کمتر کسی پیدا میشود که به طریقی با این کتاب آشنا نباشد. کتاب بینوایان با عنوان اصلی Les Misérables شاهکار ویکتور هوگو است که در سال ۱۸۶۲ منتشر شد. این رمان به معنای واقعی کلمه غذای کاملی برای روح انسان است. کتابی که بدون تردید ازجمله ماندگارترین رمانهایی خواهد بود که به عمر خود میتوانید بخوانید.
کتاب بینوایان به صورت سوم شخص روایت میشود و در آن نویسنده زمان به جلو و عقب میکشد و ماجراهای مختلف را روایت میکند. این اثر هرآنچه را که لازم است درباره فرانسه قرن نوزدهم بیان کرده و یک اثر تاریخی، روانشناسانه، اجتماعی و عاشقانه محسوب میشود. ویکتور هوگو ۱۷ سال را صرف نوشتن این اثر برجسته کرده است.
حسینقلی مستعان، مترجم، در ابتدای کتاب بینوایان زندگی نامهای از هوگو و همچنین معرفی کوتاه از آثار او ارائه کرده است. در مقدمه مترجم بر چاپ پنجم نوشته است:
همچنین مترجم در مقدمه چاپ اول و دوم کتاب بینوایان مینویسد:
همانطور که در توضیحات مترجم خواندید، از زمانی که او ترجمه کتاب بینوایان را شروع کرد، دقیقا یک قرن میگذرد. پس از چاپ اول و دوم کتاب، مترجم، ترجمه را بارها و بارها ویرایش کرده و به گفته خودش تجدید نظر و اصلاح کرده است تا چیزی از آن برای خوانندگانی که چندان دقیق نیستند نامفهوم نماند. اما قبل از پرداختن به داستان کتاب و معرفی آن به این نکته اشاره کنم که در خوب بودن ترجمه این کتاب شک نکنید.
در زمان ترجمه کتاب، بر سر عنوان آن بحثهایی وجود داشت که حسینقلی مستعان در دفاع از این عنوان چنین توضیح میدهد:
[ لینک: معرفی کتاب باباگوریو ]
داستان کتاب بینوایان
ماجرای رمان با داستان زندگی مسیو بیین وُنو میرییل، اسقف شهر دینی آغاز میشود. پیرمرد ۷۵ سالهای که ویکتور هوگو در وصف مهربانی و خوبیهای او تقریبا ۱۰۰ صفحهای مینویسد. این اسقف به هر طریقی به افراد بینوا کمک میکند، دستمزدی که از دولت میگیرد، پول مراسمها و حتی خانه خود را نیز وقف فقرا میکند.
چند مورد از خوبیهای این اسقف که در متن کتاب آمده است:
هرکس، میتوانست به هر ساعت، مسیو میرییل را بر بالین بیماران و محتضران طلبد. وی بیخبر از آن نبود که این عمل عالیترین وظیفهاش و بزرگترین کارش است. خانوادههای بیسرپرست، یا یتیمان، محتاج به آن نبودند که آمدنش را تمنا کنند. او خود به موقع میرسید.
هرجا که او پدیدار میشد مثل یک عید میشد. پنداشتی که در عبورش، چیزی حرارتبخش و درخشان وجود دارد. کودکان و پیران چنان به خاطر اسقف بر آستانه درها میآمدند که گویی برای آفتاب آمدهاند. دعای خیر میکرد و مردم در حقش دعای خیر میکردند. هرکس حاجت به چیزی داشت خانه او را نشانش میدادند.
در ادامه ژان والژان وارد داستان میشود. کسی که برای سیر کردن شکم بچههای خواهرش دست به دزدی میزند. او فقط یک قرص نان میدزد اما به ۵ سال زندان محکوم میشود. در زندان براثر اتفاقات و شرایط مختلف ۴ بار تلاش میکند که فرار کند اما هر بار دستگیر میشود و به مدت محکومیتش افزوده میشود. نهایتا ژان والژان ۱۹ سال را در زندان سپری میکند.
پس از ۱۹ سال از زندان آزاد میشود. اما این تازه شروع بدبختیهای اوست. هنگام آزادی برگه زردی به او میدهند که نشان دهنده این است که او یک مجرم است که به تازگی از زندان آزاد شده است.
در همین حال است که ژان والژان وارد شهری میشود که میرییل، اسقف آن است. اولین توصیف از وضعیت ژان والژان در کتاب بینوایان چنین است:
ژان والژان در این شهر به دنبال لقمهای غذا و سرپناهی است که شب را سپری کند. اما هیچ دری به روی او گشوده نمیشود. حتی دوباره در زندانی را میزند و درخواست میکند که او را بگیرند. در نهایت پیرزنی خانه اسقف را به او نشان میدهد.
اسقف میرییل با آغوشی باز ژان والژان را میپذیرد. به او غذا و اتاق میدهد که استراحت کند. اما در مقابل، ژان والژان ظروف نقرهای اسقف را میدزدد و فرار میکند. هنگام فرار او را دستگیر میکنند و نزد اسقف میآورند. در همین حال است که اسقف به سرجوخه ژاندارمری میگوید که خودش ظروف نقرهای را به این مرد داده است و همانجا شمعدانهایش را نیز به ژان والژان میدهد. شمعدانهایی که ژان والژان تا آخر عمر آنها از خودش دور نمیکند.
حرفهایی که اسقف در این دیدار به ژان والژان میزند، و همچنین در ادامه برخورد او با پتی ژوره، آشوبی در درون او ایجاد میکند:
پس از این ماجرا ویکتور هوگو، خواننده را به سمت یک ماجرای عاشقانه میبرد. ماجرایی که در آن فانتین وارد داستان میشود. فانتین از عشق خود حامله است اما قبل از اینکه این موضوع مطرح شود، عشقش او را ترک میکند. کوزت، دختر فانتین است. دختر بینوایی که فانتین او را نزد خانواده تناردیه میگذارد تا از او مراقبت کنند. اما فانتین هیچ خبر ندارد که تناردیهها چقد پست و کثیف هستند.
کارهای تنفرانگیز تناردیهها در سراسر کتاب پراکنده شده و همواره بر روح خواننده سنگینی میکند. ویکتور هوگو در ابتدای ورود شخصیت تنادریهها به کتاب بینوایان چنین در مورد آنها توضیح میدهد:
این زن و شوهر، از طبقه حرامزادهای بودند که مرکب از مردم ناهنجار کامیاب و مردم زیرک تلخکام است و بین طبقه موسوم به اواسطالناس و طبقه موسوم به طبقه پست، قرار گرفته، واجد بعضی نواقص طبقه اخیر و همه مفاسد طبقه نخستین است بیآنکه حمیت جوانمردانه کارگران را، ویا انتظام شرافتآمیز مردم متوسط را داشته باشند. اینان از طبایع رذلی بودند که اگر اتفاقا آتش تیرهای گرمشان کند، به آسانی غول آسامی میشوند. در ذات این زن ریشه توحش و در طبیعت این مرد، یک نسج گدایی وجود داشت. هر دو برای ترقیات زشتی که در جهت بدی امکانپذیر است، عالیترین درجه لیاقت را داشتند. در عالم یک نوع جانهای خرچنگ صفت وجود دارند، که پیوسته به قهقرا سوی ظلمت میروند و در دوران زندگی بیآنکه قدمی پیش گذارند به عقب برمیگردند، تجربه را برای افزودن بر شناعتشان به کار میبرند، پیوسته به کار میبرند، پیوسته بدتر میشوند و بیش از پیش خویشتن را به سیاهی متزایدی میآلایند. این زن و این مرد از این گونه نفوس بودند. (کتاب بینوایان – جلد اول – صفحه ۴۲۸)
خلاصهای که خواندید تنها قسمت ابتدایی کتاب بینوایان بود. اتفاقات این رمان بسیار بسیار زیاد است و هر کدام به طریق خاص خود شگفتآور هستند. حوادث و توصیفهای زیادی هم در رمان آمده که هم تاریخی هستند و هم برای برجستهتر کردن داستان کتاب روایت میشوند.
ژاور،ماریوس، مادام و مسیو تناردیه، اپونین و پتیگاوروش از جمله دیگر شخصیتهای مهم کتاب بینوایان هستند.
این رمان در پنج بخش به شرح زیر نوشته شده است:
- فانتین
- کوزت
- ماریوس
- ترانهٔ کوچهٔ پلومه و حماسهٔ کوچهٔ سن دنی
- ژان والژان
لازم به ذکر است که کتاب بینوایان دوجلدی است و نقاشیهای مختلفی از حادثههای مهم در کتاب وجود دارد.
[ لینک: کتاب دن کیشوت – یکی از زیباترین، عالیترین و بزرگترین داستانهای جهان است و به اعتقاد بسیاری بهترین رمان اسپانیایی نیز میباشد + اینفوگرافیک ]
درباره کتاب بینوایان اثر ویکتور هوگو
ژان والژان، قهرمان اصلی کتاب بینوایان مردی است که در جبرگاه تبدیل به آدمی وحشی و ناسپاس میشود. جامعه نسبت به او که آدم فقیری است بسیار سخت گیر است و مجازات سختی برایش در نظر میگیرد. فرار او در زندان نشانه اعتراضش به محکومیتش است اما این اعتراضات فقط کار را بدتر میکند. اما ناعدالتی همچنان به دنبال ژان والژان است و تا آخر عمر او را رها نمیکند. برگه زرد که نشان محکومیت اوست باعث طرد شدنش از جامعه میشود و ژاور، بازرسی که تمام وقت به دنبال اوست، لحظهای راحتش نمیگذارد.
۱۹ سال زمان بسیار بسیار زیادی است برای اینکه قلب آدمی هر روز تاریک و تاریکتر شود. اما نیروی عشق و ایمان اسقف باعث از بین رفتن این تاریکی میشود و ژان والژان را به سمت روشنایی هدایت میکند. ژان والژان برای گم نکردن این روشنایی، شمعدانهایی را که اسقف به او داده است همیشه پیش خود نگاه میدارد. این شمعدانها در همهی لحظات مهم کتاب دیده میشوند و راهنمای معنوی ژان والژان محسوب میشوند.
سرگذشت فانتین (مادر کوزت) نیز خود تراژدی است. رفتار جامعه با زنی که به تازگی کارش را از دست داده به هیچوجه قابل قبول نیست و همین باعث فانتین سختیهای زیادی را تحمل کند. آن هم فقط به خاطر مقداری پول برای اینکه تناردیهها دخترش از دخترش نگهداری کنند.
[ لینک: خشم و هیاهو اثر ویلیام فاکنر ]
ویکتور هوگو در کتاب بینوایان تمامی مفاهیم مهم قرن نوزدهم فرانسه از جمله بیعدالتی، فقر و فلاکت، سیاست، اخلاقیات و ضداخلاقیات، مذهب و… را مورد نقد قرار میدهد و داستانی شگفتانگیز، امیدبخش، عبرتآموز، اخلاقی، غمانگیز، اجتماعی و روانکاوانه خلق کرده است.
از خوب بودن و بزرگی این اثر هرچه بگوییم همچنان کم است. بینوایان را باید خواند و بزرگی آن را لمس کرد. اما لازم است به یک نکته در مورد این کتاب اشاره کنیم. همان طور که پیشتر هم گفتیم، ترجمه این کتاب یک ترجمه خوب و روان است که شاید در ابتدا، متن کتاب مشکل به نظر برسد اما کمی که جلو بروید کاملا با آن ارتباط برقرار میکنید ولی در کتاب اشتباهات املایی و نگارشی به چشم میخورد که باعث تاسف است. من به عنوان مخاطب به هیچ وجه دوست ندارم که این رمان حتی یک اشتباه هم داشته باشد. هرچند در یک رمان تقریبا ۲۰۰۰ صفحهای، ۲۰ یا ۳۰ اشتباه زیاد نیست اما ایکاش نشر امیرکبیر یک ویرایش بر روی این کتاب انجام دهد و آن را بدون نقص در اختیار مخاطبان قرار دهد.
از روی این اثر بینظیر، فیلمها و انیمیشنها و تئاترهای بسیار بسیار زیادی ساخته و اجرا شده است. (از جمله میتوان به فیلم Les Miserables 2012 اشاره کرد که در آن هیو جکمن، راسل کرو و ان هاتاوی بازی میکنند. این فیلم توانسته سه جایزه اسکار بگیرد و اثری بسیار دیدنی است. پیشنهاد ما این است بعد از خواندن کتاب حتما این فیلم را هم ببینید.) اما اجازه بدید که اشاره کنم لذت خواندن کتاب بسیار بسیار بیشتر از این موارد است.
در آخر اینکه، فرصت خواندن این کتاب را به هیچ وجه از دست ندهید.
اینفوگرافی کتاب بینوایان
خلاصه کتاب بینوایان را میتوانید از طریق اینفوگرافیک زیر مطالعه کنید. مطالب کتاب به خوبی در این اینفوگرافیک بازتاب داده شده است. اما توجه داشته باشید که مطالعه اینفوگرافیک باعث افشای قسمتهای مختلف کتاب میشود.
قسمتهایی از متن کتاب بینوایان
هرگز نه از دزدان بترسیم، نه از آدمکشان. اینها خطرات بیرونیاند، خطرات کوچکند. از خودمان بترسیم. دزدان واقعی، پیشداوریهای ما هستند؛ آدمکشان واقعی نادرستیهای ما هستند. مهالک بزرگ در درون مایند. چه اهمیت دارد آنچه سرهای ما را، یا کیسه پولمان را تهدید میکند! نیندیشیم جز در آنچه که روحمان را تهدید میکند. (کتاب بینوایان – جلد اول – صفحه ۲۶۰)
یکشنبه شبی، موبو ایزابو، نانوای میدان کلیسا در فاورول، برای خفتن مهیا میشد که ناگهان صدای ضربت سختی را که بر در آهنی شیشهدار جلو دکانش وارد آمد، شنید. به موقع پشت در رسید و دید که یک دست و بازو از میان سوراخی که بر در آهنین و بر شیشه ایجاد شده بود به درون آمده است. دست نانی برداشت و برد. ایزابو شتابان بیرون آمد. دزد با همه قوت پاهایش میگریخت. ایزابو دنبالش دوید و دستگیرش کرد. دزد، نان را دور انداخته بود. اما دستش هنوز خونآلود بود. این، ژان والژان بود. (کتاب بینوایان – جلد اول – صفحه ۳۳۵)
با شرافت از دسترنج خود زیستن، چه نعمت آسمانی! (کتاب بینوایان – جلد اول – صفحه ۴۵۶)
از بازگشتن یک فکر به مغز، به آن اندازه میتوان جلوگیری کرد که از بازگشتن آب دریا به ساحل بتوان جلو گرفت. برای ملاح، این، جزرومد نامیده میشود؛ برای گناهکار، پشیمانی نام دارد. خدا، جان را مانند اقیانوس میشوراند. (کتاب بینوایان – جلد اول – صفحه ۵۱۳)
کوزت بالا میرفت، پایین میآمد، میشست، پاک میکرد، چنگ میزد، میروفت، میدوید، جان میکند، نفسنفس میزد، چیزهای سنگین را جابهجا میکرد، و با آنکه بسیار ضعیف بود، کارهای بزرگ و دشوار انجام میداد. نسبت به او هیچ رحم در کار نبود؛ خانمی بیدادگر و آقایی زهرآگین داشت. شیرکخانه تناردیه به منزله دامی بود که کوزت در آن افتاده بود و میلرزید. حد اعلای فشار به وسیله این خدمتگزاری مخوف صورت حقیقت به خود گرفته بود. طفلک چیزی بود مثل مگس در خدمت عنکبوتها. (کتاب بینوایان – جلد اول – صفحه ۶۹۶)
یک دختر بچه که عروسک نداشته باشد تقریبا به همان اندازه بدبخت و به طور کلی همچنان ممتنع است که یک زن بچه نداشته باشد. پس کوزت هم از شمشیر عروسکی ساخته بود. (کتاب بینوایان – جلد اول – صفحه ۷۲۱)
پیروزی واقعی جان آدمی، فکر کردن است. (کتاب بینوایان – جلد اول – صفحه ۸۴۳)
به یک موجود آنچه را که بیفایده است بدهید، و آنچه را که لازم است از وی بگیرید، یک لات خواهید داشت. (کتاب بینوایان – جلد دوم – صفحه ۸)
ناداری یک جوان، هرگز یک بینوایی نیست. یک سر پسر جوان هرکه باشد، هر اندازه فقیر باشد، با سلامتش، با قوتش، با حرکت تندش، با چشمان درخشانش، با خون گرمی که در بدنش جاری است، با موی سیاهش، با گونههای تروتازهاش، با لبان گلگونش، با دندانهای سفیدش، با تنفس سالمش، همیشه میتواند مورد حسرت یک امپراتور پیر باشد. (کتاب بینوایان – جلد دوم – صفحه ۱۳۵)
کار، یک ناموس بزرگ است؛ کسی که به صورت یک کسالت از خود براندش به صورت یک شکنجه دچارش خواهد شد؛ اگر نخواهی کارگر شوی غلام خواهی شد. کار هرگز شما را از یک طرف رها نمیکند مگر برای آنکه از طرف دیگر گریبانتان را باز گیرد؛ نمیخواهی دوستش باشی، غلام سیاهش خواهی شد. (کتاب بینوایان – جلد دوم – صفحه ۴۰۰)
دوستان عزیزم، امروز را فردایی هست؛ شما در آن فردا نخواهید بود. اما خانوادههاتان خواهند بود و چه رنجها که خواهند برد! (کتاب بینوایان – جلد دوم – صفحه ۷۰۲)
ولی ما چه انقلابی میکنیم؟ هماکنون گفتم، انقلاب حقیقت. از لحاظ سیاسی در عالم جز یک اصل وجود ندارد و آن عبارت است از سلطنت آدمی نسبت به خویشتن. این سلطنت که من نسبت به خودم دارم، آزادی نامیده میشود. (کتاب بینوایان – جلد دوم – صفحه ۷۰۹)
بعضی اشخاص قواعد شرف را همانطور مینگرند که کسی ستارگان را بنگرد، یعنی از راهی بسیار دور. (کتاب بینوایان – جلد دوم – صفحه ۷۶۸)
پیش رویش دو راه میدید که هردو به یک اندازه سرراست بودند. اما نکته همین بود که دو راه میدید؛ و این به وحشتش میانداخت زیراکه در مدت زندگیش هرگز جز یک خط مستقیم نشناخته بود. بالاتر از همه، چیزی که رنجش را به منتهی درجه میرساند این بود که این دو راه متضاد بودند. برگزیدن هریک از این دو راه متضمن طرد دیگری بود. حقیقت در کدام یک از این دو است؟ (کتاب بینوایان – جلد دوم – صفحه ۸۵۵)
در دنیا به عقیده من هیچکس عاقل نیست مگر زن و شوهری که یکدیگر را به اندازه پرستش دوست بدارند. (کتاب بینوایان – جلد دوم – صفحه ۹۲۲)
راههای سرنوشت آدمی همه سرراست نیستند؛ به صورت خیابانی مستقیم پیش پای صاحب خود منبسط نمیشوند؛ بنبستهایی دارند، و راههای کج و معوجی، و پیچهای تاریکی، و چهارراههای اضطرابآوری که چندین راه از آنها منشعب میشود. (کتاب بینوایان – جلد دوم – صفحه ۹۳۱)
[ لینک: معرفی کتاب جنایت و مکافات ]
مشخصات کتاب
- کتاب بینوایان
- نویسنده: ویکتور هوگو
- ترجمه: حسینقلی مستعان
- انتشارات: امیرکبیر
- تعداد صفحات جلد اول: ۹۰۴
- تعداد صفحات جلد دوم: ۱۰۲۲
- قیمت چاپ ۲۶م – سال ۹۶: ۸۰۰۰۰ تومان
- جلد گالینگور
نویسنده مطلب: سروش فتحی
نظر شما در مورد کتاب بینوایان چیست؟
معرفی چند رمان معروف دیگر: