داستان کتاب درد نهفته در قرن هجدهم میگذرد. قرنی که در اروپا و به خصوص بریتانیا، دوران انقلاب علمی و صنعتی و فکری است. دانشمندان بزرگی چون داروین، نیوتن، کاوندیش و ادوارد جنر و برکلی فیلسوف و همانندان ایشان ظهور کردهاند. شور پژوهش و نوآوری، اشتیاق علم و ابداع به محافل اعیان و اشراف هم سرایت کرده است؛ در عین حال اکثریت عظیم مردم هنوز در جهل و فقر به سر می برند و زندگی فلاکت باری دارند.
بیماری آبله قتل عام میکند؛ خیابانها و کوچههای لندن کثیف و گلآلود است، رهگذران ژندهپوش بیپروا در معابر عمومی ادرار میکنند و نیروی دریایی سلطنتی برای جبران کمبود نیروی انسانی آدمربایی میکند و بیرحمانه تسمه از گرده ربوده شدگان میکشد. اشراف و خداوندان زر و زور در کاخهای مجلل تفریحات و سردرگمیهای عجیب و غریب دارند.
در این سپیدهدم عصر روشنگری که نور عقل تابیدن گرفته است و همهجا سخن از فضیلت دانش و عقل است. ما با پزشکی به نام جیمز دایر آشنا میشویم که خود گرفتار بیماری غریبی است: او هیچ درد جسمانیای حس نمیکند!
در قسمتی از متن پشت جلد کتاب، درباره دکتر جیمز دایر آمده است:
اندرو بروک میلر، نویسندۀ انگلیسی، در ۲۹ آوریل ۱۹۶۰ در شهر بریستول به دنیا آمد. میلر در دانشکده داونسی تحصیل کرد و پس از کسب مدرک درجهیک زبان انگلیسی در پلیتکنیک میدلزکس، کارشناسیارشد رشته نوشتار خلاق را در دانشگاه شرق آنگلیا در سال ۱۹۹۱ به اتمام رساند. میلر رماننویس پرکار انگلیسی است که در کشورهای مختلفی از جمله اسپانیا، ژاپن، ایرلند و فرانسه نیز زندگی کرده است، رسالۀ دکتریاش را در مورد نویسندگی خلاق و نقد ادبی در دانشگاه لانکستر نوشته است. اولین کتاب او، کتاب درد نهفته است که در سال ۱۹۹۷ در انگلستان منتشر شده و جوایز ادبی مهمی دریافت کرده است. این کتاب همچنین عنوان کتاب برگزیده نیویورک تایمز را در سال ۱۹۹۷ به دست آورده و تا کنون به ۳۶ زبان ترجمه شده است.
[ » معرفی و نقد: رمان تس دوربرویل – ادبیات انگلیس ]
کتاب درد نهفته
همانطور که اشاره کردیم، شخصیت اصلی رمان، با فقدان حس درد زاده میشود. اما فقط همین یک مورد نیست. او به هیچ وجه گریه نمیکند و تا یازده سالگی صحبت هم نمیکند. هنگامی که بیماری آبله خانوادهاش را نابود میکند، گروهی قاچاقچی او را به یک اسکله میبرند و از او برای فروش داروهای جعلی و تقلبی سوءاستفاده میکنند.
سپس یکی از افراد خانواده ثروتمند نیوتن او را کشف میکند و جیمز را به خانواده خود ملحق میکند. جیمز با ذهن خلاق و کنجکاوی که دارد به رشته کالبدشناسی علاقهمند میشود. سپس در سن بیست و یک سالگی پس از خدمت، زیر نظر یک پزشک نیروی دریایی، عمل پزشکی موفقی انجام میدهد که بسیار سخت و طاقتفرسا بود. حالا او یک جراح بسیار ماهر اما بسیار سرد و بی قلب است.
او کودکی سخت و عجیبی را از سر گذرانده اما وقتی پزشک میشود، ماجراهای زیادی پیش رویش قرار میگیرد. با دانش علمی با زنی زیبا که هرگز چیزی از گذشتهاش گفته نمیشود و نامش را هم نمیدانیم مواجه می شود. با دو خواهر دو قلوی به هم چسبیده مواجه میشود . سفری پرحادثه به روسیه دارد که نتیجه این سفر برایش این است که: «در درد گذشته زندگی خود را کشف کند.»
جیمز دایر به تعبیر برخی از منتقدان، تا درد را احساس نکرده، انسان نیست بلکه یک ماشین جاندار بیاحساسوعاطفه است. سنگدلترین انسانها هم تا خودشان درد و رنج را تجربه نکنند، نمیدانند بر کسی که رنج میکشد، چه میگذرد. اندرو میلر بدون اینکه وارد بحثهای فلسفی شود، در لایههای زیرین رمانش، یک فلسفه مهم را مطرح کرده است: همین فلسفه را که اگر درد و رنج نباشد، انسان موجودی بیاندازه بیشفقت و خودخواه میشود.
کتاب درد نهفته که به شیوه دانای کل روایت میشود مانند رمانهای کلاسیک پر از توصیفات فراوان و توجه به جزئیات است که از این بابت کار سختی پیش رو دارد و خواننده ممکن است هرلحظه علاقهاش به کتاب را از دست بدهد. جذب مخاطب با توجه زیاد به جزئیات کار هر نویسندهای نیست.
نویسنده در این داستان، بدون پرداختن به بحثهای فلسفی پیچیده، یک فلسفه مهم زندگی را مطرح میکند. این که اگر درد و رنج نباشد انسان موجودی بیاندازه بیرحم و خودخواه خواهد شد. دنبال کردن داستان کتاب به خواننده این فرصت را میدهد که زندگی فردی را که ادراک درد ندارد دنبال کند و در حین آن به این پرسش مهم بیاندیشد که اگر «درد» و «رنج» نبود، آیا آنچه «انسانیت» میخوانیمش وجود داشت.
درنهایت اینکه این کتاب بسیار گسترده است و از کشورها و فرهنگهای مختلف صحبت میکند: از انگلستان تا گرجستان و سپس تا فرانسه و روسیه. لحن و نثر کتاب نیز متاثر از همین دوران است. مترجم کتاب نیز، کلاسیک بودن کتاب را با انتخاب لغات قدیمی نشان داده است که روان بودن را از کتاب گرفته است. با این حال رویکر و موضوعی که نویسنده انتخاب کرده جالب توجه است و خواننده را جذب میکند.
[ » معرفی و نقد: رمان جود گمنام – ادبیات انگلیس ]
جملاتی از متن رمان
زمینی به همواری شیشه جام. درختان هَرَسگشته، زرفام. مارپیچ نهری سبز و آرام. دریاچهواری با کلیسایی غرقه در آن در گلدستهاش با آب همسطح است. راهی کالسکهرو در سایهسار درختان جوان؛ باغهای ایتالیایی خیابانبندیها، مناظر و چندین مایل دیوار از آجر قرمز و میلههای آهنین. جیمز چشم میگشاید. نمیداند چه چیز بیدارش کرده است. پرندهای، نشسته بر بالای بوتهای، به او زُل زده، سرش را بـه چپ و راست حرکت میدهد. جیمز به سایهها نگاه میاندازد تا دریابد چقدر خوابیده است. دستکم دو ساعت. آفتاب متعجبش میکند. خواب برف، یک عالم برف میدیده و صدایی که او را میخوانده و به او نزدیک میشده است.
در یکی از بعدازظهرهای گرم و ابرآلود ماه اوت، سه مرد از حیاط اصطبلی در نزدیک دهکده کاو در دِون میگذرند. این جمع حالت رسمی غریبی دارد: دو مرد جوانتر، مانند چاووشان یا یساولان، پیشاپیش میزبان خود گام برمیدارند، یا خیالآمیزتر، او را با آن پیکر درشت سیاهپوش و روی سرخ با لگام مالبندی نامرئی از پی میکشند. یکی از مهمانان انبانی چرمین در دست دارد، که در حین گام برداشتن او به سمت در اصطبل، صدای جرینگ خفهای میدهد. مرد مسنتر، پس از مکثی، در را میگشاید و پس میرود تا دیگران وارد شوند. هوا تاریک است و آن دو با تأنی وارد میشوند. اصطبل پاک روفته است. بوی اسبان، علیق، چرم و پِهِن، با رایحه اسطوخودوس سوخته آمیخته است. بهرغم گرمی فصل، از جسد بوی زنندهای در هوا نیست. عالیجناب فکر میکند که شاید مری رموز حفظ پیکر بیجان را میداند.
زمینی به همواری شیشه جام. درختان هرس گشته، زرفام. مارپیچ نهری سبز و آرام دریاچه واری با کلیسایی غرقه در آن در گلدستهاش با آب هم سطح است. راهی کالسکه رو در سایه سار درختان جوان باغهای ایتالیایی خیابان بندیها، مناظر و چندین مایل دیوار از آجر قرمز و میلههای آهنین جیمز چشم میگشاید نمیداند چه چیز بیدارش کرده است. پرندهای نشسته بر بالای بوتهای به او زل زده، سرش را به چپ و راست حرکت میدهد. جیمز به سایهها نگاه میاندازد تا دریابد چقدر خوابیده است.
حالا فکر کنید، استدعا دارم فکر کنید به اشد رنجها، به یک روز یا شب، به یک درد شدید دندان یا روده در کله یا پای خودتان… سوختن از آتش، افتادن از اسب یا یکی از هزاران مرض مهلک داخلی به یادتان بیارید که چطور هر کدام از شماها موقع عذاب کشیدن حاضرید جای خودتان را با مفلوکترین موجود این مملکت عوض کنید، فقط برای اینکه یک دقیقه نه نیم دقیقه راحت باشید.
جلو آینه میرود و آن را پاک میکند. چه چهرهای. آیا زنده است؟ زنده بودن چیست؟ این دختر چه چیزی را حس میکند که او، جیمز، نمیتواند حس کند؟
عشق مثل باران است، برادر. نمیشود همیشه از آن در امان باشی.
برای نامیدن آن حریق لغتی پیدا میکند. کلمهای که به هنگام ادای آن از میان لبها بیرون میجهد، یعنی چنان بیان میگردد که انگار هستهای است که میباید آن را تف کرد: درد! این واژه بادی میوزاند که میتواند شعلۀ شمعی را بلرزاند، اما قدرت خاموش کردنش را ندارد، مگر آنگاه که شعله ضعیف گشته و شمع در حال فرو مردن باشد. جسم او به یاد میآورد، هر شکستگی، هر کتکخوردن، هر نیش سوزن، هر سوزش شمع را با درد، گذشتۀ خویش را کشف میکند و فضا از صداهای دور هولناک میگردد. شب آنقدر دراز نیست که او مجال پاسخ گفتن به اتهامات را داشته باشد و همه اشکی را که از وی طلب میکند، فرو ریزد. گمان برده بود که اوقات چون بوتههای آتش یکدیگر را خواهند بلعید و جز خاکستری ناچیز از آنها برجای نخواهد ماند. اما اکنون میآموخت که زمان، چون محتسبی زبردست و کامل، که سالها به گردآوری ادله میپردازد، هرگز آدمی را به حال خود رها نخواهد کرد.
مشخصات کتاب
- عنوان: کتاب درد نهفته
- نویسنده: اندرو میلر
- ترجمه: منوچهر بیگدلی خمسه
- انتشارات: فرهنگ نشر نو
- تعداد صفحات: ۳۹۱
- قیمت چاپ دوم – سال ۱۴۰۰: ۱۲۰۰۰۰ تومان
شما در مورد کتاب درد نهفته چه فکری میکنید؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید، حتما نظرات ارزشمند خود را با کافهبوک در میان بگذارید. با نظر دادن در مورد کتابها در انتخاب کتاب به همدیگر کمک میکنیم.
[ همراه ما باشید در: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی چند کتاب دیگر: