نشانک

معرفی کتاب خرمگس

کتاب خرمگس

هزار و یک کتاب قبل از مرگ

کتاب خرمگس با عنوان اصلی The Gadfly اثری از اتل لیلیان وینیچ است که برای اولین بار در سال ۱۸۹۷ منتشر شد. پدر اتل لیلیان وینیچ پروفسور ریاضیات بود و مادرش درباره مسائل اجتماعی مقالاتی می‌نوشت. جرجی اورست، عموی مادر او، جغرافیدان مشهوری بود و مرتفع‌ترین قله جهان نیز، به پاس تحقیقات وی، در سلسله جبال هیمالیا، «اورست» نام گذاری شده است.

کتاب خرمگس تاکنون به هلندی، آلمانی، لهستانی، عبری، روسی، فرانسوی، چینی، مجارستانی، ژاپنی و بیش از بیست زبان دیگر ترجمه شده است.

خسرو همایون‌پور – مترجم کتاب – مقدمه مهمی نوشته است که برای فهم هرچه بهتر کتاب لازم است. ما نیز برای اینکه خلاصه داستان کتاب خرمگس را بهتر بازگو کنیم، قسمتی از این مقدمه را در اینجا نقل می‌کنیم:

در کتاب خرمگس فعالیت سازمان «ایتالیای جوان» طی سالیان ۳۰ تا ۴۰ قرن نوزدهم ترسیم شده است. در آن عصر، پس از قلع و قمع ارتش ناپلئون، سراسر ایتالیا به هشت کشور جداگانه تقسیم شد و عملا در اشغال ارتش اتریش بود. رئیس کلیسای کاتولیک، پاپ رم، از اشغالگران اتریشی حمایت می‌کرد. ملت ایتالیا نیز در زیر این یوغ دوگانه رنج می‌برد و ستم می‌دید.

مردم پیشرو ایتالیا، لزوم اتحاد این کشورها و ایجاد یک دولت واحد را احساس کرده بودند و به خاطر استقلال ملی بر ضد فرمانروایی اتریشی‌ها به مبارزه می‌پرداختند.

در سال ۱۸۳۱، «ژوزف مازینی»، انقلابی مشهور ایتالیا که از میهن خود رانده شده بود، سازمان مخفی «ایتالیای جوان» را پایه‌گذاری کرد. «ایتالیای جوان» که هرگز از تعقیب پلیس در امان نبود نقش مهمی را در مبارزه ملت ایتالیا، که فقط در سال ۱۸۷۰ موفق به اتحاد کشور شد، ایفا می‌نمود.

آغاز وقایع رمان، مربوط به سال ۱۸۳۳ است. آن سال در نواحی مختلف ایتالیا مردم دست به قیامهای مسلحانه می‌زدند. اتریشی‌ها با دستیاری حکومتهای محلی، قیامهای مردم را با قساوتی بی‌سابقه درهم می‌شکستند.

اما در این رمان، ما با تصویر شورشهای مردم و قیام مسلحانه، که از پدیده‌های خاص آن مرحله از نهضت آزادیخواهی ملت ایتالیا بود، مواجه نمی‌گردیم.

ظاهرا همه توجه نویسنده به تصویر کاراکتر قهرمانی یک فرد انقلابی معطوف بوده است.

[ لینک: روح پراگ – مجموعه مقالاتی از ایوان کلیما ]

خلاصه کتاب خرمگس

شخصیت اصلی این رمان، آرتور است. پسر جوانی که گذشته مبهی دارد و شاگرد مونتانلی، پدر روحانی و مدیر آموزشگاه طلاب است. رابطه آرتور با مونتانلی چیزی بیش از یک رابطه شاگرد و استادی است و به نظر می‌رسد پیوند عمیقی میان آن‌ها برقرار باشد. آرتور پدر و مادر خود را از دست داده است و چند برادر ناتنی دارد که با آن‌ها رابطه خوبی ندارد. کودکی را در تنهایی سپری کرده و به همین خاطر تا این حد با پدر روحانی رابطه خوبی دارد.

آرتور در قسمتی از کتاب، در مورد پدر روحانی چنین می‌گوید:

پس از اولین جلسه اعتراف، تدریس مرا به عهده گرفت. از زمانی که وارد دانشگاه شدم تاکنون، در هرگونه مطالعه خارج از دروسم به من کمک کرده است. نسبت به من بی‌اندازه لطف داشته است؛ آن قدر که مشکل بتوانید مجسم کنید. (کتاب خرمگس – صفحه ۵۴)

آرتور عضو سازمان «ایتالیای جوان» نیز می‌باشد. جمعیتی که هدف آن بیرون راندن ارتش اتریش از کشور با کمک مردم است. اما از مسائل و کارهایی که در این سازمان انجام می‌دهد، کلمه‌ای با پدر روحانی صحبت نمی‌کند و به شکلی سازمان «ایتالیای جوان» خط قرمز اوست. در همین حال او دلباخته دختری به نام جما هم هست اما جما عاشق یکی دیگر از افراد سازمان «ایتالیای جوان» یعنی بولا است.

در ادامه، با نقشه‌ زیرکانه جاسوسان اتریش، آرتور ناخواسته و بدون اینکه بداند در دام افتاده است، حقایقی را در رابطه با سازمان فاش می‌کند که منجر به دستگیری بولا نیز می‌شود. طی یک سری از اتفاقات، آرتور مجبور به فرار از کشورش می‌شود. فراری که زندگی‌اش را به جهنم تبدیل می‌کند.

سیزده سال بعد، آرتور با نام مستعار خرمگس وارد داستان می‌شود. کسی که «ایتالیای جوان» او را به خاطر مهارت‌هایی که دارد استخدام می‌کند. اما اکنون کسی او را نمی‌شناسد. چهره و بدن او در اثر سختی‌ها و زخم‌ها به کلی عوض شده و او را به آدم دیگری تبدیل کرده است. ولی چیزی که همچنان در وجود آرتور شعله‌ور است، ایمان او به آزادی ایتالیا و عشق‌اش به جماست.

همه‌ی آنچه که در اینجا به شکل خلاصه بیان شد، به نحوی مقدمه داستان است و داستان کتاب بسیار هیجان‌انگیزتر دنبال می‌شود.

چرا عنوان کتاب، خرمگس انتخاب شده است؟

خرمگس کسی است که نظریات و باورهای عموم جامعه و همچنین نحوه اداره امور را به چالش می‌کشد. اولین بار، افلاطون بود که سقراط را به خرمگسی تشبیه کرد که اسبِ بی‌حسِ سیاست آتن را آزار می‌داد و سعی در بیداری آن داشت.

در این رمان نیز، اتل لیلیان وینیچ توجه بسیار بسیار ویژه‌ای به کاراکتر اصلی دارد و آرتور را خرمگسی می‌داند که تلنگری برای همگان است.

[ لینک: سربازان سالامیس ]

قسمتی از متن کتاب خرمگس

درباره کتاب خرمگس

این رمان، یک کتاب سیاسی، عاشقانه و ضدمذهبی است که بین عموم مردم جهان، جنبه سیاسی آن بیشتر مورد توجه است و به قول مترجم:

مردم علاقه‌مند به کتاب آن را می‌خواندند و باز می‌خواندند، و شبها با مشتهای گره کرده بر سر آن می‌گریستند و صبحها با دیدگان خونبار، قلبهای مشتعل و آماده استقبال از مرگ، به خاطر آزادی ملت خود روز را از سر می‌گرفتند.

به اعتقاد من، خرمگس یک رمان خوب و چالشی است. اتل لیلیان وینیچ داستان را عالی روایت می‌کند و در کنار یک روایت جذاب، کاری می‌کند که به موضوعاتی فکر کنید که ممکن است تا به حال به آن فکر نکرده‌اید.

همان‌طور که در مقدمه مترجم اشاره می‌شود، (که در ابتدای همین مطلب نیز آمده است) کتاب در مورد شورش مردم و یا قیام مسلحانه نیست و بیشتر معطوف قهرمان داستان است. ماجراها و اتفاقاتی که بر قهرمان داستان گذشته و موضوعاتی که او را به یک خرمگس تبدیل می‌کند بسیار برجسته است و به خوبی روایت می‌شود. آرتور نماد یک فرد انقلابی است که از اعماق وجودش به کار خود باور دارد. کارهای او از روی آگاهی و با ایمان قلبی است. تلاش او تاثیر گذاشتن بر مردم ایتالیا برای قیام است، ولو اینکه این مردم، در عمیق‌ترین خواب‌ها باشند. آرتور یک خرمگس واقعی برای ایتالیا است که حتی دشمنان و نگهبانانی را که در زندان مراقب او هستند تحت تاثیر قرار می‌دهد.

در تله‌ای که جاسوسان اتریشی برای آرتور ترتیب داده بودند، نقش یک کشیش بسیار مهم بود و در کنار این موضوع، حقایقی که مونتانلی آن‌ها را از او مخفی کرده بود، باعث می‌شود که آرتور از مسیحیت و آموزه‌های کلیسا فاصله گیرد و همین جنبه ضدمذهبی داستان را شکل می‌دهد. جنبه‌ای که در آخر کتاب خود را نشان می‌دهد. وینیچ در رمان، آنچنان چهر‌ه‌ای از قهرمان داستان می‌سازد که وقتی مسیح در برابر او قرار می‌گیرد، این مسیح است که مجبور به ترک صحنه می‌شود.

با وجود همه‌ این موارد، نویسنده موضوع عشق را در لابلای صفحات کتاب چنان زیبا روایت می‌کند که از خواندن کتاب خسته نمی‌شوید.

خرمگس، کتابی‌ است که در آن آزادی بسیار محترم است و کسی در این راه ترسی از مرگ ندارد. کتابی است که در آن عشق ارزش والایی دارد و مسیحیت اعتبار خود را از دست می‌دهد.

پیشنهاد می‌کنم اگر به رمان‌های سیاسی علاقه دارد، مطالعه این کتاب را به هیچ‌وجه است دست ندهید.

نکته آخر اینکه، معرفی این کتاب براساس چاپ چهاردهم در سال ۱۳۸۸ است و چاپ جدید کتاب ممکن است طراحی جلد متفاوتی داشته باشد.

[ لینک: رمان مزرعه‌ی حیوانات – معرفی همراه با اینفوگرافیک ]

جملاتی از متن کتاب خرمگس

فایده پیمانها چیست، این پیمانها نیستند که در میان مردم بستگی ایجاد می‌کنند. اگر انسان احساسی خاص نسبت به چیزی داشته باشد، این احساس او را بدان وابسته می‌سازد؛ ولی اگر چنان احساسی در او نباشد هیچ عاملی قادر به ایجاد چنان وابستگی‌ای نخواهد بود. (کتاب خرمگس – صفحه ۳۶)

سلول مجازات، یک دخمه زیرزمینی تاریک، مرطوب و کثیف بود و به‌جای برسر عقل آوردن آرتور، او را خشمگین‌تر ساخت. خانه پرتجملش او را نسبت به نظافت شخصی سخت مشکل‌پسند کرده بود؛ لذا اولین تاثیرات دیوارهای لزج و پوشیده از حشره، کف انباشته از توده‌های کثافت و زباله، بوی وحشتناک قارچ، گنداب و چوب پوسیده، آن‌قدر قوی بود که سرهنگ آزرده خاطر را راضی سازد. (کتاب خرمگس – صفحه ۷۶)

این را نیز به خاطر داشته باشید که روح لال است – صدایی ندارد که فریاد برآورد – باید تحمل کند، تحمل کند و باز تحمل کند. (کتاب خرمگس – صفحه ۱۹۱)

اگر شما به فکر مردم پی می‌برید، از خواندن محتوای آن نیز نباید آرزده شوید. (کتاب خرمگس – صفحه ۲۲۸)

بدون تردید، هرآنچه را که یک انسان می‌توانست، متحمل شده بود؛ قلبش به میان گل و لای کشیده و به زیر پای عابران لگدکوب شده بود. در روحش نقطه‌ای وجود نداشت که در آنجا نشانی از تحقیر کسی نباشد، که در آنجا استهزای کسی داغ خود را به جای ننهاده باشد. (کتاب خرمگس – صفحه ۲۸۵)

-فقط برای پنج دقیقه، جدی باش! وانگهی، موضوع مرگ و زندگی در پیش است. -عزیزم! حتی برای دو دقیقه هم جدی نخواهم بود؛ مرگ و زندگی هیچ‌کدام ارزش آن را ندارد. (کتاب خرمگس – صفحه ۳۰۵)

ما مرتدین بر این عقیده‌ایم که اگر مردی ناگزیر از تحمل چیزی است، باید آن را به بهترین وجهی تحمل کند؛ و اگر در زیر آن پشت دو تا نماید، وای بر احوال او. اما یک مرد مسیحی، مویه‌کنان، به خدا یا مقدسین خود روی می‌آورد؛ و اگر آنان یاری‌اش ندادند، متوجه دشمنان خود می‌شود؛ او همیشه قادر به یافتن پشتی است که بار خود را بر آن انتقال دهد. (کتاب خرمگس – صفحه ۳۷۶)

برای انسان، عشقی والاتر از آن نیست که به‌خاطر یارانش دست از زندگی خود بشوید. (کتاب خرمگس – صفحه ۴۰۸)

مشخصات کتاب

  • عنوان: کتاب خرمگس
  • نویسنده: اتل لیلیان وینیچ
  • ترجمه: خسرو همایون‌پور
  • انتشارات: امیرکبیر
  • تعداد صفحات: ۴۲۳
  • قیمت چاپ چهاردهم – سال ۱۳۸۸: ۴۰۰۰ تومان

نظر شما در مورد کتاب خرمگس چیست؟ آیا این رمان را خوانده‌اید؟ لطفا نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید. از طریق اینستاگرام کافه‌بوک  نیز می‌توانید مطالب کوتاه ما را در رابطه با کتاب‌ها دنبال کنید.

[ لینک: اینستاگرام کافه‌بوک ]


» معرفی چند رمان خوب دیگر:

  1. رمان سفر به انتهای شب
  2. رمان بینوایان
  3. رمان دن کیشوت
فیسبوک توییتر گوگل + لینکداین تلگرام واتس اپ کلوب

امتیاز شما به مطلب

دوست داشتم: 359
دوست نداشتم: 153
میانگین امتیازات: 2.35

چاپ کتاب

49 دیدگاه در “کتاب خرمگس

سلام ببخشید من این کتاب رو دارم برا دومین بار میخونم چیزی که الان فهمیدم اینه که کتاب بیش از ۴۰۰ صفحه ست ولی کتاب من با ترجمه هانیه چوپانی. ۳۴۳ صفحه ست از نشر فراروی..
سوالم اینه بنظرتون کتابی دست منه سانسور هستش..

سلام – تعداد صفحات کمتر لزوما به معنی سانسور نیست اما پیشنهاد ما مطالعه کتاب با همین ترجمه است.

سلام به همه دوستان

و تشکر ویژه از کافه بوک عزیز که فرصت تبادل اطلاعات رو به کتاب خوان ها داده

کتاب خیلی قشنگی بود
من دوستش داشتم

به نظر من ارزش خوندن رو داره

من با ترجمه اقای خسرو همایون پور خوندم که ترجمه خوبیه

من هم آخر کتاب گریه کردم

سلام من به همه ترجمه آقای داریوش شاهین را پیشنهاد میدم بسیار عالی ترجمه کردند

من هزار بار خوانده ام فیلمش را هم اوایل انقلاب دیدم کمی متفاوت با کتاب بود هیچ وقت از خواندنش سیر نمی‌شوم بسیار عالی است..

من هنوز نخواندم
اما برایم مهم هم نیست چون با خواندن نظرات به این نتیجه رسیدم کتاب متوسطی است فقط به این خاطر کنجکاو شدم در مورد کتاب بدانم چون در زمان قبل انقلاب خواندن این کتاب ممنوع بود و میخواستم بدانم چرا ممنوع بود….
فکر نمی‌کنم کتاب مهمی بوده باشد که ممنوعش کردند….

کتاب خوبی بود.یکم بنظرم شخصیت پردازی ضعیف بود ولی در مجموع دوست‌داشتنی بود.

معروف و مشهور
زبانزد است این رمان
اما باید عجله نکرده و گام به گام جلو بروید انتظار فاوست یا کاندید یا … نداشته باشید
به نظر من همه پسند نیست اگر رمان نو میخوانید نگیریدش
تشکر از کافه بوک🙂

سلام …این کتاب را در سالهای دور خواندم …بسیار اثرگذار و جذاب بود وبشدت مرا تحت تاثیر قرارداد …

****اسپویل

سلام یکی از قسمت های جالب این رمان آن صحنه ای است که آرتور در زندان نظامی قرار دارد در آنجا به پدرش که یک کشیش است التماس می کندمی گوید پدر همراه من شو از ظلمت ها و تاریکی ها در بیا قدم به نور و روشنایی بگذار خیلی التماس میکنه اما پدر قبول نمی کنه و خودش حکم اعدام پسرش را امضا میکنه و بعد از این که پسرش را اعدام میکنند بیدار می شود و در مراسم عشای ربانی به تمام کسانی که جمع بودند سخنرانی غرایی میکند و در یک جمله جالب می گوید همه جا به رنگ خون است و در جای دیگری می گوید بیایید بخورید این خون پسر من است و در نهایت آن جام مقدس را به زمین می زند و همه از اطراف می ریزند و او را می گیرند و می گویند که دیوانه شده است و چند روز بعد از این واقعه ، ناقوسها به صدا در می آید و خبر از مرگ ناگهانی او بر اثر سکته می دهند. آن نامه آخری هم که به جما می‌دهد و در آخرین صفحه کتاب است نیز جالب است
این رمان را در ایام جوانی شاید بیست بار خوانده باشم .رمان قشنگی است و جملات قشنگی دارد

سلام
کتاب خیلی ساده و معمولی هست. فقط اسمش باعث شد که بخونمش .قطعا ارزش یه بار خوندن و داره . ولی این همه تعریف و تمجید که دوستان کردن رو درک نمی کنم.

سلام . کتاب معمولی و ساده ای است.فقط عنوان کتاب جذاب بود که باعث شد بخونمش . واسه یه بار خوندن ارزش داره . این همه تمجید از این کتاب و درک نمیکنم.

من صوتی اون رو با صدای آقای سلطان زاده گوش کردم.بسیار عالی بود و شیفته آرتور شدم

وقتی نوجوان بودم این کتاب را خواندم و عاشقش شدم. بعدها فهمیدم نویسنده قسمتی که خرمگس در آمریکای جنوبی است را هم به صورت رمان آورده با نام دوستی گسیخته شده که البته ترجمه نشده بود و من خودم ترجمه اش کردم. در ضمن فقط ترجمه همایون پور را بخونید

من هیچی درباره کتاب نمیدونم فقط خلاصه اش رادرکافه بوک خواندم….به نظرم ارزش خواندن برای یکبارداره….کتاب جزء ازکل استیوتولتز هم خیلی بی سروته بود…

ممنون میشم جواب بدید. آیا چاپ جدید سانسور شده؟ واجبه.

سلام. متاسفانه نسخه چاپ جدید رو با کتاب اصلی مقایسه نکردیم.

رمان کاملا متوسطی است .
صدها رمان و کتاب مهم خوانده‌ام، این یکی رو به زور
تموم کردم!!!
اصلا این نظرات را که سی بار خوانده‌ام خرمگس را.
،نمی‌فهمم!!!!
چیه این ؟؟؟ در مقابل این همه شاهکارهای بزرگ که
وجود داره

حدود ۷۰ صفحه اول کتاب به شدت ضعیفه و بعضی اتفاقات خیلی بیهوده و بی ربطی رو داخل متن جا داده ولی رفته رفته خیلی پیشرفت میکنه و خودش رو خیلی خوب بالا میکشه
ولی متاسفانه ضعف نویسنده بعضی جاها به چشم میومد مثل پرداختن به مسائل غیرمهم و بی اهمیتی که بود و‌نبودشون هیچ‌سودی واسه کتاب نداره و بدتر باعث ضرره به جای پرداختن به داستان اصلی و نحوه به وجود آمدن اتفاقات…در خیلی جاها حتی هیچ منطقی پشت اتفاقات مهم داستان نیست و خیلی سریع و‌گذرا توی چند خطاین اتفاقات به وجود میاد. خیلی جاها حتی روابط بین شخصیت ها خیلی سست و ضعیفه و خواننده رو به شدت دلسرد میکنه.
در کل کتاب خوبیه ولی نه به شدت تعریف ها.
داستان خوب و گیرایی که خیلی جای بهترشدن داشت رو متاسفانه نویسنده با ناشی گری شاید و‌ یا بی تجربگی نتونست به حد بالایی برسونتش.
با همه این ضعف ها کتاب تجربه خوبیه و بدون شک ارزش یک‌بار مطالعه رو داره و پایان بندی شاهکاری هم داره بنظرم.
بخونید و لذت ببرید و‌ متعصبانه نظر ندید.

میخوام بخرمش ولی نسخه های مختلف با تعداد صفحات مختلف داره…از خود نشر امیرکبیر نسخه ای قدیمی ۲۸۳ صفحه ای هم هست…به نظرتون از محتوا کاسته شده یا برای صفحه آرایی هستش؟ ممنون میشم راهنماییم کنید

دوست گرامی تعداد صفحات متفاوت در چاپ های مختلف دلایل مختلفی داره و لزوماً به محتوای کتاب مرتبط نیست.

سلام و عرض ادب
من کتاب رو با ترجمه جناب همایون پور نشر امیر کبیر دارم منتهی چاپ کتاب برای دهه چهل است و کتاب ۲۸۰ صفحه است میخواستم بدون علت کم بودن صفحه ها فونت کتابه یا چیز دیگری
سپاس

رمانی که نه سیاسی است و نه عاشقانه بلکه فقط یک رمانی با پیرنگ ساده و روایت خطی است که از هیچ پیچیدگی داستانی و بازی تکنیکی نویسنده خبری نیست. بزرگترین ضعف اثر عدم توانایی نویسنده در پرداخت و فضاسازی است به طوری که هیچ حسی از فضای زمانه داستان به خواننده منتقل نمیشه و اصلا هیچ عینیتی از مبارزات سیاسی شخصیت اول داستان یعنی همان خرمگس را نمی توان تصور کرد جز فقط و فقط در حد بازگوکردن کلامی ارتباط خرمگس با قاچاقچیان و فعالین نیمچه سیاسی کوه نشین. در ارتباط شخصیت پردازی رمان به ویژه شخصیت های فرعی هم باید گفت که همگی از خواننده دورند و هرگز نمیتوان حس نزدیکی بهشان داشت به عنوان نمونه شخصیت مارتینی که در ابتدا و در چند جا حس بد خود را نسبت به خرمگس ابراز میکند به یکباره در انتهای داستان حاضره خودش را برای نجات او بکشد واقعا چرا؟؟؟. حتی خود شخصیت خرمگس هم به درستی پرداخت نشده اصلا چگونه می توان خط و ربط شخصیتی مبارز، البته فقط در حد کلام مبارز چون هرگز مبارزه ای از او دیده نمی شود جز مخالفتش با مذهب آنهم نه چندان قوی و مستدل، که بعد از سیزده سال ( بدون اینکه اصلا معلوم شود چرا سیزده سال پس چرا نه ده سال و یا اصلا پانزده) سر و کله اش پیدا می شود بدون ذرده ای پرداخت قوی و به جا از دوران سیزده ساله دوریش که قطع به یقین بایستی تاثیری مهمی در مختصات شخصیتش میداشته ولی نویسنده فقط به دو سه نکته بیشتر اشاره نمی کند. بدترین وضیعت ممکن جایی است در پایان داستان که سربازان از علاقه مندی خود به خرمگس می گویند در حالی که در خود داستان هیچ کجا از ارتباط عاطفی سربازان زندان و خرمگس حرف و داستانی نیست که منجر به این شود که برای خواننده قابل درک باشد که در هنگام تیرباران خرمگش چند سرباز به یکباره به گریه افتند و تیر را به خطا بزنند. در مجموع آنچه که توانسته داستان را تا حدودی حفظ کند همان سادگی در روایت است وگرنه به لحاظ فرم خیلی رمان عقب مانده ای است که نه تنها در ادبیات مدرن جایگاهی ندارد حتی در میان رمان قرن نوزدهمی و کلاسیک به لحاظ قدرت روایی که مستلزم این است که جزئی نگر باشد هم حرفی برای گفتن ندارد.

واقعا نقدتون به دور از انصاف و جانب دارانه بود، البته نظرتون محترمه.

رمان رو الان تموم کردم و خوشحالم که خوندمش واقعا زیبا بود مخصوصا انتهای کتاب که بسیار گیراست.

پیشنهاد میدم حتما بخونین…

این کتاب رو دیروز تمام کرد ، با ترجمه جناب خسرو همایون پور

در یک کلام بگم : فوق العاده بود . حتما پیشنهاد میدم .

رمان خرمگس انعکاسی از یه عشق خالص و ناب نسبت به انسانیت و وطن و هدف و معشوقه و خیلی مفاهیم ارزنده دیگه ست. رمانی که روح کمال گرای انسان رو به سمت آزادی خواهی و حقانیت سوق میده و این موضوع رو اثبات میکنه که گاهی مرگ در راه آرمان ها والاترین پیروزیه……
خوندنش رو توصیه میکنم.

سلام
دوستان کدوم ترجمه از کتاب رو توصیه میکنید؟

خسرو همایون پور ۱۰۰ درصد

آیا در مورد ترجمه آقای حمید کمازان اطلاعاتی دارین؟ آخه من کتاب قدیمیش رو دارم که ترجمه ایشون هست. میخوام بدونم که کدوم ترجمه بهتره؟

عکسش هم در همین صفحه هست.حتما خسرو همایون پور رو بخون

من حداقل ۲۰ یا ۳۰ بار تا حالا خوندمش. اولین باز ۱۵ سالگی خوندم و چون متن سنگینی داره خیلی بخش ها رو خوب نفهمیدم اما از همون روز عاشقش شدم و بعد از اون بارها خوندمش. الان ۳۰ سالمه و گاهی رندم کتاب رو باز میکنم و یک بخش رو میخونم. من کتابهای زیادی رو خوندم خیلی زیاد، اما خرمگس زیباترین کتابیه که خوندم و برام مثل یک بت پرستیدنیه. این کتاب یکی از ارزشمندترین داراییهامه. فیلمش رو اخیرا پیدا کردم و دیدم. توصیه میکنم هرگز نبینیدش. فاجعه بود داستان خیلی زجرآور عوض شده بود. اگر این کتاب رو دوس دارید با دیدن فیلمش حس انزجار خواهید کرد چون یک فاجعه بود پس هرگز نبینیدش.

اصلا نمی تونم تصور کنم آدم چطور یه کتاب رو ۲۰ یا ۳۰ بار بخونه!
هر قدر هم کتاب خوب باشه، اونقدر کتاب برا خوندن هست که واقعا نمی شه یه کتاب رو دیگه حداکثر اگه خیلی جذبت کرد، بیشتر از ۲ بار بخونی.

تو دوران دبیرستان خوندمش. عالی بود .بعدا قتی فهمیدم نویسنده اش یه خانم هست بیشتر لذت بردم.حتما بخونید

خرمگس مرتدی بود مسیح تر از مسیح. شخصیت پردازی و روایت داستانش عالیه، یکی از بهترین رمان هاست که بعد از خوندنش انتخاب شمارو تو خوندن دیگر رمان ها سخت میکنه

این دیگه جزو کتاب هایی هست که هر کس نخونه نصف عمرش بر فناست .جالبه نظرات رو که خوندم همه مثل من احساساتی شدن و اخر کتاب گریه کردن

برخی کتابها هستند که اگر انسان اونارو نخونده باشه سخت بتونه ادعا کنه اصلا کتابی خونده و قطعا “خرمگس” یکی از اون کتابهاس
عالی عالی و باز هم عالی

یکی از بهترین کتاب هایی که خوندم ..شخصیت اصلی داستان در ذهن باقی میمونه …طرح داستان عالیه و اصلا خسته کننده و کش دار نیست

عالیه.جدیدا خوندم و قصد دارم بزودی دوباره بخونمش.یک بار خوندن براش خیلی کمه
صحنه های توصیف عشق پدر و پسر خیلی تاثیرگذار بود…

فوق العاده بود وخیلی غم انگیز

به نظرمن خیلی خیلی خیلی قشنگه وخواندنش را به دیگران توصیه میکنم.

این کتاب رو توی سنین نوجوانی خوندم بسیار تاثیرگذار بود. شخصیت محکم و استوار آرتور فراموش نشدنیه

بهترین کتابی که خوندم
توصیف عشق و تنهایی قهرمان داستان وقتی از مسیح جدا میشه.بی نظیره

تنها کتابی که اشک از چشمام سرازیر کرد … فوق العاده معرکه حتما بخوانید

عالییییییی…
اگر بخونید یکی از بهترین هاتون خواهد بود.
اووف که نمیتونم حسی رو که ازش گرفتم تعریف بکنم!
ممنون وینیچ ^^

من خیلی وقت پیش این کتاب رو خوندم و از اونموقع چندین بار مجددا خوندم کتاب رو واقعا دوست دارم مخصوصا بعضی قسمتهای کتاب رو بارها و بارها خوندم

سلام دوستان. من ترجمه دیگری از کتاب خرمگس غیر از خسرو همایون پور رو خوندم که خیلی خوشم نیومد و در واقع از جذابیت اثر به کلی کاسته. در اولین فرصت قصد دارم کتاب رو با ترجمه همایون پور بخونم.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *