داستان نویسی

کتاب بیلی باتگیت

https://www.iranketab.ir/

کتاب بیلی باتگیت روایت یک بازه‌ی زمانی چند ماهه از زندگی پسربچه‌ی فقیری است که به طور خودخواسته وارد یکی از مخوف‌ترین دسته‌های گانگستری دهه ۳۰ نیویورک می‌شود. از لحاظ ساختاری کتاب بیلی باتگیت با کتاب رگتایم از همین نویسنده در دو دنیای جداگانه قرار دارند، انگار که دو نویسنده آن‌ها را نوشته است. رگتایم ساختاری نو با ضرب‌آهنگی بالا دارد ولی بیلی باتگیت داستانی‌ست که ساختاری کلاسیک دارد که سیر اتفاقات در آن چندان سریع نیست و در بعضی از فصل‌ها حتی می‌توان گفت اتفاق خاصی نمی‌افتد و راوی بیشتر به توصیف حالات درونی شخصیت‌ها و اشاره به جزییات صحنه‌ها می‌پردازد.

بیلی باتگیت رمان گانگستری پست‌مدرنی از ای.ال.دکتروف است که براساس آن نسخه سینمایی نیز با کارگردانی رابرت بنتون و بازی داستین هافمن و نیکول کیدمن که در سال ۱۹۹۱ ساخته شده است که فاصله زیادی با رمان دارد. در فیلم لحن طنز کتاب منعکس نشده و بخش‌هایی از داستان و پایان آن نیز با رمان هماهنگ نیست.

در این اثر از ادگار لارنس دکتروف با رمانی بسیار سرگرم کننده، همراه با طنز و شخصیت پردازی خوب و پیرنگ درست روبه‌رو هستیم. نجف دریابندری – که ترجمه دقیق و قابل ستایشی از کتاب ارائه کرده است – در مقدمه رمان، آن را اثری پست مدرن برشمرده است چرا که از سویی ویژگی‌های رمان کلاسیک نظیر سند جعلی در آثار سروانتس و دنیل دفو را داراست و از حیث محتوا فرزند خلف هاکلبری فین است و از سوی دیگر مسئله زمان و پیرنگ داستان به آثار مدرن نزدیکتر است. این امر با آن چه مفهوم پست مدرن در ذهن ها متبادر می‌سازد یعنی بی‌قائدگی و نداشتن چارچوب کلی اساساً متفاوت است.

بنابراین این رمان هم در واقع بازگشت رندانه و طنزآمیزی به شیوه‌های ادبیات کلاسیک به سبک داستان سرایی مارک تواین در سرگذشت هکلبری فین و زبان ویلیام فاکنر در بسیاری از داستان‌هایش از یک طرف، و به رمان‌های گانگستری، به ویژه پدرخوانده اثر ماریو پوزو، از طرف دیگر است. البته کتاب بیلی باتگیت را می‌توان به صورت یک رمان سرگرم‌کننده ساده خواند و به ریشه‌های آن در ادبیات گذشته اعتنایی نکرد.

[ » معرفی و نقد کتاب: رمان پیرمرد و دریا – اثر ارنست همینگ‌وی ]

کتاب بیلی باتگیت

داستان با آغازی تکان‌دهنده از صحنه قتل یکی از اعضای سابق گروه گنگستر که به سردسته گروه خیانت کرده آغاز می‌شود. بیلی نوجوانی فقیر است که با مادر ایرلندی نیمه دیوانه‌اش در محله‌ی فقیرنشین برانکسِ نیویورک زندگی می‌کند. بیلی پسر بچه‌ای پانزده ساله‌، سرتق و باهوش است که عاشق هیجان، خطر کردن است یک روز با تردستی نظر داچ‌شولتس که سردسته یک گروه گانگستری است جلب می‌کند و از او یک ده دلاری دستخوش می‌گیرد. همین اتفاق او را با این گروه خطرناک گره می‌زند.

بیلی با ساده‌لوحی فکر می‌کند می‌تواند هر وقت خواست از چنگ این گروه گانگستری فرار کند، اما این بازی سال‌ها طول می‌کشد و بیلی تبدیل به یکی از آن‌ها می‌شود.

قصه رمان روایت بیلی از نحوه پیوستنش به این باند و پیشرفتش در آن است. ضمن این که دوران رکود اقتصادی در آمریکا در سال‌های ۱۹۳۰ را یادآوری و زد و بندها و پشت پرده‌های این گروه‌های مافیایی را هم رو می‌کند. ادبیات بیلی و نحوه روایت داستان در آغاز کودکانه و در انتهای رمان پخته و فیلسوفانه است. در بخش‌هایی از داستان می‌توان به راحتی حدس زد که بیلی اکنون مردی بزرگ است که خاطرات ۱۵ سالگی‌اش را تعریف می‌کند. اما خواننده بعضی وقت‌ها نیز فراموش می‌کند که راوی صرفاً نوجوانی عاصی و ولگرد است یا خود دکتروف! اینجاست که صدای راوی و نویسنده در هم می‌آمیزد. بدین‌ترتیب، زندگی، جنایت و عشق و مرگ در میان گانگسترها، فراز و فرود اصلی داستانی را تشکیل می‌دهد که محور اصلی آن، بیلی باتگیت است.

او در پایان می‌گوید: «حالا من در بزرگسالی کی هستم و چه‌کاره‌ام و آیا در همان کسب و کار جنایی هستم یا نه، و این که کجا و چه‌جور زندگی می‌کنم، مطالبی است که باید پیش خودم بماند، چون اسم من تا حدی مشهور است.» و قطعا این آدم مشهور قصه را کامل برای ما تعریف نکرده و بخش‌هایی را برای پنهان ماندن هویت خودش تغییر داده. نجف دریابندری در مقدمه‌ی کتاب شیوه‌ی نوشتن این رمان را «سند جعلی» می‌داند، شبیه به داستان دن کیشوت که سروانتس ادعا کرده که یک سرگذشت واقعی به قلم یک مورخ عرب است که او آن را خریده است.

پدر بیلی، مردی یهودی بود که مدت‌ها پیش، او و مادرش را ترک گفت و حالا بیلی – پس از پشت سر گذاشتن دورانی سخت – به سرعت شیفته دنیای آکنده از پول، شهوت و قدرت شولتس شده است. بیلی در این دنیای جدید، با زورگیری، خشونت و قتل هم روبه رو می‌شود اما خطرناک‌ترین تهدید برای او، درگیری در رابطه‌ای عاشقانه با نامزد شولتس است. افکار و احساسات این شخصیت دوست داشتنی باعث به وجود آمدن یکی از باورپذیرترین و جذاب‌ترین آثار ادگار لارنس دکتروف شده است. دکتروف با تلفیق اسطوره شناسی و تاریخ، به روابط عاطفی و شخصی گانگسترها و خلافکاران سازمان‌یافته پرداخته است.

اگر به ماجراهای گنگستری علاقه دارید یا داستان رمان هکلبری فین و هولدن کانفیلد در کتاب ماجراهای تام سایر برای شما جذابیت دارد و هنوز خیال‌های نوجوانی برای‌تان لذت‌بخش است کتاب بیلی باتگیت پیشنهاد خوبی برای مطالعه است چرا که بسیاری از اتفاقا چنان کاریکاتورگونه است که شکی باقی نمی‌گذارد که دکتروف قصد داشته داستان‌های گانگستری را به‌شوخی بگیرد.

[ » معرفی و نقد کتاب: رمان خشم و هیاهو – اثر ویلیام فاکنر ]

کتاب بیلی باتگیت

جملاتی از متن رمان

بازی تردستی مرا به اینجایی که بودم رسانده بود. تمام این مدت ما دور و بر انبار خیابان پارک پلاس بودیم، ولی نه آن خیابان پارک معروف اعیان‌نشین، خیابان پارک محله‌ی برانکس را می‌گویم، از آن خیابان‌های ناجور بی‌ریخت که پر بود از گاراژ و کارگاه یک طبقه و کارخانه‌‌ی سنگ‌بری و تک و توکی هم خانه‌های چوبی با روکار ورقه‌ی آسفالت که قرار است شکل آجر باشد، کف خیابان هم سنگ‌فرش ناهموار بود و یک خندق پهن از وسطش می‌گذشت و تهش، ده متر زیر زمین، قطارهای متروی مرکزی نیویورک رد می‌شدند… تمام مدتی که ما آن‌جا می‌پلکیدیم و منتظر بودیم که سر و کله کامیون آبجو پیدایش بشود، بچه‌های دیگر تو پیاده رو کنار دیوار با پول خرد یا طشتک بازی می‌کردند یا سیگار می‌کشیدند یا بی‌خود وقت‌شان را تلف می‌کردند سر این که اگر آقای شولتس چشمش به آن‌ها افتاد چه کار کنند.

البته آن موقع جزئیات این مطلب را نمی فهمیدم، ولی وزن آن چیزی که توی دستم بود نشانی هایی از آن آدمی که می خواستم بعداً بشوم به من می داد.

شاید از چشم‌ها یا از لرزش دست‌های آدم معلوم بشود، به‌هرحال آن لحظه کذایی پیدایش می‌شود. مثل دسته گل عروس بالای سرتان آویزان است، مثل چیز گران‌بهایی که باید نصیب یکی از شماها بشود. چون که اسلحه هیچ ارزشی ندارد، مگر اینکه واقعا در اختیارت باشد. بعدش می‌بینی که اگر این چیز را در اختیارت نگیری کارت ساخته است. این وضع را خودت پیش آورده‌ای. ولی آن خشمی که ایجاد می‌شود مجانی است، مال همه است. این آن چیزی است که باید مال خودت بکنی، باید طوری خشم بگیری که یعنی این‌ها هستند که دارند این بلا را به سر تو می‌آورند، یعنی جرم تحمل‌ناپذیرشان این است که این‌ها آدم‌هایی هستند که تو اسلحه‌ات را به طرفشان گرفته‌ای. در این لحظه است که تو دیگر هالو نیستی، حالا آن خشمی را که همیشه در وجودت بوده پیدا کرده‌ای، دیگر عوض شده‌ای، حالا چنان خشمی حس می‌کنی که هیچ‌وقت در زندگی حس نکرده‌ای، این موج عظیم خشم توی سینه‌ات بالا می‌آید و گلویت را می‌گیرد، در این لحظه است که دیگر هالو نیستی، اسلحه در اختیار توست، خشم هم توی سینه توست، که باید باشد، آن الدنگ‌ها هم می‌دانند که اگر چیزی را که می‌خواهی به تو ندهند کارشان ساخته است، یعنی می‌خواهم بگویم در این لحظه چنان دیوانه‌وار از جا درمی‌روی که دیگر خودت هم خودت را نمی‌شناسی، دلیلی هم ندارد بشناسی، چون تو حالا یک آدم تازه‌ای هستی.

یک باره نشد ولی شب و روز داشت می شد، مثل این بود که اصلاً زمانی در کار نیست، هیچ نقشه ای نداریم مگر همان لحظه ممکن به همان چیزی که داشتیم با ماشین به سراغش می رفتیم.

انبار خیابان پارک یکی از انبارهایی بود که آدم‌های شولتس آبجویی را که از «یونین سیتی نیوجرسی» بار می‌زدند، به مقصد غرب می‌بردند و پنهان می‌کردند. کامیون که سر می‌رسید بوق زدن هم لازم نداشت. در انبار طوری بالا می‌رفت انگار عقل و درایت دارد، کامیون‌های بازمانده از «جنگ بزرگ»، با همان رنگ خاکی ارتشی، کاپوت‌های یکبری و چرخ‌های جفت عقب و یدک‌کش‌های شنی‌وار، طوری صدا می‌کردند گویی استخوان چرخ می‌کنند، دور تخت‌خواب‌ها ستون‌های چوبی داشت که با توفال به هم وصل کرده بودند و با احتیاط خاص حتی جسورانه‌ای روی محموله کرباس کشیده بودند که کسی از قضیه بویی نبرد. با این همه رسیدن کامیون همان، و بوی گند آبجو همان، مثل فیل‌های باغ‌وحش برانکس که بوی مخصوصی دارند. و مردهایی که از کامیون پایین می‌آمدند، رانندۀ کامیون‌های معمولی نبودند که کلاه‌های نرم و کت کوتاه ضخیم داشته باشند بلکه اُوِرکت تن می‌کردند و کلاه شاپو سر می‌گذاشتند و موقع سیگار روشن کردن دستشان را دور شعله حلقه می‌کردند و در این ضمن کمک‌راننده‌ها کامیون را دنده‌عقب به ظلماتی می‌راندند که هیچ‌وقت بخت دیدن آن را پیدا نکردیم. احساس می‌کردم که مأمورهای گشت در برهوت پرسه می‌زنند. درک این قدرت بی‌قانون و خودکفایی نظامی بود که بچه‌ها را تکان می‌داد. مثل دسته‌ای از کبوترهای نامه‌بر پلید گشت می‌زدیم. به محض شنیدن صدای چرخش شنی و یا دیدن کاپوت مضحک «ماک» کوکو و قدقد می‌کردیم و بال برهم می‌زدیم.

من از مسخ شدن احساس انسانی و درآمدنش به صورت یک مشت عدد حیرت کردم.

آدم می‌تواند با تصمیم دیگران زندگی کند و برای خودش لک و لکی هم بکند، تا روزی که اولین چراغ شورش، خصلت همه‌ی آن‌ها را به آدم نشان بدهد، که همان زورگویی باشد.

اینجا قانون حرف آخر نیست. قانون اون چیزیه که افکار عمومی بگه. درباره‌ی قانون خیلی می‌تونم براتون صحبت کنم. وقتی ما کلانترهای مهم رو خریدیم، با دادگاه‌های شهر رو یا دادستان رو، مگه اینها قانون نبودن؟ قانون از من پول می‌گیره، جزو حقوق‌بگیرهای منه.

من مادرم را دوست داشتم چون که مثل پیامبران معصوم، از جنایت‌های دور و بر خودش بی‌خبر بود، خیلی دوستش داشتم که برای تحمل جنایت‌های زندگی محبت‌آمیز خودش این دیوانگی موقرانه را انتخاب کرده بود.

مشخصات کتاب
  • عنوان: کتاب بیلی باتگیت
  • نویسنده: ادگار لارنس دکتروف
  • ترجمه: نجف دریابندری
  • انتشارات: کارنامه
  • تعداد صفحات: ۴۵۴
  • قیمت چاپ پنجم– بهار ۱۴۰۲: ۳۲۰۰۰۰ تومان

نظر شما در مورد کتاب بیلی باتگیت چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خوانده‌اید، حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید. با نظر دادن در مورد کتاب‌ها در انتخاب کتاب به همدیگر کمک می‌کنیم.

[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]


» معرفی چند کتاب دیگر با ترجمه نجف دریابندری:

  1. کتاب ودواع با اسلحه
  2. کتاب گور به گور
  3. کتاب بازمانده روز