کتاب حسرت نمیخوریم با عنوان فرعی زندگی در کره شمالی، داستانی درباره افرادی از کره شمالی است که پس از یک دوره طولانی زندگی در خفقان به سمت دنیای آزاد فرار میکنند. همچنین این کتاب روایتی مستند از زندگی مردم کره شمالی و سختیهای زندگی در این کشور است.
کتاب حاصل گفتگوی روزنامهنگار لسآنجلس تایمز، باربارا دمیک، در زمان سکونتش در کره جنوبی است. او برای این کتاب با پناهندههای زیادی در کره جنوبی مصاحبه کرده و در نهایت داستان شش نفر از آنها را در کتابش آورده است. نویسنده در این اثر به یمن سالها کار روزنامهنگاریاش گزارشهای توصیفی خوبی از زندگی این پناهندگان آورده است؛ پناهندگانی که زندگی و طبقه متفاوتی در کره شمالی داشتند اما سرانجام همهشان فرار بود.
در قسمتی از متن پشت جلد کتاب، بخشی از کتاب نقل شده که درباره گرسنگی بچهی کوچکی است که از گرسنگی رنج میبرد. گرسنگی کشیدن یکی از وظایف ملی در کره شمالی محسوب میشود و اینطور به آنها القا شده که هرکسی بیشتر گرسنگی بکشد، شهروند بهتری است. در این قسمت از کتاب آمده است:
از جمله دیگر کتابهایی که پیرامون کره شمالی در کافهبوک معرفی شدهاند، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
عنوان حسرت نمیخوریم از موسیقی یکی از فیلمهای محصول ۱۹۷۰ کره شمالی به نام «هیچچیز در دنیا نیست که حسرت آن را بخوریم.» برگرفته شده است. به نظر میرسد آنها همچنان به این موضوع باور دارند؛ زیرا درباره زندگی در خارج از مرزهای کشورشان اطلاعات کمی دارند و دولت اجازه ورود اطلاعات گسترده را به این کشور نمیدهد.
کتاب حسرت نمیخوریم
کتاب حول ۶ شخصیت با رده و جایگاه اجتماعی کاملا متفاوت در کرهشمالی است که درنهایت همگی فرار میکنند: می ران – معلمی با رده اجتماعی پایین، جونگ سو – پسری از خانواده کرهای – ژاپنی از بهترین دانشگاه پیونگیانگ، خانم سونگ – زنی به شدت معتقد به کمونیست و دخترش اواک هی، کیم هیوک – پسربچه آواره خیابانی و دکتر کیم با اقوامی در چین.
باربارا دمیک در کتابش در ابتدای هر بخش، مختصری از زندگی شخصیتها نوشته است و مسیری را که طی کردند تا از کره شمالی بیرون بیایند و به کره جنوبی پناهنده شوند، به روشنی ترسیم کرده است. سپس با آنان گفتگو میکند و آنها از خاطراتشان در زندگی قبلی خود میگویند. این کتاب به سوالات بسیاری که ممکن است درباره کره شمالی از خود بپرسید، پاسخ میدهد.
فهرست مطالب کتاب عبارت است از:
- گرفتن دستها در تاریکی
- خون ناخالص
- معتقدان واقعی
- محو شدن در تاریکی
- افسانه ویکتوریایی
- غروب خداوند
- دو بطری آبجو برای تزریق به شما
- آکاردئون و تختهسیاه
- خوبان زودتر میمیرند
- مادران نوآوری
- چلچلههای آواره
- بینظمی خوشایند
- قورباغهها در چاه
- رودخانه
- ظهور عیسی مسیح
- مبادله پرندگان
- چشمهایت را باز کن، دهانت را ببند
- سرزمین موعود
- غریبهها در سرزمین پدری
- تجدید دیدار
- انتظار
هر آنچه در این کتاب آمده است براساس خاطرات این پناهندگان و نیز تجربیات خود نویسنده از سفرش به کره شمالی است. با آن که ساختار این کتاب نقصهایی دارد که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد، ولی نویسنده توانسته تصویری عریان و ملموس از کشور کره شمالی به خواننده ارائه دهد. تفاوت اصلی این کتاب با سایر کتابهای مشابه در نوع روایت و گزارشنویسی آن است. راوی این کتاب گزارشگری است که با چندین خانواده پناهجوی کره شمالی در چین و کره جنوبی گفتگو کرده است.
در کتاب حسرت نمیخوریم، همچنین روایت میشود که کره شمالی چگونه در چند دهه اخیر با ماجراجویی رهبرانش به ورشکستگی رسیده و مردمان سرزمینش گرسنگى مىکشند. گرسنگی یکی از ارکان اصلی کتاب حاضر است. شرایط گرسنگی و قحطی که در کتاب توصیف شده بهشدت دردناک است. قحطی در کره شمالی به حدی بود که ۱۰ درصد جمعیت این کشور، یعنی چیزی حدود دو میلیون نفر، جانشان را از دست دادند. حتی خانم سونگ که جایگاه اجتماعی خوبی داشت، روزهای زیادی چیزی برای خوردن ندارن و در قحطی همسر و پسرش را از دست میدهد.
نویسنده همزمان و به شکل موازی زندگی چند نفر را (که کلا ارتباطی هم با یکدیگر ندارند) ذکر میکند. این مساله خصوصا اوایل کتاب کمی باعث گیج شدن خواننده و به اشتباه گرفتن شخصیتها میشود. اما ایراد اصلی که به کتاب و نویسنده میتوان گرفت، پراکندهگویی است. نویسنده بسیار از این شاخه به آن شاخه رفته و خواننده را سردرگم میکند. اینکه داستان کتاب به شکل خطی روایت نمیشود نیز هم نقطه قوت داستان و هم نقطه ضعف آن به شمار میآید.
به طور کلی اگر قصد خواندن کتابی پیرامون کره شمالی را دارید، گزینههای مختلفی روی میز است که با ویژگیهای کتاب حاضر، سخت میتوان آن را در قسمتهای بالای لیست قرار داد.
[ » معرفی کتاب مرتبط: کتاب خاطرات یک ابله سیاسی – اثر یاسمینا تشانویچ ]
جملاتی از متن کتاب
پدر کیم در دهکدهای کرهایزبان دقیقاً در کنار مرز متولد شد. او دهۀ ۱۹۶۰، وقتی جوان بود از مصیبت «سیاست یک گام بزرگ رو به جلو»ی مائو که منجر به قحطی و مرگ میلیونها نفر شد، فرار کرد و به کره شمالی رفت. پدر دکتر کیم، عقیده داشت که کیم ایل سونگ مائو نیست و تنها کسی است که میتواند وارث واقعی رؤیای کمونیست باشد و قادر خواهد بود به وعدههایش در مورد عدالت و برابری کارگرانی همچون خودش عمل کند. او یک کارگر ساختمانی ساده بود که فقط تا کلاس ششم درس خوانده بود، اما هوش و سرسپردگیاش در کرهٔ شمالی ارج نهاده شد و به عضویت حزب کارگر در آمد.
آزادی و عشق دو چیز که باید داشته باشم برای عشقم، زندگی را فدا میکنم برای آزادی، عشق را فدا میکنم.
چقدر زندگی را از دست داده بود. چقدر همه آنها از دست داده بودند، هم خودش و هم دخترانش، در کره شمالی محصور شده بودند و به صورت خودکار به سوی مرگ پیش میرفتند. برای چه؟ «همه ما هرچه حزب به ما میگوید انجام میدهیم. ما برای رهبر میمیریم. چیزی نداریم که افسوسش را بخوریم. ما راه خودمان را خواهیم رفت.» او با تمام وجود به این موضوع اعتقاد داشت و تمام زندگیاش را هدر داده بود.
دولت کره شمالی، ایالات متحد و کره جنوبی را متهم به فرستادن پنهانی کتابها و دیویدیها میکرد تا رژیم را سرنگون کند. فروشندگان دیویدی دستگیر میشدند و بعضی اوقات به جرم خیانت اعدام میشدند. اعضای حزب کارگر مقالاتی برای هشدار مردم علیه فرهنگ خارجی ارائه داد: دشمنان ما با استفاده از این محصولات خاص ساختهشده سعی در زیبا نشان دادن دنیای امپریالیسم دارند و در پی گسترش شیوه زندگی فاسد بورژوازی هستند. اگر ما به خودمان اجازه دهیم که تحتتأثیر این محصولات غیر معمول قرار بگیریم، افکار و عقاید تحول و آگاهی طبقاتی ما فلج خواهد شد و پرستش خالصانه نسبت به مارشال (کیم ایل_ سونگ) از بین خواهد رفت.
وقتی کره شمالی از نظر غذایی دچار کمبود شد، رژیم در عوض تبلیغات بیشتری به خورد مردم میداد. در پیونگیانگ، کارمندان جوان حزب، زیر لامپهای کمنور خیابانها میایستادند و زیر لب کلماتی را که کیم جونگ ایل برای پیشرفت استانداردهای زندگی مردمش در سال نو صادر کرده بود از حفظ میخواندند. پوسترها با اصرار از مردم میخواستند سختتر کار کنند و برای پیشرفت اقتصاد در «نبرد ۱۵۰ روزه» و به دنبال آن کمپین دیگری برای یک «نبرد ۱۰۰ روزه» پایداری کنند و برای کشورشان از خودگذشتگی بیشتری نشان دهند.
رژیم کره شمالی برای محصور کردن مردمش به اعمالی غیرعادی متوسل میشد. در اوایل دهه نود برای جلوگیری از سفر دریایی مردم به ژاپن، حصارهایی در طول سواحل چونگجین و دیگر شهرهای ساحلی کشید. وقتی کره شمالیها برای کسبوکار رسمی آنجا را ترک میکردند، مجبور بودند همسر و بچههایشان را بگذارند، کسانی که در واقع برای اطمینان از بازگشت آنها به عنوان گروگان نگه داشته میشدند. پناهندگان باید توانایی پذیرفتن این واقعیت را میداشتند که آزادی آنها به بهای زندگی کسانی بود که دوستشان داشتند و احتمالاً بقیه زندگیشان را در اردوگاههای کار اجباری میگذراندند.
کیم ایل سونگ آن جنگجوی مقاوم ضدژاپنی که ادعا میکرد نیست، بلکه او عروسک دستنشانده اتحاد جماهیر شوروی است. او به دخترش گفت کره جنوبی در میان کشورهای آسیایی ثروتمندترین کشور است؛ حتا مردم با شغل معمولی، ماشین شخصی دارند. اثبات شد کمونیستی که رهبرشان ارائه میدهد، یک سیستم اقتصادی شکستخورده است. چین و اتحاد جماهیر شوروی، حالا کاپیتالیسم را پذیرفتهاند. پدر و دختر ساعتها با هم حرف میزدند و مراقب بودند به خاطر جاسوسی همسایههای دوروبر، صدایشان در حد زمزمه بماند.
برای مثال، کتاب ریاضی پایه اول حاوی این سؤالات است: «هشت پسر و نُه دختر در حال خواندن سرودی در ستایش کیم ایل_ سونگ هستند. در مجموع چند کودک در حال خواندن سرود هستند؟»
گناه و شرمندگی وجه مشترک پناهندگان کره شمالی بود؛ بسیاری از آنها به خاطر کاری که برای نجات خودشان انجام داده بودند از خودشان متنفر بودند.
مشخصات کتاب
- عنوان: کتاب حسرت نمیخوریم
- نویسنده: باربارا دمیک
- ترجمه: زینب کاظم خواه
- انتشارات: ثالث
- تعداد صفحات: ۴۳۶
- قیمت چاپ نهم – سال ۱۴۰۲: ۳۲۰۰۰۰ تومان
شما در مورد کتاب حسرت نمیخوریم چه فکری میکنید؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید، حتما نظرات ارزشمند خود را با کافهبوک در میان بگذارید. با نظر دادن در مورد کتابها در انتخاب کتاب به همدیگر کمک میکنیم.
[ همراه ما باشید در: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی چند کتاب دیگر از نشر ثالث: