کتاب صید ماهی بزرگ اثری از دیوید لینچ، کارگردان برجسته آمریکایی است که تا به حال سه بار نیز نامزد جایزه اسکار شده است. او یکی از فیلمسازان پیشتاز دوران معاصر محسوب میشود که از اوایل دهه هفتاد میلادی تا به امروز فیلمهای مطرحی ساخته است. از این جمله این فیلمها میتوان به کله پاککن، مرد فیلنما و قلبا وحشی اشاره کرد. اما ما در اینجا به بررسی کتاب این کارگردان خواهیم پرداخت تا نظرات او را درباره مراقبه، هشیاری و خلاقیت جویا شویم.
دیوید لینچ در این کتاب درباره دریچهای که به اسلوبهای هنری، سبک کاری شخصی و ایدههای خلاقانهاش منجر شده صحبت میکند و خواننده را راهنمایی میکند تا ماهی بزرگ صید کند! از همین رو کتاب صید ماهی بزرگ را میتوان کتابی درباره «خلاقیت هنری» دانست هرچند که متن کتاب رنگ و بوی کتابهای خودیاری دارد. با این حال اگر با این کارگردان آشنایی داشته باشید میدانید که کارهای او همیشه میتواند متفاوت باشد.
در قسمتی از متن پشت جلد کتاب آمده است:
[ » معرفی و نقد کتاب: رمان در – نشر بیدگل ]
کتاب صید ماهی بزرگ
همانطور که اشاره شد تلاش نویسنده در کتابش این است که از طریق تجربه ۳۳ سالهاش از مراقبه به خواننده نحوه صید ماهی بزرگ (ایدههای بزرگ، کارهای خلاقانه، اقدامات شگرف) را یاد بدهند. جملات ابتدایی کتاب محتوای کتاب را به خوبی و به طور خلاصه نشان میدهد:
ایدهها همچون ماهیاند. برای صید ماهی کوچک میتوانی در سطح آب بمانی. ولی اگر میخواهی ماهی بزرگ بگیری، باید به عمق بروی. ماهیهای اعماق، قویتر و نابترند. آنها درشت، انتزاعی و بسیار زیبا هستند. من ماهی خاصی را میخواهم که به کارم میآید؛ ماهیای که بتوان به سینما ترجمهاش کرد. گرچه آن پایین همه نوع ماهی در حال شنا کردناند: ماهی برای تجارت، ماهی برای ورزش، ماهی برای همه چیز. (کتاب صید ماهی بزرگ اثر دیوید لینچ – صفحه ۱۱)
در کتاب صید ماهی بزرگ نویسنده از طریق فصلهای کوتاهکوتاه از شکلگیری ایدههایش حرف میزند؛ از اینکه از کجا میآیند، چطور آنها را به چنگ میآورد و کدامیک بیشتر او را جذب خود میکند. توضیح میدهد که چگونه افکارش را به عمل درمیآورد و به چه صورت با اطرافیانش تعامل میکند.
شخصاً از خواندن کتابهایی که راهکارهای رسیدن به حال خوب، ایدههای خوب و غیره را پیشنهاد میکنند چندان استقبال نمیکنم. حتی به یاد دارم که چند سال پیش با خواندن کتاب درمان شوپنهاور اثر یالوم، وقتی بخشهای از کتاب مرتبط با مراقبه بود، حرص میخوردم و گارد سختی در برابر این موضوع داشتم. در واقع مراقبه را نوعی فرار از مشکلات تلقی میکردم. اما هنگامی که دیوید لینچ در کتاب صید ماهی بزرگ از اهمیت مراقبه و نقش آن در زندگی خلاقانه یک هنرمند سخن میگوید؛ کمی دید متعادلتری نسبت به این موضوع پیدا کردم. اما با وجود همه این موارد انتظار من از کتاب با دیدن نام لینچ، فراتر از اینها بود. میتوان گفت درس مهمی که این کتاب برای من داشت در این قسمت از کتاب آمده است: «آنکه شادیاش از درون است، رضایتاش از درون است، و روشناییاش همه از درون»
لینچ میگوید طی ۳۳ سال گذشته هیچ مراقبهای را از دست نداده و صبح و عصر هر بار بیست دقیقه مراقبه میکند و از این مراقبه روزانه نیرو میگیرد و منفیگراییاش هم کمتر شده است. تقریبا در هر فصل هم تجربهای از زندگی شخصیاش بیان میکند و طبیعتاً چون کارگردان است از سینما هم مثالهای زیادی در کتاب میبینیم.
با وجود همه اینها باید قبول کنیم که در نهایت، وقتی کتاب را تمام میکنیم، چیز قابل توجهی دستگیر خواننده نمیشود! فصلهای کتاب بسیار کوتاه هستند و بیشتر آنها حتی به یک صفحه تمام هم نمیرسد. ایدهها به خوبی پرداخته نمیشود و در آخر ممکن است وجه اشتراک موضوعات مختلف را درک نکنیم. طبیعتاً در کتاب متنهای خوبی هم وجود دارد اما در یک نگاه کلی نمیتوان چیزی درباره «خلاقیت هنری» از طریق مراقبه دریافت کرد. بنابراین شاید بهتر باشد این کتاب را نیز جزء کتابهای موفقیت در نظر گرفت!
درنهایت باید اشاره کنم این کتاب آن چیزی نیست که فکر میکنید. پیشنهاد خواندن این کتاب به همه بسیار کار سختی است اما علاقهمندان سینما میتوانند بیشتر از هرکسی از این کتاب بهره ببرند.
[ » معرفی و نقد کتاب: کتاب خودت را به فنا نده – درباره بهتر زندگی کردن ]
جملاتی از صید ماهی بزرگ
نمیدانم چرا وقتی وارد تماشاخانهای میشود و چراغها خاموش میشوند، بهشدت مسحور میشوی. همه جا ساکت میشود، پردههایی که احتمالا قرمز رنگاند کنار میروند و تو وارد دنیای دیگری میشوی. این تجربه وقتی زیباست که مشترک باشد. اگر در خانه باشی و صفحه نمایشگری مقابلت باشد، باز هم زیباست اما به آن خوبی نیست. بهترین حالت، نمایش روی پرده بزرگ است؛ راه ورود به دنیایی دیگر همین است.
ایده یک فکر است. فکری که وقتی دریافتش کنی، چیزی بیش از آنچه تصور میکنی در خودش دارد؛ اما در لحظه اول بارقهای بیش نیست. در قصههای مصور، وقتی کسی فکری به سرش میزند، حبابی روی سرش ظاهر میشود. این اتفاق مانند زندگی در یک آن روی میدهد.
من هر فیلم و پروژهای را نوعی تجربهگری میدانم؛ تجربه اینکه ایده را به چه صورت ترجمه کنی؟ چطور ترجمهاش کنی که از ایده به فیلم یا به یک صندلی تبدیل شود؟ تو ایده را دریافت کردهای و میتوانی آن را ببینی، بشنوی، احساس کنی و بشناسی. بگذار این طور بگویم که تو شروع به تراشیدن قطعه چوبی کردهای، ولی آن طور که باید از کار درنیامده است. همین باعث میشود بیشتر فکر کنی و حشو و زوائد آن را برداری. تو در حال کنش و واکنشی. پس نوعی تجربهگری انجام میدهی تا بالاخره به نتیجه درست برسی. وقتی مراقبه کنی، این جریان افزایش مییابد.
کلهپاککن معنویترین فیلم من است. گرچه هیچکس این حرف را باور نمیکند، ولی حقیقت دارد. کلهپاککن طور خاصی شکل گرفت که خارج از درک من بود. دنبال کلیدی میگشتم که قفل آنچه به آن سکانسهای فیلم میگفتند باز کند. البته بخشی از آنها را درک کردم ولی نمیدانستم که چه چیزی به آنها انسجام میدهد و این مرا به تقلا واداشت. پس سراغ انجیل رفتم و شروع به خواندنش کردم. تا اینکه روزی جملهای را خواندم و دیگر انجیل را بستم، چون یافتمش. خودش بود. این طور شد که کلیت اثر را دیدم و با آن جمله این مکاشفه برایم صد در صد کامل شد. بعید است هرگز بگویم آن جمله چه بود.
همهجا میتوانی مراقبه کنی. در فرودگاه، موقع کار، هرجا که باشی میتوانی مراقبه کنی. من معمولا صبح پیش از صبحانه و عصر پیش از شام مراقبه میکنم.
مهمترین چیز در مراقبه؛ بیشتر و بیشتر خودت میشوی.
همهچیز ایده است. اگر با ایده روراست باشی، هرچه را واقعاً بخواهی به تو میگوید.
منفیگرایی عین تاریکی است؛ اما تاریکی چیست؟ تاریکی را مینگری و میبینی خودش واقعاً چیزی نیست؛ بلکه غیاب چیزی است. چراغ را روشن کنی، تاریکی از میان میرود. اما آفتاب نمیتواند منفیگرایی را محو کند. تاریکی را چرا، اما منفیگرایی را خیر. پس همانطور که آفتاب تاریکی را محو میکند، کدام چراغ را باید روشن کنی تا منفیگرایی را محو کند؟ آن چراغ، هشیاری ناب است؛ خود؛ نور وحدت. با تاریکی نجنگ. حتی نگران تاریکی نباش. چراغ را روشن کنی، تاریکی از میان میرود. چراغ هشیاری ناب را روشن کن، منفیگرایی از میان میرود.
بخش اعظم فیلم سازی عرف است. باید آمادگی آن را داشته باشی و به ساز و کار انجام آن فکر کنی، همین.
با خودت صادق باش. دیدگاهت را ابراز کن و نگذار کسی آن را دست کاری کند. هرگز ایده خوب را رها نکن و هیچگاه ایده بد را نگه ندار. مراقبه کن. بسیار مهم است که «خود»، آن هشیاری ناب را تجربه کنی. به راستی به کمک من آمد و به نظرم هر فیلم سازی را یاری میدهد. پس به درون شیرجه بزن و آن هشیاری سعادت بخش را احیا کن. به شادی و شهود پروبال بده. لذت انجام دادن را تجربه کن تا در این مسیر صلحآمیز بدرخشی.
مشخصات کتاب
- عنوان: کتاب صید ماهی بزرگ
- نویسنده: دیوید لینچ
- ترجمه: علیظفر قهرمانینژاد
- انتشارات: بیدگل
- تعداد صفحات: ۱۹۵
- قیمت چاپ هشتم: ۳۵۰۰۰ تومان
نظر شما در مورد کتاب صید ماهی بزرگ چیست؟ اگر این کتاب را خواندهاید، آیا آن را به دوستان خود پیشنهاد میکنید؟ لطفا نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
[ لینک: کانال تلگرام کافه بوک ]
» معرفی چند کتاب دیگر: