شیلی از دید او ناممکن است. باغ دیگر باغ همسایه است که درست به یک تابلوی نقاشی میماند که روح و روان راوی را نوازش میکند. باغی که آدمهای متشخص و زیبارویی در آن حاضرند.
کتاب یک پایان شگفتانگیز و بسیار عجیب هم دارد که همهی دانستههای خواننده را با تردید مواجهه میکند. پایانی که باعث میشود بخشهایی از رمان و یا حتی کل رمان را از اول با دیدی متفاوت بخوانید. ولی نهایتا باید اشاره کنیم که رمان باغ همسایه آنچنان درگیر روزمرگی و مسائل عادی شخصیتها میشود که ممکن است برای هر خوانندهای جذاب نباشد. اما در لایه عمیقتر کتاب، تاثیرگذاری تاریخ کشور شیلی بر همین آدمهای عادی به خوبی به تصویر کشیده شده است.
[ » معرفی و نقد کتاب: کتاب کنستانیسا – ترجمه عبدالله کوثری ]
جملاتی از کتاب باغ همسایه
نگرش سیاسی و اخلاقی که از هنرمند پذیرفتنی نیست، چون هنرمند باید قبل از هر چیز فریاد عصیان علیه بیدادی باشد که بر مردم ستمدیدهمان میرود. (کتاب باغ همسایه – صفحه ۲۵)
کاچو مرد خوشبختی بود، به هر چیزی که مال خودش بود مباهات میکرد. چهار سال پیش او در بارِ ساندرا که توی خیابان دوس دِ مایو بود با زن آلمانی جوان و دلربایی آشنا شده بود که با مرسدس بنز و سگی درنده سفر میکرد. کاچو و این زن یک هفته با هم خوش گذرانده بودند بیآنکه تظاهر کنند عاشق هم شدهاند یا به این فکر بیفتند که این نزدیکی مسیر زندگیشان یا حتی برنامه سفرشان را عوض میکند. لذت محض، بیهیچ مشکل، فارغ از دغدغه وفاداری، کاری که فقط از نسل جوان برمیآید. (کتاب باغ همسایه – صفحه ۵۳)
آدریا سولا یکباره توی حرفش پرید که بازگشت به شیلی خیانت به آرمان است و این را هم اضافه کرد که همۀ روشنفکرهایی که بعد از کودتا توی مملکت ماندند خائناند، چون حضور آنها به رژیم مشروعیت میبخشد. (کتاب باغ همسایه – صفحه ۶۴)
تنهایی و سکوت از تجملاتی است که فقط نصیب پولدارها میشود. (کتاب باغ همسایه – صفحه ۱۲۰)
ما اگر عنان خودمان را مثل این جوانها رها میکردیم، مایۀ مسخره میشدیم، مسخره، نه فقط به خاطر سنمان، بلکه به این خاطر که نیازهای ما چیز دیگری است. (کتاب باغ همسایه – صفحه ۱۲۸)
لذتی که از تماشای باغ همسایه میبردم، فقط و فقط به خاطر وجود آن زن موطلایی بود. (کتاب باغ همسایه – صفحه ۱۸۴)
آدم قلم به دست نمیگیرد تا چیزی بگوید، بلکه میخواهد بداند چه میخواهد بگوید و چرا بگوید و به کی بگوید؟ (کتاب باغ همسایه – صفحه ۱۸۵)
رمان بزرگ هیچوقت مُلهم از ایمان و اعتقاد نبوده، از دل مایه گرفته. (کتاب باغ همسایه – صفحه ۱۹۵)
عجیب است که میبینیم هر آدمی بهناگزیر همان رسم و راه زندگی خودش را تکرار میکند، حالا هر جا که میخواهد باشد. حد و حدودش را با خودش اینور و آنور میکشد و با همینها محیط خودش را تعیین میکند، قواعد بازی خودش را وضع میکند و با کسانی که قبولش دارند شریک میشود. این مثل حکم محکومیت زندان است که وقتی صادر شد فقط میتوانی توی خیال خودت حق انتخاب داشته باشی اما هیچوقت قادر نیستی این حق را فعلیت ببخشی. نوعی حبس که در آن تظاهر به این میکنی که آزادی و امنیت میتوانند با هم جمع بشوند. (کتاب باغ همسایه – صفحه ۲۰۸)
چرا ما فقط وقتی خوشحال میشویم که همدیگر را ببلعیم، چرا باید یکسر توی وجود یکدیگر دست کنیم و بگردیم تا هیچ کنج و پستوی تاریک یا به همریخته یا خصوصی باقی نماند، حتی ذرهای خواب و خیال که بتوانیم برای خودمان نگه داریم و آفتابیاش نکنیم؟ (کتاب باغ همسایه – صفحه ۲۶۷)
وقتی غبار بر ویرانههای تازۀ تراژدیهای بزرگ جمعی مینشیند، آن را با لایهای از خاکستر فراموشی میپوشاند. آنوقت حکومتها دستشان باز میشود تا هر طور میخواهند عمل کنند، چون در حفاظ فراموشی هستند. (کتاب باغ همسایه – صفحه ۲۹۶)
مشخصات کتاب
- عنوان: باغ همسایه
- نویسنده: خوسه دونوسو
- ترجمه: عبدالله کوثری
- انتشارات: آگاه
- تعداد صفحات: ۳۰۲
- قیمت چاپ پنجم – سال ۱۳۹۸: ۴۰۰۰۰ تومان
نظر شما در مورد کتاب باغ همسایه چیست؟ لطفا اگر این رمان را خواندهاید نظرات ارزشمند خود را با ما به اشتراک بگذارید. با نظر دادن در مورد کتابها در انتخاب کتاب به همدیگر کمک کنیم.
[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی چند کتاب دیگر با ترجمه عبدالله کوثری: