در مورد آثار روانشناسانه معمولاً از داستایفسکی بزرگ بسیار یاد میشود و در تمجید نوشتههای او بسیار نوشتهاند. اما تعجب خواهید کرد اگر بگوییم که استاندال سالها پیش از داستایفسکی شاهکاری روانکاوانه به اسم کتاب سرخ و سیاه آفریده که ستایش بزرگان را کسب کرده است. نیچه نیز میگوید استاندال کشف بزرگ زندگیام بوده و بزرگترین روانشناس قرن خود در فرانسه، استاندال است.
سرخ و سیاه نوشته استاندال، در واقع روایت یک واقعه تاریخی از جو حاکمانه در سال ۱۸۳۰ است. هسته اصلی داستان برگرفته از یک جریان واقعی در دادگاههای فرانسه زمان استاندال است که در بحبوحه جدال سیاسی نظام سلطنتطلبی و جمهوریخواهی آن زمان رقم میخورد. نویسنده با شرح مفصل و جزء به جزء حاکم بر یک دوره از تاریخ است، خواننده را به طور کامل در جریان کمبود فرهنگی در آن زمان قرار میدهد و شرح احوالات درونی و بیرونی انسانهایی که هر یک نماینده یک نوع تیپ و شخصیت و طبقه اجتماعی هستند به تصویر میکشد.
در این کتاب نمایی از اوضاع قرن نوزدهم فرانسه پس از سقوط ناپلئون بناپارت و دسیسهها و توطئههای سلطنتطلبان و آزادیخواهان برعلیه همدیگر را میبینیم و همچنین با طبقه اعیان و اشراف و آداب و قوانین متظاهرانه و پوچ آنها و نیز نقش و جایگاه کلیسا در زندگی مردم آن زمان آشنا میشویم. اما خواندن کتاب سرخ و سیاه با هر انگیزهای دلچسب است. چه آنها که رمانهای تاریخی دوست دارند، چه آنها که طرفدار داستانهای عاشقانهاند، و کسانی که انقلاب کبیر فرانسه و پیامدهای آن را دنبال میکنند و دوست دارند بیشتر راجع به آن بدانند، از این کتاب لذت خواهند برد.
در قسمتی از متن پشت جلد کتاب آمده است:
استاندال رمان را به آینهای تشبیه کرده که در جادهای در حرکت است، گاهی آبی آسمانها را منعکس میکند و گاهی گل و لای و چالههای جاده را. کتاب سرخ و سیاه شاهکار استاندال به بهترین وجه نشاندهنده این نقش رمان است. آنچه در این اثر زیربنایی ادبیات غرب ترسیم میشود فقط سرگذشت جوانی از آغاز قرن نوزدهم فرانسه در گرماگرم توفانهایی سیاسی و اجتماعی نیست، بلکه غوطهور در تاریخ است.
نویسنده در این رمان سیاست، قدرت، جاهطلبی، عشق، هوس، تحقیر، طرد، شکست و جنایت را دستمایه قصهپردازی قرار داده و از خلال نقل قصهای جذاب، تصویری از طبقات اجتماعی در فرانسه قرن نوزدهم ترسیم کرده و تغییر و تحولات تاریخی و اجتماعی و سیاسی و طبقاتی دورهای حساس و مهم از تاریخ فرانسه و اروپا را، که حوادث رمان در آن رخ میدهد، به تصویر کشیده است.
[ » معرفی و نقد کتاب: رمان صومعه پارم – اثر استاندال ]
[ » معرفی و نقد کتاب: رمان جود گمنام – ادبیات کلاسیک ]
کتاب سرخ و سیاه
کتاب سرخ و سیاه شناختهشدهترین رمان استاندال در سال ۱۸۳۰ منتشر شد. استاندال در این کتاب روانشناختی دو هدف را دنبال میکرد. اولین هدف به تصویر کشیدن یک شخصیت رمانتیک به کمک رویکرد روانشناختی بود و هدف دوم بررسی کنایهآمیز فرهنگ طبقاتی فرانسه در دوران بازگشت بوربونها به سلطنت فرانسه بود.
ژولین سورل، یک جوان روستایی پر شور و جاهطلب و تحصیلکرده است که با اندیشههای ناپلئونی خود را پرورش داده در نظام خشک مقدسی کلیسا به هر ریسمانی چنگ میزند که سری در میان سرها درآورد و در آخر در میان جامعهای که در آن بیگانه است رو به انحطاط میرود. ژولین سورل صدای مردان جوانی است که در نظام مستبدانه سلطنتطلبی و کلیسا خاموش شده است تا از ظلمی که این نظام بر مردم روا کرده بود نشانی در تاریخ به یادگار بگذارد.
راسکولنیکف در رمان جنایت و مکافات، پییر بزوخف در رمان جنگ و صلح، و ژولین سورل در کتاب سرخ و سیاه، شخصیتهایی هستند که چند ویژگی مشترک دارند؛همه جواناند و شیفته ناپلئون بناپارت و اندیشههای او هستند. به غیر از پییر بزوخف که بعد از حمله ناپلئون به روسیه و دیدن جنایتهای این سردار افسانهای تغییر عقیده میدهد، دو شخصیت دیگر دست به جنایت میزنند و در ادامه به سرنوشت بدی دچار میشوند.
اما دو شخصیتی که دچار سرنوشت ناگوار میشوند برخلاف پییر بزوخف، هر دو از طبقه پایین جامعه هستند و از احساس تبعیض و تحقیر شدیدی رنج میبرند. راسکولنیکف و ژولین ناپلئون را به چشم فرد شجاعی میبینند که توانسته برهمه این تبعیضها و تحقیرها خردکننده غلبه کند و بر طبقه اشراف که مسبب این احساساتاند حاکم شود؛ از این روست که به او به چشم قهرمان زندگی خود مینگرند.
داستان زندگی این جوان در دو مرحله مورد مطالعه قرار میگیرد. ابتدا در روستا و سپس در شهر بزرگ پاریس. ژولین سورل، با وجود آنکه سواد دارد و به زبان لاتین مسلط است، ولی در بدترین شرایط زندگی در خانواده قرار دارد و همیشه مورد رفتار نامناسب پدر و برادرها قرار میگیرد. وقتی به طور ناگهان به عمارت اشرافی شهردار شهر کوچکشان، به عنوان یک معلم راه مییابد و در ادامه پس از اندکی زمانی به عنوان یک دانشآموخته مذهبی به درباری شاهانه در پاریس راه پیدا میکند. در این مدت تحت تاثیر رویدادها و اتفاقات مختلف عاطفی، سیاسی و اجتماعی قرار میگیرد. و این چنین است که از یک شخصیت روستایی ساده به یک شخصیت مهم در آثار ادبی جهان میرسد.
ژولین در اندیشه بدست آوردن مقامی والا برای آینده خود است و همیشه در دوراهی پیوستن به مسیر شخصیت مورد علاقهاش در سالهای گذشته یعنی ناپلئون بناپارت و یا رفتن به صنف کشیشان و جامعه رواداری قرار گرفته است. این دوراهی مهم تا پایان با ژولین همراه است آنچنانکه گاهی به هر کدام از دو مسیر سوق پیدا میکند و البته در این بین ماجراهای عاشقانه کلاسیک در تصمیمگیریها و جهتگیریهای او تاثیر بسزایی میگذارد.
ژولین سورل در تمام لحظات خوش زندگی در کنار اشراف، و بهرمند شدن از موقعیتی که برای او فراهم کردهاند، تمام اعتبارات خودش را بهدلیل غیراشرافی بودن متزلزل و ناپایدار میبیند. او حتی در مناسبات عاشقانه با دو اشرافزاده رمان دائماً از جایگاه طبقاتی، رفتار آنها را تحلیل میکند و حتی عشق را موهبت یا ابزاری میبیند که میتواند آنها را در جایگاه برابر قرار دهد.
کتاب سرخ و سیاه با سبک نوشتاری رمانتیسم و رئالیسم یکی از پایههای ادبیاتِ کلاسیک فرانسه و جهان است. در این رمان، نویسنده شخصیتی را در یک چشمانداز تاریخی، مورد بررسی قرار میدهد و قسمتی از تاریخ را به زیبایی روایت میکند. کتاب سرخ و سیاه تقابلی است میان انتخاب عشق و جایگاه والای اجتماعی. تقابلی میان انسانهای روستانشین و جامعه تازه به دوران رسیده پاریس. تقابلی بین دو راهی رستگاری دینی و عظمت و جایگاه والای نظامی. نویسنده؛ استاندال، در این کتاب هنرمندانه به بررسی نگرشهای دینی، اجتماعی، سیاسی و روانشناختی جامعه فرانسه در دهههای اولیه قرن نوزدهم میپردازد.
بنابراین در کتاب سرخ و سیاه خواننده با یک اثر کلاسیک روانشناسانه نقادانه طرف خواهیم بود که عصر خود را بسیار موشکافانه و با جزئیات بسیار به تصویر کشیده است و ماجراهای عاشقانه آن، دلرباترین قسمت رمان را تشکیل داده که از خواندن آن لذت خواهید برد. البته باید اشاره کنیم که این اثر کلاسیک از خواننده صبر و حوصله زیادی نیز طلب میکند چرا که در برخی از مواقع روند آن به شدت کند میشود.
مترجم کتاب که مانند سایر کتابهایی که ترجمه کرده است، ترجمه بینظیری ارائه داده، در این باره مینویسد:
زبان استاندال عمداً سرد، بیپیرایه و بهشدت موجز است، انگار که بخواهد در رویارویی با شرایطی که سردی حسابگرانه و خشونت نهایی در ذات آنهاست، با زبانی در خور آنها پا به میدان بگذارد. این سردی و ایجاز گاهی به «خشکی» میزند و استاندال خود به این ویژگی زبانش اذعان داشته و گاهی آن را مخل میدیده است.
استاندال در چند مورد درباره دو واژه سرخ و سیاه در عنوان کتاب خود توضیح داده است. او، سرخ و سیاه را نماینده دو دلیهای ژولین، در یافتن الگویی برای جاهطلبی خود معرفی کرده است. سرخ، به نشانه رنگ غالب در اونیفورم نظامیان در زمانی که داستان در آن جریان دارد و سیاه به نشانه رنگ ردای کشیشها و نماد کلیسا. این دو نماد در کنار هم، در ضمن بیانکننده دو نیرویی هستند که در دهههای اول قرن نوزدهم بر جامعه فرانسه حاکم بودند.
[ » معرفی کتاب: رمان تربیت احساسات اثر فلوبر – ادبیات فرانسه ]
جملاتی از متن رمان
بله جناب، رمان آینهای است که در جاده بزرگی در حرکت است. گاهی آبی آسمان را در نظرتان میآورد و گاهی گل و لجن چالههای راه را. و شما کسی را که آینه را به دوش میکشد به بیاخلاقی متهم میکنید؟ اتهام را به جاده بزنید که چاله در آن است و از آن هم بیشتر به بازرس راهداری که میگذارد چاله تشکیل شود و آب در آن بماند و بگندد.
خودمانیم، اگر با خدایی که این مسیحیها تعریف میکنند رویارو بشوم کارم ساخته است. خدای جباری است و در فکر انواع انتقام است. در تورات فقط مجازاتهای وحشتناک مطرح است.
در عمق سرشت صاحبان آن خانه بیش از اندازه غرور و ملال نهفته بود. آنقدر عادت کرده بودند برای رفع ملال به دیگران توهین کنند، که دیگر امیدی به داشتن دوستان واقعی برایشان نمانده بود.
همین که تو را میبینم، همه وظایف محو میشود، دیگر هیچ چیز نیستم غیر از عشق به تو، یا شاید هم کلمه عشق به اندازه کافی گویا نباشد. نسبت به تو همان حسی را دارم که باید فقط نسبت به خدا داشته باشم: مخلوطی از احترام، عشق، اطاعت… در حقیقت، نمیدانم تو چه حسی به من میدهی.
ملال زندگی زناشویی حتماً عشق را میکشد، اگر این عشق از زمان قبل از ازدواج باشد.
اما شیدایی هر اندازه هم که نهان باشد حتی تیرگیاش هم آن را فاش میکند؛ چنان که تیزترین آسمان از سهمگینترین طوفان خبر میدهد.
این است معجزه چشمگیر تمدن شما؛ عشق را به کاری معمولی بدل کردهاید.
زنگ درس تاریخ کلیسای کشیش کاستاند به صدا درآمد. آن روز کشیش کاستاند به آن جوانان روستایی، که از کار سخت و از فقر پدران شان میترسیدند، این درس را میداد که موجودی که به نظر ایشان بسیار هولناک میآمد، یعنی دولت، فقط در صورتی قدرت واقعی و مشروع دارد که قدرتش به نمایندگی از پاپ، یعنی کارگزار خداوند در این دنیا، باشد. میگفت: «سعی کنید با قداست دادن به زندگیتان، با فرمانبرداری، لایق الطاف پاپ باشید، سعی کنید مثل چوبدستی باشید در دست ایشان، در این صورت به یک منصب عالی میرسید و میتوانید به دور از هر نوع بازرسی ریاست و فرماندهی کنید؛ یک منصب غیرقابل تغییر که یک سوم حقوقش را دولت میپردازد و دو سوم دیگرش را مومنانی میدهند که شما با وعظهایتان به آنها شکل دادهاید.»
حق فقط زمانی وجود دارد که قانونی هم باشد و حکم کند که این کار را نباید بکنی وگرنه مجازاتت این است. تا قانون نباشد چیزی که طبیعی است قدرت شیر است یا احتیاج موجودی گرسنه است.
آدمهایی که تمجید میکنیم چیزی نیستند جز اراذلی که این اقبال را داشتهاند که حین ارتکاب جرم غافلگیر نشدهاند.
عشق مساوی میسازد و مساوی نمیجوید.
من مستقلم. چرا باید از من خواسته بشود که امروز همان عقیدهای را داشته باشم که شش هفته پیش داشتم؟ دراینصورت که عقیدهام حاکم جبار من است.
در محافل شما از فکر متنفرند. فکر نباید از حد یک دوبیتی فکاهی بالاتر برود که در اینصورت تشویقش هم میکنند. اما آدمی که فکر میکند اگر در گفتههایش نیرو و نوآوری باشد شما اسمش را میگذارید کلبی. در کشور شما هرچیزی که از نظر فکری ارزشی داشته باشد انجمن آن را تسلیم پلیس و زندان میکند که با تائید جامعه بالا هم روبهرو شود.
مشخصات کتاب
- عنوان: کتاب سرخ و سیاه
- نویسنده: استاندال
- ترجمه: مهدی سحابی
- انتشارات: مرکز
- تعداد صفحات: ۶۲۸
- قیمت چاپ چهاردهم – سال ۱۴۰۲: ۴۱۵۰۰۰ تومان
شما در مورد کتاب سرخ و سیاه چه فکری میکنید؟ لطفا اگر این کتاب را خواندهاید، حتما نظرات ارزشمند خود را با کافهبوک در میان بگذارید. با نظر دادن در مورد کتابها در انتخاب کتاب به همدیگر کمک میکنیم.
[ همراه ما باشید در: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی چند کتاب دیگر از نشر مرکز: