داستان نویسی

کتاب دوست باهوش من

https://www.iranketab.ir/

کتاب دوست باهوش من جلد اول از چهارگانه ناپل نوشته النا فرانته است. النا فرانته، نام مستعار نویسنده‌ ایتالیایی است که با وجود پرفروش بودن کتاب‌هاش در سراسر دنیا حاضر نیست به صورت آشکار فعالیت کند و معتقد است که خودش و ظاهرش نباید تاثیری بر نظر خواننده داشته باشند. رسانه‌ها او را نویسنده‌ای منزوی دانسته‌اند که ترجیح می‌دهد نامش فاش نشود. او همچنین مصاحبه‌های رودررو را نمی‌پذیرد و تاکنون نیز عکسی از وی منتشر نشده‌است.

مجموعه داستان‌های ناپل روایت زندگی دو دوست است که تمامی حوادث و اتفاقات سیاسی, اجتماعی و اقتصادی ایتالیا طی شصت سال را مرور می‌کنند و چهره ایتالیا و فرهنگ ایتالیایی به ویژه شهر ناپل را طی داستان معرفی می‌کند. نویسنده درست مانند کارلوس روئیث ثافون که در مجموعه ۴ جلدی خود تصویری زیبا و روشن از بارسلون و تاریخ کشور اسپانیا به دست می‌دهد، با روایت زندگی این دو دوست، بسیار ماهرانه داستان تغییر تدریجی محله، شهر و کشور ایتالیا را نیز روایت می‌کند.

در قسمتی از متن پشت حلد کتاب حاضر آمده است:

النا فرانته در رمان مسحورکننده پربار دوست باهوش من، دوستی‌ای را تصویر می‌کند که عمری به درازا می‌کشد. نویسنده از طریق زندگی این دو دوست با تصویر صادقانه خشونت و عشق و اعتماد جاری در زندگی، ثابت می‌کند از مهم‌ترین داستان‌نویسان معاصر ایتالیاست.

براساس کتاب دوست باهوش من نمایشی در تاتر رز انگلستان روی صحنه رفته است و سریالی هم بر اساس آن در حال ساخت است. نکته مهم اینکه سریال را شبکه HBO می‌سازد. این خود می‌تواند گواهی بر جذابیت داستان کتاب باشد. جومپا لاهیری – نویسنده شناخته شده که چندین اثر او به فارسی نیز ترجمه شده است – کتاب فرانته را چنین توصیف می‌کند: شاهکاری بی‌چون و چرا. با دست گرفتنش نمی‌خواستم هیچ‌کاری انجام دهم به جز دنبال‌کردن زندگی لی‌لا و لنو.

[ » معرفی و نقد کتاب: رمان دختر پنهانم – اثر النا فرانته ]

کتاب دوست باهوش من

رمان‌های چهارگانه ناپل روایتگر داستان زندگی افراد یک محله فقیرنشین در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم در دهه‌های پنجاه و شصت میلادی در ناپل ایتالیا هستند که در مرکز این داستان‌ها دو دختر به نام‌های لی‌لا جرولو و النا گرکو قرار دارند. راوی داستان النا، نویسنده معروفی است که بعد از تماس تلفنی پسر لی‌لا و خبردار شدن از اینکه لی‌لا ناپدید شده، تصمیم به بازگو کردن و نوشتن داستان خودشان می‌گیرد.

کتاب دوست باهوش من که جلد اول مجموعه است، شامل دوره کودکی و نوجوانی این دو دختر می‌باشد. النا در این داستان از اولین آشنایی و شناختش از دختری به نام لی‌لا در مدرسه می‌گوید که در کلاس اول بدون کمک کسی خواندن و نوشتن را از قبل یاد گرفته بود، به زیبایی از احساس ترسش برای بهترین نبودن و البته رفتارهای بی‌پروا لی‌لا و همچنین تمایل و عطشش برای دوستی با لی‌لا می‌گوید.

او از دوستی که با دادن سنگی به دست لی‌لا برای دفاع از خودش در برابر پسرهای محله شروع شد تا ناپدید شدن عروسک‌هایشان در زیرزمین دون آکیله و گرفتن غرامت از دون آکیله ترسناک و خریدن اولین کتاب مشترکشان (زنان کوچک) تا تلاشان برای ورود به مدرسه راهنمایی می‌گوید. که لی‌لا به علت مخالفت شدید خانواده‌اش تنها به پایان رساندن دوره ابتدایی اکتفا کرد و برای کار به مغازه کفاشی پدرش فرستاده شد. ولی تلاش برای تحصیل را در آن نقطه متوقف نکرد به طوری که النا، که وارد مدرسه راهنمایی شده بود و نمره‌های خوبی داشت، متوجه شده بود که لی‌لا تمام کتاب‌های کتابخانه محله را خوانده است.

دوره نوجوانی آن‌ها با ابراز علاقه تقریبا همه پسرهای محله به لی‌لا و درگیری با خانواده سولارا و در نهایت ازدواج لی‌لا با استفانو کراچی ختم می‌شود، یکی از شخصیت‌های پررنگ کتاب نینو ساراتوره، پسری است که او نیز کتاب‌خوان است و النا خیلی از او خوشش می‌آید. النا، لی‌لا را دوست نابغه خود می‌داند و لی‌لا از النا می‌خواهد که به درس خواندنش ادامه دهد چون او تنها دوست نابغه‌اش است.

به طور کلی، داستان دو قسمت است. قسمت اول که کودکی آن‌ها و شکل‌گیری شخصیت را به تصویر می‌کشد، نشان می‌دهد که لی‌لا دختر بسیار پرچالشی است. او به شدت پرخاشگر است و رفتارش کاملاً پسرانه است. اما النا زیباست و رفتار مورد پسند همگان است. این تضاد باعث شده که النا مدام در ذهنش خود را با دوستش مقایسه و برای بودن با لی‌لا تلاش کند. در واقع شخصیت لی‌لا مستقل و النا وابسته به این دوستی است.

قسمت دوم زمانی است که آن‌ها در ابتدای جوانی هستند. شهر ناپل از لحاظ اقتصادی پیشرفت کرده، النا درس می‌خواند و لی‌لا با اینکه کفاشی و کار یدی می‌کند اما روزبه روز زیباتر و جذاب‌تر می‌شود و از میان پسرانی که وضع مالی خوبی دارند خواستگار هم پیدا می‌کند. شخصیت مستقل، قوی، جنگنده و با ثبات لی‌لا از نقاط قوت داستان به شمار می‌آید.

فرانته پرتره‌ای به یاد ماندنی از دو زن را خلق می‌‌‌‌کند، اما کتاب دوست باهوش من داستان یک ملت نیز می‌باشد. نویسنده از طریق زندگی النا و لی‌‌لا، داستان تغییرات تدریجی یک محله، یک شهر و یک کشور را عرضه کرده و ثابت می‌کند که یکی از مهم‌ترین و قوی‌ترین داستان‌نویسان ایتالیا است. 

احساسات دوران کودکی و نوجوانی النا و لی‌لا به قدری زیبا توصیف شده که خواننده موقع مطالعه بدون شک به یاد خودش خواهد افتاد. اما مطالعه کتاب در ابتدا ممکن است کمی چالش‌برانگیز باشد. فصل ابتدایی داستان کمی گنگ و پراکنده است. احتمالاً علت اصلی آن نیز تعداد شخصیت‌های زیاد باشد اما هر چه داستان پیش می‌رود انسجام بهتر شده و تازه این‌جاست که متوجه شخصیت‌پردازی بی‌نظیر نویسنده می‌شوید.

یکی از نکات قابل توجه، شباهت بسیار زیاد فرهنگی داستان در مقایسه با کشور خودمان است. به طور مثال قسمتی از داستان به جشن آتش‌بازی قبل سال نو اشاره می‌شود که بسیار شبیه چهارشنبه‌سوری است یا رفتار و حساسیت‌های پسرهای محله نسبت به دخترها از آن دسته معضلاتی است که در کشور خودمان نیز به چشم می‌خورد. نقطه‌ی قوت داستان بیان کردن درست احساسات دختری است که در حال عبور از سن بلوغ است و از این جهت می‌توانیم این اثر را در دسته داستان‌هایی قرار بدهم که با روانشناسی درست می‌توانند بسیار کمک‌کننده باشند. پایان‌بندی کار بی‌نهایت جالب اس با این‌که داستان کم‌شباهت به آثار اتوبیوگرافی نیست اما تعلیق قابل توجهی دارد و پایان‌بندی هوشمندانه مخاطب را دعوت می‌کند تا حتما سراغ اثر بعدی برود.

[ » معرفی و نقد کتاب: رمان سایه باد – جلد اول مجموعه گورستان کتاب‌های فراموش شده ]

کتاب دوست باهوش من

جملاتی از متن رمان

وقتی هنوز بچه‌ای و دنیا را زیاد تجربه نکرده‌ای، خیلی سخت است که در دل فاجعه، آن را بفهمی و درک کنی، شاید حتا نیاز به آن را احساس نکرده باشی. بزرگسالانی که منتظر فردایند، در زمان حالی حرکت می‌کنند که همان دیروز یا پریروز یا حداکثر یک هفتۀ گذشته است. آن‌ها نمی‌خواهند در مورد بقیه‌اش فکر کنند. کودکان معنای دیروز یا پریروز یا حتا فردا را نمی‌دانند، همه چیز «الان» است، خیابان همین است، درِ ورودی همین است، پله‌ها همین است،‌ این مادر است، این پدر است، این روز است و این شب است.

از آن لحظه، هر وقت او را می‌دیدم، به سمت دیگر خیابان می‌رفتم و هنوز هم به نظرم بسیار خوش‌تیپ می‌آمد. خدا می‌داند چند بار آویزانِ خواهرش ماریسا شدم فقط برای این‌که نزدیک او باشم و بخشی از مسیر خانه را با آن‌ها راه بروم. اما او برای ابراز علاقه، زمان بدی را انتخاب کرده بود. او نمی‌توانست بفهمد که چقدر حالم بد بود. چقدر غیب شدن تینا، مرا غمگین کرده بود، چقدر پا به پای لی‌لا رفتن، خسته‌ام کرده بود، چقدر فضای متراکم و فشردۀ حیاط، ساختمان و محله، نفسم را بند می‌آورد.

«می‌دونی عوام چه کسانی‌اند؟» «بله، خانم معلم.» در آن لحظه می‌دانستم که عوام چه کسانی‌اند، خیلی بهتر و واضح‌تر از چند سال قبل که این سؤال را ازم پرسیده بود. عوام «ما» بودیم. عوام کسانی بودند که برای غذا و مشروب می‌جنگیدند، سر این‌که اول باید از چه کسی پذیرایی شود و از چه کسی باید بهتر پذیرایی شود، دعوا می‌کنند، آن زمین کثیفی است که پیشخدمت‌ها روی آن به جلو و عقب لیز می‌خوردند، آن به سلامتی نوشیدن‌های زشت و زننده. عوام، «مادر من» بود که آن‌قدر نوشیده و مست بود که به شانه پدرم تکیه داده بود.

مجبور شدم بپذیرم هر کاری که خودم به تنهایی انجام می‌دهم، هیچ هیجانی برایم ندارد، فقط چیزهایی مهم بود که لی‌لا لمس می‌کرد. اگر از یاد خارج می‌شد، اگر صدایش از خاطره چیزها می‌رفت، همه چیز کثیف و غبارآلود می‌شد؛ مدرسه متوسطه، کلاس لاتین، معلم‌ها و کتاب‌ها. به نظرم زبان کتاب‌ها از دوختن یک جفت کفش هم کم‌تر برانگیزاننده بود و این موضوع مرا غمگین می‌کرد.

یک غروب، اظهارنظری کرد که عمیقاً مرا تحت تأثیر قرار داد. «وقتی عشقی نباشه، نه تنها زندگی مردم بلکه زندگی شهرها هم عقیم می‌شه.» دقیقاً به یاد نمی‌آورم که چگونه بیانش کرد اما کلیتش این بود و من آن را به خیابان‌های کثیف، پارک‌های خاکی، حاشیه شهر که با ساختمان‌های جدید از ریخت افتاده بود و خشونت در هر خانه و هر خانواده ربط می‌دادم.

با این وظیفه بزرگ می‌شدیم که زندگی دیگران را سخت‌تر کنیم، قبل از این‌که آن‌ها زندگی ما را سخت‌تر کنند.

اصلاً حس نوستالژیکی نسبت به دوران کودکیمان ندارم: پر از خشونت بود. هر چیزی روی می‌داد، در خانه و بیرون، هر روز، اما به یاد نمی‌آورم که آن زمان، زندگی خود را زندگی بدی بدانیم. زندگی همان‌طور بود، انگار باید آن طور می‌بود، ما با این وظیفه بزرگ می‌شدیم که زندگی دیگران را سخت‌تر کنیم، قبل از این‌که آن‌ها زندگی ما را سخت‌تر کنند. البته، رفتارهای خوبی را که معلم و کشیش موعظه می‌کردند، دوست داشتم اما احساس می‌کردم به رغم این‌که دختر بودیم، آن روش‌ها مناسب محله ما نبود. زنان بیش از مردان بین خودشان می‌جنگیدند، آن‌ها موی همدیگر را می‌کشیدند و به هم آسیب می‌رساندند. ایجاد درد برای دیگران، نوعی بیماری بود.

روزهای تنهایی فرا رسیده بود و در اوجش، تحقیری را به همراه آورد که باید آن را پیش‌بینی می‌کردم ولی در عوض تظاهر کردم که اصلاً برایم مهم نیست.

زنان شدیدتر و عمیق‌تر از مردان آلوده می‌شدند، زیرا مردان وقتی خشمگین می‌شوند، در پایان آرام می‌شوند ولی زنان، که همیشه آرام و مطیع و فرمانبردار به نظر می‌رسند، وقتی عصبانی می‌شوند، به خشمی می‌رسند که پایانی ندارد.

مشخصات کتاب
  • عنوان: کتاب دوست باهوش من
  • نویسنده: النا فرانته
  • ترجمه: سودابه قیصری
  • انتشارات: ثالث
  • تعداد صفحات: ۴۰۴
  • قیمت چاپ نهم – سال ۱۴۰۲: ۳۵۰۰۰۰ تومان

نظر شما در مورد کتاب دوست باهوش من چیست؟ لطفا اگر این کتاب را خوانده‌اید، حتما نظرات ارزشمند خود را با کافه‌بوک در میان بگذارید. با نظر دادن در مورد کتاب‌ها در انتخاب کتاب به همدیگر کمک می‌کنیم.

[ همراه ما باشید در: کانال تلگرام کافه بوک ]


» معرفی چند کتاب دیگر از نشر ثالث:

  1. رمان دن کیشوت
  2. رمان آدلف
  3. رمان ایوب