کتاب برف بهاری نخستین جلد از مجموعهی دریای حاصلخیزی نوشتهی نویسندهی نامدار ژاپنی یوکیو میشیماست. جلدهای بعدی به ترتیب: اسبهای لگامگسیخته، معبد سپیدهدم و زوال فرشته است که همگی با ترجمهی غلامحسین سالمی در دسترس خوانندگان فارسیزبان قرار گرفتهاند.
یوکیو میشیما با نام اصلی هیرائوکا تاکه، نویسندهای بزرگ بود که بسیاری از منتقدین نوشتههای او را با آثار مارسل پروست، همینگوی، آندره ژید و سارتر برابر نهادهاند. میشیما در زندگی کوتاه اما پربار ادبیاش آثار فراوانی از جمله چهل رمان، سی و سه نمایشنامه و داستانهای کوتاه بسیاری نگاشت. نثر او ترکیبی است از شعر، فلسفه، سنتهای ژاپنی و باورهای مذهبی. این نویسنده به سال ۱۹۷۰ در اعتراض بدانچه که تباهی ملت و زوال سنتهای سامورایی میدانست با خودکشی آیینی ساموراییها به زندگی خود پایان داد.
[ » معرفی و نقد کتاب: رمان ساز شکسته – ادبیات ژاپن ]
کتاب برف بهاری
شخصیت اصلی کتاب برف بهاری پسری هجدهساله و خوشسیما از طبقهی مرفه ژاپن به نام کییوآکی ماتسوگائه است. جوانی ایدهآلگرا، گمگشته و رویاپرداز که در پیچوخم بایدها و نبایدها سردرگم است، نه رویایی واضح دارد نه هدفی مشخص. او که شهامت جستوجو ندارد و میداند فرصتش کوتاه است، مدام در حسرت گذشته است. پدرش که از تازهبهدورانرسیدههای روزگار است با پول و مقام خود راه را برای او هموار کرده اما گویا کییوآکی برخلاف همسالان خود تهی از جاهطلبی و بلندپروازی است.
کییوآکی در کودکی نزد خانوادهی آیاکورا رشد یافته و تعلیم دیده است. خانوادهای بااصلونسب درباری که اکنون روزگار تهیدستی را سپری میکنند و پدر کییوآکی با فخر و پول خود بر آنها منت میگذارد. اینگونه کییوآکی در کودکی نزد کنت آیاکورا خوشنویسی و سرودن شعر را تعلیم میبیند. و همزمان دلبستهی ساتوکو تکدختر زیباروی کنت میشود. مهری که در جان هردو غنچه کرده اما با غرور نوجوانی آمیخته گشته و از خودآگاه هر دو نوجوان دور شده است.
کییوآکی که درگیر نوعی اضطراب اگزیستانسیال است در پیچوخم احساساتش که همچون نخی هزارگره به نظر میرسند اسیر شده و توان لمس احساسات و ادراکات خود را ندارد. کوچکترین حرکتی خلاف انتظاراتش میتواند او را تا عمق استرس ببرد و عرصه را بر غرور و لجبازی هموار کند.
گرچه داستان اصلی کتاب حول محور دو شخصیت کییوآکی و ساتوکو پرداخته شده و به ظاهر داستانی عاشقانه با هزاران دشواری است، اما شخصیت ثابت مجموعه داستان دریای حاصلخیزی، همکلاسی کییوآکی یعنی شیگهکونی هوندا است. هوندا که همسن کییوآکی است از هر نظر با او متفاوت است. پسری با رفتار آرام و متعادل که برای آیندهاش هدفی مشخص دارد. او قطب منطق، استدلال و تفکری است که کییوآکی از آن بینصیب است.
هوندا در اکثر وقایع زندگی کییوآکی در کنار او و همراه اوست و در خلال ماجرای عاشقانهشان او را یاری میرساند. در بخشی از داستان دو شخصیت فرعی، شاهزادگان سیامی که برای تحصیل به ژاپن آمدهاند، با هوندا و کییوآکی دربارهی تناسخ سخن میگویند. مطلبی که به گوش آنها ناآشناست ولی گویی نخ اتصالدهندهی چهارگانهی میشیما همین موضوع است.
زیبایی و قدرت قلم میشیما جدای از توصیفات بینظیر و یگانهاش، آنجا نمایان میشود که شما را از میان یک داستان عاشقانه و به ظاهر ساده عبور میدهد ولی همزمان هزاران عنصر از سنت و فرهنگ ژاپنی، جنگ ژاپن و روسیه، ساختار طبقاتی جامعهی ژاپن، برخورد جامعهی ژاپنی با فرهنگ غربی ، تناسخ و جاودانگی، اضطراب اگزیستانسیال و هنرهای ظریف ژاپنی را در قامت یک داستان بلند به شما عرضه میکند. داستانی که قطعا از خواندنش نهایت لذت را میبرید.
یوکیو میشیما یکی از بزرگترین نویسندگان ژاپنی و متولد ۱۹۲۵ است. نام اصلی او هیرائوکا کیمیتاکه است. مادر او تباری سامورایی داشت و یوکیو میشیما همواره به آن افتخار میکرد. او در مدرسهای مخصوص اشراف درس خواند و در این مدرسه شاگرداول شد و از سوی امپراتور ژاپن فرمان افتخار و تقدیرنامهای با عنوان «پرافتخارترین دانشآموز ژاپن» دریافت کرد. او پس از فارغالتحصیلی از این مدرسه در دانشگاه امپراتوری توکیو درس خواند و با درجهی ممتاز از این دانشگاه فارغالتحصیل شد.
از میان آثار او میتوان کتابهای اعترافات صورتک، آوای امواج، چهارگانه دریای حاصلخیزی، آفتاب فولاد و معبد طلایی را نام برد. او برندهی جایزهی ادبی شین چوشا معتبرترین جایزهی ادبی ژاپن شده است.
[ » معرفی و نقد کتاب: رمان پایان ضیافت – اثر یوکیو میشیما ]
جملاتی از متن رمان برف بهاری
بالاخره ساتوکو که زیر چتر نیمهباز تادشینا از هجوم برف در امان بود، در حالی که کیمونویی ارغوانی به تن و شنلی به همان رنگ بر دوش داشت در درگاه خانه ظاهر شد و پیش از آن که قدم بیرون بگذارد، سرش را خم کرد و دستهایش را نیز با هم روی سینهاش گذاشت. با دیدن چنین زیبایی فوقالعادهای، قلب کییوآکی در سینه فشرده شد، گویی ناگهان از چهارچوب آن دَرِ کوچک به میان برفی که میبارید تودهای ارغوان پاشیده باشند.
تنها چیزی که به نظرش پایدار و معتبر میآمد این بود که به خاطر احساسات هیجانانگیزش زندگی کند – هر چند به تمامی بیهوده و ناپایدار باشند، از بین بروند تا بار دیگر با ضرباهنگی تندتر اوج بگیرند، بی هیچ هدف و جهتی به خاموشی بگرایند و از نو شعلهور شوند.
برطرف شدن نگرانیها به لحظهی بیدار شدن بااکراه از خوابی خوش و شیرین میماند و سروکلهزدن پلکهای خوابآلوده با آن پرتو آفتاب صبحگاهی که به پلکها تابیده، در حالی که پلکها آرزو دارند همچنان خود را به کوچکترین ذرات باقیماندهی بیهوشی بیاویزند و آن را در خود حفظ کنند. این همان لحظهای است که میتوان آن را شیرینترین لحظهی خواب پنداشت.
در حاشیهی شیب تپه، مزرعهای قرار داشت که از آنجا به وضوح میشد منظرهی رژهی سربازان را در محوطهی پادگان هنگ سوم آزابو مشاهده کرد. در میدان بزرگ رژه که کاملا از برف سفید شده بود، حتی یک سرباز هم به چشم نمیخورد. ناگهان چیزی در ذهن کییوآکی درخشید: گویی ارتشی عظیم از سربازانی را که آنجا گرد آمدهاند، پیش رو میبیند – همانند همان صحنهی آشنایی که در عکسی که از مراسم یادبود کنار معبد توکوری به یاد جان باختگان جنگ روس و ژاپن برداشته بودند و در آلبوم خانوادگی دیده بود. هزاران سرباز با سرهای خم شده، در گروههای مختلف، دور تا دور چوب سفید آرامگاه سرباز گمنام و سکویی پوشانده شده با پارچهی سفیدی که باد آن را به حرکت درمیآورد، گرد آمده بودند. تنها تفاوت این صحنه با صحنهی عکس، به شانههای سربازان و آفتابگیر کلاهشان مربوط میشد که از برف پوشیده شده و به رنگ سفید درآمده بود. لحظهای که کییوآکی این ارواح را پیش چشم دید، دریافت که تمامی آنان در نبرد جان باختهاند. هزاران سرباز گرد هم آمده در آن پایین تنها به خاطر دعا کردن برای دوستان از دست رفتهشان جمع نشده بودند، بلکه آنان برای زندگی خودشان نیز سوکواری میکردند.
کییوآکی دریافته بود که پافشاری متعصبانه دربارهی هرچیزی نوعی بیماریست، نه بیماری جسمی، بلکه بیماریای که ذهن آدمی را در چنگال خود میفشرد و آن را از کار میاندازد.
شگفتآور است که انسان فقط با پیروی از احساساتش زندگی کند، زیرا در این صورت به پرچمی میماند که تابع وزش نسیم است.
اگر انسان میتوانست اساسِ دنیا را بر آن چیزی بگذارد که درون قلباش میگذشت، همه چیز به نحو باشکوهی عالی میشد.
آنان که فاقد قدرت تخیلاند، تنها مجبورند نتیجهگیریهای خود را بر پایهی آن چیزهایی بنا کنند که پیرامونِشان میگذرد، اما معمولا کسانی که دارای نیروی تخیل هستند مایلاند که گرداگردشان دژهای مستحکمی بر پا سازند که خود آن را طراحی کردهاند و تمامی پنجرههایش را نیز مُهر و موم کنند.
مرگی موقرانه، همچون کیمونویی با طرحهای چشمگیر که بدون توجه روی میزی صیقلی انداخته باشند، و سپس آرام و بیهیچ مانعی از آنجا بلغزد و بر روی سطح تاریک زمین کنار پایهی میز بیفتد. مرگی که نشانههای وقار در آن نمایان باشد.
مشخصات کتاب
- عنوان: کتاب برف بهاری
- نویسنده: یوکیو میشیما
- ترجمه: غلامحسین سالمی – سمیّا صیقلی
- انتشارات: نگاه
- تعداد صفحات: ۶۴۰
- قیمت چاپ ششم: ۲۵۰۰۰۰ تومان
👤 نویسنده مطلب: مهشید موسوی
نظر شما در مورد کتاب برف بهاری چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید.
[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی چند کتاب دیگر از نشر نگاه: