کتاب بنی آدم آخرین مجموعه داستان محمود دولت آبادی است که تاکنون منتشر شده و شامل شش داستان به نامهای زیر است:
- مولی و شازده
- اسم نیست
- یک شب دیگر
- امیلیانو حسن
- چوب خشک بلوط
- اتفاقی نمیافتد
قبلا در کافهبوک کتابهای جای خالی سلوچ و سلوک از محمود دولت آبادی را معرفی کردهایم. در این مطلب معرفی کتاب بنی آدم را خواهیم داشت.
پشت جلد کتاب بنی آدم میخوانیم:
[ لینک: زندگی در پیش رو اثری از رومن گاری ]
کتاب بنی آدم
گفتن از این کتاب سخت است. داستانها عجیبند. در تک تکشان آدمهایی هستند که ما به طور کامل نمیتوانیم آنها را بشناسیم. انگار که تکهای از هرکدامشان گنگ و نامفهوم است. انگار که ما تنها سایهای کمرنگ از شخصیتِ این آدمها را میبینیم. هرکدام از داستانها به نوعی پر از ابهام آغاز میشوند و تو را در فضایی تاریک و مرموزانه، قدم به قدم با ابهامات بیشتری به دنبال خود میکشانند.
نثر و سبک این داستانها نسبت به کتاب های قبلیِ دولت آبادی بسیار متفاوت است.
ما در کتاب بنی آدم با فضایی کاملا مدرن روبرو هستیم. کتاب سادهای نیست و میتوانم بگویم بعضی از داستانهایش برایم یک علامت سوالِ بزرگ بهجا گذاشتند. سوالهایی که خود دولت ابادی هم هنگام مصاحبهاش دربارهی کتاب بنی آدم از جواب دادنشان سر باز میزند و میگوید
زمانی که این کتاب را مینوشتم میدانستم که جوابی برای سوالهایش ندارم، من در آن لحظه فقط میدانستم که باید اینها را بنویسم و نوشتم!
به همین سادگی. استاد دولت آبادی همیشه از آزادیِ نوشتن، بدونِ در نظر گرفتنِ قانون و قواعد نوشتن میگوید. آزادیای که اجازه میدهد هر نویسندهای، به دور از چهارچوبهای قواعد، سبک خودش را بسازد. چیزی که من به شدت به آن معتقدم. و در کتاب بنی آدم به چه زیبایی از این ازادیِ نوشتن استفاده کرده است.
داستانهایش اصلا شبیه به داستانهای دیگری که تابحال خواندهاید نیست. او دریچهی متفاوتی از داستان نویسی را برایت باز کرده، مرزها را خط زده و آزادانه نوشته است. آنقدر آزادانه که به راستی حس میکنی نویسنده مسخ شده و اینها را نوشته است و تو نیز به همان راحتی مسخ میشوی و همهاش را یکجا میخوانی.
[ لینک: سمفونی مردگان اثر عباس معروفی ]
قسمتهایی از متن کتاب بنی آدم
- از داستان کوتاه مولی و شازده
عجیب آنکه چهرهای رنگپریده نداشت. بازوهایش را گرفتند و بردند طرف کاسهبیل جرثقیل، چارپایه و یک تن از کلاهپوشان هم با او برده شدند بالای ستون و مرد قوزی همچنان داشت آخرین تلاشهایش را میکرد مگر بتواند پایهی چوبی پرچم را که تا حالا لق کرده بود، بیرون بیاورد؛ اما هنوز نتوانسته بود. (کتاب بنی آدم – صفحه ۲۰)
- از داستان کوتاه اسم نیست
سرانجام مرد به حرف آمد و با صدای عجیبی که سراج در عمرش نشنیده بود، گفت «وصیت، وصیتنامهی من بود که در آن به خط خودم نوشته بودم هیچکس مسئول نابودی من نیست. و اینکه من باید نابود بشوم به ارادهی خودم؛ یکی اینکه دیگر نمیتوانم شبها سُم دربیاورم و صبح هر روز عینکم را بزنم و مثل دیگران بروم سر کاری که… دیگر آنکه آن کسی را در خودم بکشم که او مرا کشانیده به درون خودش و خودش را نفوذ داده به درون من. میخواهم اقلا توی خودم بکشمش. من یکپارچه نفرت شدهام، نفرتِ چرک. کشتن آن بوزینه که مرض خودش را واگیر داد به من. دلم میخواهد که نمیدیدم و نمیشناختمش. حالا میخواهم نابود شوم تا دیگران، دیگری از من واگیر نشود. مثلا خود تو! شما متوجه آن وصیتنامه نشدی و انداختیاش دور. مهم نیست. پیداش خواهند کرد و کسی متهم نخواهد شد. مثلا تو، همسفر صبور!» (کتاب بنی آدم – صفحه ۵۱)
- از داستان کوتاه چوب خشک بلوط
گفتند همین جا، کنار این تختهسنگ بگذاریمش تا بمیرد. گفتند زیاد دوام نمیآورد، تا هنوز شب نرسیده باشد، خودش میمیرد. گفتند مگر نمیبینی نور از چشمهایش رفته؟ هم اینکه رمق به زانوهایش نمانده؟ گفتند دست که بگذاری روی دستهایش، ملتفت میشوی که چیزی به آخرش نمانده. کسی گفت بالاخره بیاورمش پایین از وری بار یا بگذارم باشد تا همان جا بمیرد؟ (کتاب بنی آدم – صفحه ۷۹)
مشخصات کتاب
- کتاب بنی آدم
- نویسنده: محمود دولت آبادی
- انتشارات: چشمه
- تعداد صفحات: ۱۰۷
- قیمت چاپ چهارم – پاییز ۱۳۹۵: ۱۲۰۰۰ تومان
- جلد گالینگور
این مطلب با همکاری نگار نوشادی نوشته شده است.
نظر شما در مورد این مجموعه داستان کوتاه چیست؟ آیا قلم محمود دولت آبادی شما را هم شگفتزده میکند؟ لطفا نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.
معرفی چند رمان دیگر از نشر چشمه: