داستان نویسی

کتاب قهوه‌ی سرد آقای نویسنده

https://www.iranketab.ir/

کتاب قهوه‌ی سرد آقای نویسنده یک رمان ایرانی با موضوع عاشقانه است که تمِ معمایی – هیجانی دارد و در مدت زمان تقریبا یک ماهه به چاپ بیستم رسیده و می‌توان گفت به نحوی شگفتی ساز است. این رمان تا به امروز بیشتر از پنجاه بار تجدید چاپ شده است.

پشت جلد کتاب قهوه‌ی سرد آقای نویسنده قسمتی از متن کتاب آمده است:

بهم گفت: «تا حالا شکار رفتی؟» گفتم «نه.» گفت: «من قبلا می‌رفتم، ولی دیگه نمی‌رم، آخرین باری که شکار رفتم، شکار گوزن بود، خیلی گشتم تا یه گوزن پیدا کردم. من بهش شلیک کردم، درست زدم به پاش، وقتی رسیدم بالای سرش هنوز جون داشت، نفس می‌کشید و با چشم‌هاش التماس می‌کرد، زیباییش مسخم کرده بود، حس کردم که می‌تونه دوست خوبی واسه‌م باشه، می‌تونستم نزدیک خونه یه جای دنج واسه‌ش درست کنم. اما خوب که فکر کردم فهمیدم که این‌جوری اون گوزن واسه همیشه لنگ می‌زنه و هروقت من رو ببینه یاد بلایی می‌افته که سرش آوردم، از نگاهش فهمیدم بزرگ‌ترین لطفی که می‌تونم در حقش بکنم اینه که یه گلوله صاف تو قلبش شلیک کنم.» بعدش گفت: «تو هیچ‌وقت نمی‌تونی با کسی که بدجور زخمیش کردی دوست باشی.»

[ لینک: راهنمای مردن با گیاهان دارویی – یک رمان ایرانی پخته، جامع و دوست‌داشتنى ]

کتاب قهوه‌ی سرد آقای نویسنده

داستان کتاب قهوه‌ی سرد آقای نویسنده

این رمان داستان یک نویسنده به نام آرمان روزبه و یک دختر روزنامه‌نگار است. کتاب با یک خاطره از دروان کودکی آرمان شروع می‌شود. خاطره‌ای که در ادامه اساس اتفاقات بعدی کتاب است.

ماجرا از این قرار است که آرمان در کودکی عاشق دختری می‌شود که ۱۵ سال از خودش بزرگتر است و برای تمرین پیانو به خانه پیرزن همسایه می‌آید. آرمان عاشق رفت و آمد این دختر برای یادگیری پیانو است. اما پیرزنی که به این دختر پیانو آموزش می‌دهد یک آهنگ بیشتر نمی‌داند و بنابراین آرمان تصمیم می‌گیرد نت های موسیقی آن ها را دست کاری کند تا آموزش پیانو مدت زمان بیشتری طول بکشد.

جملات ابتدایی کتاب کتاب قهوه‌ی سرد آقای نویسنده چنین است:

می‌خوام یه اعتراف بکنم!

من چند سال پیش دیوانه‌وار عاشق شدم، وقتی که فقط ده سال داشتم، عاشق یه دختر لاغر و قدبلند شدم که عینک ته استکانی می‌زد و پونزده سال از خودم بزرگ‌تر بود، اون هر روز به خونه‌ی پیرزن همسایه می‌اومد تا ازش پیانو یاد بگیره.

ازقضا زنگ خونه‌ی پیرزن خراب بود و معشوقه‌ی دوران کودکی من مجبور بود زنگ خونه‌ی ما رو بزنه، منم هر روز با یه دست لباس اتوکشیده می‌رفتم پایین و در رو واسه‌ش باز می‌کردم، اونم می‌گفت: «ممنون عزیزم!» لعنتی چقدر تودل‌رو می‌گفت عزیزم!

۲۰ سال بعد آرمان به یک کنسرت می‌رود. کنسرت عشق دوران کودکی‌اش. اتفاقا در همان کنسرت دختر آهنگی را که آرمان در کودکی دستکاری کرده را می‌نوازد و اسم آن را هم «وقتی پسربچه عاشق می‌شود» گذاشته است. آرمان از این اتفاق بسیار لذت می‌برد و می خواهد خودش را معرفی کند، می‌خواهد اعتراف کند که این آهنگ نتیجه شیطنت خودش بوده اما ماجرا به این سادگی نیست و…

از متن کتاب:

به خودم اومدم، حضار هنوز داشتن تشویقش می‌کردن و فهمیدم داستان این آهنگ به‌قدری معروف شده که همه ازش خبر دارن، دلم می‌خواست از جام بلند شم و فریاد بزنم که اون پسربچه منم، من بودم که این آهنگ رو نوشتم، اما از این ترسیدم که دیوونه خطابم کنن.

[ لینک: کتاب جای خالی سلوچ ]

خلاصه کتاب قهوه‌ی سرد آقای نویسنده

درباره کتاب قهوه‌ی سرد آقای نویسنده

قبل از اینکه سراغ کتاب برم، هیاهو و تب و تاب عموم مردم درباره این رمان نظرم را جلب کرده بود. با خودم می‌گفتم این کتاب چی می‌تونه باشه که اینقد مورد پسند همه هستش، یعنی یک رمان ایرانی می‌تونه تا این اندازه خوب باشه؟

حقیقتش دید خوبی نسبت به رمان‌های ایرانی ندارم. اما با این حال تصمیم گرفتم که سراغ کتاب قهوه‌ی سرد آقای نویسنده برم و متوجه شدم که بله، این کتاب واقعا یک رمان خوب و متفاوت است. البته یک رمان خوب و متفاوت برای افرادی که زیاد کتاب‌خوان نیستند. این رمان بیشتر مورد پسند جوانان است. شاید اگر پایان کتاب مثل بقیه قسمت‌های کتاب خوب بود می‌توانستم از کلماتی مثل خیلی خوب و عالی برای توصیف این کتاب استفاده کنم.

به نظر من اساس معروف بودن این کتاب بر پایه متن‌های کوتاه و خواندنی آن در سراسر کتاب است. وقتی کتاب را تمام کردم با خودم گفتم، نویسنده حتما حتما یک عالمه نوشته‌ی کوتاه خوب و فلسفی داشته و یا مثلا سال‌ها مشغول نوشتن و جمع‌آوری این نوشته‌های کوتاه بوده و تصمیم گرفته این متن‌ها را در قالب یک داستان منتشر کند. کتاب مملو از تکست‌هایی بود که میشه در آن‌ها غرق شد و بارها و بارها خواند.

چیزی که در این کتاب خیلی نظرم را جلب کرد شخصیت قهرمان داستان بود. قهرمان داستان یک نویسنده است و من احساس کردم خود نویسنده کتاب – روزبه معین – در قالب این شخصیت سعی داره شیوه کتاب نوشتن را هم به بقیه یاد بدهد و انصافا به نکات خوبی هم اشاره می کند. (حداقل برای کسی که چیزی از رمان نوشتن نمی‌داند در کتاب به نکات خوبی اشاره شده است.) در کل قصد داره بگه که نویسنده بودن و داستان نوشتن این نیست که بشینی گوشه‌ای و منتظر باشی که یک چیز خارق‌العاده بهت الهام بشه. نوشتن یک مهارت است و باید با تلاش آن را به دست آورد.

در طول خواندن کتاب قهوه‌ی سرد آقای نویسنده مدام نویسنده را تحسین می‌کردم که چه کتاب خوبی نوشته و چقدر خوب با ذهن خواننده بازی می‌کند. اما وقتی به آخر کتاب رسیدم حسابی غافلگیر شدم. پایان کتاب دور از انتظار، عجیب و حتی می‌توانم بگویم ناامید کننده بود. در حدی که می‌توانم به شما پیشنهاد کنم ۱۸ صفحه آخر کتاب را نخوانید!

نکته دیگری در مورد این رمان این است که یک معمای ریز در آخر کتاب وجود دارد که ذهن خواننده را درگیر می‌کند. جواب این معما به نظر من چیز خاص و مهمی نیست، مگر اینکه نویسنده قصد داشته باشه ادامه این کتاب را منتشر کند.

در نهایت به شما پیشنهاد می‌کنم اگر کتاب‌های زیادی نخوانده‌اید و یا قصد دارید تازه کتاب‌ خواندن را شروع کنید و به دنبال یک کتاب خوش‌خوان با متنی ساده و روان هستید، این رمان را بخوانید.

[ لینک: رمان هرس ]

نقد کتاب قهوه‌ی سرد آقای نویسنده

قسمت‌هایی از متن کتاب قهوه‌ی سرد آقای نویسنده

موسیقی بی‌شک یکی از مهم‌ترین و تاثیرگذارترین هنرهاست، وقتی موسیقی در روح و جانت می‌نشینه، می‌تونی وارد عرصه‌ی جدیدی از کشف زیبایی‌های دنیای هنر بشی و تازه متوجه می‌شی هرچیزی توی طبیعت آهنگ و موسیقی خاص خودش رو داره، حتا داستان‌ها. (کتاب قهوه‌ی سرد آقای نویسنده – صفحه ۹)

عاشق شدن مثل گوش دادن به صدای پیانو توی یه کافه‌ی شلوغ می‌مونه، اگه بخوای به اون صدای قشنگ گوش کنی باید چشم‌هات رو ببندی و از بقیه‌ی صداها بگذری و اون‌ها رو نشنوی، صدای خنده‌ها، گریه‌ها، به هم خوردن فنجون‌ها… تو واسه‌م اون صدای قشنگ بودی که من به خاطرش هیچ صدایی رو نشنیدم. (کتاب قهوه‌ی سرد آقای نویسنده – صفحه ۱۱)

انتظار کشیدن ترسناک‌ترین قسمت دوست داشتن واسه یه دختره، ترس از این‌که نیاد یا این‌که خیلی دیر بیاد، اما من فکر می‌کنم اگه یه روز به پسری علاقه‌مند بشم، خودم واسه به دست آوردنش تلاش می‌کنم، چرا؟ جواب خیلی ساده‌ست، من اون رو دوست دارم و می‌خوام با کسی باشم که دوستش داشته باشم، دوست داشته شدن به‌تنهایی واسه من کافی است. (کتاب قهوه‌ی سرد آقای نویسنده – صفحه ۲۳)

خطرناک‌تر از آدم‌هایی که هیچ کتابی نخوندن، آدم‌هایی هستن که فقط چندتا کتاب خوندن. (کتاب قهوه‌ی سرد آقای نویسنده – صفحه ۳۲)

در تیمارستان زمان به‌سرعت می‌گذشت و با این‌که فقط چند روز بود که به اون‌جا رفته بودم اما به‌اندازه‌ی چند سال پیر شده بودم، چون گذر عمر توی جایی که دوستش نداری همیشه زجرآور و طاقت‌فرساست، هر ثانیه‌ای که می‌گذره انگار ساعت‌های زیادی رو از دست می‌دی و عقربه‌ها تکه‌های وجودت رو با خودشون می‌برن، و از این بابت زمان به سرعت می‌گذشت چون بیرون از آسایشگاه توطئه‌ی وحشیانه‌ای علیه من در حال انجام بود، ابی دوست گذشته و دشمن امروز من خاطراتم رو دزدیده بود و من در حالی که بین سیم‌های خاردار، نرده‌های بلند و دیوونه‌ها گیر کرده بودم، کاری از دستم ساخته نبود. (کتاب قهوه‌ی سرد آقای نویسنده – صفحه ۱۲۱)

رئیس گفت: «اینو خوب می‌دونم که هیچ‌وقت نباید یه سوال رو واسه کسی تکرار کرد، مگه وقتی که مطمئن باشی طرف گوش‌هاش سنگینه، چون در غیر این صورت طرف داره به این فکر می‌کنه چه خزعبلاتی تحویلت بده، اگه می‌خواست راستش رو بگه قطعا همون اول می‌گفت.» (کتاب قهوه‌ی سرد آقای نویسنده – صفحه ۱۷۶)

مارال گفت: «هرکسی شاید یه آهنگ داشته باشه که مدت‌ها نتونه اون رو گوش بده. یه آهنگ که گذشته رو واسه‌ت تداعی می‌کنه و دلت نمی‌آد اون رو پاک کنی یا بندازیش دور، می‌ذاری اون گوشه کنارها بمونه، گاهی آهنگ‌ها لبریز از خاطره می‌شن و حرمت پیدا می‌کنن. مثل بعضی از آدم‌ها، درسته که شاید دیگه نتونی اون‌ها رو ببینی و باهاشون حرف بزنی، اما از زندگیت پاک نمی‌شن، چون فراموش‌شدنی نیستن، اون‌ها همیشه یه جای امن گوشه‌ی دلت دارن.» (کتاب قهوه‌ی سرد آقای نویسنده – صفحه ۱۹۱)

فکر می کنم که خدا سه چیز را با ذوق بیشتری آفریده، زن، هنر و عشق، اما در عجب که تو را با چه شور و حالی آفریده، زنِ هنرمندِ عاشق! (کتاب قهوه‌ی سرد آقای نویسنده – صفحه ۱۹۶)

معرفی کتاب قهوه‌ی سرد آقای نویسنده اثر روزبه معین

مشخصات کتاب

  • کتاب قهوه‌ی سرد آقای نویسنده
  • نویسنده: روزبه معین
  • انتشارات: نیماژ
  • تعداد صفحات: ۲۲۰
  • قیمت چاپ چهاردم – سال ۹۶: ۲۰۵۰۰ تومان

واکنش‌ها نسبت به کتاب قهوه‌ی سرد آقای نویسنده بسیار متفاوت است. نظر شما در مورد این رمان چیست؟ لطفا نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.

[ لینک: اینستاگرام کافه بوک ]


معرفی چند رمان ایرانی:

  1. رمان همسایه‌ها
  2. رمان سال بلوا
  3. رمان بوف کور
فیسبوک توییتر گوگل + لینکداین تلگرام واتس اپ کلوب

امتیاز شما به مطلب

دوست داشتم: 1686
دوست نداشتم: 502
میانگین امتیازات: 3.36

انتشارات متخصصان

290 دیدگاه در “کتاب قهوه‌ی سرد آقای نویسنده

این کتاب برداشت از یک فیلمنامه قدیمی به نام دیوانه از قفس پرید هست… فیلمش هم ساخته شده….. ولی جالبتر اینکه دیروز فیلم خارجی دیدم که نسبتا جدید هم بود و برداشت از روی این دو داستان بود… یعنی دیوانه از قفس پرید و قهوه تلخ آقای نویسنده…. اسم فیلم رو نوشته بود خطوط ناموزون و قهرمان فیلم هم یک خانوم بود که اول فیلم وارد تیمارستان میشه…

جزو بهترین کتابهای بود که تا بحال خوندم کل داستان انگار خودت توی داستان هستی خیلی جالب بود

ی جوری میگین کتابای ایرانی خوب نیستن که انگار کتابای خارجی چه اش دهن سوزین مشکل اینکه مرغ همسایه همیشه غازه
این کتاب از نظر من خوب بود فقط پایانش واقعا می‌تونست بهتر باشه ولی خب ی پایانی بود که ادم انتظارش رو نداشت که همچین اتفاقی میوفته پس یکم بازم قابل قبوله
نویسنده خوب مخاطب رو با خودش میکشوند چون ذهن مخاطب درگیر این میشد که درباره شخصیت ها بیشتر بدونه
در کل کتابی نبود که بگم نه این ی مزخرف خالص بود قابل قبول بود

این بهترین کتاب بود. در واقعیت از صفحه اول تا آخر تحت تاثیر حرف هایش زیر رو شده بودم این کتاب احساسات خودش را می‌تواند به دیگران منتقل کند اما به شیوه ای دیگر ….
آخر این کتاب واقعا من را جذب کرد خیلی هیجانی بود و اصلا به نظر یک خواننده اینطور نمی آمد اما خوبی داستان همین بود که یک معمایی کوچک توانست قدرت هنر خودش را نشان بدهد..
در اولین بار من هم برایم کتاب های ایرانی خسته کن به نظر میومد ولی بعد از این کتاب نظرم عوض شد، قهوه سرد آقای نویسنده کتابی بود چیزی دیگر …. توانست خواننده سرسختی مثل من را جذب خودش کند.

عرض سلام خدمت همه

برای اینکه بخوام همه‌ چیزای دلمو درمورد کتاب بگم‌خیلی زیاد میشه
باور کنین شما کتاب بخونین اصلا بد نیست نگید کتاب خوبی نبود ازش لذت نبردم اخرش بد شد و اینا فقط سعی کنید کتاب بخونید هدفتون این نباشه کتاب خوب باشه و شما ازش خوشتون بیاد هدفتون این باشه حتی اگه شده یه کلمه جدید و زیبا رو توی یه کتاب بخونین و این کلمه به زنجیره واژگانتون ملحق بشه .
فقط سعی کنید کتاب بخونید هرچقد کتاب زیاد بخونید بیشتر میفهمید که هیچی نمیدانید، و باید بیشتر بدانید انگاه فرد خوبی واسه زندگی شخصی خودتون میشید .❤️

من تازه این کتابو شروع کردم البته برای بار دوم.بار اول انقدر برام خسته کننده بود که وسط خوندنش خوابم می برد و تصمیم گرفتم نصفه رهاش کنم و الان دوباره از اول شروعش کردم.
واقعا از صفحات اول کتاب مشخص که ارزش ادبی نداره و شاید فقط بعضی از جملات عمیقش جذاب باشن.
من بلا فاصله بعد از اتمام کتاب جزء از کل این کتاب رو شروع کردم واقعا تفاوت نگارش این دو کتاب بسیییاااررر فاحشه.البته مقایسه کار درستی نیست و هر کتابی بالاخره جذابیت و مخاطب خاص خودش داره. این فقط نظر منه.
موفق باشید.

این کتاب اصلا برام جالب نبود !
کلا اکثر رمانای ایرانی مثل غذای خشکی هستن که سخت میشه بلعیدشون نمیدونم شاید هم قضاوت بیجا دارم میکنم بهرحال بحث اختلاف سلیقه هست شاید

جوری از لفظ اکثرن استفاده میکنین انگار کل کشور های دنیا اکثرن رمان و کتابهای خوبی دارن!. اون چیزی که ما از کشورهای دیگه می خونیم معروف ترین هاشونن وگرنه همین جریان توشون خیلی زیاده عزیز. اما به قول خودتون خیلی چیز سلیقه ای هست . من از رمانای ایرانی در اکثر مواقع لذت میبرم( البته نویسنده ها برام مهم هستن و قبلش خیلی تحقیق میکنم) ژانر انتخابی واقعا مهمه. بعضیا بدون اینکه ژانر کار رو ندونن میرن سمتش

من کتاب زیاد خوندم ولی رمان کمتر. این رمان نظرم رو جلب نکرد و به قدری که فروش رفته جذاب نیست.

واقعا این کتاب مناسبه واسه تمام آدما چه اجتماعی چه گوشه گیر و اینکه نویسنده یک ذهن به این خالقی داشته و حروف حرف های سام رو اینقدر زیبا رمز گذاری کرده واقعا نشان دهنده جذابیت این کتاب است و من دوست دارم جلد دوم این کتاب بیاد و نگار دیوونه باشه و آرمان زنده باشه

با این کتاب واقعا میشه زندگی کرد!

راستش آدم کتابخونی نیستم تازه چندتا کتاب خوندم فقط.
انقد نوشتین به درد دختر ۱۶ ۱۵ ساله ای که تازه کتاب میخونه میخوره بهم برخورد😂😭

همین چند دقیقه پیش تمومش کردم. چند صفحه آخر گیج شده بودم پیچیده شده بود. کلی ذهنمو درگیر کرده همه چیش. ولی واقعا اونقدرهام بد نبود نظرات واقعا نامردییه. جالب بود!

«وقتی که فکر میکنی به پایان داستان رسیدی تازه داستان شروع میشه»
اگه حروفی که توی لکنت داشتن `سام` بود رو کنار هم بگذارید این جمله ساخته میشه که رمز داستان نویسنده بود…

سلام
من باتوجه به توضیحات ازش بدم نیومد
ولی
صفحه ۱۱ جمله ای که درباره گوش دادن ب صدای پیانو نوشته شده از روی دیالوگ شخصیت اصلی دختر انیمه your lie in April برداشتن و برام عجیب بود

مریخی هنوز زنده است
او بعد از اینکه میفهمه مارال دیگه دوستش نداره دوباره بر میگرده به تیمارستان تازه خود میکاییل هم جنازشو خاک کرده بود پس شکی نیست که این دو با هم نقشه کشیدن که برن تیمارستان
و نگار هم وقتی اون پودر سیانو که از جیب آرمان درآورد رو ریخت تو قهوه میخواست بده به مارال . چون خودش تو مرگ آرمان مقصر بود میخواست یجوری مارال رو بکشه که دیگه عذاب وجدان نداشته باشه اما وقتی دید شهاب وارد خانه شد دیگه زورش نمیرسید به همین دلیل خودش قهوه رو خورد و بیهوش شد شهاب و مارال خواستند با پلیس تماس بگیرند اما فکر کردن اگه اینجوری بشه پلیس بهشون شک میکنه و زندگیشون به خطر میفته اونا از آنجا فرار میکنن
بعدش میکاییل میاد و میبینه که پودر سیانو (نمیدونم درست نوشتم یا نه) تقلبی بود فقط باعث میشه که آدم بیهوش بشه و پس از مدتی دوباره به هوش بیاد وقتی نگار به هوش میاد از زنده بودنش تعجب میکنه و میکاییل هم اونو میبرع بیمارستان و خوب میشه همه چیزو براش تعریف میکنه نگار وقتی فهمید که آرمان زندگی تو تیمارستان رو بیشتر از زندگی واقعی دوستداره بیخیالش میشه پس ار مدتی هم وقتی میفهمه شهاب و مارال با هم ازدواج کردن دیگه نمیخواست مزاحمشون بشه و زندگیشونو خراب کنه از ایران میره و به زندگیش میرسیه
وقتی آرمان به تیمارستان بر میگرده ریس بهش میگه هان مریخی مگه نزده بودی به چاک چیشد برگشتی ؟
آرمان درحالی که چشماش پر از اشک بود ریس رو بغل میکنه و میگه کسی رو نداشتم که اون بیرون منتظرم باشه …….
والسلام میلاد موسوی

این همون پایانی بود که میخواستم .آفرین به ذهن خلاقتون

حقیقتا این ادامه ای که براش چیدی رسما گند زد به کل کتاب!
وقتی یه نویسنده تصمیم میگیره پایان کتابشو باز بزاره چیدن ادامه ی داستان در حالی که مطمئن نیستی و فقط داری خلاقیت خودتو برای ادامه ی کتاب بیان میکنی اشتباهه.

نمیدونم این نکته مثبت به حساب میاد یا منفی اما برا من یه سردرگمی خاصی داشت اینکه داستانو داره کی تعریف میکنه؟ کدوم شخصیتا واقعی بودن کدوما حاصل بیماری اسکیزوفرنی؟ بالاخره مهرانی وجود داشت یا نه؟
و چیز عجیب تر این بود که هرکی از راه میرسید کلی حرف فلسفی تو آستینش داشت انگار که داشتم یه تئاترو تماشا میکردم که همه ی شخصیتاش قهرمان بودن حتی اون زندانی قلچماقش.
بله به نظر منم هجده صفحه پایانیش خیییلی درخشان تر میتونست باشه و حتی میتونست فقط با جنازه ی آرمانو یه نامه ی دیگه تموم شه ولی خب به هر حال نویسنده اینطور صلاح ندیده
نکات مثبتش کم نبودن نثر روانی داشت رمانی بود که به شدت ذهنو خسته میکرد(من بعد خوندنش چند مرتبه سرمو کوبیدم به دیوار) و درگیر اتفاقات توش قضیه ی لکنت سام(شما بخون بیژن) تو قالب کتاب جذاب بود اما کاش سام خودش نمیگفت رازشو چون شاید اگه یه نفر از اولین روز لکنتش باهاش بود یه جمله دیگه در میومد مثلا کاش خود نویسنده اشاره میکرد که هیچ حرفی بیخود نوشته نشده شاید جذاب ترم میشد

به هر حال خسته نباشید میگم ذهن منو به چالش کشید خیلی جاهاشو دوست داشتم و امیدوارم این نقدا جسارتتونو برا نوشتن کتاب بعدی کم نکنه بی صبرانه منتظرشم و در توانمندی شما شکی نیست

همین الان کتاب رو تموم کردم و میتونم بگم که ازش واقعا لذت بردم
با تشکر فروان از آقای نویسنده و قلم گیراشون
خسته نباشید♡

من مطمئنم که آرمان زندس! یعنی این تصور نگار بود که فکر می‌کنه آرمان مرده! چون غیر عقلانی میشه این همه زحمت بعد بمیره؟! نه!
من جملات سام رو رمزگشایی کردم، این شد:
وقتی که فکر می‌کنی به پایان داستان رسیدی، تازه داستان شروع میشه!
در کل به خاطر این که ذهنم رو به چالش کشید، واقعاً ازش لذت بردم!

چقد خوب بود این کتاب من ک کلی دوسش داشتم 🥺❤❤❤خسته نباشید فراوان اقای نویسنده

وقتی دارم فکر میکنم که به خاطر این کتاب چند تا درخت قطع شده اعصابم خورد میشه. تازه الان به چاپ نود رسیده، یعنی نود هزار نفر بیچاره مثل من وقت و پولشون هدر رفته.
کاش آقای نویسنده صبر میکرد و وقتی پایان خوبی براش پیدا میکرد بعدش کتاب رو چاپ میکرد نه اینکه آخر داستان رو یک جوری سر هم کنه بره. دلم برای همسرم سوخت که هر شب مجبورش می کردم بیاد بشینه و با هم کتاب بخونیم. ای کاش میزاشتم بره تویه اینستاگرام و تلگرام تا مطالب مفیدتری یاد بگیره.
این کتاب و کتاب مردی به نام اوه بدترین کتاب هایی بودن که در عمرم خوندم.

این دیدگاه شماست، ولی اگه کمی با دقت بیشتر این کتابو مطالعه میکردین، متوجه میشدین که از همون ابتدای داستان معلوم بود که پایان این کتاب، نا معلوم میمونه
پیشنهاد میکنم صفحه ی ۱۷ رو یک بار دیگه بخونین که خوده نویسنده نوشته : (واقعیت اینه که یه داستان نیمه کاره خیلی بهتر از یه داستان با پایانی مسخره‌ست)

خیلی با شما موافقم. چرت و مزخرف و غیر واقعی. همون صفحه اول که زن ۲۵ ساله رو مثل دختر ۱۲ ساله معرفی کرده تا آخرش. متاسفم برای سطح درک عموم که چنین آثار سخیفی براشون هیجان داره

پس کتاب غرور و تعصب رو نخوندی چون اسکار چرت ترین کتاب میرسه بهش

ین کتاب نه محتوا داره ن حتی یک داستان گیرا و کشنده داره. فقط پر شده از یک سری جملات اینستاگرامی که برای اونایی که دنبال جملات برای عکس پروفایلشون میگدن خوبه.شاید اگر از خوندن یک کتاب پشیمون باشم اون اینه.

چند سال متوالی…
از خوندن این کتاب خسته نشدم…
راز هایی درون کلمات این کتاب نهفته است که هنوز بهد ۳ سال کامل پیدا نکردمش…
ولی هنوز کامل متوجه رمز تکلم سام نشدم…
فکر میکنم این باشد…
آیا فکر کنی که ندانستن از شروع…
متاسفانه نصفه است 🙂

رمزش اینه: وقتی فکر میکنی به پایان داستان رسیدی، تازه داستان شروع میشه.

وقتی کتابهایی مثل جای خالی سلوچ یا چشمهایش را خوانده باشی بعد بیای سراغ این کتاب می فهمی که چقدر وقتت را هدر دادی.

یعنی یکی بگههههه چرا آخرش جوری شدددد که من باید به فکر جلد دومش تا آخر زندگیم باشم؟
چرااااا این زندگی انقد بی رحمهههههه چراااااا

انتظار کتاب ملت عشق رو داشتم ولی

به عنوان یک فرد که داره دوره نوجوانیش رو به پایان می رسونه فکر میکنم که داستانی بود سرشار از دیالوگ ها و جملات تامل برانگیز که توانایی ایجاد تغییراتی،هرچند اندک، در زندگی و افکار شخص رو داشتن.شخصیت آفرینی در بعضی قسمت ها می تونست بخش های کوچیکی از شخصیت خودم یا اطرافیانم رو برام به تصویر بکشه که از تخیلی بودن داستان برای خواننده کم میکرد و به شخصه تونستم که با نوشته ارتباط بگیرم.
پایانی که از نظر خیلی ها بی معنی و گنگ بود رو میتونم بهترین حالت پایان این داستان در نظر بگیرم چون همیشه قرار نیست پایان داستان ها دیزنی وار و شاد باشه و اون درگیری ذهنی ای که ایجاد شد در نگاه من نه برای پوشوندن عیب های داستان بلکه برای این بود که نویسنده از ابتدا،انتهای داستان رو از بر بود.
تجربه و توانایی ای در نقد یک اثر ندارم پس فقط یک برداشت شخصی از یک رمان عامه پسند بود.
و در کل خوندن این اثر میتونه یک هدیه به خودمون و اطرافیانمون باشه.

بنظرم مقایسه تون از اساس اشتباهه، درسته نمیشه پرایدو با بنز مقایسه کرد اما پراید خوب هم داریم!!!
اگه این کتابو تو سن ۱۵،۱۶سالگی میخوندم قطعا بعنوان یه کتاب خوب تو ذهنم ثبت میشد،بنظرم ماباید درنظربگیریم ازکتاب چی میخایم و قراره چی بهمون اضافه بشه،برای یه نوجوون حرفای خوبی برای گفتن داره،اما برای کسی که عشق و عاشقیاشو کرده دیگه حرفی نداره و ازنظرش سطحی میاد،اما فک کنین این کتاب تاثیرشو روی یه نوجوون بذاره و بخاد دیدشو کمی وسیع کنه به دنیای یه نوجوون و دغدغه هاش،اونموقع نمره ی بهتری به کتاب میدید.

از نظر من کتاب قهوه سر آقای نویسنده یک کتاب فوق‌العاده زیبا و یکی از تاثیر گذارترین کتاب های موجود است… این کتاب به نظر می رسد که محتوایی مانند فیلم دیوانه از قفس پرید رو داره البته با عاشقانه تر کردن و با جملات فلسفی توانسته چاشنی ترش کنه
کتاب سطح نه چندان بالایی ندارد ولی می تواند دید گاها رو تغییر دهد یه کتاب معمایی، داستان وقتی به پایان داستان میرسی، تازه داستان شروع میشه!!! داستان نگار رو میگه،کتاب واقعا زیبایی بود من از اغلب صفحاتش عکس گرفتم جملات زیبایی نویسنده میگفت در کل می توان گفت با همان فیلم دیوانه از قفس پرید یاجزیره شاتر کامل کننده مفهوم همدیگر باشد🌹

کتاب رو چند سال پیش خوندم همون وقت هایی که تازه اومده بود جزیاتش اصلا یادم نیست ولی یه داستان خیلی رمانتیک بود با یه پایان هیجانی نویسنده ش خیلی آدم عاشقیه به نظرم چاکریم … در مجموع خوب بود یبارو ارزش خوندن داره

از نظر من کتاب خوبی نبودی.
خیلی جای ایراد داره’ از خوندنش لذت نبردم.

سلام خدمت بزرگواران، به نظرم این کتاب در مجموع کتاب خوبی نیست و فقط بخاطر پاراگراف هاش و داستان کوتاه موجود در متن هست که خیلی معروف شد. اما تو همین سبک کتاب ها که پاراگراف های خواندنی زیبایی دارن کتاب هایی به مراتب بهتر وجود داره .من توصیه میکنم کتاب های جناب عباس معروفی رو بخونید که کاملتره ( اکثر کتاب‌هاش شاهکاره) و یا کتاب رمان جایی برای رفتن نوشته جناب امیر سلمانی رو بخونید که پر از پاراگراف های جذاب و خوندنیه. ممنونم

با سلام و خسته نباشید به روزبه معین
خوندن این کتاب اصلا قابل مقایسه با کتاب هایی که قبلا خونده بودم نیست متن بسیار ساده و موضوع کلیشه ای هست اما به کاربردن بعضی از جملات فلسفی یا داستان های جالب در نگارش کتاب باعث با مفهوم تر شدن اثر شده و به جا گذاشتن معماهای ریز و درشت برای مخاطب احتمالا باعث فروش بی نظیر کتاب شده که با این نثر کاملا به دور از انتظاره و البته که الهام گرفتن از فیلم های مختلف و گنجاندن سکانس های همشون توی کتاب هم در جذب مخاطب عام بی تاثیر نیست مثل بهره گرفتن از فیلم پرواز بر فراز آشیانه ی فاخته یا دیوانه از قفس پرید به هر صورت کتاب جالبی برای کسانی هست که کتابخوانی رو تازه شروع کردن

وقتی به پایان داستان میرسی، تازه داستان شروع میشه!
الان این جمله چه معنی داره؟ ..

بنظر من نویسنده با زیاده گویی هاش دیگه زیادی فضا رو احساسی کرده بود و این اواخرم داستان کسالت بار شده بود. تهشم که به مرگ بی معنی ارمان ختم شد که باعث شد به این فک کنم نکنه این ارمان واقعا مریض بوده که میخواسته با مرگشم داستان بسازه! و تکمیل کنه داستانشو در واقع؟

کلیشه بودن فضای تیمارستان و کپیش از فیلم “پرواز بر آشیانه فاخته” زیادی واضح بود!
و بعضی جاها نویسنده میخواست فقط حرفشو بزنه و اون چیزی که تو ذهنشه وارد داستان کنه؛ مثلا اونجا که ارمانو به جرم بمب گذاری! انداختن زندان و یه قلچماق راجبه عشق و مین گذاری اومد نظر داد هههه

اگه بخوام نمره بدم از ۵، این رمان ۲/۵ میگیره.

کتاب خیلی خوبی بود خیلی چیزا رو میشه ازش یاد گرفت خسته نباشی اقای معین

وحشتناک کتاب فوق العاده ای بود چند ساعته که به مانیتور زل زدم تا تمومش کنم….
کسایی که میگن مضخرفه اینو بدونن که نباید به نویسنده ی یک اثر بی احترامی بشه اگه یک سبک رو دوس ندارید دلیل نمیشه توهین کنید
این کتاب اسمش روشه قهوه سرد خوب اگه قرار بود پایان خوبو شیرینی داشته باشه اسمشو میذاشتن چای شیرین دیگه…

خلاصه اگه آدم سردی هستید کتاب رو بخونید وگرنه نخونید و بیخودی هم توهین نکنید.
یاحق🌿🌿🌿❤️

یعنی به ١۵-٢٠ صفحه آخر که رسیدم داشتم ذوقمرگ میشدم بعد جوری داستان آبکی تموم شد که کلی تو ذوقم خورد
فقط میتونم بگم پایان آبکی

من کتاب رو نخوندم ولی طبق چیزی که از نظرها خوندم میگم.
این کتاب پایانی باز داشته.
پایانش بسته نبوده.
صرفا برای کتابی که پایان باز داره کلمه پایان‌بندی مناسب نیست.
در خیلی از پیاماتون هم خودندم که می‌گفتین چون پایان‌بندی نداشت خوب نبود و از این قبیل😐
واقعا درک نمی‌کنم این پیام رو میدن.😐😂

آقا و خانومی که ادعا داری خیلی کتاب خونی؛
چرا توهین می‌کنی؟ می‌دونی نویسنده چقدر وقت گذاشته بنویسه اون کتاب رو؟(چه بد چه خوب) می‌دونی چقدر سخته براش؟
بابا حداقل آخر تخریباتون یدونه خسته نباشی بزار.
اینجا رو گذاشتن برای نظر دادن.
نظر میدی خب برادر من خواهر من محترمانه بگو.

مقایسه هم خوبه اما با کتابایی در سطح خودش
به هیچ‌عنوان نمی‌شه دانش‌آموز ابتدایی رو با دبیرستان مقایسه کرد.

متشکر ازتون
کتاب رو هم می‌خونم تا ببینم قلم نویسنده در چه حاله.
به هر حال نویسنده کتاب قهوه سرد، خسته نباشی.
امیدوارم بهترین آثارت رو بخونم.

چقدر ادب و شخصیت از گفتارتون میباره

سلیقه ها متفاوته و نمیخوام‌ به کسی خرده بگیرم و به نظر من کتاب فوق العاده ی بود با اینکه اواسط کتاب حوصله سر بر شد و نمیفهمیدم ولی وقتی کتاب رو تموم کردم و به پایان جذابش رسیدم مات و مبهوت به کتاب خیره شدم و با خودم میگفتم تو چقد کتاب عجیبی بودی و بی درنگ بارها صفحات رو ورق زدم و دوباره بخش هایی از کتاب رو‌خوندم و هر بار به فهم جدیدی میرسیدم و شگرف زده میشدم!

من کتابشو دارم همین الان تو اتاقم کنار کشو افتاده من خوندم ولی از جایی که ارمان مرد دیگه داستانش مسخره شد واسه همین بقیش رو دیگه دلم نمیخاست بخونم

شما بخون زنده شدن آرمان با من…

کتاب برای رده ی سنی ۱۵ سال که تازه شروع به کتابخونی کردن مناسب هست . ولی برای کتابخوان های حرفه ای این کتاب بسیار ساده به نظر میرسد.

رمان بسیار زیبا و متفاوتی بود.
اگه از رمان خوشتون نیومد لطفا توهین نکنید کسایی که توهین میکنن به این رمان و میگن چرت درک درستی از کتاب ندارن اگه دقت کنین حتی تو خود رمان هم گفته شده بود.
و جالبی این رمان برا من در رمزش بود و معنی لکنت های سام اینه که هیچ چیز بی دلیل نیست خود رمز هم بسیار مفهومی بود(وقتی که فک می‌کنی به پایان داستان رسیدی تازه داستان شروع میشه) در کل میتونم بگم کل رمان مهفومی و با دلیل بود.
در آخر متشکرم از نویسنده محترم این اثر⁦👌🏻⁦🙏🏻⁩

سلام من این کتابو دوست داشتم حس و حالش قشنگ بود و شخصیت های دوست داشتنی ای داشت ، خوندش ضرر نداره
مرسی از نویسنده😊❤

نظر من این کتاب کاملا عالی نبود اما بد نبود دیالوگ های قویی داشت و اینکه واقع بین باشیم تو زندگی واقعی ادم هایی هستند که یک روز بودند اما دیگ نیستند و داستانشون با ما نیمه تمام مونده و….ونویسنده نخواسته همه چیز داستان شفاف باش تا بیشتر ذهن ما داستان سرایی کنه و….
امیدوارم کتاب های قوی تری از ایشون بخونم

البته یه چیزم بگمااا! این کتاب چرا یه شاهکار هنریه?!

چون نویسنده ، آقای روزبه معین کرامی خودش میدونسته ما ممکنه متوجه منظوراتش نشیم!!

برای همینم از راز لکنت سام استفاده کرده که ما تقریبا مجبور شیم دوباره کتابو از اول بخونیم! بله، این کتاب میشه کفت درباره ی تمام تاب های معمایی و حتی فیلم ها صدق میکنه، چون تازه کل داستانو متوجه شدیم، و وقتی از اول شروع به خوندن میکنیم تازه دلیل اتفاقاتی که میفتن رو میفهمینم، دست مریزاد.،و برم کتابو دوباره بخونم، فقط منتظرم اکه کسی جواب او سوالارو میدونست به منم توضیح بده، شاید درک من به اینجاهاش نمیرسه☺☺☺

تمام حرفایی رو ک سام با لکنت میگفت رو بزاری کنار هم در میاد وقتی ک فک میکنی داستان تموم شده تازه داستان شروع شده

الان جواب چند تا سوال منو، اگه کسی داره خواهشا، خواهشا میشه به منم بگه! منم برای خوندن این کتاب وقت گذاشتم، و خییلی دلم میخواد یه برداشتی ازش داشته باشم! ولی اینکه آرمان در صورت عشق به یلدا پس چطوری با مارال رابطه داشته، اینکه چطور با اینکه مش رحیم تلفنو از دستش کشید با نگار ارتباط برقرار کرده و آدرس خونه ی نگار رو بلد بوده?! ، اینکه ابی بالاخره چی به سرش اومد و اینکه بایگان ، پارسا و اون مرد توی بازداشتگاه دییقا کی بودن یا اصلا وجود داشتن یا نه… و یلدا که بعد از دریافت اون به اصطلاح بمب خاطرات چیکار کرد…. مسلما نکات جا افتاده ی زیادی هستن دیگه نه?!! اگه کسی جواب اینا رو میدونه ممنون میشم نظرشو به منم بگه ، منتظرم، با تشکر♥♥♥

چون کتاب خیلی خوبیه قبلش بگم دیدگاه من خطر «اسپویل» داره:
خب اول اینکه اگه واقعا یلدایی وجود داشت هم منافاتی نداشته که آرمان با مارال رابطه نداشته باشه. چون همیشه آدم هایی هستن که نمیتونن با کسی که عاشقشن باشن و وارد یه رابطه دیگه میشن. نکته دوم اینکه آرمان پشت تلفن با نگار صحبت نمیکرد با دختری که شماره اش رو رندوم گرفته بود صحبت میکرد نکته سوم و مهم تر این که تمام اینا داستان بودن داستان یه نویسنده اسکیزوفرنیک. پس میشه گفت اکثر اتفاقاتی که توی نوشته ها می خونیم جزو داستانی بوده که آرمان داشته می نوشته . تشابهات اسمی و تشابهات محل ها هم به خاطر قرار گرفتنش تو اون محیط بوده . برف های بین درخت های کاج و چنار، میکاییل و رییس، پنجره اتاق و سایر تشابهات فقط به خاطر بودن آرمان تو بیمارستان بوده و اگر نه که از دید من تمام مسائل دیگه فقط داستان زاییده ذهن آرمان بوده پس احتمالا نه یلدایی وجود داشته نه ابی یی نه دکتر پارسایی و نه حتی مش رحیمی!
اینکه چجوری آدرس خونه نگار رو بلد بوده هم عجیب نیست نگار دوست مارال بوده خیلی راحت ممکنه آدرس خونه اش رو بعد از یه بار برگشتن از بیرون سه نفره یاد گرفته باشه .

طبق حرفای دکتر شایگان که آخر داستان گفت که ارمان دوستش بوده و برای کتاب جدیدش اومده توی تیمارستان. یعنی اونا همه تخیلاتش بودن ولی داستان های توی تیمارستان درست بوده

ببخشید، راستش من نمیخوام فقط نظر بدم!! در اصل میخوام دوتا سوال که خیلی برام مهم هستن هم بپرسم، به نظر من کتاب قهوه ی سرد آقای نویسنده واقعا به دلایلی عااالیه! فقط چند تا چیز لازمه که به درررک خود نویسنده برسیم، اول خود نوع فهم و درک و تیپ شخصیتی خودمونه، و دوم جزئیات کتاب، خوب، آقای روزبه معین کاملا اصل اول رو رعایت کردند و شخصیت مارد با کتاب تداخل دادن، ولی مشکل اینجاست مه بعضی از جزئیات واقعا قابل فهم نیستن!! مثلا من خواستم کمک بخوام، ببینم کسی میدونه آرمانی که عاشق یلدا بود چجوری با مارال رابطه داشته?! یا چجوری آدرس خونه ی نگار رو گرفته بود و بعد از آتیش سوزی به اونجا رفته بود?! یا آیا اصلا ابی به نتیجه ی کارش رسید و دستش رو شد یا نه??! اگه اینارو بدونم خیلی خوب میشه چون اونوقت حق دارم نظر بدم!! الان درک درستی از -جزئیات کتاب – ندارم و فکر میکنم پس قطعا نمیتونم تو نظرات هم وقتی یه چیزی مبهمه سهیم باشم! با توجه به اینکه ژانر رمان هم به گونه ایه که مبهم جلوه کنه و نصف زیباییش به اینه، اینکه داخل جزئیات غرق نشی و به جاش از فلسفه ی عمیق و مبهم استفاده کنی زیبا بخشه، اما این جزئیات مهم که دلیل بخش داستات هستن به نظرم باید نادیده گرفته نشن…

من معمولا هر کتابی رو میخرم دوبار میخونمش. اما این کتاب به نظرم در حد ی بار بود
خیلی معمولی بود
اخرش هم فقط خواسته بود غیرقابل پیش بینیش بکنه

من ک خوشم نیومد
حین خوندنش واضحا متوجه میشی ی نویسنده مبتدی نوشته

اما به نظرم باید این کتاب هارم خوند تا وقتی رمان های قوی رو میخونی بیشتر قدرشونو بدونی

حیف هزینه و وقت! یکی از ضعیف ترین کتابهایی که خوندم! تجربه بهم ثابت کرده آثار پر فروش! ارزش وقت گذاشتن ندارن.

موقع خوندن کتاب یه حس گنگی داشتم. حسی که ازش اصلا خوشم نمیاد ولی تو این رمان دوستش داشتم. دوست داشتم بدونم ادامه داستان مردی که توی بازداشتگاه بود چی میشه. ولی حتما پایان دلچسبی نداشته که نیمه کاره رها شده 🙂 ممنونم آقای معین خیلی لذت بردم.

دوستان عزیز و بزرگوارم کتاب بخونید، نقد کتاب هایی که خوانندید رو بخونید و خودتون هم در نقد ها شرکت کنید، هر مسیری شروعی داره و هرکسی در هر مسیری کم کم پیشرفت می کنه. قطعا سلیقه و درک در هر زمینه ای به مرور بهبود پیدا می کنه. ما حق نداریم در هیچ زمینه ای افراد رو قضاوت کنیم. به زعم خودم خوشحالم از اینکه سرانه مطالعه در کشور رو به بهبود هست. هرچند با کتاب های ساده و دارای داستان های ساده و بعضا دارای مشکل.
با آرزوی سعادت برای همه عزیزانم در جامعه بزرگ ایران

وقتی یک اثر ادبی مثل فیم یا کتاب و … اینجور با اقبال عمومی روبرو میشه مطمئنا زرده.
از پر فروش ترین فیلم سینمای ایران بگیر تا ….

من این کتاب رو خوندم
خیلی قشنگ بود
میتونم بگم تنها کتاب ایرانی که انقدر نظرمو جلب کرد
🔥🔥🔥🔥🔥

عالیییییییییی

برای اکثر جامعه ایرانی که اهل مطالعه نیستند و بیشتر سواد مجازی دارند، مورد پسند بوده، باز هم جای شکرش باقیست، اما کتا قهوه سرد، کتاب نیست، رمان نیست، حتی خاطره هم نیست، فقط وصله و پینه ،هرچند من با اینکه کتابهای زیادی خوانده ام ، هنوز خود را کتابخوان نمی دانم، اما امیدوارم که کتاب خوانی کار هر روز ما ایرانیان باشد ،حتی آثار ضعیف که ما را هدایت کند

حیف انرژی که خرج کنی و این کتابو نقد کنی!
به طور خیلی خلاصه : حیف کاغذ

واقعا یه عده رو درک نمیکنم کتابی با این فروش به این خوبی رو میگن بده و عملا کتاب رو تو ذهن کسی که نخونده بد میکنند شما از کتاب هیچی نمیدونید چرا میگید بده
یکی از دوستان میگه این کتاب واسه نوجوان هاست نه واسه ما که خیلی کتاب خوندیم متاسفم که این تفکر رو دارید تو ایران حتی کتاب خوانی هم به پز دادن رسیده
دوستان که هنوز نخواندن این کتاب در سال ۹۶ منتشر شد که تو هفت ساعت امضا کتاب توست نویسنده چاپ دومش تمام میشه کتاب واقعا عالی بود
متاسفم از کسایی که هیچ درکی ندارن از کتاب وفقط نظر میدن

مگه هر کتاب پر فروشی خوبه؟
دوما هم مگه کتاب خوندن به سن که میگید ما خیلی کتاب خوندیم

خیلی کتاب جالبی بود..بنظرم تجربه ی قشنگی بود بااینکه پایان غافلگیر کننده ای داشت اما ارزش خوندنو داشت چرا که گاهی وقتا سفر به این معنی نیست که به مقصد خاصی برسی باید از جاده و مسیرت لذت ببری.شاید واسه یسری پایان قابل توجهی نداشت ولی تکستهایی که از زبون ادمای مختلف درمورد عشق و تنهایی و…گفته میشد واقعا بینظیر بود و ارزش یادداشت کردن و موندگار شدن توی ذهنو داره

ولی انصافا از حق نگذریم کتاب پایان جالبی نداشت… میدونی شاید به قول خود نویسنده پایان یه داستان نه باید خیلی پیچیده باشه و نه خیلی ساده… فقط باید دور از انتظار باشه گاهی…
درسته؟!!

اقا دمش گرم ..من کتابشو نخوندم هنوز .ولی اینو خوشم اومد ازش که تونسته با باوری که ایجاد کرده در ذهن خودش وتاثیری که با ارسال ارتعاشی که فرستاده تونسته تاثیر شگرفی هم برا خودش هم تو ذهن مخاطباش ایجاد کنه ..که بتونه کتاب پرفروشی داشته باشه و مخاطبهای زیادی را جذب خودش کنه که بخان در موردش نظر بدن ……اینو به خاطر داشته باشید اصل کار مهم نیس اون حسی درون خودش ایجاد کرده که میتونه کتاب پر فروشی بشه مهمه.دمش گرم عالی بود…شاید به نظر گروهی این کتاب کلی ایراد داره ولی تونسته بیشترین فروشو داشته باشه واین یعنی باور وقانون طبیعت

اقا دمش گرم ..من کتابشو نخوندم هنوز .ولی اینو خوشم اومد ازش که تونسته با باوری که ایجاد کرده در ذهن خودش وتاثیری که با ارسال ارتعاشی که فرستاده تونسته تاثیر شگرفی هم برا خودش هم تو ذهن مخاطباش ایجاد کنه ..که بتونه کتاب پرفروشی داشته باشه و مخاطبهای زیادی را جذب خودش کنه که بخان در موردش نظر بدن ……اینو به خاطر داشته باشید اصل کار مهم نیس اون حسی درون خودش ایجاد کرده که میتونه کتاب پر فروشی بشه مهمه.دمش گرم عالی بود

یک افتضاح ادبی هم نبود حتی
چرند محض بود
حیف کاغذ

میتونی نخونی شما هرکس ی سلیقه ای داره بی احترامی نکن ب بقیه

به نظرم این رمان یکی از آثار پسامدرنیه که آدم گاهی از اتفاقات سر در نمی یاره ، اما باز دلش می خواد بخونتش. یکی از ویژگی های مهم در نوشتن رمان ، نثر و لحنه ، که به نظرم این رمان نمونه ی کامل نثر و لحن منطبق با شخصیت اول شخص راوی است. آدم توی یه تکاهییش واقعا غرق میشه. و یکی از نقاط قوتش اینه که زمان و مکان کمی نامشخص داره، این باعث میشه ذهن خواننده فضاها رو تجسم کنه این واقعا قوته ایت داستانه ….
پایان داستان به نظرم بی نظیر بود ، بهتر از این نمی شد ، پایان داستان باید بین باز و بسته باشه ، طوری که آدم تا ساعت ها و روز ها ذهنشو درگیرش کنه ، این یکی از رمان هاییه که پایان فوق العاده غیر پیش بینی داره

یا خدااااا
پسامدرن؟!!!! واقعا؟؟!!!
تو رو خدا اغراق نکنید؛ کمی ملایم‌تر!!
ما همه نمی دانیم مگر اینکه خلافش ثابت بشه! 🙂

داستان خیلی ضعیفی داره و نویسنده سعی می‌کنه با وارد کردن یه سری معما ذهن رو درگیر کنه. و می‌شه گفت بیشترین ضعفش مربوط به
پایان‌بندیشه که اصلن به روند داستان نمی‌خوره.

برای یه کتابخوان نوجوان خوبه که خیلی میتونه اونو به کتبخونی ترغیب کنه ولی اگه یه کتابخوان حرفه ای هستین بهتره بگم دورشو خط بکشین
کتاب ضعیفی بود ولی من خیلی ازش ناراضی نیستم. یادمون بمونه اینو داریم با چی مقایسه می کنیم. بعضی از دوستانم اینو با موراکامی مقاسیه می کردن 😐
برای اولین کتاب بدک نیس. امیدوارم بهتر بشه
(دوستان عزیز کم بگین شخصیت سام خیلی عمیقه:|… بخدا خیلی شخصیت ملکوتی نیست یکم کتاب بخونین بهترشم هست خودم تضمین می کنم:| )

فاجعه نویسندگی ست این قهوه سرد..بدترین چیزی که تابحال خوندم

اره اگه همه این کارو میکردن و رمز رو در میوردن قطعا به زیبایی این کتاب میرسیدم
سلایق کاملا متفاوته اما این کتاب فوق العاده اس

مهران که همراه آرمان زندگی میکرد چطور ؟!
واقعا کسی او را نمی دید!؟

مهران توهم اون شخصی بود که آرمان داشت کتابش رو می نوشت. در واقع شخصیت اصلی رمان آرمان، اسکیزوفرنی داشت.

میشه رمز کتابو بگید . من خوندمش خیلی هم دوسش داشتم . بنظرم این کتاب فقط واسه اونایی جالبه که تکست هاشو بتونن درک کن …….باید تو عمق کتاب غرق شد….من وقتی میخوندمش کاملا با حساش همراه بودم و لذت بردم ….اون وسطاش میشدپایانش رو حدس زد . معلوم بود پایان داستان نویسنده ای که میخواد دور ار انتظار باشه باز میمونه

رمزش میشد وقتی که فکر میکنی به پایان داستان رسیدی تازه داستان شروع میشه

من هنوز فرصت نکردم که کتابو دوباره بخونم که رمزشو در بیارم اما فکر نکنم اینی که این دوستمون گفتن باشه چون اینو که واضح تو خود کتاب گفت! اگه تمام حرف های متین (اسمش رو مطمئن نیستم همون پسری که لکنت داشت) رو از اولین باری که وارد کتاب میشه تا آخر کنار هم بذاری رمز کتاب بدست میاد

من برای چندمین بار این کتاب و خوندم…
جذابه…
اما دوست دارم بدونم دختری که آرمان تلفنی باهاش حرف میزد هم جزو تخیل آرمان بود ؟؟!

اون دختره که همون نگار بود آخر داستان مشخص شد

اصلا باورم نمیشه کسی به این کتاب بگه جذاب. اشتباهات فراوانی در بخش نگارشش وجود داره. از این شاخه به اون شاخه پریدنها. جملات کلیشه‌ای و داستانهای کوتاهی که از جاهای دیگه کپی‌برداری شده. اگه واقعا کسی میخواد قلم یه نویسنده رو محک بزنه می‌تونه کتاب‌های شاهکار دنیا رو بخونه تا متوجه بشه این کتاب چقدر سطح پایین نوشته شده. در مورد راز این کتابم بگم که
در واقع نویسنده خواسته تموم کاستی‌هارو زیر همین راز پنهان کنه و چون ذهن مخاطب عادی با این راز مشغول میشه به حواشی توجهی نمی‌کنه. خیلی جاهای کتاب یه گاف بزرگ بوده ولی اصلا به چشم نیومده. داستان زمان و مکان نداره که باعث شده خیلی تصنعی به نظر بیاد. همه‌ی شخصیتا با یه نوع ادبیات حرف می‌زنن که ضعف شخصیت‌سازی نویسنده رو نشون میده. نظرمم در مورد پایان کتاب اینه:
شخصیت اول داستان زنده ست و اون پیرمرد،میکاییل اینو می‌دونست. آرمان تظاهر کرد که مرده تا هم در ذهن مارال زنده بوده و هم از دست نگار راحت بشه چون تو نقشه ی آرمان همه چیز درست بود بجز،عاشق شدن نگار…
و سام و رییس و … وجود خارجی نداشتن تنها شخصیتهایی بودن که از افراد تو تیمارستان اقتباس شده بود. به همین دلیل وقتی مرد روی ویلچرو صدا کردن رییس رییس اون جواب نداد و حرفهای سام فقط یه رمزگشایی بود که نشون میده پایان کتاب به مرگ ختم نمیشه. در واقع سام یه شخصیت خیالیه

هر کتابی باید توی سطح خودش بررسی بشه . این درست نیست که این رمان رو با رمان های شاهکار دنیا مقایسه کنیم .
ژانر کتاب تا حدودی هم تخیلی بود و این اثر برای علاقمندان این ژانر بسیار جذابه و این که شما به ژانر تخیلی و ماجراجویی علاقه نداری دلیل نمیشه که کتاب سطح پایینه .
اتفاقا رمان بسیار مهیج و جذاب بود و هر خواننده ای با سلیقه ی خودش می تونه از اون برداشت شخصی داشته باشه

کاملا موافقم

از دیدگاه من که تازه ادم کتاب خونى نیستم! کتاب فوقالعاده سطحى و ضعیفى بود که هم نگارشش به نظرم یه جاهایی غلط بود هم داستان اون قدرى جذاب نبود و هم پایان بسیار بى ربطى داشت. شاید هم سلیقه اییه. اما من که اصلا جذبش نشدم و ادم سخت پسندى هم نیستم در کل…!

امشب کتاب تموم کردم و واقعا بد بود. نثر بد و متاثر از ترجمه ها که یکدست نبود و هی بین محاوره و کتابی جابجه میشد، توصیفات ناقص و کلیشه، شخصیت پردازی بد که تقریبا همه شبیه شبح و بی شخصیتند و همه فیلسوف! دیالوگهای طولانی چند صفحه ای که از زبون دکتر تا دزد همه نوشته شده بود و معلوم بود همش خود نویسنده است…کلا انگار خواسته بود یه عالم دلنوشته رو بهم وصل کنه و بکنه کتاب وگرنه اصلا داستان خاصی نداشت، همش هم کپی کاری از چند تا کتاب و فیلم امریکایی بود… مثلا اونجا که گفت شوک درمانی من دیگه رفتم تو دیوار!!! خدایی پرونده شوک درمانی نیم قرنه بسته شده آقای نویسنده… یا مثلا اصلا آرمان بیکار پول این جنگولک بازیا رو از کجا آورده بود؟…. کلا ارزش یه بار خوندن هم نداره

کسایی ک کتاب میخونن و ادعاشون میشه نباید این حرف رو بزنن ک کتاب افتضاح بود یا پایان خوبی نداشت…خوده اقای روزبه توی رمان اشاره کرده همیشه داستاناش متفاوته و بی پایان…شمایی ک این کتاب خوندید باید متوجه میشدید…وقتی کتاب میخونی نباید ب خوب و بدش فکر کنی…اگ جذبش شدی ک کامل بخونش اگ ن نخونش..
ولی ب نویسنده توهین نکنید….بنظر من یه کتاب فوق العاده بود..محشر بود….واقعا خسته نباشد میگم ب اقای روزبه👏👏

شمایی ام که کتاب میخونی نباید به هر نوشته‌ای بگی محشر بود. اگه این همه غلط و اشتباهو ندیدی پس نباید با اطمینان بگی عالی بود محشر بود

هر کس دید گاهی دارد نمی تونیم ب کسی توهین کنیم ما قاضی نیستیم

کتاب افتضاح بود …تقلید ازیک فیلم!وجمع کردن دیالوگ های مختلف نویسنده اصلا نویسندگی نکرده بود.با پایان مضحک

کتاب خیلی زیبایی بود همه جوره تحسینش میکنم و پایان جالبی داشت به نظر من کتاب هایی ک پایان غیر قابل پیش‌بینیه بهترینه

به نظرم کتاب قشنگی بود ولی آخرش خیلی بد تموم شد و اصلا معلوم نشد ک چی شد

کتاب به شدت متفاوتب بود.نثر فوق العاده قوی .اما پایان فاجعه که اینقد بد بود که انگارمخاطب رومسخره کردن.من فصل اخرشو که خوندم کاملا پشیمون شدم از خوندنش.

فقط یه سوال خیلی ذهنم رو درگیر کرده..اینکه ابی و یلدا واقعی بودن؟؟لطفا جواب بدین

عالی بود من به خیلی از مفهوم های این کتاب دست یافتم. این داستان با بستی و بلندی و عشق ها و اتفاق هایی که داشت قشنگ و درام شد.

کتاب خوبی بود اما یک سری نقاط ضعف داشت.کاش ایمیل آقای معین رو پیدا میکردم تا نقد هام رو راحتتر بهشون منتقل کنم.

بنظر من جزو اون دستە از کتاباست کە نمیتونی زمین بزاری هی میخونی کە ببینی چی میشە اخرش ولی اخرش اصلا جالب تموم نمیشە و ادم بیشتر حس میکنە سر کار بودە!!!

کتاب بسیار فوق العاده ای بود رمز کتاب یا حرف های سام این بود (وقتی که فکر میکنی به پایان داستان رسیدی تازه داستان شروع میشه)

کتاب افتضاح بود… فاجعه و غیرقابل تحمل و بی ارزش

مرسی، وقتی کتاب تموم شد گفتم‌ ای بابا حالا‌ از اول بشینم بخونم و رمز گشایی کنم!

ابی چیشد؟ اصلا همچین کسی وجود داشت؟

کتابش خیلی قوی نیست ولی یه جاهایی جملات قشنگی داره.. رمز لکنت زبان سام اینه:
“وقتی که فکر می کنی به پایان داستان رسیدی تازه داستان شروع میشه”

سلام.دوستان اخرش گفته ک کلمات سام بی معنی تکرار نشده و هیچ کلمه ای بدون دلیل تکرار نمیشه حروف کنار هم قرار میگیرن کلمات رو تشکیل میدن و کلمات جمله و جمله داستان دنیای نویسنده رو. من اینطور برداشت کردم ک سام تمام حرفاشو با لکنت نمیگه و بعضی کلماتو با لکنیت میگه ما باید اون حروفی رو ک تکرار شدن رو بگردیم پیدا کنیم کنار هم قرار بدیم تا کلمه بشه و کلمه جمله بشه و جمله داستان.و من چون خودم کتابشو ندارم و پی دی اف هس نمیتونم اینکارو بکنم. ولی واقعا کتاب خوبی بود و لذت بردم شخصیت رییس هم خیلی دوست داشتنی و بامزه بود.

همین چیزی که شما نوشتید منو مشتاق کرده بخونمش😍

عامیانه و روزمروه نوشته بود💛💛💛
دوستداشتنی بود.

سلام ،این کتاب الان روبرومه ،اووووه چه نظرایی؟؟؟بخونم ؟یا نخونم؟🙄🤔🤔🤔

از نظر من هم پایان جالبی نداشت . من با این که خیلی وقت پیش خوندمش جریان داستان رو یادمه ولی اخرش از بس مزخرف بود حتی یادمم نمیاد

خیلی متعجب هستم که چطور این کتاب تجدید چاپ شده. بسیار ضعیف و سطح پایین بود

یه قسمت از کتاب رو تویه وب خوندم تا اینکه تصمیم گرفتم کل کتاب رو بخونم از اون جا ک زیاد اهل کتاب خوندن نیستم اما خیلی شیفته این کتاب شده بودم بالاخره امروز تمومش کردم واقعا از خوندنش لذت بردم چیزی ک این کتابو جذاب کرده بود داستان های کوتاه و تکست های مفهومیش بود ک خیلی زیبا بودند ممنون از اقایه معین به خاطر کتاب خوبشون❤🌹

متنای کوتاه کتاب بود که کتاب رو جذاب میکرد نه قصه ای که تو دلش بود و پایانش واقعا بی معنی بود.

من رمان های خارجی و ایرانی زیادی خوندم و به نظرم این داستان فوق العاده س و به جرئت می تونم بگم این بهترینشونه

ژانر این رمان معمایی و غمگینه و من این رمان رو خیلی دوست داشتم واینکه لطفا کسانی که در عرصه نویسندگی فعالیتی ندارن و تاحالا ی داستان کوچیک نتونستن بنویسن قضاوت نابجایی در روابط رمان نکنند اگه دنبال رمان های ابکی میگردید که جای خود داره ولی به یک اثر هنری که برای اون زحمت کشیده شده بی احترامی نکنید.❤

داستان متفاوتی بود.. از شروع بگیرید تا پایانش تماما جملات زیبا و قابل تاملی داشت که احساسات مختلفی رو به خواننده القا میکرد👌
خسته نباشید اقای معین. باز هم منتظر کارای دیگتون هستیم

خیلی کتاب سطحیی بود. بیشتر به درد نوجونهایی میخوره که تازه میخوان کتاب خوندن و رمان خوندن رو شروع کنن. از همون اولش غیرواقعی و تخیلی و مسخره بود تا به آخرش. انگار نویسنده هم یه جور بیماری مالیخولیایی داره که بانوشتن این کتاب میشه بهش پی ببری. واقعا حیف از وقت و حیف از پول که صرف این کتاب بااین داستان پیش پاافتاده بشه.

داستانک های زیادی که داشت واقعا خوب بودن و آدم رو به فکر می برد. اما نگارش متن خیلی ساده و بچه گانه بود. گاهی رسمی می شد گاهی ادبی و… . آخر داستان هم که خیلی کلیشه ای شد و من فک کردم دارم یه فیلم هندی می بینم! به نظر در پایان داستان باید برگشت و حرفهای سام رو دنبال کرد تا راز داستان مشخص بشه؛ این برام هیجاان انگیزه اما به خاطر داستانِ ضعیف و نگارش بچهگانه از این هیجان اینقدر کم شد که کتاب رو به کتابخونم منتقل کردم!

قلم روزبه معین از اون قلم های عجیب و مرموزه…
پیشنهاد میکنم دیگر داستان های کوتاه این نویسنده رو بخونید:)

بنظرمن سام همون آرمانه چون میگ ی روز بهش بگو اون ازاول میخونه

منم موافقم یه جا دیگه هم میگه سام میتونه در روز جای ۸ نفر زندگی کنه

وقتی فکر میکنی داستان به پایان رسیده تازه داستان شروع میشه

به نظر من کتاب خوبی بود و اتفاقا قسمت جذابش آخرای کتابه و آرمان هم وانمود به خودکشی کرده…
وسطاش که تو تیمارستان بود خیلی ناراحت کننده بود مخصوصا که آخرا حس میشد واقعا آرمان هم دیوونه شده…

به عنوان اولین کتابی که تو عمرم خوندم واقعا بنظرم وقتمو تلف کردم

خیلی رمان جذاب و عالی بود ولی آخرش بد تموم شد من از اینکه آرمان یه مرگ باحال و هیجانی داشته ناراحت نشدم از این شهاب لعنتی حرصم گرفت
واینکه مارال نباید با شهاب ازدواج میکرد
درسته که ارمان مرده بود ولی به خاطره مارال بود. حداقل مارال دیگه نباید ازدواج میکرد م

اگ مارال رو دوست داشت اذیتش نمیکرد.

درهرجای داستان ذهنمبه چالش کشیده می شد و شخصیت سام بدجور ذهنمو درگیر کرده میشه یه نفر بگه😊

راز لکنت زبون سام اینه که باید حرف هایی که سام موقع حرف زدن در اون ها لکنت داشت رو کنار هم بزاری و با این ها یه جمله درست میشه که رمز داستانه

میشه بگید اون راز چیه؟

اسپویل

رمز:
وقتی که فکر میکنی داستان تموم شده ، تازه داستان شروع میشه…

کتاب واقعا جذاب بود و تا حدودا ۲۰ صفحه آخر نمی شد آخر داستان رو حدس زد . همچنین با ادامه داستان جذابیتش چند برابر میشد.

داستان خارق العاده جذاب و عالییه واسه کسی ک دقیق کتابو بخونه مخصوصا قسمت آسایشگاهش اونوقته که متوجه ارتباط مرموز فصل های کتاب با هم میشین ؛مطمعنا کسایی ک از قسمت های آسایشگاه سرسری گذشتن معماها هیچ وقت براشون حل نمیشه من ب شخصه بعد از خوندن سومین بار این کتاب متوجه شخصیت واقعیه سام شدم ک کل داستان بهش مرتبطه و ادم واقعا شکه میشه ک این کتاب چند لایه داره!!!

میشه بگین شخصیت واقعی سام از نظر شما کی بود هر چی فکر میکنم با سوال مواجه میشم

با اختلااااف مزخرف‌ترین کتابی که تو عمرم خوندم

اگه‌متوجه میشدین ک سام کیه هیچوقت همچین حرفیو نمیزدین

ممکنه بیشتر راجع به سام توضیح بدی؟

کتاب در حد متوسطی بود. داستان شروع قوی داره ولی متاسفانه پایانش خیلی لوس می شه و کلا داستان وا می ره. آخرای کتاب خواننده کاملا احساس می کنه نویسنده قصد داره یه جوری سر و ته ماجرا رو هم بیاره که همین کار سبب می شه ارزش داستان بیاد پایین. رمز آخر کتاب هم به قولی زیاد کار شاقی نیست که بخوای همچین معمایی رو طرح کنی. یه جمله رو تو کل متن با تکرار کلمه از زبان یه لکنت زبانی بسازی، کار فوق العادیه ناشیانه ایه. داستانک های توی متن خیلی زیاد می شه بعضی جاها کلا داستان اصلی گم می شه ولی خیلی جاهای دیگه به موقع و مناسبه. در کل، برای افراد تازه کار که تازه شروع به خواندن رمان و داستان کردن، کتاب بدی نیست. ولی ای کاش قلم نویسنده کتاب به اندازه اوایل کتاب تا آخر کتاب به قوت خود باقی بود.
با تشکر

به نظرم کتاب جالبی نیست زیاد و بعنوان یه داستان اصلا قبولش ندارم چون روند خاص و درستی و طی نمیکنه شاید فقط چن تا از جمله های کتاب رو بشه ازش جدا کرد و زیر خاطره ها و کپشنها یا توکافه ها نوشت اما به عنوان یه کتاب کامل و داستان ایرادات زیادی بش وارده

کتاب واقعا عالى بود.ایده ى جدید و قلم قوى.
دوستانى که میگن داستانک زیاد داشت جا دادن اینا جاى درستش کلى مهمه.

به نظر من کتاب در کل در حد متوسط بود هرچند ایدش میشه گفت جالب بود ولی گیج کننده بود و زیاد نقل قول داشت به نظر من اگه اقای معین به جای رمان این جملات کوتاه و نقل قول هارو در قالب دلنوشته یه متن کوتاه چاپ میکردن به نظر من موفق تر بودن

کتاب در کل از هر نظر درسطح متوسط بود جدا از مطالب کوتاه و نقل قول هایی که توی داستان اقای معین به کار برده بودن داستان کمی گیج کننده بود به نظر من اگه این نقل قول ها یا مطالب کوتاه دیگه ای که توی کتاب بود رو یه کتاب داستان های کوتاه یا در قالب دلنوشته چاپ کرده بودن موفق تر میشدن ولی من اگه بخوایم توی دو کفه ترازو بزاریم میشه گفت که یه سری مطالب اموزنده داشت…..

خوب بود ولی نقص خیلی داشت…زیادی داستانک داشت

به نظرم تحلیلی که کافه بوک از کتاب ارایه داده کاملا درسته ، من کتاب رو خوندم نمیتونم بگم لذت نبردم ولی نمیدونم چرا به هشتاد نوبت چاپ رسیده است؟!؟ باید بگم کتاب پر است از متن های کوتاه جمع اوری شده از کتب مختلف ادبی و البته مورد پسند فضای مجازی این روزها که اگر حذفش کنیم خللی بر خط و محتوای داستان به وجود نمیآره . در کل اگر زیاد حوصله کتاب های عمیق و طولانی را داشته باشیم کتاب مناسبیه ولی اگر کسی در جرگه کتاب خوان ها باشد این کتاب چندان چنگی به دل نمیزند .

کتاب بی اندازه ضعیف، داستان ضعیف بدون پرداخت همراه دیالوگهای پیامک گونه مشابه آنچه که فراوان در فضاهای مجازی میبینیم. بشدت ناامید کننده. وتاسف برانگیز برای تعداد چاپ بالا در مدت کوتاه که تنها نشاندهنده اینست که ما ایرانیها چقدر کم کتاب میخوانیم وچقدر با مطالعه بیگانه ایم.

فن نویسنده کتاب ضعیفه در واقع میشه گفت نویسنده خلاق بوده اما چگونه نوشتن رو به خوبی بلد نبوده! به اعتقاد من اگر این کتاب با فن ادبی بهتری نوشته میشد میدونستین خیلیییی بهتر از این باشه چون داستان جذابی داره البته به جز پایانش که افتضاح تمام شده!

شما اگه خیلی حرفه ای تواین کار هستی خودت کتاب بنویس چاپ کن

عالی بود این تحلیل از کتاب
دقیقا منم همین نظر رو دارم نسبت ب کتابش

انگار یه بچه دبستانی این کتاب نوشته. از نظر فن نگارش خیلی کتاب ضعیفیه. خوندنش وقت تلف کردنه.

خیلی قشنگ بود من اصلا رمان های ایرانی دوست نداشتم ولی با خواندن این کتاب واقعا عاشقش شدم تا الان پنچ بار خوندمش ولی هنوزم حس میکنم هیچی ازش نمیدونم لطفا آثار دیگه ی آقای معین رو معرفی کنید

هسته داستان از فیلم دیوانه ای از قفس پرید بود ، البته اون فیلم با بازى جک نیکلسون و امتیاز ٨.۶ کجا و این رمان کجا. اگه رمان خون و فیلم ببین هستید به هیچ وجه توصیه نمیشه. اما اگه اول راه کشف ادبیات با سن ١٧ ١٨ هستید توصیه میشه.

عاااالیه منکه خییییلی دوسش داشتم به شمام پیشنهاد میکنم هرکی نخونده حتتتما بخوندش

خیلی قشنگهههه من ک کتابشو خریدم خیلی دوس داشتم

بابت دوسال زحمتی که برای این کتاب صرف شده، نمیشه گفت نویسنده برای آخرش اونقدر زمان و انرژی صرف نکرده، اما از یه جایی به بعد قلم دیگه نمی کشه. فکر می کنم آقای معین، برای کتاب اولی که به چاپ رسوندن، قدم خوبی برداشتن و این استقبال عموم مردم، نشون میده تمام اقشار به سمت این کتاب جذب شدن. امیدوارم آثار بعدی، از این اثر قوی تر هم باشه

در کل رمان خوبی بود قلم ساده و روان نویسنده و درعین حال اینکه تونسته بود تمامی اون چیزهایی که تو ذهنشه رو روی کاغذ و در قالب یک داستان بیاره نشون از خلاقیت نویسنده است.اما با توجه به سبک داستان و چالش و رمز و رازی که خواننده رو دچارش می کرد پایان بهتری انتظار میرفت اخرهاش انگار الکی شده بود ماجرای دشمنی نگار با مارال و خودکشی آرمان خیلی سطحی به نظر می رسید و یه عالمه سوال در ذهن خواننده ایجاد می کرد البته سبک اون رمز گشایی توسط خواننده جالب بود ولی باز هم به چیز خاصی نمی رسیدی و انتظار میره نویسنده بخواهد این رمان رو ادامه بده.

احساس نمی کنین نباید میگفتین کتاب چطوری تموم میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
متاسفم!!!!!!!!

فیلم هندی….
واقعا تعریفمون از ادبیات چیه؟ من از انتشارات های معروف تعجب میکنم!! البته این بازیه که راه انداختن و نفوذ میکنن به ذهن خام جوانهامون… مثل یک بازی سیاسی و پول دربیار….

منم خیلی خوشم اومد .به نویسنده جوان کتاب تبریک میگم وامیدوارم اثار قویتری از ایشان ببینیم.

خوب بود ولی باید بهتر از این تموم میشد

کتاب خیلی خوبی بود و این نشون میده ک آقای معین ذهنی بسیار خلاق دارن.اما آخرش یکم نامفهوم بود ولی بازهم شدید ب دل نشست

اینکه تهش رو متوجه نشدید یعنی دنبال حل معما نرفتید و روش وقت نذاشتید

من که دوسش داشتم مخصوصا بعضی از متن هاش که عالی بودن ارزش یه بار خوندن که حتما داره
نظرات متفاوته نباید نظرمون به کسی تحمیل کنیم

همین الان این کتاب رو تموم کردم و به نظرم آقای معین خیلی خلاقانه متن هارو نوشته و کنار هم قرار داده و واقعا از لحظاتی که صرف خوندن کتاب کردم لذت بردم. هر نویسنده ای روش خاص خودش رو داره و حتما همه نباید با نوشته ها ارتباط برقرار کنن اگه همه درکش کنن یعنی کتاب معمولی بوده. با آرزوی موفقیت برای آقای معین 🙂

عالی بود ، متنها گزیده و بسیار دقیق کنار هم نشسته بود ، موفقیت نویسنده ، ارزوی منست .

به نظر من که خیلی خوب بود ولی یه جا هایی خیلی بی ربط بود ولی اگربه عنوان یک رمان ایرانی بخوای در نظر بگیری خیلی خوب بود از نویسنده ی این کتاب ممنون

به نظرم این کتاب حد وسط نداره یا می خونیش و واقعا خوشت میاد ویا اینکه به نظرت خیلی چرته ! کتاب خوبی بود اما می شد ادامه پیدا کنه و پایان مناسب تری داشته باشه….

متن کامل صفحه ۴٢ رو کی میتونه بنویسه برام ممنون میشم❤️😊

کتاب خیلی معمولی بود!من هم اصولا هیچ کتابی از نویسنده های ایرانی نخونده بودم به جز سووشون که خب حتی ذره ای به خوبی اون نبود!!
بخشی هایی از کتاب (درحد ۲۰ خطش شاید!)خوب بود و میشه امید وار بود بهش.
من هیچ کتابی با پایانی به این افتضاحی نخونده بودم.:)))))) قشنگ مشخص بود آقایِ معین خسته شده و گفته خب دیگه بزار تموم کنم کتاب رو.
پ.ن:کسی اومد حرف هایِ تکراریِ سام رو کنار هم بزاره؟اگر گذاشتید بگید چی شد؟*___*

باید متوجه شخصیت سام بشی اون حروف زیاد مهم نیستن

میشه لطفا نظراتتون رو جوری بنویسید که کل داستان لو‌ نره؟!!!
من این کتاب رو گرفتم
صفحات اولشم
اومدم نظرات رو خوندم
هیچ انگیزه ای برای ادامه دادنش ندارم انقدر که همه از آخرش گفتن
رعایت کنین دیگه
ای بابا

وقتی که فکر میکنی به پایان داستان رسیدی تازه داستان شروع میشه😊 این جمله اس که انقدر پایان داستان رو عالی کرده

واقا ممنون ذهنم خیلی درگیر رمزش بود

رمان قوی‌ای نبود فقط داستان‌ها و جملات کوتاه داخلش قشنگ بود.

من ی بار خوندم باز دوباره میخوام بخونمش این معمایی بودنش و اینکه خواننده رو ب چالش میکشه برام جذاب بود…
عزیزان من زیاد کتاب نمیخونم ولی مسخم کرده شب و روز نداشتم…

واقعا این کتاب عالی بود …
میشه کتابهای دیگر آقای معین رو معرفی کنید؟؟؟

به نظر من چندان کتاب جالب و خاصی نبود . فقط بعضی از جملاتش واسه خلاق وخاص بود همین.
وگرنه رمان قوی ای نبود اصلااا.
کسایی که اهل کتاب هستن خیلی راحت تشخیص میدن اینو.

کتاب خیلی خوبی بود من واقعا لذت بردم و تازه تمومش کردم بعد اتمام کتاب باخودم گفتم کاشکی زودتر این کتاب رو خریداری میکردم
ازدوستان کافه بوک هم ممنونم من عاشق کتاب خوندن هستم و سایت خوبتون تو انتخاب کتاب خوب به من کمک کرد

کتاب خوبی بود . ولی یک جوری انگار که همه مطالبی که نویسنده دوست داشت رو کنار هم گذاشته بود . منظورم اینه که یه سری داستان قشنگه کوتاه که پشت هم تبدیل به داستان شده بودن و واقعا یه جاهایی داستان هایی هم ب نظرم نا مربوط بود

میشه از صفحه ۴٢ متنشو کامل بنویسی؟!خیلی ممنون کیشم

کتاب خیلی قشنگی بود اخرش یکم ناراحتم کرد. ولی در کل کتابی بود که به همه پیشنهادش کردم رمز کتاب برام خیلی سخت بود پیدا کردنش که توی کامنت ها پیدا کردم. تا قبلش فک میکردم کتاب ٩٠ درصد خوبه بخاطر پایانش ولی با فهمیدن رمز ١٠٠ شد…عالیه.

من دو تا رمان پشت سر هم خوندم یکی همین کتاب و یکی هم سمفونی مردگان
هر دوش خوب بود اما به نظرم قهوه سرد آقای نویسنده بهتر بود
با اینکه خیلی اهل رمان نیستم و همیشه شعر رو ترجیح میدم اما واقعن خوب بود و خوشم اومد ازش

باورم نمیشه قلم آقای عباس معروفی با اون سابقه اون همه جایزه ای که برده و اون حجم از مفهوم و دقت و ظرافت و نکته سنجی ای ک تو کتابشون داشتن با همچین کتاب پیش پا افتاده ای مقایسه شده

چی رو با چی مقایسه می کنی؟ خدای من. تاسف به حال این ادبیات که می گین قهوه سرد نویسنده از سمفونی مردگان بهتره!!!!

😐
خدا رحم کنه

رمز لکنت سام این داخل خود کتاب تو یکی از دیالوگ های آرمان تو فصل اول یا دوم گفنه شده رمز اینه :
وقتی که فکر می کنی به پایان داستان رسیدی تازه داستان شروع میشه

وای بنظرم عالی بود درسته پایانش غمگین بود ولی این کتاب ارزش چند بار خوندن رو داره

من فکر کنم اون رمز میشه
وقتی فکر میکنی همه چی تموم شدع تازه همه چیز شروع میشه یا کی چیزی تو این مایه ها☺

رمز کتاب من پیدا کردم میشه<>

کتاب با حاشیه ایه،از فروش زیاد اول گرفته تا نقد های تند بعدش!
نظرم خودم اینکه نباس سخت کتابی رو کوبید اخه بهرحال نویسنده وقت گذاشته و واسش زحمت کشیده
واسه اونایی که کم تر اهل کتابن میتونه خیلی جالب باشه ولی واسه کتاب خون های حرفه ای شاید زیاد خوششون نیاد
در کل یه سری فاکتور هایی رو اگه ازش بگیریم میشه گف کتاب متوسطیه.
فک میکنم احتمالا نویسنده اولش چندیدن متن قشنگ و مفهومی رو پیدا کرده سپس داستان رو بر اساس اون نوشته که بنظرم اشتباهه و بهتر بود اگه اول داستان پردازی میکردی سپس اون متن های مفهومی رو درون داستان قرار میداد نه اینکه بر اساس اون داستان پردازی کنه…
با یه جاهاییش خیلی خوب ارتباط برقرار کردم و بعضی جاها خیلی سطحی بود!
ممنونم کافه بوک

یکی اون رمز اخر و بگه دیوونه شدم از بس فکر کردم…

در همین کامنت ها اگر جست و جو کنید رمز رو پیدا می کنید…

حرف های سام رو هر چه قدر کنار هم میزارم بعضی از کلماتش درست در نمیاد ۵ بار کتابو خوندم ولی پیدا نکردم رمزو

کسایی ک متوجه موضوع اخر کتاب نشد بزارین یه راهنمایی بکنم برگردین حروف های ک سام به صورت لکنت تکرار کرده رو کناره هم قرار بدین نویسنده هیچ وقت بی دلیل یه حرف و دوبار تکرار نمیکنه.رمز پایانی بدست میاد

بعضی از نظرایی که درباره ی داستان گفته شد البته منظورم اینجا نیس … خیلی بی انصافی بود نوشتن توی ایران جرعت میخواد مخصوصا اگر چن بار شکست بخوری توی این راه … صد درصد فوق العاده بود … من تاحالا رمان ایرانی این سبکی نخوندم چون بیشترشون کلیشه این یا درباره یه دختر بدبخت لبه مرگه یا زندگی های زوری که به عشقو عاشقی خطم میشه … این رمان عالیه

من چطوری پی دی افشودریافت کنم؟!:(((

ما فایل پی دی اف کتاب رو قرار نمیدیم. لطفا کتاب رو از کتابفروشی ها تهیه کنید. با احترام

کتاب خوبی بود به نظرم و نویسندش ذهن خیلی خلاقی داشت فقط….
رمز کتاب ذهنمو خیلی مشغول کرده حروف بی دلیل تکرار نمیشن…
یعنی سام هم حروف رو بی دلیل تکرار نمی کرد از چسبیدن حروف میشه راز رو پیدا کرد؟
یا از دل داستان باید بکشیمش بیرون؟

حروفی ک سام اونهارو تکرار میکرده باید کنار هم قرار بدی تا تبدیل ب کلمه بشن و کلمات کنار هم جمله رو ب وجود بیارن

به نظرم رمان جالبی بود و ماجرای معمایی ای داشت که من دوسش داشتم و خیلی خوشم میومد. متن ها و تکست های قشنگی هم داشت که بعضیاش خیلی به دل میشینه. پایانشم دوراز انتظار بود و بد نبود. ولی به نظرم بعضی از جاهایی که نویسنده توی حرفای شخصیتا ، یه متن بافکر و قشنگ جا داده بود ، خیلی جالب نبود.

واقعا معرکه و عالی بود .
به نظر من هرکی از این کتاب خوشش نیاد. کتاب نخونه سنگین تره .

شما نظرتو برای خودت نگه دار
این چه حرفیه هر کس سلیقه ای داره

بنظر من جالب، متفاوت و غیر قابل پیش بینی بود. دیالوگاش خوب بود و اینکه الکی کشش نداده بود. من پسندیدم

به نظرم کتاب جالبی بود و ارزش خواندن و وقت گذاشتن رو داشت۰ داستان خیلی پر رمز و راز و تو در تو بود و همینطور پر از متن های کوتاه و جذاب و خواندنی در قالب داستان که حسابی خواننده رو جذب میکنه و توی ذهنش میشینه ضمنا خلاقیت نویسنده کتاب رو دوست داشتم در کل کتاب مورد پسندم بود اما باید اعتراف کنم که با پایان داستان گیج و مبهوت بودم ۰

به نظر من کتاب خوبیه..نویسنده دید خیلی زیبایی به زندگی داره و خلاقیت زیادی رو در نوشتن رمان و انتخاب جملات خرج کرده…

نمیدونم من چرا این همه انتقاد از این کتاب رو قبل از خریدنش ندیدم قبل از اینکه من بخرم همه تعریف میکردن!!
خیلی پشیمونم گرفتمش بنظرم گرفتنش پول حروم کردن بود…داستان کاملا ابتدایی و تکراری بود
فقط به درد دوتا کپشن برای اینستا میخوره .فکر کنم دلیل محبوبیتشم همینه .کلا اصلا پیشنهاد نمیکنم میتونید وقتتون رو برای کتابای خیلی بهتری بزارید

مزخرف و سطحی اصلا خوشم نیومد چیز جدیدی نداشت .

من داستانشو و جملاتشو دوس داشتم ولی در اخر اصلا نفهمیدم چی شد، در واقع بهتره فقط همون جملات خوبشو در نظر بگیریم و داستانو بیخیال شیم!!

به نظر من رمانی نبود که نتونی کتاب رو کنار بزاری و لحظه شماری کنی واسه ادامه دادنش،کتاب با یه حالت گنگ شروع شده بود و جمله ها و کلمات نه تنها آدم رو جذب نمی کرد بلکه یه جورایی سرکوب کننده ی حس و حالی که داشتی بود کل داستان سعی شده بود سریع پیش بره و این باعث شده بود که به جزییات پرداخته نشه و کلی گویی بشه
فقط مکالمات توی آسایشگاه جزئیات توش بود
آخر داستان هم که مثل آخر فیلمهای ایرانی فقط تموم شده بود همین

انتظاری که داشتم از یه کتاب پرفروش فراتر از این بود

سلام شما با چه مترجمی این کتاب مطالعه کردین

این کتاب ایرانیه.مترجم نداره

أین کتاب بنظر من بسیار خیال انگیز و بسیار خلاقانه بسته شد مطالعه این کتاب ارزششو داره

این رمان واقعاعالی بودودرنهایت خلاقیت نوشته شده بودومتنی گیراو روان داشت … دست مریزاد به آقای معین که من واقعا لذت بردم، ازاون جایی که یه نویسنده که خودش یه داستانو نوشته بهتر میدونه آخر داستان چه اتفاقی افتاده اما به نظر من این داستان یه جورایی تودر تو بودو آخرشم به خود نویسنده میرسه یا یه جورایی میشه گفت آرمان روزبه با اسم روزبه معین که نویسنده ی واقعی داستان هستن داستانشونو واسمون روایت کردن
این داستان ارزش خوندنو داره ……………..

کتاب خوبی بود. من رمان رو دوست داشتم.

بسیار بد ، سطحی ، غیر قابل باور و نا امید کننده . انتظار خیلی بیشتری از کتابی با این حجم فروش داشتم

“وقتی که فکر میکنی به پایان داستان رسیدی تازه داستان شروع می شه” ، بهترین پایان برای یه داستان بود، خلاقیتی بی نظیر،،، البته خلاف نظراتی که خوندم حس من پایان کتاب این بود که خلاف چیزی که تا پایان گفته شده آرمان زنده است و مردنش بخشی از داستان سازیش بوده،،،
رمان خیلی قوی شروع شد، یکم که جلو رفت، با ورود به فاز جدیدش یه حس بد پیدا کردم، انگار داستان به سمت سطحی بودن میرفت، جوری که به ذهنم رسید واقعا چرا اینهمه تجدید چاپ شده، ولی باز رفته رفته بهتر شد و در آخر فوق العاده تموم شد…
قلم نویسنده رو خیلی دوست داشتم، تیکه ها و خاطره هایی که بیان میشد خیلی فوق العاده و تاثیر گذار بود،
من که پیشنهاد می کنم حتما بخونید.

موافقم پایانش خیلی خوب بود .چه خوب میشه اگه داستان ادامه داشته باشه.

رمز رمان رو میشه بگید

به شکل دقیق رمز را به یاد ندارم اما به شکلی کلی این جمله است که: دقیقا وقتی فکر می‌کنی داستان تمام شده، تازه ماجرا شروع می‌شود…

رمز رمان چیه من خیلی سعی کردم ولی نشد…

نقدی بدون اسپویل👌
من خودم نویسنده هستم و نظرات رو تا حدی خوندم به قول خود روزبه معین خطرناک تر از کسانی که تاحالا کتابی نخوندن کسانی هستند که فقط چند کتاب خوندن و این از کامنتا مشخصه… این کتاب داستانی به شدت جذاب و معمایی داره که در سنت نثر فارسی به ندرت باهاش مواجه شدیم اما تازه کاری نویسنده یجورایی ملموسه… چرا که باعث میشه یه جاهایی باورمون نشه و به چشم اغراق و بلف بش نگاه کنیم در حالی که نویسندگانی هستند که داستانی ماورایی را طوری تصویر میکنند که ما آنرا میپذیریم و در آن زندگی میکنیم… برای کسانی که فقط چند کتاب خواندند این کتاب شروعی لذت بخشه اما کسانی که دستی در ادبیات دارند یا رمان های معمایی آگاتا کریسی را دنبال میکنند پیشنهاد میکنم انتظار زیادی نداشته باشند
جناب معین نگاهی زیبا به زندگی دارند که لطافتی شایسته یک نویسنده رو میرسونه و جملاتی در میان متن ها گنجانده شده که ارزش خواندن و یادداشت برداری را دارند…

به نظرمن داستان کلی خیلی جالب بود
تکست های خیلی زیبایی داشت که آدمو غرق فکر میکرد
ولی داستان های فرعی وسطش و سوالایی که برام بی جواب موندن رو اصن دوست نداشتم

این اولین کتاب و اولین رمانی بود ک میخوندم.اصلا فکرشو نمیکردم یه رمان اینقدر تکست های قشنگ و پرباری داشته باشه.من عااااشق این کتاب و عااشق قلم آقای معین هستم
چندبار خوندن این کتاب اصلا خستگی بهتون نمیده
امتحانش کنید✌✌✌✌✌👏👏👏👏

بهترین کتابی بود که تابحال خوندم …
آدم توی نوشته هاش غرق میشد و هرکدوم بسیار با معنی بودن
خلاقیت نویسنده رو تحسین میکنم واقعا خیلی خوب بود .

سلام فکر می کنم دریاچه قو از چایکوفسکی است نه بتهون

خاص ترین کتابی که تا حالا خوندم👌👌

کتاب خاصی بود،موضوع جالبی داشت و متن کتاب واقعا قشنگ بود.دلم میخواست زیر همه ی پاراگراف هاش خط بکشم.
پایانش واقعا غیرمنتظره و حتی میشه گفت کلیشه ای بود.
از اون دسته افرادی که منتظرن همه ی کتاب ها پایان خوش داشته باشن نیستم اما این کتاب میتونست پایان بهتری داشته باشه….
هرچند در کل اینقدر خوب بود که بشه از پایانش چشم پوشی کرد.
و یکی از مواردی که نظرمو جلب کرد این بود که همه ی کارکترها یه حالت قصه گو بودن داشتن و همیشه ماجرا داشتن واسه تعریف کردن؛در حالی که توی دنیای واقعی کمتر افرادی این شکلین.

کتاب خاصیه ب نظرم…
اکثرن عادت کردیم ک پایان قشنگی نخونیم یا خیلی پایان کلیشه ای باشه که همش یا عروسیه یا…
در نهایت تلخی خیلی شیرینه که یه پایان تلخو متفاوت بخونی…

کتاب خوبی بود ..حداقلش اینه که با خیلی از رمان های ایرانی فرق داشت..ی مضمون خلاقانه به گونه ایی که خواننده هیچ جوری نمیتونه اخرش داستان رو حدس بزنه..من به شخصه رمان ایرانی رو به دلیل مضمون تکراری که دارن کمتر می خونم و همیشه به دنبال کتابهایی هستم که بتونم چیزی از نوشته هاش یادبگیرم ولی این کتاب محتوای خاصی رو در برداشت که برای من دلنشین بود

دوستان عزیز من واقعا ازتون خواهش میکنم کامنتی نذارین که حاوی اسپویل باشه، خب الان من فهمیدم آخرشو -__-

انتخای کتاب احساس کردم اقای روزبه معین دقیقا شبیه همون آپاراتچی برق رو بس هوا قطع کرد. اصلا انگار بیست صفحه آخر رو یک نفر دیگه نوشته، در هر صورت بسیار فراتر از انتظار بود

قبل از هرچیز قهوه ی سرد آقای نویسنده کتاب خوبی بود . و درمورد پایان داستان هم باید بگم که خیلی جذاب بود . به خاطر همین جذابیت ، قسمت هایی از کتاب رو دوباره خوندم و فکر می کنم پایان داستان نه تنها ناامید کننده نبود بلکه یه رمز گشایی خیلی جالب از سرگذشت آرمان داشت . به هر حال برداشت شخصی من اینه که نویسنده از پایان داستان منظور خاصی داشته …

Mn fk mikonm arman znde bashe

دوست عزیز به منی که کتاب رو نخوندم و اینجا دارم سبک سنگین می کنم که این کتاب رو بخرم یانه ، لطفا کامنتی با این مظمون نزارین شایدبخش عمده کتاب رو لو بده و طرز فکر من خراب بشه و تمام طول داستان منتظر مرگ آرمان باشم ، یه خطر اسپویل ، لو رفتن داستان چیزی اول کامنتتون می نوشتین بد نبود. سپاس

خو تو که خودت گفتی کامل چی میشه ک >_<

پایان داستان خیلی غیرمنتظره بود جا خوردم و به شدت شوکه شدم.خیلی دوست دارم بدونم اون دختر خبرنگار چیکار کرد و چی به سرش اومد یا میکائیل چی شد واقعا از ته قلبم امیدوارم این کتاب جلد دوم هم داشته باشه …

قشنگ بود اما اخرش غم انگیز تموم شد وقتی وقت میزاری میخونی دوست داری اخرش خوب تموم شه نه اینکه بد تموم شد نه خیلی قشنگ بود اما وقتی نگار گفت ارمانو با میکائیل دفن کردیم کلا خیلی ناراحت شدم وقتی شخصیت اصلی داستان بمیره داستان بی معنا میشه اما جمله ای که از نکلت سام بدست اومد (وقتی که فکر میکنی به پایان داستان رسیدی تازه داستان شروع شده) به دلم نشست👌

این نویسنده بسیار جای پیشرفت داره چون بسیار ذهن خلاقی داره با اینکه پایان جالب تری در نظرم بود اما بس انصافی که بگیم ارزش یبار خوندنم نداره بهتر از این ها ام میتونست باشه ولی وافعا بعضی جملات خوندنش خالی از لذت نبود و من بیش از همه از کشف معما لذت بردم چون باعث در گیری ذهن میشد … منتظر کتاب های بعدی اقای معین هستیم با پیشرفتهای بسیار:))

باسلام…
خیلی از کتابتون لذت بردم و از این اخر کتابووو نمیه تموم … تمومش کردین خوشم اومد
ایده ی جالبیه … این‌ک‌خودمون میتونیم نسبت ب اون چیزی ک میخوایم تموم بشه یا ادامه داشته باشه کار واقعا عالی ایه…
موفق باشین منتظر کتابای بعدیتون هستیم 😊🌹

هرچیزی‌ارزش‌یه‌بار خوندن رو داره چون کسی بوده که براش وقت گذاشته و اینکه ما تحت هر شرایطی از یه نوشته چیز یاد میگیرم‌حتی اگه خیلی‌بد باشه یاد میگیریم که اونجوری فکر نکنیم یا ننویسیم.این فقر فرهنگیه که بخوایم نظرمونو پراخشگرانه و بد بگیم تا نویسنده ی کشورمونو دلسرد‌کنیم.کتاب فوق العاده بود.فقط درکش زمان میبره و به فکر احتیاج داره.

خیییییییلی قشنگ بود من واقعا لذت بردم
این سبک از نگارش رو دوست داشتم و باهاش ارتباط برقرار کردم
دیالوگ هاش احتیاج به فکر داشت و من حتی اگر می خواستم نمی تونستم بدون فکر از روش رد بشم
هر کدومش یه نکته ی تازه و جدیدی داشت
فوق العاده بود…

سلام من همین الان کتابو تموم کردم..واقعا غم انگیز بود!اعتراف میکنم عاشق شخصیت اصلیش شده بودم،مریخی!دلم براش میسوخت.هیچکس درکش نمیکرد.ولی رمز اخر کتاب…نتونستم بفهممش!یعنی چی؟

رمز آخر کتاب یک جمله هستش که چیز خاصی هم نیست اما اگر دوست داشتید می تونید کتاب رو دوباره مطالعه کنید و رمز رو پیدا کنید…

آنچه از دل برنیاید لاجرم بر دل هم نمی نشیند و این کتاب با کپی برداری های ناشیانه و داشتن طرح کلی سخیف که جریانش از دست نویسنده در آخر کار خارج شد یکی از بدترین رمانهایی بود که درسالهای اخیر خواندم.

سلام من همین الان کتاب و تموم کردم و واقعا پایانش برام مبهمه اگه لطف کنین پایانشو برام روشن کنین ممنون میشم!

سلام – پایان کتاب به این اشاره داره که این پایان ماجرا نیست – اما عین جمله رمز رو فاش نمی کنیم…

به نظرم زیاد کتاب جالبی نبود. نوع نگارشش رو دوست نداشتم و اینکه به محض اینکه شخصیت جدیدی وارد می‌شد کاملا همه‌ی شجره‌نامه‌اش رو می‌نوشت! قسمت‌های مربوط به بیمارستان روانی و شخصیت‌هایی که توی اون بیمارستان بودن کاملا کپی از فیلم پرواز بر فراز آشیانه‌ی فاخته بودن. یه نکته‌ی خنده‌دار دیگه‌ی این کتاب این بود که همه‌ی شخصیت‌های کتاب فیلسوف بودن و جملات عجیب غریبی می‌گفتن که اول به نظر پیچیده میاد ولی اگه دقت کنید نوشتن‌شون هیچ کاری نداره! درواقع تک تک شخصیت‌ها و واکنش‌هاشون از واقعیت دور بودن. کل داستان خیلی معمولی و پیش پا افتاده بود که نویسنده سعی کرده (مثلا!) معمایی بشه ولی بدتر خراب شده بود. پایان کتاب هم که واقعا افتضاح بود! ترکیبی بود از فیلمفارسی و فیلم پرواز بر فراز آشیانه‌ی فاخته و جملات مثلا فلسفی!

راستش متن های این کتاب رو من تو پیچ خود اقای معین دنبال میکردم و پست های ایشون فقط همین جملات قشنگ و بسیار زیبا بود که توقع من رو از کتاب بالا برد اما وقتی با داستان مواجه شدم یه ذره خورد تو ذوقم چون داستان فقط راجبه تیمارستان و دیوانه و این چیزا بود و من فقط منتظر متن های قشنگه دیگه بودم و داستان جذابیتی نداشت
اما راجبع ته کتاب به نظرم خیلی نو اوری جذابی بود همین که داستان نیمه تموم بود و میشد اون جوری که خودت دوست داری تمومش کنی هم من تا حالا این کنار هم قرار گرفتن حروف رو در کتاب دیگه ای ندیده بودم

تو این کتاب همه واسه خودشون فیلسوف بودن و اخرشم خیلی کلیشه ای و مزخرف بود فقط بدرد مبخورد بازش کنی و یه ک÷شن اینستا بذاری حیف پول

واقعا کتاب عالی بود!

مخصوصا راز اخرش که آدم مجبور میکنه یه بخشی از کتاب دوباره بخونه!!!

بینظیر بود
خیییلی بهم چسبید عااالی بود یه ساختار نو داشت…دلم برای ارپان تنگ میشه…

اینکه پایان کتاب باز باشه شیوه ی نگارش روزبه معینه
اصن هدف از این کتاب بیداریه البته نه اون بیداری ک فکر میکنید ، بیداری ب معنی فکر کردن . خیلیامون خیلی وقته درمورد موضوعی فکر نکردیم پس فکر کردن ب پایان باز ی داستان شاید بتونه ی تمرین خوب باشه
سپاس از وبسایت زیباتون ❤

این کتاب واقعا یه کپی بود! شخصیت هاش یه کپی ناشیانه از فیلم دیوانه از قفس پرید بود! به نظرم نویسنده همش منتظر بود یه قسمت داستان بیاد یه جمله قشنگ توش بگه و این روند کتابو یه جور کلیشه کرده بود و روند داستان مختل شده بود!!به نظرم احتیاجی نبود که هر دیقه در مورد عشق یه جمله فلسفی و مهفومی بگه! و به نظرم این کتاب ترکیب رمان های پی دی اف عاشقانه و دیوانه از قفس پرید و جملات قشنگ قشنگ بود!

سلام ….
پیشنهادی به سایت خوبتون دارم اونم اینکه اگر یک اپلیکیشن برای سایت طراحی کنید که در اون خوانندگان کتاب ها بتوانند نقد های خودشون رو به اشتراک بگذارند خیلی خوب وجذاب خواهد بود.. 🙂
به این خاطر میگم که این روزا اکثرا بیشتر در شبکه های احتمایی هستند و کمتر وب گردی میکنند
مشابه این که گفتم اپ گودریدرز هست اما کاربران ایرانی اصلا فعالیت چندانی ندارند.

موفق باشید

سلام. ممنون بابت پیشنهاد خوبتون. حتما روش فکر می کنیم.

بله منم موافقم با نظر ایشون…ولی به نظرم اگه کانال بزنید تو تلگرام بازخود بیشتری داشته باشه تا اپلیکیشن…اپدیتشم راحت تر ه و کلا بی دردسر تر…ممنون از انتقاد پذیری و سایت خیلی خیلی خوبتون…موفق باشین

دقیقا ، منم همین نظرو دارم…. اما یه چیز جالبتر اینکه که جدیدا فیلمی دیدم که اگه اشتباه نکنم اسپانیایی یا ایتالیایی بود… دقیق نمی‌دونم اما فیلم نسبتا جدیدی بود ، به نام « خطوط ناموزون » و شخصیت اصلی هم یک زن بود که اول داستان وادر تیمارستان میشه… اوایل هی میگفتم چرا این فیلم برام آشناست تا یواش یواش دیدم ترکیبی از این دو داستان یعنی قهوه تلخ آقای نویسنده و دیوانه از قفس پرید هست.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *